eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
160 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
با یادِ تو باز با یادِ تو از غم شدم آزاد... سلام میزنم عشق تو را یکسره فریاد؛ سلام شد علی(ع) نام تو و ضامن آهو لقَبت صد و ده بار به تو؛ حضرتِ صیاد؛ سلام از همانجا به منِ خسته محبت داری از همینجا به تو از جانبِ من باد؛ سلام کرد از مشرقِ ایوانِ تو خورشید طلوع سورهٔ شمس به گلدستهٔ تو داد؛ سلام ماه بر پیچ و خم پرچم ِ تو بست دخیل داد بر محضرت از صحن گوهرشاد؛ سلام ابر زائر شد و بالایِ سرِ گنبدِ تو قطره قطره قطره از لبش افتاد؛ سلام آمدم خانهٔ تو...از همه جا رانده شدم خانه ام شد حرَمت! خانه ات آباد!..سلام میشود حالِ دلم خوش! برسد بر گوشم- -با صدایت اگر از پنجره فولاد: سلام دست بر سینه رسیدم که گدایت باشم یا معین الضعفا، دست مریزاد...سلام!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
همین‌جاست جنتم احساس می کنم که همین‌جاست جنتم هر وقت در حریم تو گرم زیارتم هرگز به جز تو از تو نمی خواهم ای رئوف این است آرزوی من این است حاجتم آهو شدم فقط که نوازش کنی مرا من صید مبتلا‌شده ی این ضمانتم یک سال می شود که به مشهد نیامدم یک سال می شود که فقط آهِ حسرتم خلوت‌گُزین صحنِ گوهرشاد تو..،منم یک شب سری بزن به من و کنج‌عزلتم در شهر شُهرتم شده دیوانه ی رضا در ماجرای عاشقی‌ات درس عبرتم گندم‌به‌دست..،گوشه ای از بارگاه تو با جبرئیل های حرم گرم صحبتم گاهی هوای مشهد و گاهی هوای قم... شکر خدا کبوتر بام کرامتم وقتی که شاه مملکت ماست شاه طوس پس خوش‌به‌حال من که در این مُلک،رعیتم جاروکش حریم تواَم..،نوکر تواَم گرد و غبار صحن تو شد تاج عزتم خورشید عالمِین،همین گنبد‌ِ طلاست بر بام تو دمیده شود صبح دولتم من در جوار غیرِ تو جا خوش نمی کنم من سالیان سال کنار تو راحتم کُلِّ عشیره..،نان‌خور موسی بن جعفریم قربان این گداشدنِ با‌اصالتم ای مهربان‌تر‌ از پدرم! دوست‌دارمت... از کودکی همیشه تو کردی حمایتم مُهر تو مُهر نیست..،مسیحایِ طوس ماست صد مُرده زنده می شود از عطر تربتم صد جرعه از شراب بهشتی اگر دهند با چای حضرتی‌ست فقط اوج لذتم محشر، شفیعِ گریه‌کنانِ تو فاطمه است زهرا به یُمن اشکِ تو کرده شفاعتم کامل‌ترین عبادت من نام حیدر است ذکر علی علی شده کُلِّ دیانتم سرباز حیدریم،نجف پادگان ماست... در لشگر امیرِ عرب گرمِ خدمتم صحن رضاست آینه ی صحن مرتضی... من محو در تجلیِ این بی نهایتم سلمانِ سرسپرده ی سَلمانیِ تواَم لطفاً بیا به دیدن من وقت رحلتم بابُ الجواد؛ بابِ مُرادِ دل من است عمریست داده ای به همین راه عادتم نُطقم کنار پنجره‌فولاد باز شد با ذکر یا رقیه بهم ریخت لُکنتم ای عُهده‌دار مجلس عطشان کربلا! من آن حسین‌گویِ دمِ دربِ هیئتم تو روضه‌خوان آن لب سرنیزه‌خورده ای من سینه‌چاکِ لطمه‌ی ذکر مصیبتم یَابْن‌َالشَّبیب‌گُفتنِ تو می کُشد مرا... گفتی:که زخم خورده‌ی آن هتک حرمتم یابن الشبیب جد مرا بی هوا زدند یابن الشبیب جد مرا با عصا زدند بردیا محمدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سلطان علی موسی الرضا(ع) آی دنیا آی دنیا