eitaa logo
شهیدجاوید الاثرابوالفضل.حافظی تبار
101 دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
8هزار ویدیو
245 فایل
فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ ♥️خوش آمدید کانال شهید جاوید الاثر ابوالفضل حافظی تبار @hafzi_1
مشاهده در ایتا
دانلود
‌‌♨️♨️♨️ مولامون امام عــلــی عـلیه السلام یک حدیث انگیزشی خفن دارن که میگن: با عمر باقی مونده ات، عمر از دست رفته ات رو جبران کن این حدیث فوق العادس از صدتاجمله انگیرشی هم انگیرشی تره، امام داره میگه به فرصت هایی که از دست دادی فکر نکن، جبران کن و فرصتهای جدید رو از دست نده ‌ ‌
1_2005596390.m4a
3.42M
زیارت آقا امام حسین علیه السلام از راه دور ⚫️این زیارت کوتاه و بسیار پر محتوا را هر روز بعد از خواندن نمازهایمان بخوانیم این زیارت در مفاتیح نوین آیت الله مکارم آمده است 🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀🍂🥀 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ*
هدایت شده از شهدا ی جاویدالااثر
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - دعای‌روزچهارشنبه۩سماواتی.mp3
1.75M
دعای روز چهارشنبه 🌺
دعای ابوحمزه ثمالی فرهمند .mp3
7.92M
دعای ابوحمزه ثمالی با صدای "محسن فرهمند ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
دعای ابو حمزه ثمالی.pdf
2.85M
💠✨متن ( پی دی اف) ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
🌷 🌷 ! 🌷در چند سال اول اسارت، منابع خبری ما همان روزنامه‌ها و رادیو عراق بود. ما تلویزیون نداشتیم و اجازه نداده بودیم برایمان تلویزیون بیاورند؛ چرا که همه‌ی برنامه‌های آن مبتذل بود و ما تماشای آن را بر خود حرام کرده بودیم. فقط با مطالعه‌ی روزنامه‌های عراقی می‌توانستیم اطلاعاتی به دست بیاوریم. بعضی از برادران بودند که اخبار رادیو و روزنامه را برای بچه‌ها تفسیر می‌کردند و حقیقت مطالب را بیرون می‌کشیدند. بعد از قبول قطعنامه ۵۹۸، موفق شدیم از عراقی‌ها یک رادیو به غنیمت بگیریم. بچه‌ها تا یک هفته – ده روز از رادیو استفاده نکردند تا اين‌که خوب آب‌ها از آسیاب افتاد. 🌷....آن وقت دو نفر به عنوان مسئول رادیو انتخاب شدند. این دو نفر رادیو را می‌بردند توی حمام و یا استفاده از گوشی، آن را گوش می‌کردند و اخبار رادیو ایران را تند و تند روی کاغذ می‌نوشتند. بعد، همان روز، از هر آسایشگاه یک نفر می‌رفت و اخبار جدید را تحویل می‌گرفت و در آسایشگاه برای بچه‌ها می‌خواند. به این ترتیب، همه بچه‌های اردوگاه در جریان اخبار سیاسی و نظامی قرار می‌گرفتند. بچه‌ها اسم این رادیو را گذاشته بودند: «سفره حضرت ابوالفضل». سفره با برکتی بود که همه اسرا از آن به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردند. مسئولان رادیو حتی زحمت می‌کشیدند و سخنرانی‌های حضرت امام، استاد مطهری و.... را روی کاغذ پیاده می‌کردند. : آزاده سرافراز محمود گتوندی ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
