eitaa logo
حدیث اشک
9.3هزار دنبال‌کننده
77 عکس
160 ویدیو
11 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
شاهزاده علی اکبر(ع) و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غصب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد. مجید تال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
میخانه ی ما گرچه فرشی ساده دارد قدرومقام اندازه ی سجاده دارد اینجا متاعی که گران است اشک چشم است اینجا سبویی که شکسته باده دارد رَد میشدم ازکوی دلبر هاتفی گفت باغی پر انگور آخر این جاده دارد آن خانه ای که صاحبش مردکریم است حتی برای گرگ هم قلاده دارد روزی اگرآقاسفرباشدنباشد عیبی ندارد خانه آقازاده دارد آنکس که دل را از گِل حیدرسرشته ماراگدایان علی اکبرنوشته من عاشقم دربه در صحراشدن را خاک قدوم اکبرلیلا شدن را سِرِ ابی عبداللهی این بوده اما باتوچشیده لذت بابا شدن را ازمجتبی و مرتضی و مصطفی تو ارثیه بردی خوش قدوبالا شدن را توقبله بودی کعبه رادادی گرفتی این فیض در شش گوشه پایین پاشدن را شبهای شیرین مناجاتم گرفتم ازپیچش موهای تو یلدا شدن را نورجمالت درشب تاریکم ای ماه بردأَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَم را به الله بهترهمان که صورتت مستورباشد تاچشم های شوم ازتو دور باشد مثل ستون مسجدازسنگم بخواهی درسنگها هم میشودانگورباشد خورشیدی وبر روی نی منزل گرفتی تامحمل عمه حجابش نورباشد بعدازحسن توسفره داری درمدینه پس سفره ممکن نیست جمع وجورباشد یابن الحسن یابن الحسین آیینه ی توست کاری بکن تا که گدامجبورباشد پا بند سفره تاصف محشربماند درنامه اش مهرعلی اکبر بماند غرق کن امشب مرا در جام در می بستند دوباره جامه ی احرام در می وقتی طوافم در مَطاف کربلا شد عیبی ندارد که شوم بدنام در می شد قامت رعنای تو قدقامت دین پس میشد کرببلا اسلام در می تیروکمان مِی نیزه ها مِی سنگها مِی چه پر مَشِقَت میگذاری گام در مِی حرف عبا آمد حسین بن علی سوخت پیغمبرش رادید سرانجام در مِی حرف عبا آمدنمازی دست وپاکن باخواهرم برگرد اذانت را به پاکن بالابلندکربلا برگردعمه بالاسرتو آمده با درد عمه ازخیمه تامقتل برای دیدن تو بالشگری جنگیده فرداً فرد عمه افتادی و بعدازتوبابای حرم را تنها خودش تاخیمه ها آوردعمه پیغمبربین عبا پیچیده برخیز افتاده بین لشگری نامردعمه ازحنجرت خون لخته بیرون کردبابا ازگوش خود خون لخته بیرون کردعمه @hadithashk
طنین عشق به مافوق کهکشان می رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می رفت خبر به دست ملائک به آسمان می رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..،حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان،مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم زاده ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می بُردند هزار جُون سر سفره اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف،ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره ی شهر تا اذان می گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..،جان می گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر،شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کرکسی نمی ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی ترسد رشید اهل حرم،رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می کرده حسین وقت تماشاش عشق می کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای باز شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کفر می بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد چه می شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دم حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه ی شب شد ورق ورق همه ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او @hadithashk
