eitaa logo
حدیث اشک
9.2هزار دنبال‌کننده
75 عکس
144 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
در شباهت همه جا عشق مگر گوهر نیست عشق، آغوش خدا می‌طلبد، کمتر نیست عاشقان اشک تو را سخت بغل می‌گیرند ارزش چشمه‌ی احساس کم از کوثر نیست قیمت بوسه به رگ‌های تو زینب داند نیزه در شان تو و عطر گل پرپر نیست دخترت گریه‌کنان با لب زخمی می‌گفت: جای سرمایه‌ی ما در دل خاکستر نیست هر که بابای عزیزش به سفر رفته چرا در طبق همسفر پاک سرش، پیکر نیست بی‌حرارت نشود پخته‌ی غم، خامیِ راه بی‌خبر با خبر از حال دو چشم تر نیست عاقبت مرگ مرا وقت عزایت برسان لذت درک تو در حوصله‌ی دفتر نیست روضه‌خوانی که به بین‌الحرمینت جان داد در بهشت است و نیازی به صف محشر نیست @hadithashk
یا امام حسن عسکری با دست خالی آمده‌ام سامرایی‌ام آقا نگاه کن به مرام گدایی‌ام مِهرت به اوج می‌کشد از بی‌نوایی‌ام اهل شما نباشم اگر، پس کجایی‌ام؟ دنیا سرور و شادی‌اش از سامرای توست لبخندهای حضرت هادی برای توست ای معنی مجسم جود و عطا حسن ای چشمه‌ی تبسم و لطف خدا حسن تا رو کنم به قبله‌ی اهل صفا حسن وا کن درِ بهشت بر این بنده یاحسن ترسم به آرزو نرسم بی‌زیارتت هیچم بدون دیدن و درک عنایتت انگور عسکری به تو دلبسته روی تاک ذکر مدام باغ تویی ای امام پاک از نور عشق هر که جدا شد، شود هلاک باران مهربان خدایی برای خاک مثل کویر، تشنه‌ام ای زمزم حیات لطفا کمی به غرق بلا نیز التفات... ذکر «حسن حسن» غم دل را دهد به باد جانم فدای عشق که عمرش دراز باد یادت مرادبخش دلم وقت بامداد عاشق ملول نیست کند چون ز یار، یاد ای ده ستاره آمدنت را در انتظار ای زاده‌ی علی! حسن ای لطف کردگار! درمان دردهای دو عالم به دست توست لبخند و شادمانی و مرهم به دست توست داروی رفع دم‌به‌دمِ غم به دست توست اِذنِ خلاصی از غُلِ محکم به دست توست حاجات ما به محضرتان می‌شود روا ما را خلاص کن چو ابوهاشم از بلا افتاده‌اند ساده به زلفت نسیم‌ها این عاشقان عطر خدا از قدیم‌ها جمع است زیر دست تو لطف کریم‌ها ای جلوه‌ی معظّم فَوزُ العَظیم‌ها مهمانی نگاه تو یعنی تمام شوق شوق از مسیر چشم تو تنها رسد به ذوق پلکی بزن دو بال مرا باز کن به عرش پروانه‌ی خیال مرا ناز کن به عرش جانِ نیازمند مرا ساز کن به عرش با من بگو از آینه پرواز کن به عرش «حُسنت به اتفاق ملاحت» مرا گرفت آری به اتفاق دل من جلا گرفت شایسته نیست رو به کسی جز شما کنم باید برای عاقبت خود دعا کنم شب تا سحر خدای جهان را صدا کنم بادا ز سامرا سفری تا خدا کنم امضا کنند کنج شبستان دلبری قلب مرا به خاطر فرزند عسکری مصطفی کارگر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عبدِ آلوده من مصیبت‌زده‌ی بزم گناهم چه کنم با دل مُرده و با روی سیاهم چه کنم سینه‌ام سوخته از شدت اندوه و فراق راه، طولانی و بی‌توشه‌ی راهم چه کنم به خدا منت اغیار کشیدن سخت است روز و شب هم‌نفس غصه و آهم! چه کنم لکّه افتاده به پرونده‌ی پُر معصیتم مانده‌ام با هوس گاه به گاهم چه کنم دیگر از دست خودم جازده‌ام در دنیا شرمسار از کرَم حضرت شاهم چه کنم کاش می‌شد رسد از ابر هدایت باران تا بفهمم وسط حال تباهم چه کنم قصه این است که افتاده‌ام از چشم خدا تشنه‌ی جرعه‌ای از جام نگاهم چه کنم عبدِ آلوده، زمین‌خورده‌ی رفتار خود است آخر ای آینه! بی‌پشت و پناهم چه کنم دست کوتاه من از دامن محبوب جداست بی‌مناجات و غم ای فاطمه با هم چه کنم غربت کوچه به جانم زده آتش ای وای من اگر عمر پس از داغ نخواهم چه کنم مصطفی کارگر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