طبقه بالای خانه پدرش، یک اتاق و آشپزخانه جمع و جوری درست کرده بود گفتم: مصطفی چرا خونه ای درست و حسابی اجاره نمیکنی؟ اگه بخوای مسئولین بهت کمک می کنن. گفت: احساس میکنم این خونه هم موقته! باید فکری به حال اونجا بکنم ┄❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥اهل شهادت این طور روی خودشون کار میکنند توصیه شهید زاهدی برای شب ۲۳ ماه رمضان... ❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از 🔹فصل : اول 🔸صفحه: ۳۳-۳۲ 🔻 از روزی که رضایت ما را گرفت، رفت و دیگر برنگشت. تا این که در عملیات والفجر ۸ شیمیایی شد تازه شانزده ساله شده بود. وقتی شیمیایی می شود، صورت، دست هاش، و بدنش به کلی داغون می شوند. مجروحان شیمیایی را به بیمارستان رازی تهران می بردند. باز مدتی بود که دیگر یک نامه هم ازش نداشتیم. بی خبری از حسین، در حدی بود که در پایگاه بسیج، جلوی اسمش نوشته بودند مفقودالاثر. حدود یک ماه در بیمارستان تحت معالجه بوده. تا اینکه به هوش می‌آید و خبر زنده بودنش به ما می‌رسد. ما به سمت تهران حرکت کردیم. همین که به ورودی بیمارستان رسیدیم، چند تا از همین مجروح های شیمیایی را دیدم که توی حیاط با ویلچر این طرف و آن طرف می رفتند. رو کردم به زن برادرم، و گفتم الهی، به حق امام حسین (ع)، به مادرهای این جوون ها یه طاقتی بده که بتونن تحمل کنن که عزیزهاشون رو به این شکل می بینن! محمد، قدم هاش را تندتر از ما برداشت. نزدیک یک ویلچر رسید. سلام و احوال پرسی کرد. پشت ویلچری را گرفت و آمد سمت ما. گفت سکینه، این هم حسین آقا، پسر دسته گلت. مانده بودم چه بگویم! فقط ایستادم و نگاهش کردم. آب دهنم خشک شده بود. اصلا پاهام یاری ام نمی کرد یک قدم به جلو بردارم. حسین، خودش ویلچر را جلو آورد. گفت: ننه، چی شده؟ چرا اینجوری شدی؟! نمی خوای پسرت رو بغل کنی؟! منم؛ حسین! اینقدر تغییر کرده ام که من رو نمی شناسی؟! می گن مادرها از بوی تن بچه شون، فرزندشون رو می شناسند. بیا جلوتر. بیا بغلم کن. خوب نگام کن. ببین حسینت هستم... ادامه دارد...... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
﷽ 🎇🌷رزمندگان بم (۵۶۸): ● ایستاده از راست: 1- جانباز بسیجی احمد افضلی (از بم - راین) 2- جانباز بسیجی عباس مثنوی پور، فرزند رزمنده ماشاء الله مثنوی پور 3- جانباز بسیجی طلبه احمد دانشی، (مداح اهل بیت حاج احمد دانشی، برادر رزمنده طلبه حضرت حجت الاسلام حاج قاسم دانشی امام جمعۀ محترم بم). ● نشسته از راست: 1- رزمنده ......... 2- جانباز بسیجی محمد حسنی ● اهواز، اُردوگاه جنگل 🌷 ثواب جهاد معیار پاداش نماز در صف اوّل جماعت: ● موسى بن جعفر (ع) فرمود: "همانا نماز گزاردن در صف اوّل جماعت از نظر ارزش و ثواب همانند جهاد در راه خداوند عزّ و جلّ است". شرح: «منظور آنست كه هر چه زودتر به نماز حاضر شوند زيرا كه كسانى كه زودتر بنماز جماعت حاضر ميشوند صف اوّل را اشغال مى‌كنند». ■ (من لا يحضره الفقيه - ترجمه، ج2، ص: 46)
🌹↻آنچہ‌امروز گذشت . . ݪف‌نده‌‌رفیق‌بمونۍ‌قشنگتره! وضـویـٰادِتون‌نَـرھ•• روز تون منـوَربھ‌نـورخُـدا••¡ッ اِلتمـٰاس‌دُعـٰا!•• یـٰاعَ‌ـلۍمَـدد..••!ッ🌹