یا علی اکبر(ع) شهر آذین شده بود و خبر از راه رسید عرش روشن شده بود و سحر از راه رسید بهر پرواز ملک بال و پر از راه رسید نیمه ی گمشده از یک قمر از راه رسید شهد لبهاش که می ریخت سبو کامل شد عشق با گوشه ی قنداقه ی او کامل شد دلبری کردن از آن روز ازل کارش بود هاجر و مریم و آسیه گرفتارش بود یوسف از مشتریان سر بازارش بود عمه هر ساعت و هر لحظه پرستارش بود درس دلدادگی و عشق نشانش می داد پای گهواره ی او بود و تکانش می داد ضربان دل بابا دو برابر می شد شوق دیدار نبی باز میسّر می شد صولتش در نظر یار مصوّر می شد ‏ هر زمانی که دلش تنگ پیمبر می شد ‏ ‏ گاهی از دیدن این نور جلی حظ می کرد ‏ از قد و قامت رعنای علی حظ می کرد کوه با دیدن آن هیمنه کُرنش میکرد آتش از خنده ی او زود فروکش میکرد دور شهزاده فلک یکسره گردش میکرد عرش را با نفسش صاحب ارزش میکرد او که در مکتب عشاق دبیر سخن است پرورش یافته ی دست امام حسن است همه ی کون ومکان مست سبویش بودند طالب بوسه ای از صحن گلویش بودند خوب رویان عرب سائل کویش بودند واله و شیفته ی گردش مویش بودند فاتح و قاتل دلهاست ، به عباس قسم یوسف حضرت لیلاست ، به عباس قسم میزند بانگ ” انا الشیر ” بگو ماشاالله غزواتی شده تفسیر بگو ماشاالله درس شان گشته فراگیر بگو ماشاالله با عمو بازی شمشیر بگو ماشاالله دست در دست عمو مرد دلیری شده بود تحت آموزش عباس چه شیری شده بود شانه ی ماذنه ها با قدمش زیباتر ظاهرا ماذنه میرفت ولی بالاتر لیله العشق پدر گشته کمی رعناتر صوت والحان قشنگش ز همه گیرا تر صوت در مکه کجا خاطره ی عشق کجا وقت تکبیر و اذان حنجره ی عشق کجا دور خورشید خطر بود و پر از چشم حسود سخنش خواب زچشمان شب تیره ربود این عصا یاری دستان پدر آمده بود ‏اختر هاشمیان بر لبش اینگونه سرود ‏
جاده و عرش مهیاست بیا تا برویم 

کربلا منتظر ماست بیا تا برویم 
آمد و از پدرش رخصت میدان می خواست قلب این معرکه انگار که طوفان می خواست گویا کرب و بلا از نفسش جا ن می خواست ‏مردی از طایفه و بیشه ی شیران می خواست ‏ عقل وهوش همه را برده ای ازیاد اکبر ناز شصتت به خدا دست مریزاد اکبر آب بر صفحه پیشانی ساحل می ریخت از مسیحای دمش نقلِ فضائل می ریخت ‏ از سر زلف سیاهش به زمین دل ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
مژده که محبوب داور آمده در شگفتم که پیمبر آمده کوثری از نسل کوثر آمده یا که مرآتی ز حیدر آمده یا ز ره عباس دیگر آمده تهنیت بادا که اکبر آمده ماه رویش می‌برد دل از همه حیف در آنجا نباشد فاطمه روح و ریحان حسین است این پسر سرو بستان حسین است این پسر نور چشمان حسین است این پسر ماه کنعان حسین است این پسر قدسیان، جان حسین است این پسر بلکه قرآن حسین است این پسر آفتاب آیینه دار روی او در فضا پیچیده عطر و بوی او شافع محشر بوَد یا محشر است زاده‌ی حیدر بوَد یا حیدر است شمس دین را این فروزان اختر است بالله از یوسف، تماشایی تر است جان بقربانش علی اکبر است این تمام آرزوی مادر است شد دل ما از قدومش منجلی مست او باشد حسین بن علی گوهر یکتا به دنیا آمده ماه رویان! ماه لیلا آمده حبّذا دلبند زهرا آمده جان دین و روح تقوا آمده آفتاب عالم آرا آمده بر جوانان پیر برنا آمده از تمام انبیا دل می برد ناز او را عمه زینب می خرد سوره والشمس مهتاب رویش سوره والیل باشد گیسویش چون محمد خِلقت و خُلق و خویش چشم عیسی بر جمال دلجویش خضر خود لب تشنه‌ی آب جویش بوسه‌ی جبریل بر دو بازویش دلبری از دلربایان کار اوست یوسف مصری سر بازار اوست خرم از این عید قلب عالم است دل اسیر زلف خم اندر خم است گر چه روز عید شبه خاتم است لیک در دل حسّی از درد و غم است حیف او چون فاطمه عمرش کم است تیرها بر زخم جانش مرهم است آه چیده یاس لیلا می‌شود پیش بابا، ارباً اربا می‌شود @hadithashk
