eitaa logo
حدیث اشک
7.4هزار دنبال‌کننده
51 عکس
97 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
خورشید، نهان گشته ز انظار، انگار نه انگار ماییم همان قوم گرفتار، انگار نه انگار   مستانه به دنبال گناهیم، در ظلمت چاهیم او مانده ولی منتظر یار، انگار نه انگار   جز جرم و خطا هیچ نداریم، شرمنده ی یاریم خون شد دل زهرایی دلدار، انگار نه انگار   در نافله اش فکر احباست، آن قدر که آقاست انگار نبودیم خطاکار، انگار نه انگار   گفتیم عزدار بتولیم، با آل رسولیم گفتند خوش آمد به گنهکار، انگار نه انگار   شب ها به در خانه ی شان رفت، با قد کمان رفت دیدند شده دست به دیوار... انگار نه انگار   زهرا و دو چشمان پر از آب! ای وای بر اصحاب دیدند همه حق شده انکار...انگار نه انگار   این شاخه ی فردوس ثمر داشت، مسمار خبر داشت بی عاطفه انگار نه انگار، انگار نه انگار @hadithashk
۱۷ آذر ۱۴۰۲
کل دقایق را به یادت می‌شماریم لحظه به لحظه در هوایت بی قراریم ظلم از سراپای جهان می‌جوشد انگار بی طاقت از این زخم‌های بی‌شماریم هر جمعه با ندبه، به یادت گریه کردیم در ناحیه، با روضه‌هایت اشک‌باریم با صحنه هایی که حسن در کوچه دیده ما چاره‌ای جز خون دل خوردن نداریم کی تکیه می سازی برای روضه هایش؟ کی در حسینیه کنار تو بباریم؟ ما سینه زن‌های غریب هیأت عشق ما تا قیامت از مصیبت داغداریم یک روز می آیی و ما هم در کنارت سنگ بنای مضجعش را می گذاریم @hadithashk
۲۴ آذر ۱۴۰۲
از حد گذشت طاقت روح و روان من دستی بکش به روی دلم..،مهربان من! با هر تکان عقربه اشکم درآمده لحظه به لحظه بی تو تَلَف شد زمان من ایّوب‌وار در طلبت صبر می کنم هرچند نیست طاقت آن در توان من سرمای دوریِ تو به جانم رُسوخ کرد چیزی نمانده یخ بزند استخوان من در عشقِ تو قبول شدم؟! رد شدم؟!..،بگو... آخر چه شد نتیجه ی این امتحان من " عاشق به کعبه حاجت خود را نمی بَرَد " * تنها به پیشگاه تو وا شد زبان من با حرف‌های لَغوْ دلت را شکسته ام یکبار هم بیا وُ بزن در دهان من خم کرده شانه‌های مرا بار معصیت سرمشق عبرتی شده قدِّ کمان من من از گناه خسته شدم ، اَیُّهَا الْعَزیز! دارد زیاد می شود آقا! زیان من یک گریه ی درست و حسابی نکرده ام... ای خاک بر سر من و بر دیدگان من هنگام مشکلات امیدم فقط علی‌ست اُعجوبه‌ایست این پدر قهرمان من! خورد و خوراک هر شب و روزم ، نجف شده آن بارگاه را بده امشب نشان من ماه رجب عجیب دلم پیش کربلاست صحن حسین می بَرَد از کف عنان من آقا! تو را قسم به همین تشنه‌لب..،بیا تا که اجل نیامده ، برگرد..، جان من! هنگام ذبح دلهره ی خیمه‌گاه داشت در زیر تیغ گفت: خدااا ! دخترانِ من... *صائب تبریزی @hadithashk
۲۳ دی ۱۴۰۲
گرچه درخت خشک دلم نا اُمید نیست گویا بهار ، در دل این سَررسید نیست جشنی که در نبودِ تو بر پا شود ، عزاست این عیدها بدون حضور تو عید نیست تقدیرمان به خال سیاه تو رفته‌ است... انگار بخت منتظرانت سپید نیست! هفتاد پُشت من ، همگی عاشق تواَند پس ماجرای عشق من و تو جدید نیست بابابزرگم آرزویت را به گور بُرد مَردی که از فراق تو قدَّش خمید..،نیست در راهِ دوست جان بدهی..