‍ 🕊زندگی نامه شهید حسین یاغی ✍«شهید مهدی محمدحسین یاغی» با اسم جهادی «کرار» در اول فروردین ۱۳۶۸ شمسی مصادف با ۱۵ ماه شعبان و ۲۱مارس سال ۱۹۸۹ میلادی در شهر بعلبک واقع در منطقه‌ بقاع لبنان متولد شد. قرار بود حسن نامگذاری شود اما با تولد مبارکش همزمان با ولادت حضرت مهدی(عج) نام خود را نیز با خود به همراه آورد و مهدی نامگذاری شد. شهید یاغی که در میان اهالی جنوب لبنان به «امیرالشهداء» معروف است در سنین نوجوانی به صفوف رزمندگان مقاومت اسلامی لبنان پیوست. هرچند یک مهندس کامپیوتر بود اما مبارزه و مقاومت هدف اصلی زندگی‌اش را می‌ساخت. به همین دلیل وقتی طبل جنگ در سوریه و میان مسلمان و در حریم اهل بیت(ع) به صدا درآمد، او نیز داوطلبانه در قامت یک فرمانده حزب‌الله برای دفاع از حریم اهل بیت(ع) راهی سوریه شد و در عملیات‌های حزب‌الله در مناطق مختلف سوریه شرکت کرد. او در فوریه سال ۲۰۱۳ از ناحیه سر مجروح شد و ناراحت بود از اینکه به جای شهادت جراحت نصیب او شده است. در زیارت اربعین در کربلا از خدا شهادتش را خواسته بود تا اینکه در ژوئیه سال ۲۰۱۳ میلادی همزمان با ۹ مرداد ۱۳۹۲ شمسی مصادف با ۲۲ رمضان ۱۴۳۴ قمری توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. شهید یاغی همانطور که به یکی از شهدای محبوب لبنان در میان حامیان مقاومت تبدیل شده است، در ایران نیز پس از شهادت عکس‌ها و فیلم‌هایش به سرعت دست به دست شده و انتشار پیدا کرد، و ایرانیان حامی مقاومت و علاقمند به شهدای مدافع حرم، کلیپ‌های مختلفی از او ساختند. شهید 🕊🌹 •┈••✾•🌿🌺🌸🌺🌿•✾••┈•
﷽ 💢از نصایحِ لقمانِ حکیم به پسرش: ای پسرم❗️ ◽️اگـر به اندازه‌ی سنگینی دانه‌ی خردلی کارِ نیک یا بد وجود داشته باشد و در دلِ پاره سنگی یا در گوشه‌ای از آسمانها و زمین قرار گیرد ♥️خـداوند آن را در روزِ برای حساب می‌آورد.😱😨 زیرا ♥️خـداوند از اسرار دقیق باخبر و آگاه است. 🕋 یَا بُنَیَّ! إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ، فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ، یَأْتِ بِهَا اللهُ، إِنَّ اللهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ 📖(لقمان/۱۶) 🤲🏼 التماس‌ِدعای‌ِفرج‌ِیار ✨✨🦋✨✨
ساعت ۸ به وقت امام هشتم🕗 🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️🕊️ دست بر سینه و عرض ادب 🌷بسم الله الرحمن الرحیم ‌‌‌‌🌷اللّهُمَّ صَلِّ عَلى 🌷علِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى 🌷الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ 🌷و حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ 🌷و مَنْ تَحْتَ الثَّرى 🌷الصِّدّیقِ الشَّهیدِ 🌷صلاةً کَثیرَةً تامَّةً 🌷زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً 🌷کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... تو بزن نقـاره زن اسیر آهنگ توام... به امام رضابگوبدجوری دلتنگ توام... خوشبختی یعنی تو زندگیت امام رضا داری....🌹 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا 📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضا ✨❤️✨@hafzi_1✨❤️ ,لینک کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از  ذکر روزانه