قصد کردم رود مِی جاری کنم از دلم آواربرداری کنم بعد با انگور معماری کنم جای آنکه کار تکراری کنم با توسل کارهایی نو کنم چندرکعت سجده سمت تو کنم گرچه ابروی تو محرابی کج است این مسیر کج به ایمان مُنتَج است دور تو گردیدنِ ما صد حج است این عبارت صورتش چون مخرج است نفس تو نفس نفیس حیدر است خَلق و خُلق و منطقت پیغمبر است مُرغِ غم از ساحلِ دریات رفت با گُل‌ات هوش از سر باغات رفت آینه ، قربانِ سر تا پات رفت تا که خندیدی دل بابات رفت نور را منشور ، طِیفی می کند با تو اربابم چه کیفی می کند مَسلَکت ، آدابِ یک فرهیخته! صوت تو شب را به تب آمیخته پای محرابت مُوذن ریخته از اذانت صد بلال آویخته بارِ رودِ اَشهَدَت را ، جو کشید یاعلی گفتی و عالم هو کشید نام حیدر قاب قرآنت علی ما عجم‌هائیم سلمانت ، علی در نجف خوردیم از نانت علی فاطمه‌وار است احسانت..، علی قنبر خوان سِترگت بوده ایم نوکرِ مادربزرگت بوده ایم ما گداها عشق را فهمیده ایم هر زمان خندیده ای..، خندیده ایم وصف جودت را فقط نشنیده ایم دودِ بامِ خانه ات را دیده ایم بانی رزق گدایانی..، خودت در کَرَم یک‌پا حسن‌جانی خودت در طلوعت گریه ی شب را ببین ماه! دورت رقص کوکب را ببین رد شدی از کوچه‌ها..،تب را ببین با تو ذوقِ عمه‌زینب را ببین عمه تشویشش به ظاهر جمع شد از رکاب خویش خاطرجمع شد با تو خواهر سرفرازی می کند حس امنِ بی نیازی می کند گیسوانت را چه نازی می کند! روی دستت تاب‌بازی می کند سهم لب هایش به جز لبخند نیست این سه‌ساله روی پایش بند نیست نیزه را تا اختیارش می کنی دشمنت را تار و مارش می کنی تیغ خود را ذوالفقارش می کنی هر کسی آمد ، شکارش می کنی رزم حیدروارِ تو بیداد کرد ساقی اهل حرم را شاد کرد آب را آتش زده لب های تو خیمه راه افتاد..، پشت پای تو آه از اندوهِ جان‌فرسای تو مُرد وقت رفتنت..، بابای تو وای اگر پیمانه خون در خُم کند اسب تو راه حرم را گم کند کوچه وا کردند...، زهرایت کنند خون به قلب ام لیلایت کنند قطره‌قطره ، قدرِ دریایت کنند تکّه‌تکه ، ارباًاربایت کنند آه! بابا دیگر آن بابا نشد چند عضوی از تنت پیدا نشد @hadithashk
خورشیدی و میان قمرها نشاندنت مهتابی و به چشم سحرها نشاندنت نامِ تو می‌برم جگرم داغ می‌شود تو آتشی به روی جگرها نشاندنت جانِ حسین  جانِ علی  جانِ مصطفی تو جانی و به قلبِ پدرها نشاندنت حک کرده‌اند نام تو را فاتحانِ رزم حکاکها به تیغ و سپرها نشاندنت هرجا که رد شدی همه‌اش  سجده‌گاه شد هرجا که آمدی  رویِ سرها نشاندنت ای چشم روشنیِ علی  چشمِ فاطمه تو نوری و میانِ نظرها نشاندنت گفتند یاعلی و  خدا  جان درست کرد بین نجف برای تو  ایوان درست کرد لبخند زن که رو به تو دنیا بایستد خورشید آید و به  تماشا بایستد موجی به گیسوان سیاهت بده که باز... ...ساحل به خاک اُفتد و دریا بایستد از چشمهای مادرت اینقدر جان مَبر کم مانده قلبِ حضرتِ لیلا بایستد چیزی که نیست عالم اگر سجده‌ات کند وقتی به احترام تو بابا بایستد جبریل هم به اشتباه بیافتد که این نبی است؟ اکبر اگر برابرِ زهرا بایستد هرکس رسید و پیش تو پایینِ پا نشست روز قیامت از همه بالا بایستد دردت به جانِ ما به فدای جوانی‌ات باید سرود از تو  و  میدان تکانی‌ات اول رسید در وسطِ کار و زار و بعد دوم کشید از کمرش ذوالفقار و بعد سوم مقابلش ملک‌الموت هم نماند او اکبر است و نیست جز این انتظار و بعد رَم کرده بود لشکر و می‌رفت هرطرف چهارم گذشت و هر دو نفر شد چهار و بعد جبریل غرقِ بُهت صدا می‌زند علی شیر آمده است تا بزند بر شکار و بعد پنجم عجیب نیست اگر می‌گُریختند خورشید هم نبود میانِ مدار و بعد وقتی نشست آخرِ سر گرد و خاک‌ها دیدند اکبر است و هزاران مزار و بعد... انگار کعبه خورده تَرَک حیدر آمده آری علی  به شکل  علی‌اکبر آمده ای از همه به معنیِ اکبر شبیه تر از هرچه گفته‌ام به پیمبر شبیه‌تر ای شیوه‌ی کریمیِ تو مجتبی سرشت ای برکتت به حضرت کوثر شبیه‌تر الله‌اکبر از رجزَت بینِ ضربه‌ها ای ضربه‌ات به ضربه‌ی حیدر شبیه‌تر با دستمال زردِ نبردِ علی تویی از هرکسی به خواجه‌ی قنبر شبیه‌تر هم لطف تو قیامت کبرای فاطمه هم جنگِ تو به صحنه‌ی محشر شبیه‌تر طوری به روی دست تکاندی سپاه را باشد به کندن درِ خیبر شبیه‌تر مَرحَب میان قبر کشد  مرحبا  علی باید کشید یکصد و ده بار یاعلی با زُلفِ خویش جمع پریشان گرفته‌ای با دست  باز  دست گدایان گرفته‌ای بینِ مدینه خانه‌ی تو خانه‌ی همه است این شیوه  از امامِ  کریمان گرفته‌ای آرامش پدر  به مدینه گمان کنم هرشب سر حسین به دامان گرفته‌ای وقت اذان ملاحظه کن حالِ عمه را این خیمه را تو با لبِ عطشان گرفته‌ای خیلی برای قدِ تو زحمت کشید ؛ حیف اکبر چقدر از پدرت جان گرفته‌ای دیدم زبان به روی زبانش گذاشتی دیدم  که آب از  لب سوزان گرفته‌ای لیلا که مُرد با لب پُر خون صدا زدی آمد دلت که پیش پدر دست و پا زدی...؟ @hadithashk
جانم علی اکبر(ع) ای همه تاب و تب خاطر بی تاب سلام روشنی بخش دل حضرت ارباب سلام وجه پیغمبر خاتم به رخت قاب سلام خم ابروی شما محور محراب سلام امدی و همه را محو نگاهت کردی معنی تازه ای از واژه عشق اوردی دارد از خاک قدومت برکت میبارد گل شادی به دل شیعه خدا میکارد پدرت انقدر اگاهی از علمت دارد حق هم این بود علی اسم تو را بگذارد غم و پیری دل از نام تو ارام گرفت روز میلاد شما روز جوان نام گرفت نوری از نور خداوند جلی هستی تو بین مخلوق خدا بی بدلی هستی تو در بنی هاشمیان هم مثلی هستی تو غرق در ذات خدا مثل علی هستی تو صف کشیدند ملائک که تماشات کنند سرمه ی چشم خود از خاک کف پات کنند یک علی اکبری و اینهمه اکبر هستی هر چه از وصف تو گفتند توبهتر هستی شاه زاده نوه ی ارشد حیدر هستی همه گفتند که تمثال پیمبر هستی به فلک طعنه زند صورت هم چون ماهت نه فقط دوست عدو هم شده خاطر خواهت حمید رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
سیدی علی اکبر(ع) و بی مقدمه با رخصت از جناب قمر نوشتم اول خط سیدی علی اکبر خدا به حضرت ارباب هدیه داد پسر خوشابه حال پسر یا خوشا به حال پدر خوشا به حال هرآنکس که نام خادم داشت علی رسید،جهان شاهزاده لازم داشت و جلوه کرد در عالم علی دوباره علی که برد نام علی را به هر مناره علی علیست وارث والایی و وقار علی به دست اوست برازنده... ذوالفقار علی حسین بر لبش الله اکبر آورده خدا برای جهان باز حیدر آورده به سینه مُهر(( انا فاطمی نسب )) دارد زمان زمان تبراست، پس غصب دارد به انتقام،سر از دشمنان طلب دارد همیشه نعره ی یا فارس العرب دارد... علی کنار ابالفضل مثل جان و تن اند بگو که جمع ابالقاسم و ابالحسن اند اگرچه عالم و آدم به شوکتش رو زد اگرچه هیبت عباس هم دم از او زد قدش به قامت افلاک اگرچه پهلو زد ولی مقابل زینب همیشه زانو زد حسین گفت که بی او دلم شفیق نداشت اگر نبود...