⁉️ حجاب؛ دو تار مو؟ یا لبه جنگ تمدنی؟! ۱ 🔮کمتر کسی است که نداند بسیاری از افراد جامعه، یک حباب نامرئی دور سرشان دارند و افکار و تحلیل هایشان را از درون همان حباب دریافت می کنند. 🔮بسته به اینکه هوای داخل حباب از کجا و با چه نسبتی از گازها پر بشود، جو فکری و اخلاقی آدم ها هم متفاوت می شود. 🔮این حباب با اینکه نمود فیزیکی ندارد، اما سخت تر از آن است که بتوانی با انگشت آن را بترکانی، خیلی خیلی سخت تر... ❗️چرا که اغلب ما اصلا متوجه وجود آن حبابِ رسانه ساز نیستیم! ‼️با وجود این حباب های سخت و متفاوت است که بعضی ایران را بهترین جای دنیا می بینند و بعضی فلاکت زده ترین. بعضی انقلاب اسلامی را انفجار نور می دانند و بعضی دیگر نقطه آغاز انحطاط تمدن کهن ایران زمین! و بعضی مساله حجاب و پوشش زنان را در حد دو تارِ مو می بینند و برخی دیگر، لبه جنگ تمدنی! 🚻حالا این آدم ها می خواهند برای پوشش ظاهری خود هم مثل خیلی کارهای دیگرشان ، یک قانون داشته باشند. 📝این قانون باید یک دیدگاهی را مبنای خود قرار دهد و در هر حال همه باید تمکین کنند. 📜یک طرف حجاب را دستور خداوند متعال می دانند که در قرآن آمده و لازم الاجراست. 🔘طرف دیگر حجاب را ساخته و پرداخته آخوندها می دانند... برای اینها باید قانونی بگذاریم که اجرا کنند. ◻️در نگاه به مقوله قانون آن اختلاف دیدگاه و اختلاف مبنا مخفی است. همه می گویند قانون اما اکثرا نمی دانند قانون با قانون فرق می کند. ♻️در قانونگذاری هم مبنا مهم است ، هم هدف ، هم متن ِ قانون، هم اثرات خواسته و ناخواسته ی قانون در کوتاه مدت و دراز مدت... در باب مبانی قانونگذاری انشاء الله خواهم نوشت... ✍ مهاجر الی الله #حجاب @hafezaat

⁉️ حجاب؛ دو تار مو؟ یا لبه جنگ تمدنی؟! ۲ ❔آیا قانون در جمهوری اسلامی، همان قانونی است که در کشورهای دموکراتیک تصویب می شود و چون برآمده از خواست اکثریت است، حتی اگر غلط باشد هم باید اجرا شود؟ 🌀در واقع در دموکراسی اصلا درست و غلط نداریم، درست یعنی خواست اکثریت، همین! ❔یا قانون در جمهوری اسلامی تعریف دیگری دارد و هدف دیگری را دنبال می کند؟ 🌐اگر در جمهوری اسلامی، قانون، مانند کشورهای دموکراتیک ، خدایی می کند، که همه کله حبابی ها، با هر ترکیبی از گازهای داخل حباب، باید رام باشند و حرفی نمی ماند. 👈اما اگر قانون در جمهوری اسلامی صرفا مربوط به خواست اکثریت نیست و اهداف دیگری غیر از نظم اجتماعی هم دارد، آن وقت فرق می کند که مبنای آن قانون از کجاست، جهت گیری و محتوای آن چیست، مجری آن کیست و چطور باید اجرا شود؟ ⚠️متاسفانه شاهدیم خیلی از قانون گذارهای ما هم نمی دانند قانون با قانون فرق دارد! هر چند که اهداف آن قانون ها یکی باشد، اثراتشان یکی نخواهد بود! ⚠️و خیلی از مومنین هم، آن وقتی که بین نهی از منکراتِ شرعی و الزام به رعایت قانون خلط می کنند، ‼️و آن وقتی که راهِ برون رفت از همه مسائل را در تصویب و اجرای قانون می بینند ، نمی دانند که؛ قانون با قانون فرق دارد. 🔰قانون های ما صرفا برای نظم و کنترل نیستند، قرار است علاوه بر ساماندهی امور، ما را به رشد هم برسانند! ⛔️ لذا نمی توانند بر مبنای قواعد قانونگذاری در غرب ، استخراج شوند.⛔️ ✨لذا دقت ها، ظرافت ها و صبر و حوصله خاص خودشان را می طلبند. 🔆قانون گذارهای ما باید خیلی خیلی راه و چاه شناس باشند که بفهمند اثر هر قانون در رشد و تعالی جامعه چگونه است! ⚠️که بدانند پارادایمِ حکمرانی در اسلام ، پارادایمِ کنترل نیست. ⚪️اصلا جمهوریِ ما برای همین پسوند اسلامی را یدک می کشد. 🔷🔶مواظب انتخاب قانون گذارهایمان، قانون هایمان و مجریان آنها باشیم. ✍ مهاجر الی الله #حجاب #انتخابات @hafezaat