بِسْم‌ِٱللّٰه‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ 🟦نــمـــازهاےِ 🟨شب بیستم تا 🟪 بیست و چهارم ⬜️مثل۴تانمازصبح 🔮هرکه درشب بیست و چهارم ماه رمضـان 🔖 ۸رکعت نماز 🔖۴ نماز⓶رکعتی 🔹درهررکعت: 🧎🏻⇇ حمـد یک سوره‌دلخواهتان (یک حمد و یک سوره)⇉ بخواند 🔸در روایتی ‌از 🕋 پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌ که هر کسی این نماز را بخواند ♥️ خداوند او را می آمرزد. 📚اقبال‌الاعمال ج ۱ ⏰ کمتزاز۱۰دقیقه 🕯✨🕯✨🕯 🎁این‌نماز پرفضیلت را به امام‌عصر ارواحنافداه هـدیه کنیم ۝۝۝۝۝ ⏳وقت خواندن این نماز ازبعد نماز مغرب و عشاء تا اذان صبح ۝۝۝۝۝ 🚨بدانیم که: بدون اذان و اقامه با استغفرالله ربی و اتوب الیه شروع و بگوئیم: نمازشب بیست و چهارم رمضان می‌خوانم قُربةًاِلَی‌ٱللّٰه 🕯✨🕯✨🕯 🌱نمازهرشب ماه رمضان 🕋حضرت رسول(ﷺ): 🔮هرکس درهرشب ماه رمضان۲ركعت نماز 🌀درهرركعت: 🧎🏻⇇ حمـد ✙🧮 ۳مـرتبه سوره توحید⇉ بخواند وبعداز سلام نماز بگويد 🌸سُـبْـحـٰانَ مَـنْ هُـوَ حَـفـیٖـظٌ لٰا يَـغْـفُـلُ🌸سُـبْـحـٰانَ مَـنْ هُـوَ رَحـیٖـمٌ لٰا يَـعْـجَـلُ🌸سُـبْـحـٰانَ مَـنْ هُـوَ قـٰائِـمٌ لٰا يَـسْـهُـو🌸سُـبْـحـٰانَ مَـنْ هُـوَ دٰائِـمٌ لٰا يَـلْـهُـو 🪞بعد 🧮 ۷بار 🌸☜سُـبْـحـٰانَ ٱللّٰـهِ وَٱلْـحَـمْـدُلِلّٰـهِ وَ لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱللّٰـهُ وَٱللّٰـهُ اَكْـبَـرُ بگوید و آنگاه بخواند 🌐سُـبْـحـٰانَـکَ سُـبْـحـٰانَـکَ سُـبْـحـٰانَـکَ يـٰا عَـظـیٖـمُ اِغْـفِـرْ لـیَٖ ٱݪــذَّنْـبَ ٱلْـعَـظـیٖـمَ و در آخر 🧮 ده بار صلوات بفرستد برای این نمازگزار ♥️خداوند متعال 🧮هفتاد هزار گناه او را می‌آمرزد. 🕯✨🕯✨🕯 🪵خواندن دعای افتتاح در هر شب ماه رمضـان فضیلت بالایی دارد. ۝۝۝۝۝
. بِسْم‌ِٱللّٰه‌ِٱلرَّحْمٰن‌ِٱلرَّحیٖمِ 🤲🏼دعای شب بیست و چهارم ماه رمضان 🌀 در کتاب مفاتیح الجنان این دعا برای شب بیست و چهارم ماه رمضان آمده است: 🌕 یـٰا فـٰالِـقَ ٱلْـاِصْـبـٰاحِ وَ جـٰاعِـلَ ٱݪــلَّـيْـلِ سَـكَـنـاً وَ ٱݪــشَّـمْـسِ وَ ٱلْـقَـمَـرِ حُـسْـبـٰانـاً یـٰا عَـزيْـزُ یـٰا عَـلـیٖـمُ‏ يـٰا ذَٱ ٱلْـمَـنِّ وَ ٱݪــطَّـوْلِ وَ ٱلْـقُـوَّةِ وَ ٱلْـحَـوْلِ وَ ٱلْـفَـضْـلِ وَ ٱلْـاِنْـعـٰامِ وَٱلْـجَـلٰالِ وَٱلْـاِكْـرٰامِ‏ ♥️یـٰااَللّٰـهُ یـٰارَحْمـٰانُ ♥️یـٰااَللّٰـهُ یـٰا فَـرْدُ یـٰا وِتْـرُ ♥️یـٰااَللّٰـهُ یـٰا ظـٰاهِـرُ یـٰا بـٰاطِـنُ یـٰا حَـیُ لٰا اِلـٰهَ اِلّٰا اَنْـتَ لَکَ ٱلْـاَسْـمـٰاءُ ٱلْـحُـسْـنـیٰ وَ ٱلْـاَمْـثـٰالُ ٱلْـعُـلْـیـٰا وَٱلْـكِـبْـریٖـٰاءُ وَ ٱلْـآلٰـاءُ اَسْـئَـلُـکَ اَنْ تُـصَـلّـیَٖ عَـلـیٰ مُـحَـمَّـدٍ وَ آلِ مُـحَـمَّـدٍ وَ اَنْ تَـجْـعَـلَ ٱسْـمـیٖ فـیٖ هٰـذِهِ ٱݪــلَّـيْـلَـةِ فِـۍ ٱݪــسُّـعَـدٰاءِ وَ رُوحـیٖ مَـعَ ٱݪــشُّـهَـدٰاءِ وَ اِحْـسـٰانـیٖ فـیٖ عِـلّـیّٖــیٖـنَ وَ اِسـٰائَـتـیٖ مَـغْـفُـورَةً وَ اَنْ تَـهَـبَ لـیٖ يَـقـیٖـنـاً تُـبـٰاشِـرُ بِـهۦٓ قَـلْـبـیٖ وَ ایٖـمـٰانـاً يَـذْهَـبُ بِـٱݪــشَّـکًّ عَـنّـیٖ وَ رِضًـۍ بِـمـٰا قَـسَـمْـتَ لـیٖ وَ آتِـنـٰا فِـۍ ٱݪــدُّنْـيـٰا حَـسَـنَـةً وَ فِـۍ ٱلْـآخِـرَةِ حَـسَـنَـةً وَقِـنـٰا عَـذٰابَ ٱݪــنّـٰارِ ٱلْـحَـریٖـقِ‏ وَ ٱرْزُقْـنـیٖ فـیٖـهـٰا ذِكْـرَکَ وَ شُـكْـرَکَ وَ ٱݪــرَّغْـبَـةَ اِلَـيْـکَ وَ ٱلْـاِنـٰابَـةَ وَ ٱݪــتَّـوْبَـةَ وَ ٱلْـتَّـوْفـیٖـقَ لِـمـٰا وَفَّـقْـتَ لَـهُۥ مُـحَـمَّـداً وَ آلَ مُـحَـمَّـدٍ صَـلَـوٰاتُکَ عَـلَـيْـهِ وَ عَـلَـيْـهِـمْ‏ 🤲🏼