، علمدارمن رفیق نداشت میان کرببلا خواست تا نشان بدهد_ _علی شده ، که برای حسین جان بدهد چرا بهانه به دست حرامیان بدهد نخواست تا به امان نامه ها امان بدهد نظام لشکر خودکامه را به هم می زد همین که دور و بر خیمه ها قدم می زد. مجید تال لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ولدی قاری والشمس و والضحی علی اکبر حضرت داود کربلا علی اکبر بود مسیحا حسین ، دم پسرش بود حضرت موسی حسین ، عصا علی اکبر قامت حُسنش ضریح اهل حرم بود یوسف مصری کجا کجا علی اکبر کربوبلا را جناب کعبه حسین است مروه ابالفضل شد صفا علی اکبر جبهه‌ی پیشانی‌اش چراغ هدایت زلف سیه ، رایه الهدی علی اکبر حی علی الکربلا نشسته به لبهاش ماذنه ها را زده صدا علی اکبر ماه در آیینه از ستاره خبر خواست آینه فرمود انّما علی اکبر گفت که افتادگی نشان کمال است دید که رفته‌ست زیر پا علی اکبر گر بدهد صد پسر خدا به حسینش اصغر است ، اوسط است ، یا علی اکبر پیرها حبیب ، طفل‌ها علی اصغر هرکه جوان بود گفت یاعلی اکبر جلوه‌ی تمثیل ، کربلای معلاست اکبر اگر احمد است آمنه لیلاست  وحید عظیم پور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کریم بن کریم ملائکه همه از خاک سر درآوردند زمینیان ز شعف ، بال و پر درآوردند ز نور حیدر و زهرا ، پسر درآوردند ز دشمنان و حسودان پدر درآوردند دوباره اسم علی گشته ورد هر دهنی رسیده بر دل یعقوب ، بوی پیرهنی خبر دهید به عالم : حسین ، بابا شد ببین چه فیض عظیمی نصیب لیلا شد جمال روی پیمبر دوباره پیدا شد و با قدوم علی خوش به حال دنیا شد به چشم های حسود مدینه لعنت باد به مردهای یهود مدینه لعنت باد جوانی ام همه نذر جوانی اش باشد نگاه من به دل آسمانی اش باشد امید من به همین میزبانی اش باشد دلم که خوش به دل و دلستانی اش باشد مدینه مشعل اکرام ، میشود روشن علی اکبر و ارثی که میبرد ز حَسَن کریم بن کریم است ، سفره دار است او جهان چو برکه ی ناچیز و آبشار است او نبی ، علی و حسن ، فاطمی تبار است او به فصل زرد خزان دلم بهار است او علی به خاک زمین ، مثل آفتاب جلی است علی شبیه پیمبر ، علی شبیه علی است علی به وقت نبردش شبیه عباس است به وقتِ جود ، لطیف است ، مثل الماس است ز نسل فاطمیون است ، غنچه ی یاس است علی به حضرت زهرا عجیب حساس است علی علی به لبم مزه ی شکر دارد چقدر نام علی بر دلم اثر دارد رشادت از سر مژگان او سرازیر است به معرکه بزند ، غرّشش چنان شیر است برای دشمن حیدر چو تیغ شمشیر است دلم به زلفِ علی اکبر ، از ازل گیر است بکش به روی دلم تیغ را ، تباهم کن بیا خودت ببَر و خوب سر به راهم کن گره فتاده به کارم ، ببین گرفتارم جوانم و دو سه تا آرزو به دل دارم یکی وصال حرم ، بارگاه دلدارم یکی سپردن جانم به ساحت یارم همیشه یار قدیمی ما تویی آقا رفیق خوب و صمیمی ما تویی آقا پوریا باقری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
نیک سیرت بلند بالا و نیک سیرت چنان پیمبر علی اکبر به خَلق و خُلق و به صوت و منطق نبی دیگر علی اکبر رسول صورت بتول عصمت علی شجاعت حسن سخاوت حسین هیبت چو بوالفضائل یل دلاور علی اکبر به کربلا تا که زائر آید همیشه پایین پاست مقصد که از وجود تو شد ضریح حسین ششدر علی اکبر! ستاره‌ی بی بدیل لیلا برای شادی دلیل لیلا علیک قولاً ثقیل لیلا عزیز مادر علی اکبر! لبت چو میلی به تاک دارد درخت خانه چه باک دارد اراده ای کن ز نخل انگور میزند سر علی اکبر! چه دارم از تو برای گفتن حدیث حسن تو ورد دشمن ((ولی))نبودی ولی نداری کم از برادر علی اکبر! به صبح و ظهر و به عصر و مغرب حسین امام و تویی مکبر پس از شمایان نماز هم می‌شود مکدر علی اکبر! خیام آل علی‌ست بستان که هر کدام از شما بزرگان یکی‌ست نخل و یکی‌ست سرو و تویی صنوبر علی اکبر! چه گویم از شرح اربا اربا که دیده ام در تمام صحرا علی اکبر علی اکبر علی اکبر علی اکبر سید محمد حسین حسینی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