eitaa logo
حدیث اشک
7.5هزار دنبال‌کننده
53 عکس
101 ویدیو
8 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
بارِ غمت بارِ غمت را دوشِ ما، طاقت ندارد هفت‌آسمان و ماورا، طاقت ندارد گوشِ فلک را یک‌نفر، محکم بگیرد، یک جمله، از مرثیه را طاقت ندارد رنجِ تو را بر کوه هم، گر عرضه دارند، دیگر نمی‌ماند به پا، طاقت ندارد ای اشرفِ اولادِ آدم! ماتمت را، حتی کسی از انبیا، طاقت ندارد این حنجرِ نازک، نمی‌خواهد سه شعبه کودک بر این تیرِ خطا، طاقت ندارد زینب، چهل منزل، کنون باید ببیند رأسِ تو را از تن جدا،... طاقت ندارد دیده پر از اشکِ فراق و سینه ی ما، در حسرتِ کرب و بلا، طاقت ندارد  عادل حسین قربان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ایهالرسول از وهم و خیال خام خود خرسندی؟ پابر دم شیر می نهی می خندی؟ ای صاحب نشریه ی شارلی ابدو با دست خودت گور خودت را کندی نه از سگ بی قلاده بر می آید نه از می و نه ز باده بر می آید توهین به مقام قدسی پیغمبر تنها ز حرامزاده بر می آید کوهی است که ایستاده در جا محکم سروی است که قامتش نخواهد شد خم با سنگ پرانی شما بی تردید هرگز نشود ز هیبت دریا کم با حیدر کرار طرف خواهی شد در گردش تیغ او هدف خواهی شد تاریخ بخوان بدان که با خشم علی در چشم به هم زدن تلف خواهی شد بر دشمن ساحت نبوت لعنت بر جمعیت اهل جسارت لعنت بر هر که محب مصطفی شد رحمت بر هر که عدوی اوست لعنت لعنت پیغمبر ماست بهترین راه نجات در بردن نام اوست خیر و برکات تا کور شود هر آنکه نتواند دید بر احمد مصطفی محمد صلوات  علی ذوالقدر لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دار و ندارش زینب و دار و ندار زینب است دل بیقرارش زینب و دل بیقرار زینب است آقا ز عالم برده دل زینب ربوده از حسین زینب قرار عالم و او هم قرار زینب است بعد از غروب روز غم بگرفت بر دوشش علم شد زنده از او کربلا این شاهکار زینب است منزل به منزل پای نی تا شام غم را کرد طی گفتا ز دین در بزم می دین وامدار زینب است یک زن چهل منزل عدو با رخصت از خون گلو برد از حریفان آبرو این افتخار زینب است در بزم عیش شامیان مردانه با تیغ زبان زد پایه قصر خسان این ذوالفقار زینب است با دست خود معجر گرفت امداد از یک سر گرفت از خصم انگشتر گرفت این اقتدار زینب است دیده است سنگ و خارها بزم می و بازارها هر چند دید آزارها زهرا عیار زینب است در حفظ نامش ایستاد پای خیامش ایستاد پشت امامش ایستاد این راهکار زینب است در ماتم مادر گریست بر غربت حیدر گریست بر مشک و دست و سر گریست غم در کنار زینب است با لحن حیدر گفت حق با یاد مادر گفت حق همراه یک سر گفت حق حق داغدار زینب است @haditashk
من رزق گریه ی سحرم را گرفته ام از این و آن، سر پدرم را گرفته ام تکه به تکه نیزه تنش را خلاصه کرد از دست چوب، مختصرم را گرفته ام امشب خدا کند که نفهمد مرا زدند از وقتی آمده کمرم را گرفته ام از شرم گیسوان پریشان، شب وصال با آستین پاره سرم را گرفته ام زحمت نمی دهم به لب پاره پاره اش‌ با بوسه توشه ی سفرم را گرفته ام @hadithashk
پایان عمر ماست پایانِ نوکری تاج حیات ماست عنوانِ نوکری در روز رستخیز بر جمله عاشقان میزان آبروست میزان نوکری بر سفرهٔ کسی مهمان نمی شود هر کس که خورده است از نان نوکری غبطه به ما خورند شاهان روزگار شاهان همه شدند حیران نوکری سرخوش ز باده اییم اما نه از شراب ما را نوشته اند مستان نوکری عالم بساط عشق ارباب شاه عشق عالم‌ برای ماست میدان نوکری آزاده مسلکیم آباد زاده اییم ای جان فدای عشق ، قربان نوکری موکب که دیده ایم با سر دویده ایم تا که فراهم است امکان نوکری @hadithashk