لحظه ای بشنو مرا که فقط یک حرف دارم ،حرف بی چون و چرا کوری چشم حسودان تا خدا باشد خدا نیست مولا جز علی و نیست سلطان جز رضا این علی و آن علی در دو جهان جان‌ منند این علی و آن علی ، مولا و سلطان منند دوره ی غم ها سر آمد، آمده دوران ما در دو عالم پهن گشته سفره ی سلطان ما آمده کشتی چاره ساز هر طوفان ما آمده امشب حسین ِ زینب ِایران ما بوی رحمت بوی نعمت بوی باران آمده البشارت فاطمه ! سوم علی جان آمده ای همیشه سرپناه بی پناهان السلام ای امید آخر نامه سیاهان السلام تکیه گاه محکم ِ بی تکیه گاهان السلام شهریار ملک ایران ، شاه شاهان السلام ظلمت محضم ولیکن رو به ماه آورده ام
بر امام مهربان خود پناه اورده ام 
ما نمیخواهیم از تو جز تو را ، حاجت تویی صبح ِ چاره ساز ما در هر شب وحشت تویی اهل تو هستیم ما ، بابای این ملت تویی نعمت از این چیست بالاتر، ولی نعمت تویی چاره مایی چه در قنداق چه بین کفن رعیتت هر که نباشد نیست با ما هم وطن دست و دلبازی که آهو را ضمانت می کند با گدایانش چه در روز قیامت می کند؟ بیش از این دنیا در آن دنیا کرامت می کند مثل جدش قاتلش را هم شفاعت می کند غم مخور عمخوار ما سلطان علی موسی الرضا ست در دو عالم یار ما سلطان علی موسی الرضاست غصه هامان بود بی پایان اگر مشهد نبود دردهامان بود بی درمان اگر مشهد نبود عمرمان می شد شب هجران اگر مشهد نبود اصلا آقاجان چه بود ایران اگر مشهد نبود از تو ممنونیم اعلی حضرت ایران شدی در دو عالم آبروی ملت ایران شدی چایخانه های تو سرچشمه ماء معین چایخانه های تو میخانه ی اهل یقین چایخانه های تو مانند فردوس برین چایخانه های تو دارد هوای اربعین چایی ِ بعد از زیارت از عسل شیرین تر است همچنان چایی ِ موکب هاست چیزی دیگر است ای که چشم مهربانت چاره ساز هر غم است ای که دست ِ رافتت ، ضرب المثل در عالم است هر چه از لطف تو و حال بدم گویم کم است مشهد من دیر گشته روزگارم درهم است ساقیا لبریز از دوری شده پیمانه ام من خمار جرعه ای از آب سقاخانه ام باز سامانم بده دارد محرم می رسد مرده ام جانم بده دارد محرم می رسد درد و درمانم بده دارد محرم می رسد رزق بارانم بده دارد محرم می رسد از من این دلواپسی های محرم را نگیر این حسین‌‌ جانم‌ حسین ، این اسم اعظم را نگیر  محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من تو بودی بهاری که پایان نداشت کسی مثل تو دست احسان نداشت تو احسانِ بارانی و این زمین به جز فیض چشم تو باران نداشت کرامت، سخاوت، سیادت،کسی شبیه تو این قدر، عنوان نداشت چنان می درخشی در آفاق ما که میلی به خورشید، ایران نداشت قرارست فردا نجاتم دهی زمانی که این نوکرت جان نداشت تو یک شهر را سائلت کرده ای چرا که گدایت غم نان نداشت تو تنها مسیر دُرست منی جهانم بدون تو سامان نداشت تو حصن حصین همه عالمی ندارد تو را هر که ایمان نداشت رواقت بهشت است و با تو دگر نیازی به جنت خراسان نداشت تو آرامش روزگار منی تمامی دار و ندار منی کسی از گدایت شدن بد ندید کسی بین ما با شما سد ندید جهان از فرشته به دور ضریح چنین جمع پر رفت و آمد ندید کسی زائری را ز سمت حرم که با دست خالی بیاید ندید کسی در مرام