یا موسی ابن جعفر(ع)
بازهم خورشید پشت ابر پنهان می شود
باز هم مولایمان راهی زندان می شود
آری آن شب زنده دار تا سحر محو سجود
آنکه در وقت عبادت دیده گریان می شود
روزه دار روز ها و روضه دار شب به شب
جای جای صورت او جای باران می شود
ما گدایان را دعا کرده سر سجاده اش
درد نوکرها به لطف اوست، درمان می شود
حاجتش را بی برو برگرد می گیرد گدا
در حریم کاظمین او که مهمان می شود
بر در این خانه حتی انبیا جاروکشند
حضرت موسی درِ این خانه دربان می شود
واژه واژه حرف هایش چون چراغِ روشن است
بُشرحافی با کلامش اهل ایمان می شود
آن زن رقاصه آمد پیش او قدیسه شد
با نگاه لطف او کافِر مسلمان می شود
سِندیِ شاهِک چقدر آقای ما را زجر داد
ناله ی `خلصنی یا ربَ”ش دو چندان می شود
ساق پایش خرد شد در قعر این زندان تنگ
روزهای آخری رنجور و نالان می شود
عاقبت زهر خودش را ریخت زهر لعنتی!
حال آقا روز آخر چه پریشان می شود
روی یک تخته تنش افتاده، اما باز شکر
لااقل دارد لباس، این غُصه جبران می شود
کربلا اما تنی در قتلگاه افتاده بود
غرق تیر و نیزه و زخمی و عریان می شود
علی میرحیدری
##شعر_شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر #شعر_روضه #شعر_شهادت_امام_هفتم #علی_میرحیدری #کاظمین_المقدسه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شهیده
دوباره بغض گرفته گلوی جان مرا
زدند پیش نگاهم زن جوان مرا
به خانه صورت یاس مرا کتک زده اند
صبور بودم و صبر مرا محک زده اند
زن رشیده ی من را خمیده کردند آه
میان خانه ام او را شهیده کردند آه
چقدر مردم شهر مدینه نامردند
مقابل حرم وحی، هیزم آوردند
چگونه فاطمه ام زیر دست و پا افتاد
به درب خانه لگد خورد و بی هوا افتاد
چهل نفر گل باغ مرا لگد کردند
به آیه های الهی چقدر بد کردند
میان کوچه می آمد برای یاری من
مغیره طعنه زد آنجا به بی قراری من
به جای هر که در آن روز هم نبود، زدند
برای آنکه شود بازویش کبود، زدند
همین که زنده ام اکنون، نشان صبر من است
مقابلم به خدا قبر او نه! قبر من است...
علی میرحیدری
#اشعار_فاطمیه #شعر_روضه_حضرت_فاطمه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #علی_میرحیدری #مرثیه_حضرت_زهرا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