امسال هم بدون تو مولا تمام شد شادی برای اهل تماشا تمام شد تنها کنار سفره ی تحویل تا به کی؟ صبر و قرار و حوصله ی ما تمام شد آهسته در تلاطم دنیا قدم بزن در انتظار، طاقت دنیا تمام شد برگرد با طراوت لبخندهای شوق شور و نشاط در همه دلها تمام شد برگرد پا به پای بهار یتیم ها سهم بهار از گل زیبا تمام شد مجنون به یاد حضرت لیلا نفس کشید تا لحظه ای که در دل صحرا تمام شد هستم به روز وعده ی خوبان امیدوار روزی که «کاش» و «شاید» و «اما» تمام شد سال جدید می رسد آقا تو هم بیا تا گفتگو کنیم: تمنا تمام شد سال جدید کاش بگوییم با همه سال ظهور یوسف زهرا شروع شد @hadithashk
بهار آیینه‌ای زیباتر از فصل زمستان است که سرشار از هوای پرزدن تا اوج ایمان است طلوع غنچه‌ها آغاز دنیایی درخشان است شهادت رسم خوبان است رسم حق‌پرستان است سلام ای خادم امت سلام ای سید ابراهیم سلام ای عاشق خدمت سلام ای سید ابراهیم تو رفتی تا بماند راه پاکی‌های بی‌مانند ز دنیا پرکشیدی مثل خاکی‌های بی‌مانند نشستی در میان بی‌پلاکی‌های بی‌مانند کنار سفره‌هایی از خوراکی‌های بی‌مانند تو از جنس شهیدان بزرگ باصفا بودی میان گریه مشغول تماشای خدا بودی پس از تو عطر غم پاشیده شد روی سر ایران سراسر ناله شد با رفتنت سرتاسر ایران هنوز اما نگنجد غربتت در باور ایران به این زودی چرا رفتی رییس کشور ایران! تو از طوفان تهمت‌ها سرافرازانه برگشتی به استقبال آتش رفتی و پروانه برگشتی هوای آسمان از خاک بهتر بود می‌دانم دلت در آستان او کبوتر بود می‌دانم جهانت جنس دیگر داشت دیگر بود می‌دانم نگاهت لحظه لحظه در پیِ در بود می‌دانم مصیبت ماندن و ماندن کنار اهل دنیا بود سعادت با شهادت درک مولا در تماشا بود جهان لطفی ندارد جز غمی همواره در آتش شبیه سوختن با ماتمی همواره در آتش میان شعله‌ها بی‌مَحرمی همواره در آتش شوی تنهاترین در هر دَمی همواره در آتش پرستوهای عاشق سربلند از شعله‌ها هستند پری واکرده دنبال تمنای خدا هستند دلم خوش بود دارد جمع می‌گردد ریاکاری به لطف دست تو گم می‌شود اشرافیت آری شود هر عافیت‌جویی به جان خلق چون ماری ولی گویا به خون امضا شده درمان بیماری تو اما رفتی و هرچند هستی تا ابد خرسند بدهکاری به ما ای مرد تقواپیشه یک لبخند جواب ابلهان را با سکوتی بی‌ریا دادی خروش ساده‌لوحان را به میدان صفا دادی تو گفتی اِتّقوا الله و جوابی پر بها دادی سزای لعنتی‌ها را در آغوش خدا دادی رفوزه می‌شود هر کس به دام تهمتی افتاد ندارد همتی ناصر چو ناحق می‌زند فریاد تو از دنیا تو از دنیا شدی راحت خداحافظ شدی راحت از این دنیای پر زحمت خداحافظ از این دنیای زشتِ غرقِ در تهمت خداحافظ برو تا عرشِ آرامش برو جنّت خداحافظ تو بخشیدی حریفان ظریف اهل ظلمت را رقیبان ضعیف و پر تَعفّن‌های تهمت را مرا با خاطراتت می‌گذاری بعد از این تنها شود تنهایی اما بیشتر در این زمین تنها خداحافظ رفیق هر غمِ با آستین تنها خداحافظ سلام بهترین بر بهترین تنها همیشه عطر یادت ماندگار ای خادم سلطان رییسِ تا ابد جمهوری اسلامی ایران @hadithashk