امام رئوف گنهکار اینجا نیاید ندید حرم بر دل زائرت نعمتی... که در آرزویش بماند ندید دلم تا کنون هیچ خیر از کسی بجز شخص آقای مشهد ندید کسی از زبان گدای درت بگوید که آقا، ندارد، ندید نگاهت هوادار هر زائر است و خواهش ز تو کار هر زائر است جهان مرا آبرو داده ای به آهوی قلبم تو رو داده ای تو از کودکی هر چه را در دلم... که من داشتم آرزو، داده ای امام من ای حامیِ مهربان به تقوایِ من رنگ و بو داده ای تن زیر بار گناه مرا به خاک حرم شستشو داده ای اگر اهل شعرم اگر عاشقم تو بر من چنین خُلق و خو داده ای اگر قطره ای معرفت خواستم سبو در سبو در سبو داده ای تو از آستان بوسی این حرم به زوّار روی نکو داده ای من و آرزوی شب آخرم بیا در دم مرگ بالا سرم حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا امام رضا(ع) با تو هر حرفی که ممکن بود و ‌می‌شد را زدم شاید و امّا و لازم هست و لابُد را زدم تو امام مهربانی بودی و‌ من بارها در بیان درد خود قید تقیُّد را زدم ای سلیمانی ترین! تا خود بگویم از خودم با کسی از تو نگفتم، بال هُدهُد را زدم تا نگویم شِکوه‌ام را روبروی گنبدت قید زائر بودن روز تولد را زدم در نمازم سمت مشهد گفتم اللّه الصمد پس بدین ترتیب زیرآب تَعَبُّد را زدم با ستاره هشت، آرامش گرفتم روز و شب هر تماسی که گرفتم قبلش این کُد را زدم تا بیایم زودتر پیش تو در حین نماز باز گیسوی سلام هر تشهد را زدم نفْس من از بس مسلط گشته بر رفتار من شاید این‌دفعه کنار تو رگ خود را زدم  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرت عشق کار دارد در کنارت باز مشکل میشود پس کجا این صد دل بیچاره یک دل میشود من برای درد دل کردن که اینجا نیستم آمدم با این یقین که عشق حاصل میشود باب حاجات است هر چه در در این صحن و سراست بوسه بر هر در خودش طی منازل میشود هیچ کس از لطف بی پایان تو محروم نیست رحمت تو بر سر زوار نازل میشود هم تعز من تشائی هم تذل من تشا با تو سائل پادشه ، شه بی تو سائل میشود عالم آل محمد هستی و با این حساب بیسواد از بوسه بر این خاک فاضل میشود من سراپا نقصم و هستم دخیل این حرم نقص پشت پنجره فولاد کامل میشود شاعری هستم دهاتی ساده میگویم غزل این دهاتی عاقبت شاگرد دعبل میشود... محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کویر تشنه‌ محتاج بارانم چون کویر تشنه‌ای محتاج بارانیم ما همتی ای‌دل که دل‌تنگ خراسانیم ما نیمِ‌دل مشتاق مشهد، نیمِ‌دل مشتاق قم بین این خواهر-برادر مثل سمنانیم ما پادشاهی دوعالم را به دست آورده‌ایم تا گدای کوچکی از خیل سلطانیم ما خلوتی داریم در کنج حرم با یاد او وقتی از چشم تمام خلق پنهانیم ما هر زمان در جمع حرف از آرزوها می‌شود جز زیارت حاجتی دیگر نمی‌دانیم ما از میان خیل القاب و عناوین در جهان آن‌چه سلطان می‌پسندد بی‌گمان آنیم ما تا که فهمیدیم می‌آید به استقبال‌مان از همان آغاز هم مشتاق پایانیم ما گنبد افلاکیان نور است و ما پروانه‌ایم ‌ساکنان آستان قدسی این خانه‌ایم بس که پرکرده فضای صحن را فریادها نیست پیدا در حریمت های‌وهوی بادها کور بینا شد، فلج پا شد، گدا روزی گرفت پشت هم رخ می‌دهد اینجا