،بُرد کرده ای هر کس که پای یار نمیرد ، شهید نیست دست گناهکار مرا رو نمی کنی... اینگونه پرده‌پوشی‌ات اصلاً بعید نیست خیلی کُمیت بندگی‌ام لنگ می زند این پا شبیه آنکه به سمتت دوید..،نیست من در کمال خیره‌سری ، دوست دارمت این روسیاه هرچه که باشد..، پلید نیست قفل دلم به دست علی باز می شود مثل نجف برای دل من کلید نیست انگورِ حیدری‌ست دلیل جنون من عقل از سرم کنار ضریحش پَرید..، نیست! چیزی نمانده دق کنم از داغ کربلا جز دوری از حسین..،عذابی شدید نیست جانِ لبی که چوب شد از تشنگی..،بیا جان تنی که گم شده..،در خطِّ دید نیست وللّه اوجِ روضه همین مصرع است و بس: جای عقیله در دل بزم یزید نیست @hadithashk
۵ بهمن ۱۴۰۲
یا صاحب الزمان(عج) بی حضور سبز رویت ، روزها بی عید شد ماه ها و سال ها با فصلِ غم تمدید شد ماه شمسی رو ، هزار چارصد سال است که از کنارت عالم خاکیِ ما تبعید شد آهم از این هجر اگر چه، ناله ایی جانسوز نیست از فرج تا یاد کردم ، هر نفس امید شد هر چه بود و هر چه هستم در هوایت زنده ام ذره هم هر صبح با سجده به تو خورشید شد هر کسی دنبالِ چشمان خدا جویِ تو رفت با توسل بر نگاهت غرقِ در توحید شد آنکه از خاکِ در تو توتیا بر خود گرفت زیر خاک و روی خاکِ این زمین جاوید شد  حامد آقایی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳ اسفند ۱۴۰۲
کجایی آقا دیده اشک است و جگر آتش و دل غم دارد دار دنیا چه کم از داغ جهنم دارد؟ نسل ها در پی هم چشم به راهت مردند نسل امروز هم آینده مبهم دارد آفتاب پس ابری و یقین دارم ابر از غم توست اگر بارش نم نم دارد شوق بوییدنت آخر بکشد گل ها را هر بهاری برسد باز تو را کم دارد نه فقط من همه عمر پریشان توام کائنات از غمت اندیشه درهم دارد حیف از ایام جوانی که جدا از تو گذشت هر دم و بازدمم زجر دمادم دارد پدر صبر درآمد خبری از تو نشد نه مرا می کشد این زخم، نه مرهم دارد صبر سروی ست که هرچند به پایت مانده ست زیر بار غمت اما کمری خم دارد گرچه دیر است ولی چشم به راهت هستم این شب تار سپیده سحری هم دارد سید جعفر حیدری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳ اسفند ۱۴۰۲
امسال هم بدون تو مولا تمام شد شادی برای اهل تماشا تمام شد تنها کنار سفره ی تحویل تا به کی؟ صبر و قرار و حوصله ی ما تمام شد آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن در انتظار، طاقت دنیا تمام شد برگرد با طراوت لبخندهای شوق شور و نشاط در همه دلها تمام شد برگرد پا به پای بهار یتیم ها سهم بهار از گل زیبا تمام شد مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید تا لحظه ای که در دل صحرا تمام شد هستم به روز وعده ی خوبان امیدوار روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد سال جدید می رسد آقا تو هم بیا تا گفتگو کنیم: تمنا تمام شد سال جدید کاش بگوییم با همه سال ظهور یوسف زهرا شروع شد @hadithashk
۱ فروردین ۱۴۰۳