ماییم و تابِ گُرده و یک کوله‌بارِ تلخ سنگینی فشار خبر در غبار تلخ پایان مهربانیِ طوفان چه دیدنی‌ست در لحظه‌ی مشاهده‌ی کارزار تلخ بیم هلاک نیست شرف را که وقت رزم می‌لرزد ایستاده زبون در مزار تلخ میدان جنگ زنده به فریاد غیرت است ترسو کند سکوت به بالای دار تلخ وحشی زبان گشوده به رفتار ناصواب از بس کشیده در غم مرگ انتظار تلخ وقتی شکست پشت غم از آهِ واژه‌ها باید شنید زمزمه‌ی سوگوار تلخ رخصت گرفت چشم من از جان ابرها بی‌روضه سخت می‌گذرد روزگار تلخ روزی که شمر حرمت گودال را شکست باران وزید روی زمینِ دیار تلخ @hadithashk
بار دیگر قلم ترانه سراست واژه در دست همت شعراست وقت ابراز شادی دنیاست آسمان میهمان اهل صفاست شب میلاد حضرت زهراست نور اعجاز می‌شود معنی فصل آغاز می‌شود معنی مظهر ناز می‌شود معنی شب لبخند حضرت طاهاست شب میلاد حضرت زهراست چشمه چشمه ترانه می‌جوشد دل شراب سرور می‌نوشد می لباس حضور می‌پوشد چشم احمد ز شوق چون دریاست شب میلاد حضرت زهراست مهر مادر به رسم اجدادی می‌وزد در نگاه آبادی مثل باغی پر از گل شادی شوق در جان عاشقان پیداست شب میلاد حضرت زهراست شادمان است احمد مختار که می‌آید تجلی دادار بهترین یار حیدر کرار برق شادی به چشم اهل سماست شب میلاد حضرت زهراست می‌شود کوثر خدا تفسیر پای ابلیسیان به خشم اسیر جاری آثار آیه‌ی تطهیر کفر در باور زمین تنهاست شب میلاد حضرت زهراست گل در آغوش احمد آمده است دل به شوری مجدد آمده است مادران را سرآمد آمده است نور حق با خدیجه‌ی کبراست شب میلاد حضرت زهراست آنکه نامش امید می‌بخشد احترامش امید می‌بخشد می جامش امید می‌بخشد کوثر مهربانی فرداست شب میلاد حضرت زهراست فاطمه رمز اقتدار علی‌ست فاطمه همسر و قرار علی‌ست فاطمه حامی و کنار علی‌ست هم‌رکاب دلیر شیر خداست شب میلاد حضرت زهراست در جهان تجلی برکات با وجودش وزیده عطر حیات که فرستد خدا بر او صلوات باعث خلق کل مافیهاست شب میلاد حضرت زهراست ما گدایان خیل زهراییم مست الطاف حق تعالاییم محو خورشید عالم‌آراییم هستی ما جز این چه را می‌خواست شب میلاد حضرت زهراست مژده دادند: ناشکیبایان! می‌رسد فصل بارش باران مهدی فاطمه کند با جان خاک را غرق نور از چپ و راست شب میلاد حضرت زهراست @hadithashk
پرچم به رقص می‌کشد آشوب باد را پرچم و دیده می‌شود از دوردست‌ها پرچم برای معرکه گردانی و هم‌آغوشی میان مجلس افلاک شد رها پرچم نشان و نام و جهانی ز مقصد و معناست درفش، رایت و بیرق، علم، لوا، پرچم کسی که آمده باشد زیارت حرمی نشسته در نظرش حتما ابتدا پرچم سلام می‌دهد آرام و باادب، اما نخست گفته به دل: وه چه دلربا پرچم! چه عاشقانه‌ی محضی! چه شور زیبایی! چه عطر دلکشی! احسنت! مرحبا پرچم! شبیه مطلع شعری که ناب و جذاب است شود برای دو عالم غزلسرا پرچم حریم حضرت حق در دل محبان است که اشک می‌شود از شوق ربنا پرچم ولی چه سود که این حرف‌ها برای بقیع خیال بود و بر آن نیست از قضا پرچم کنار خانه‌ی احمد برای فاطمه هم درست می‌کند آخر خودِ خدا پرچم شبیه مرقد زهرا زند امام زمان به قلب عاشق و حساس و باصفا پرچم و کنج شهر مدینه درست خواهد شد چهار گنبد زرد و چهار تا پرچم همین که قصه به اینجا رسید فهمیدم چرا هنوز نچرخیده در فضا پرچم! @hadithashk