از این رخدادها جمله‌ای تکرار شد، هرصحن را پر کرده است؛ `کار من با گوشه‌ی چشم تو راه افتاد”ها می‌شود حس‌کرد از فیروزه‌کاری‌های صحن حسرت دیوارها را در دل شمشادها از شفای درد پشت پنجره فهمیده‌ام نرم شد از اشک زائرها دل فولادها ضامن آهوشدی، صیاد آهو را رهاند شک نمی‌کردند در خوش‌قولی‌أت صیّادها پایتخت کشور دل‌های عالم مشهد است مانده حسرت در دل تهران‌وعشق‌آبادها از فراق کربلا دیگر چه‌غم داریم ما چون‌که در هرگوشه‌ی ایران حرم داریم ما با همان شوقی که از آغاز روشن مانده است در دل ما حسرت پرواز روشن مانده است ” آمدم ای شاه” شد شیرین‌ترین آوای ما تا قیامت شور این آواز روشن مانده است ناامید از جا گرفتن در دل او نیستیم کورسوی کوچک ابراز روشن مانده است فاصله بسیار نزدیک است در دل‌ها به‌هم این معانی نزد اهل راز روشن مانده است کارهای غیر ممکن نیز ممکن می‌شوند پس در اینجا معنی اعجاز روشن مانده است سایه‌ی موسی‌بن‌جعفر بر سر ایران ماست نوری از این خانه در شیراز روشن مانده است بازهم امشب شب این‌شهر بی‌خورشید نیست چل‌چراغ گنبد او باز روشن مانده است در طواف است و مسیرش را نخواهد کرد گم دل کبوتروار بین مشهد و شیراز و قم در کنار خوب‌ها گمراه می‌آید حرم با تمام زائرانش راه می‌آید حرم هیچ‌فرقی نیست بین زائرانش، چون‌که هم بنده می‌آید حرم، هم شاه می‌آید حرم لحظه‌ای خالی نمی‌ماند اگر دقت کنیم روزها خورشید و شب‌ها ماه می‌آید حرم رتبه‌ها برعکس دنیا می‌دهد اینجا جواب کوه از ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا علی ابن موسی الرضا(ع) مانده ام مثل کجا می شده ایران بی تو یا چه ویران کده ای بود خراسان بی تو مردم ما به کسی غیر تو حاجت نبرند نزد این طایفه هیچ اند کریمان بی تو در حرم لذت مهمان شدنت را دیدیم چه غریب است رضا، معنی احسان بی تو حرف دیروزم و امروزم و فردای من است کاش هرگز نرسد عمر به پایان بی تو ما رضا جان، همه از نام تو جان می گیریم مُردگانیم همه حضرت سلطان بی تو رعیت راضیِ از نوکری سلطانیم حرفی از خویش ندارند غلامان بی تو آمدی و حرمت جان به مسلمانی داد شیعه کی می شده این قوم به قرآن بی تو؟ به خداوند و رسولش قسم ای قبله ی عشق هیچ کس پیش خدا نیست مسلمان بی تو باغ فردوس به چشمان حرم دیده ی ما هست چون پنجره ای رو به بیابان بی تو مثل سلمانی عاشق به تو ایمان دارم نگذرد برزخم ای کاش که یک آن بی تو  حسن کردی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جانم رضا(ع) چشم خود را بستم و دیدم حرم را بازهم احترام خادمانِ محترم را بازهم بین من با تو فقط یک چشم بستن فاصله‌است احتیاجی نیست بردارم قدم را بازهم چشم خود را بستم و دیدم که با نقاره‌ها در دلم کوبیدن باب‌الکرم را بازهم چشم خود را بستم و دیدم که قبلِ آمدن می‌کشیدی بر گناهانم قلم را بازهم چشم خود را بستم و دیدم شبی با ویلچر می‌برم آهسته سمتت مادرم را بازهم از کریمان”خانی”اش در گوشی‌ام آواز خواند قلب من می‌خواند با او ” آمدم ” را باز هم چشم خود را بستم و دیدم که دادی زودتر حاجت آنکه نمی‌آید حرم را بازهم چشم خود را بستم و دیدم خودت برداشتی بی صدا از شانه‌هایش بارِ غم را باز هم چشم خود را بستم و خواندم میان صحن تو زیر لبها شعرهای محتشم را بازهم بازکردم چشم را دیدم به دستم داده‌ای تو برات کربلایی پشت هم را بازهم آنقدر دادی مکرر در مکرر دَم‌به‌دَم تا بگویم تا قیامت `بازهم” را بازهم هرکسی هرجا که باشد پَر به مشهد می‌کشد یاااااا علی موسی الرضااااا را تا که با مَد می‌کشد بسکه مشتاق‌اند دلها بر خراسانِ رضا سِیل آمد سیل هم شد باز مهمان رضا شستنِ دلهای ما هیچ است وقتی دیده‌ایم آب هم تطهیر می‌شد زیر باران رضا این حرم بسیار دیده سالها و قرنها سیلِ اشک زائران و سیلِ احسان رضا اولیا جمع‌اند شبها در حرم فهمیده‌اند فاطمه هرشب می‌آید در شبستان رضا باید از دُرّ نجف می‌ساختند این قبله را من نجف را دیده‌ام در پیش ایوان رضا در حرم بودم در و دیوار می‌گفتند علی هِی گریبان می‌درم با هر علی‌جانِ رضا ما از این آقا خدا تنها خدا را خواستیم مابقی را خواستیم از زیردستانِ رضا کوزه‌ام سیرابِ آب سرد سقاخانه‌ام بی نیاز از دست میکائیلم از نان رضا اقتداری هست اگر با ما فقط الطاف اوست چارده قرن است نام ماست ایران رضا وقت جان دادن خدایا کاش با این جان دهم ای به قربان حسین و ای به قربان رضا در شلوغی یاد چشمان غریبت سوختیم ما همه یک عمر با یابن‌الشبیبت سوختیم حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شهنشاه و مولای طوس چه زیباست غرق رهایی شدن رها در حریم خدایی شدن در آغوش پروانه ها پر زدن شبیه کبوتر، هوایی شدن کنار ورودی باب الجواد به لطف رضا، کربلایی شدن زمان تماشای گلدسته ها پریشان شیخ بهایی شدن شده کیمیا خاک طوس و خوش است در ایوان طلایش، طلایی شدن به مشهد سفر کردن و بعد از آن علی بن موسی الرضایی شدن نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست رضا زمزم است و رضا کوثر است رضا عاشق روضه ی مادر است سه جا او می آید به دیدار ما رضا از هر آقایی آقاتر است رضا یار ما در حساب است و قبر رضا شافع عرصه ی محشر است رضا وارث ذوالفقار علی رضا نور چشمان پیغمبر است در امواج دریای درد و بلا رضا کشتی است و رضا لنگر است رضا نور چشمان معصومه است رضا هستی حضرت خواهر است نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست دلم در حرم از غم آزاد شد وجود پر از غصه ام شاد شد به لطف شهنشاه و مولای طوس چه ویرانه هایی که آباد شد نسیم آمد و گفت در گوش آب که جارو کش صحن او باد شد دل خاک از داغش آتش گرفت دل پنجره سوخت، فولاد شد ببین در حریم پر از نور او بهشتی که سهم گوهرشاد شد رضا آمد و با وجود رضا در ایران شفاخانه ایجاد شد فقط ضامن بچه آهو، که نه رضا ضامن هر چه صیاد شد نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه بهشت رضاست در اینجا پر از شور و حیرانی ام هم آغوش دریای طوفانی ام به اندازه چشم بر هم زدن گذشته است شب‌های طولانی ام گدایم ولی موقع بازگشت پر از آیه های فراوانی ام قمی هستم و از همان کودکی به دنبال یار خراسانی ام منم آنکه نام امام رئوف شده نقش سربند پیشانی ام به یاد شهیدان نفس می کشم پر از شور قاسم سلیمانی ام نگاهم به دست کریم رضاست بهشتم همیشه حریم رضاست به صحنش رسیدم ، که باران گرفت دل مرده ام لحظه ای جان گرفت غریبانه غرق زیارت شدم لبم بوی آیات قران گرفت گدا بودم و شاهم از لحظه ای که دست مرا دست سلطان گرفت خوشا آن فقیری که بی واسطه بر این سفره سیراب شد، نان گرفت یتیمی که سرمایه اش اشک بود کم آورد اما فراوان گرفت اسی ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