علت اینکه افراد به دانسته های عقلی خود عمل نمی کنند این است که قوای دیگرِ نفسانی آنها قدرت گرفته و به عقل اجازه کشف درست از غلط را نمی دهند؛ شخص می داند تجاوز به حقوق دیگران غلط است ولی برای رسیدن به منفعتی (قوه شهوت) یا دفع ضرری از خود(قوه غضب) و یا در توهم منفعت یا ضرر(قوه وهم و خیال) دست به تجاوز می زند. اینجاست که مردم و حکومت باید به تقویت قوه عاقله اجتماع اقدام کنند. مثال: غرب با تولید و ترویج فیلم های مستهجن از طریق قوه وهم و خیال، قوه شهوت افراد جامعه را قوت می بخشد. و با نمایش خشونت در فیلم ها قوه غضب آنها را قوت می بخشد. لذا با ضعف عقل در اثر عمل نکردن به احکام آن بسیاری از قبایح عقلی را زیر پا می گذارند. راه مقابله با این حربه طراحی اقداماتی است برای تقویت عقل در افراد جامعه. حال روی این طراحی می شود گفت و گو کرد. که چه چیزی و چگونه طراحی شود. در این نقطه خوب است متمرکز شویم و بحث کنیم. (تشکیل دولت اسلامی یعنی تقویت قوه عاقله ی نظام اسلامی (ولایت و رهبری) از طریق به کارگیری قوه وهم، شهوت و غضب نظام اسلامی.) (آقا فرمودند منظور از دولت اسلامی همه کارگزاران در سه قوه و تمام نهادهای حاکمیتی است.)

❇️ علت این که بعضی‌ها را نا خواسته و نادانسته دوست می‌داریم یا از بعضی‌ها احساس دوری و تنفر می کنیم به سخیت و تناسب روحی عالم ارواح بر می‌گردد که اگر در آن عالم تناسب و سنخیت روحی باشد احساس دوستی می کنیم ولی اگر تناسب و سنخیت روحی نباشد احساس تنفر می کنیم؛ چنانکه پیامبر (ص) فرموده‌اند: اَلاَرواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ فَما تَعارفَ مِنها اِئتَلَفَ وَ ما تَناکَرَ مِنها اِختَلَفَ. ارواح (مانند) لشكريانى گرد آمده هستند؛ آنها كه يكديگر را بشناسند با هم انس مى گيرند و آنان كه همديگر را نشناسند از هم دور مى شوند. 🔸جامع الاخبار ص ۱۷۱ و از این باب است که وقتی ابن ملجم به علی (ع) عرض ارادت و محبت کردند، حضرت فرمودند: چرا روحم روح تو را نمی شناسد. اِنَّ اللهَ خَلَقَ الاَرواحَ قَبلَ الاَبدانِ ... فَما تَعارَفَ مِنها هُنالِکَ اِئتَلَفَ فِی الدُّنيا وَ ما تَناکَرَ مِنها اِختَلَفَ فِی الدُّنيا وَ انَّ روُحی لاتَعرِفُ روُحَکَ.  خداوند ارواح را دو هزار سال پيش از بدنها آفريد. ... ارواحى كه در آنجا هم دیگر را می شناختند، در اين دنيا نيز  با هم انس و الفت می گیرند. و آنان كه آنجا یک دیگر را نمی شناختند(و تناسب و سنخیت نداشتند)، در دنیا هم اختلاف پیدا می کنند( و از هم دیگر دوری می نمایند). 🔸بحار الانوار ،ج۴۲،ص ۱۹۶ و تاریخ نشان داد که ابن ملجم از ازل سنخیت و تناسبی با آن حضرت نداشتند.