ما را اسیر درد و غم خویشتن مکن تنبیه مان به فاصله انداختن مکن من آمدم به خیمه تو تا ببینمت حال مرا چو حال اویس قرن مکن یا رب قسم به پنج نمازی که خوانده ایم ما را جدا ز خانه این پنج تن مکن ما را خدا ز خاک حرم آفریده است ما را شبیه خویش تو دور از وطن مکن با اشک چشم کار گدا پیش می رود بی گریه بین روضه مرا سینه زن مکن شاید که با دهان تو این نیزه لج کند با نیزه ها بیا و دهن به دهن مکن   با پهلوی شکسته کفن دوخت فاطمه ای شمر,بی وضو کفنش را به تن مکن   هر چه که داشتی همه غارت شده حسین دیگر اشاره ای به عقیق یمن مکن @hadithashk
سلام ای سر خونین، سر برادر من سرت چه‌ها که نیامد عزیز مادر من لبی که بوسه بر آن می‌زده‌ست پیغمبر یزیدمی‌زندش چوب، خاک بر سر من صدای شیون و افغان به گوش می‌آید صدای وا‌ابتا، ناله‌ی برادر من چه خوب شد سر عباس‌من نبود اینجا ندید وضع سر‌ تو، لباس و معجر من یزید مست شد الباقی شرابش را نریخت بر سر تو، بلکه ریخت بر سر من همین که حرف کنیزی ما وسط آمد نشست دختر تو، رو گرفت خواهر من زنی به طفل خودش شیر می‌دهد، ای وای رباب زمزمه دارد، بخواب اصغر من @hadithashk
بیا و درد هجران محبّان را مداوا کن نگاهی از کرم بر چشم‌های خستهء ما کن تمام آفرینش بی‌تو باشد جسم بی‌جانی بیا با یک نظر بر خلق، اعجاز مسیحا کن بیا از غربت جدّت بگو، با مردم عالم بیا و چشم ما را از سرشک سرخ، دریا کن کنار علقمه با مادر مظلومه‌ات زهرا دو چشم خویش را دریا، به یاد چشم سقا کن بیا با اشک کن همچون عموی خویش، سقّایی بریز از دیده خون و گریه بر اولاد زهرا کن بیا و تير را بیرون بکش از حنجر اصغر پسر که ذبح شد از تیر قاتل، فکر بابا کن بیا دست یداللهی، برون از آستین آور طناب خصم را، از دست‌های عمّه‌ات وا کن سر بالای نی، آوای قرآن، خندۀ شادی بيا دروازۀ ساعات و زینب را تماشا کن بریزد خون «میثم» تا به خاک پای یارانت بیا او را برای روز جانبازی، مهیا کن @hadithashk
هلالِ ماه بودن با تو و قدِّ کمان با من برای حفظ این پرچم امیر عشق جان با من تلاوت کن قیامت را که منبرها به پا خیزند بخوان یَحیای من آیات را تفسیر آن با من تو سایه سار زینب باش حتی بر روی نیزه حسینی کردن آزادگان این جهان با من قسم بر آن محاسن که خضابش کرده خاک و خون بدان بر خاک تیره بردن این دودمان با من اگر چه آیه هایت را صدای هلهله برده میان لشگر سرمست ها ، صد دل فغان با من اگر از نیزه افتادی بیا فورا در آغوشم بیا تو ، تازیانه خوردن از دست سنان با من حریف اشک ها و بی قراریَش نخواهم شد رقیه با تو ، دلداریِ جمع دختران با من تو هر کس را که می خواهی شفاعت کن ولی بگذار شکایت کردن از خولی و شمر و خیزران با من @hadithashk
گرچه از داغ توام هر دم لبالب بیشتر با تو شادم از تمام عمر، امشب بیشتر از ادب دور است من اینگونه پیشت آمدم سوخته مویم، نخواهد شد مرتب بیشتر جان من از مادرت زهرا بپرس اینرا پدر درد پهلو میشود آخر چرا شب بیشتر؟ ضرب دست زجر بیش از دیگران دارد اثر روی این صورت ولیکن چند مضرب بیشتر دور دست شمر مویت پیچ میخورد ای پدر سوختم از تاب گیسوی تو در تب بیشتر چند باری از روی نیزه تو افتادی زمین من ولی افتاده ام از روی مرکب بیشتر هرچه کمتر آب خورده خواهرت در این سفر تازیانه خورده اما عمه زینب بیشتر قاریان را با طلای زرد هدیه میدهند پس چرا داری طلای سرخ بر لب بیشتر؟ @hadithashk
مناجات امام زمان (عج) زخم معصیت به روحم مانده و کاری شده زندگی بی تو برایم سرد و تکراری شده بسکه دل مشغولی ام دنیا شده آقا ببین دل به تو دادن برایم کار دشواری شده اصلا آقا لحظه ای باخود نگفتم بی وفا این چه وضع نوکری و عشق و دینداری شده بی حیا بودم ولی بار دگر برگشته ام در میان روضه کارم گریه و زاری شده آبرویت را همیشه بردم اما کار تو چشم پوشی از بدی و آبروداری شده مهربان آقا, بیا دست گدایت را بگیر چون دچار غصه و اندوه بسیاری شده همنشینم کرده ای با خوبها زیر عَلَم بازهم باران لطفت بر سرم جاری شده بسته شد راه حرم , خیلی دلم را غم گرفت صبر بر این غم فقط از درد ناچاری شده گریه و سینه زنی در کربلا یادش بخیر نوکر تو بیقرار آن عزاداری شده خیمه ها آتش گرفت و دختری گریه کنان می دوید و ناله میزد سوخت مویم عمه جان @hadithashk