حضرتِ شاهِ خراسان خدا وقتی به جسمَش ریخت در روز ازل جان را به قلبم داد عشقِ حضرتِ شاهِ خراسان را دمید از ذره ذره روح خود بر ضامنِ آهو وَ این یعنی ضمانت کن پس از این هر پریشان را تمام مهربانی شد خلاصه کنجِ لبخندش هوایِ رأفتش هر لحظه نازل کرد باران را به دنیا آمده چشم و چراغ حضرتِ نجمه(س) ببین گهواره دارد در بغل آیاتِ قران را نگاهِ عالم ِ آل محمد(ع) بر پدر زل زد تماشا میکند موسی بن جعفر(ع) فقه و عرفان را سلامی عرض کن تا که ببینی در کنار خود خودِ آرامش جان را؛ امامَ الإنس والجان را فراری میشود درد از وجودت، زود راهی شو... بگیر از پنجره فولاد جرعه جرعه درمان را به پابوسی فراخوان داده تا سائل شود سیراب شود با معرفت مأنوس، معنا کرده انسان را علی-موسی الرضا(ع) آنکه به عشقِ حیدر کرار به آبِ نابِ سقاخانه
سلمان” کرده مهمان را 

طلایِ گنبدش جلب توجّه میکند دائم 

غبارِ مرقدش جذّاب کرده خاکِ ایران را 

چنان محتاج ها را کرده مستغنی که تا محشر 

نخواهد خورد سائل قدرِ 
آنی” غصهٔ نان را علی(ع) شاه نجف پیمانهٔ فقر مرا پُر کرد اگر در وصف شاهِ طوس گفتم لفظِ سلطان را به دیدارش زمان احتضارم سخت دل بستم که میبینم چنین؛ جان دادنِ بسیار آسان را!  مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نور محض علی الدوام آن کسانی که باورم دارند سائل اما زر و دِرَم دارند دوستان فقیر من، غنی اند دیده بر صاحب کرم دارند مثل خورشید می درخشند و سایه ای بر روی سرم دارند این سه ارباب، نورِ اَلله اند در دل عاشقان حرم دارند به رضا می رسد سه مرقومه مقصدش صالح است و معصومه می نویسم فقط گدا هستم کفتر خانهء شما هستم می نویسم دخیل سه حرمم گرچه دلتنگ کربلا هستم خسته از کاظمین آمده ام تشنهء جام سامرا هستم می نویسم که زائرم اما حاجی خانهء خدا هستم قرن، قرن کرامت ازلی است کار، دست نوادگان علی است نور محض علی الدوام، رضا از همین جا به تو سلام، رضا هرکجا حرف دیگران آمد حرف من بوده یک کلام، رضا بسته ام دل به پنجره فولاد زندگی بی غمت حرام، رضا حاجتم را به اذن تو دادند خادمان تو یا امام رضا قبله ام سوی تو شده مایل پس نباید به کس ببندم دل دل عاشق، اسیر معصومه است خاک محشر کویر معصومه است شور دریاچه اش چه شیرین است اصلاً آنجا غدیر معصومه است گره وقتی به کار می افتد آخرین تیر، تیر معصومه است آنچه زهرا نداشت در دنیا حرم بی نظیر معصومه است می زنم پیش پای او زانو دختر فاطمه است این بانو چشم ما و محبت صالح دست ما و اجابت صالح نذر موسی بن جعفری داریم تا قیامت ز برکت صالح هم گداهای شهر ری هستیم هم گداهای حضرت صالح دل نبستیم بین عصر ظهور به کسی غیر دولت صالح نان ما و نوای ما مهدی است به همه دردمان دوا مهدی است رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