eitaa logo
هفت‌تپه‌ی گُمنام 🇮🇷
3.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
10 فایل
رفقا ؛ به مدد شهدا در این کانال تصاویر و کلیپ‌های کمتر دیده شده از غیورمردانِ لشکر خط‌شکن ۲۵ کربلا و دیدار خانواده‌هایشان را خواهید دید، و از مظلومیت هفت تپه و بچه‌های هفت‌تپه خواهیم نوشت...🦋
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 . ▪️پسرش بیسیم چی لشکر ۲۵ کربلا بود.بدست کومله تو غرب کشور اسیر شد و بر اثر شکنجه بشهادت رسید.وقتی پیکرش به زادگاهش بهشهر مازندران بازگشت ؛ مادر خودش پیکر غرق به خون و سوخته و اربا اربای علی اصغر را غسل داد و کفن کرد...عکسی که میبینید لحظه ی عاشقی مادر با فرزند شهیدش است.براستی که این مادران عظمتی خلق کردند و در پيشگاه حضرت زهرا رو سفید شدند.... . 🦋 روح علی اصغر و ... . 💠 @hafttapeh
42.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 / . ▪️ از ویژه ۲۵ که در درون قبر به زد ...دانشجوی هوشنگ قُدبنان اهل روستای کنیم چهاردانگه .📞بیسیم چی بود و ۱ ۱۳۶۶ با اصابت ترکش به سر رسید.شادی روحش 🇮🇷 . ⏰ را پای درد و دل ، حال خوب می‌شود... . 💠 @hafttapeh
25.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ مادر شهید🌷 محمدرضا اسماعیلی : دوست نداشتم پیکر پیدا بشه ، دوست داشتم همچون بماند.... . 🎥 با محمدرضا اسماعیلی از ۲۵ ... . کانال شهدایی 👇 ⚜ @hafttapeh
💢 عبداله قره داشی. بچه‌ی یکی از روستاهای نکا . ۴ سالگی و از دست داد. پدرش بود و عبداله هم بهش کمک میکرد‌.سال ۱۳۶۲ رفت ؛ یک ماه تو جبهه ها بود که تو منطقه‌ی عراق رسید.۱۱ سال پیکرش بود که سال ۱۳۷۳ چند تکه برگشت... روحش ...🌷 . 💠 @hafttapeh
25.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷 مادر شهید🌷 محمدرضا اسماعیلی : واسش شرط گذاشتم اگر ۱۲ هفته بری نماز جمعه میزارم بری جبهه...اونم رفت و عازم جبهه شد...۴ دی ۱۳۶۵ عملیات کربلای ۴ ام الرصاص شهید شد. دوست نداشتم پیکر پیدا بشه ، دوست داشتم همچون بماند.... . 🎥 با محمدرضا اسماعیلی از ۲۵ ... . کانال شهدایی 👇 💠 @hafttapeh
🏷 ؟ 🌷 که را . . ◽️مادر شهید : روز تولدش منزل تنها بودم، روز «26» بهمن سال «1340» اردشیر غریبانه بدنیا آمد.آقا مهدی پدر اردشیر، «کبوتر سفید» صدایش می‌کرد. پسرمون کلا جبهه بود و مرخصی نمیومد.هر وقت هم که میگفت دارم میام میدونسم مجروح شده.بخواب که می رفت، می نشستم سیر نگاهش می‌کردم، یک حال دیگری داشت، توی خواب گاهی فریاد می‌کشید: «گردان حمله!» می‌گفتم: بخواب پسرم، این جا منزل است، چشم هایش را باز می‌کرد و می‌گفت: ببخشید مادر، خواب دیدم که در جبهه هستم. گفتم: پسرم، مگر در جبهه چه مسئولیتی دارید؟گفت: غلام امام حسین هستم مادر. . ◽️یک روز بهش گفتم اردشیر جان، مادر به فدایت. بیا زن بگیر، خندید و گفت: آدرس می‌خوای مادر؟ گفتم: بله که آدرس می‌خوام پسرگلم، یک برگه کاغذ گرفت، نوشت، گفتم بخوان.خواند: «اول خیابان لاهیجان، گلزار شهداء قطعه 255» . ◽️بهمن ۶۵ تو شلمچه پسرم شهید شد. مرا به سردخانه رشت بردند، دیدم اردشیر آنجا آرام خوابیده؛ اردشیر 11 سالش که بود، خواب دیدم، داخل اتاقی شدم، سه جوان رعنا در آنجا هستند، یکی لباس سفید داشت با یک شمشیر که برق می‌زد، چکمه‌اش تا زانو بود، بلند شد ایستاد، خیلی اهل معرفت بود، به من سلام کرد، دو نفر دیگر آنجا کنارش خوابیده بودند، گفتم آقا، شما کی هستید؟ گفت: شما برای چه کسی نذر می‌کنید؟ من همیشه برای ابوالفضل‌العباس(ع) نذر می‌کردم، گفتم: شما ابوالفضل العباس(ع) هستید؟من این صحنه را یک بار دیگر در سردخانه دیدم. . 🟪 @hafttapeh
13.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه همه هم از پیش آدم برن مادر تو گرمای ظهر تابستون میاد پیش پسرش و همصحبتش و تنهاش نمیزاره ... . 🎥 چند روز پیش رفته بودم مزار حمله‌ی صهیونیستی محمدطاهر قربان زاده که دیدم پیشش نشسته و باهاش حرف میزنه...منم مزاحم شدم... . ❤️ 🆔 @hafttapeh