محنت ایام و صبر و سوز دل دارم هنوز گرچه هجران شد نصیببم یاد دلدارم هنوز مسجد و میخانه و دیر و کلیسا با شما من به ابروی کج یارم وفادادم هنوز ای موذن ها اذان گفتید و از آن گفته ام من که یک دم دیدم و عمری گرفتارم هنوز زاهد فرزانه منعم کرده از جام شراب من هم از غیر از شراب و باده بیزارم هنوز اندکی ذوق و سر سوزن تمنا داشم نازنینا من که نازت را خریدارم هنوز من به دنیا آمدم محو تو باشم روز و شب خوب میبینی که من مشتاق دیدارم هنوز برکه ای بارانی ام ابری و طوفانی و سرد دردمند و بی قرار و زار و بیمارم هنوز اشک چشمی دارم و بار گناه آورده ام بارها بخشیدی اما من گنهکارم هنوز خسته از این ماجراجویی نفس سرکشم توبه کردم دیشب و لبریز اقرارم هنوز فرصتی باقی نمانده بگذر از این رو سیاه بنده ای شرمنده با عصیان بسیارم هنوز من یقین دارم که میبخشی مرا ارباب من دین و دل بردی و قلبم را بدهکارم هنوز روزی ما روزه داران روضه سقا کنید من که یک عمری عزادار علمدارم هنوز @hadithashk
۸ فروردین ۱۴۰۳
خیلی وقته که شب وروز آرزومند وصالم به امید دیدن تو میگذره هر روزِ سالم چی میشه از پس ِ ابرا خورشید نگات بتابه به خدا نفس کشیدن بی حضور تو عذابه توی روزگار غیبت سرم از عشق تو داغه ردِ اشکامو می بینی یادگاریهِ فراقه طلوع شیرین فردا طعم انتظار تلخه بی تو انگار همه دنیا به دور سرم میچرخه به خدا هر کجا رفتم حضورت رو کرده‌ام حس العجل بقیه الله العجل زاده ی نرگس وقتی که میای میبینم جلوه های بی کرانو میزنم از این جا بوسه خاک پاک جمکرانو کاش میدونستم کجایی کاظمین یا سامرایی یا مدینه یا که مشهد یا نجف یا کربلایی شنیدم وقتی بیایی می زنی صدا خدارو میگیری تو انتقام كوچه و کرببلا رو @hadithashk
۹ فروردین ۱۴۰۳
آقایِ زمین و ماه و خورشید بیا در این شبِ عید، نورِ اُمیّد بیا ما مُنتظرِ عیدِ حضورت هستیم ای صبحِ ظهورِ برترین عید بیا @hadithashk
۲۱ فروردین ۱۴۰۳
عزیزم حسین(ع) آه ای نفسی که داری اوج میگیری براش نشکنی خود را نباید پر بگیری در هواش گر زمینگیرش نباشی زندگی بی فایده ست خاک عالم بر سرت وقتی نباشی خاک پاش یار ما دربین ما هی رفت و آمد میکند هرکسی نشناخت اورا وای بر روز سیاش چشم بر دنیا ببند و حسن یوسف راببین مثل یعقوبی که آخر سر گذشت از چشمهاش بی سر و پایی شبیه من رفیقی ناب داشت گنج انگاری که در ویرانه ها خوش بود جاش پیش استادان تواضع داشتن دشوار نیست مرد هستی با جزامی ها سر یک سفره باش رتبه بالا و پایین با لباس و جامه نیست خوب ثابت کرد این را شاه ما با بوریاش از روی زین بر زمین افتاد و دندانش شکست گفت دندان بشکندهم راضی ام من با رضاش نیزه ها تکبیر میگفتند بین قتلگاه تیغها تسبیح میدادند روی دست وپاش شمر روی جانماز سینه اش سر میبرید میبرید اما حسینم بود سرمست خداش سربه روی نیزه دادو عاشقانش را خرید هر دو دنیا خیر دیدیم از حسین و کربلاش  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۲۴ خرداد ۱۴۰۳
یا ولی الله در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست! این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند... یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد در رخت بندگی که نخی از غرور نیست با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران! سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَ‌الْـقَـفـا بیا لطفاً بگو که لحظه‌ی دیدار دور نیست بالای نیزه ها..، وسطِ طشت‌ها..، قبول! جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
۳۰ مرداد ۱۴۰۳