⁉️شهری زیبا با موهای افشان یا شهری عفیف با موهای پنهان؟! 🔰انتخاب های انسان یا از کانون عقل او بر می خیزد یا از کانون دل* او. 🔰اولی با نیروی اندیشیدن به انتخابگری کمک می کند و دومی با نیروی هوس و میل و هیجان! 🔰اولی پایه اش روی فکر و منطق است و دومی روی خیال و احساس! 🔰با فکر دنبال کار درست و خوب هستیم و با خیال دنبال لذت و خوشی! 🔰انتخاب های آگاهانه و عقلانی در ما پختگی ایجاد می کند و انتخاب های احساسی در ما عادت و گاهی پشیمانی! ‼️اما در هر حال و اهل هر سبکی از انتخاب باشیم، هویت ما در حال شکل گیری است. 🔆هویتی محکم و معقول 🌬یا هویتی دمدمی و باری به هر جهت! 👈در مساله انتخابِ پوشش و عفت هم همین قاعده برقرار است. 🌀اگر جماعت قابل توجهی از بانوان، انتخاب گریشان از کانون امیال و گرایش های وجودشان نشات بگیرد، یعنی میل و آرزو یا نفرت و هیجان ، همرنگ شدن با جماعت یا نظرات دیگران را مبنای انتخاب خود قرار دهند، 👈با توجه به اینکه در دوران سلطه سرمایه داری و ترویج مدگرایی و مصرف زدگیِ بی قید، به سر می بریم، به شهری به ظاهر زیبا با موهای افشان می رسیم!👩‍🦰 💠اما چنانچه بر مبنای عقل و آینده نگری تصمیم بگیرند و نگاه عبرت آموز به جوامع پیشرو در لیبرالیسم داشته باشند، شهری عفیف با موهای پنهان خواهیم داشت!🧕 🌪اگر جماعت موثری دنبال خوشی و راحتی باشند، باد در موهایشان خواهد پیچید! 🤍و اگر جویندگانِ عفت و طهارتِ جسم و جان غلبه پیدا کنند، آرامش و امنیت روانی و پاکیزگی نسل مهمان خانواده و شهر خواهد شد! 💞و عشق ها پایدار خواهند ماند. ✨انسانِ عقلانی به پیری که می رسد، تازه احساس نشاط و توانایی می کند 😴و انسانِ هیجانی در پیری مثل کسی می ماند که سالها را در خواب و خیال سپری کرده و هیچ کدام از خواب هایش تعبیر نشده است. ❓انتخابِ ما از کدام نوع باشد؟ با قوه عاقله انتخاب کنیم یا با قوه واهمه؟ ❓فرزندانمان از ما چه نوع انتخاب هایی را می آموزند؟! عقلانی یا دلبخواهی؟! * دل به معنای عامیانه مبدا میل ها و هوس ها و نه به معنای قلب سلیم خدا جو #حجاب #تربیت_نسل @hafezaat

✅ ماجرای #خواب علامه طباطبایی و سوال از امام حسین (علیه‌السلام) همسر شهید مطهری: حدود يک هفته به شهادت ايشان، مرحوم علامه طباطبايي يک روز صبح ساعت 9، به منزل ما زنگ زدند و خود استاد گوشي را برداشتند. علامه فرموده بودند که ديشب #امام_حسين(ع) را در خواب ديدم و از حضرت سؤال کردم که حال آقاي مطهري چطور است؟ ايشان تبسمي کردند و فرمودند: آقاي مطهري از دوستان ماست. (ما علامه را به نام حاج آقا صدا مي‌کرديم.) پس از اتمام مکالمه، من از ايشان سؤال کردم که حاج آقا چه فرمودند؟ پس از اصرار زياد من، خواب علامه را براي ما تعريف کردند. با اينکه شهيد مطهري هنوز در قيد حيات بودند، علامه در خواب حال ايشان را از امام حسين(ع) سؤال کرده بودند و ما بعدها فهميديم که اين بشارتي براي شهادت ايشان بوده است[1]. 📚 روزنامه کیهان، 25 اردیبهشت ۱۳۸۱ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

منصوره روزبه همسر علامه طباطبایی آقای قدوسی به من گفت خبر شهادت مطهری را آرام آرام به حاج آقا بگو. فردا صبح که به علامه گفتم چنان اشکی ریختند که نمی توانستند جلوی آن را بگیرند. گفتند: «دیگر مغز مطهری نیست، این ها مغز بودند.» برای شاگردانش خیلی ناراحت بود. شهادت دکتر مفتح را نگفته بودیم، اما خودشان فهمیدند! حالا از کجا می فهمید، دیگر خدا می داند! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

چقدر دلگیر...