ایرانِ سربلند، سراپا حسینی است در کارزار عالم دنیا حسینی است ما کشور محبت و عشق و ولایتیم ما را همیشه دین و تولـّا حسینی است فانوس مهربانی این مردم نجیب چون دانه‌ی انار به مولا حسینی است فرعونیان به نیل شرف غرق می‌شوند زیرا وجود حضرت موسی، حسینی است سرو ایستاده در دل طوفان زخم‌ها خون در شکوهِ سروِ شکیبا حسینی است جمهوریِ اشاره به نور مناره‌ها با اقتدار، در صف هیجا حسینی است ما ملت امام حسینیم از ازل همواره نیز ملت فردا حسینی است ایران غرور نیست که روزی نگون شود از منظر جنون و تماشا حسینی است در سایه‌ی عنایت زهرا همیشگی‌ست این کشوری که محکم و زیبا حسینی است @hadithashk
چه بلایی سر جهانِ همه دوربین‌های مبهم آوردند! سایه‌ها را به شکل روشنی و روشنی را پُر از غم آوردند برخی اما که اهل حق بودند زندگی را درست فهمیدند در میان بساط این دنیا مرگِ نابی فراهم آوردند سرِ ما گرم بازی و خنده بی‌خیال یتیم رزمنده ناگهان قاب غزّه را زخمی غرق مرگی دمادم آوردند غزّه‌ای با هزار کودکِ مرگ خانه‌ای با تمام ویرانی مادرانی همه پسر مرده سر برون از جهنم آوردند این بهشتِ مجسمِ تاریخ زیر باران بمب‌ها جان داد یک جهان از خرابی و آوار سهم مردان محکم آوردند این خبیث حرام‌زاده‌ی پَست نحس جلّاد‌ها نتانیابو هم‌قدم با شغال زرد کثیف فحش‌ها را مجسم آوردند تکه تکه تنی ز هم پاشید چشمه چشمه ز خون سر جوشید دست و پا ریخت بر زمین ای وای زخم را جای مرهم آوردند کربلا کربلا خیابان‌ها نینوا نینوا پریشان‌ها قتلگاهی به وسعت عزّه یک جهنم به عالم آوردند اشکِ زن‌ها غبارها را شُست ناله‌ی کودکان پدر را کُشت خانواده به آسمان پر زد چشم‌ها رو به زمزم آوردند هر کسی هر کجا جنایت کرد شاخه‌ی ترد عاشقی را زد ما درختیم در مصافِ تبر سروها را مصمم آوردند تلخی قصه‌ی خزان کم نیست دردها را نمی‌شود ننوشت در بیان بهار خاکستر به‌خدا واژه‌ها کم آوردند @hadithashk
چهل غروب سرم گرم دردهای دلم بگو چه چاره کنم با غمت برای دلم ستاره‌های بیابانِ همسفر با من شنیده‌اند همه بی‌صدا صدای دلم همین که رفت به گودال شمر بی‌پروا طلوع کرد سرِ نیزه ماجرای دلم هنوز می‌وزد از خیمه‌های سوخته‌ات چقدر بوی عطش بوی نینوای دلم مرا دوباره به پابوسی‌ات فراخواندی که هم‌کلام شوی بین کربلای دلم شکوه قافله اعجاز نام و یاد تو بود غمت شراب نگاه من و صفای دلم @hadithashk
چگونه جلوه کند اشک غربتِ کلمات مگر به دفتر خیسم دهد اجازه فرات برای از تو نوشتن گرفته چله‌ی آه میان اوج سیاهی شکسته قلب دوات وضوی حسرت دیدار کربلا، زخم است که نیست بی‌تو کسی را ز تیغ، راه نجات چقدر مرثیه‌خوانان درست می‌گویند که عشق بی‌تو حرام است از تمام جهات تویی که معنی آیات غرق معجزه‌ای تویی که نور بپاشی به وادی عتبات برای خواهر خود نیز واکن آغوشی که آمده به زیارت... زیارت حسنات چه زینبی که زبان از کمال وصفش لال! چه خواهری که بر او مانده چشم آینه مات! صدای غربت او زنگ کاروان را کشت اگرچه خطبه‌ی او زندگی‌ست در رگ ذات نماز قامت او پشت شعر را خم کرد عجب حکایت تلخی‌ست این حیات و ممات نفس‌نفس زده صحرا که کاروان برسد به شوق وصل امامی چنان تو در سنوات حسین جان! همه‌ی جانِ خواهرت بودی فدای خواهر خود بودی ای بهشتِ صفات برادری همه عاشق چو خواهری شیدا بر این برادر و خواهر هزارها صلوات @hadithashk