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
✨📚✨﷽✨📚✨ 📚✨📚✨ ✨📚✨ 📚✨ ✨ صلوات ‌‌و سلام خداوند برارواح طیبه ی شهیدان 📖روایت «» 🔸خاطراتی از سردار 🔹فصل: اول 🔸صفحه: ۳۱-۳۰ 🔻 یک روز صبح، بچه ها رفته بودند خانه ی بابام. محمد هم سر کار بود. من، هر روز تو خانه می ماندم که شاید کسی برام خبری از حسین بیاورد. فکر نبودن و بی خبری از حسین داشت دیوانه ام می کرد. صدای در حیاط آمد. گفتم《کیه؟!》. کسی جواب نداد. در را که باز کردم، انگاری خواب می دیدم! مثل چوب خشکم زده بود. چشم هام درست می دید؛ حسین بود؛ مثل بچگی هاش!بعد از چهل روز، دم در خانه حاضر شد؛ این بار، نه با سر و کلّه ی زخمی؛بلکه با یک لباس بسیجی و پوتین و چفیه! زود دویدم سمتش. بغلش کردم و زدم زیر گریه. 《الهی، ننه، فدات بشم!عمرم، نفسم، کجا بودی؟! نگفتی مادرت، بی حسین می میره؟!》 حسین هم مرا بغل کرده بود و گریه می کرد. گفت《ننه، لباس های تنم نشون می ده کجا بودم. لباس های تنم، همه ی سوالاتت رو جواب می ده.》 دست هام را بالا بردم. از ته دل گفتم《خدایا، شکرت، نومیدم نکردی!》 دست حسین را گرفتم، رفتیم توی خانه:《ننه، حسین ام، پسر عزیز دردون ام، بیا بشین برام تعریف کن کجا رفته بودی؟! چرا بی خبر؟!خوب، یه خبر می دادی؟! به خدا اگه این نامه ات به دستم نرسیده بود، دق مرگ می شدم.》 حسین با تعجب گفت《ننه، کدوم نامه؟!》گفتم 《وا... همین نامه ای که چند روز قبل، از جبهه فرستادی.》 گفت:《کدوم نامه؟! من اصلاً وقت نکردم نامه بنویسم.》 تازه فهمیدم این نامه را محمد برای آرامش من نوشته بود. هنوز عرق تنش خشک نشده بود. گفت: ننه، من اومده ام رضایت شما رو بگیرم و برگردم. ادامه دارد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❤️@hafzi_1❤️ کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
💢 ✍ خاطراتی از آخرین روز و لحظه شهادت فرمانده دلاور لشگر۳۱ عاشورا 💠 قسمت یازدهم _ دومین پاتک 🖌... پشت سیل بندی خاکی و کوتاه موضع گرفته بودیم که نه جان پناهی مناسب داشت و نه سنگری امن برای نبرد ، پشت سرمان به فاصله چند متر رودخانه دجله بود و مقابل مان هم از سه جهت مملو از نیروهای پیاده و کماندو های گارد و ادوات زرهی دشمن بود. همه رزمندگان که اینک تعدادمان به کمتر از ۳۰ نفر می‌رسید. بخوبی اوضاع خطیر میدان و تعداد بیشمار تانکها و نیروهای دشمن را می دیدیم و خوب هم میدانستیم که نبردی سخت و بسیار سهمگین و نابرابر پیش روی داریم ، اما حضور شجاعانه و بی باکانه سردار باکری فرمانده دلاور لشگر در کنارمان ، اعتماد به نفس و قوت قلبی غیر قابل توصیف به دل ها بخشیده و همگی با انرژی مضاعف و روحیه‌ای بسیار بالا ، چشم انتظار رویارویی با قشون عظیم دشمن بودیم. تانک ها و نفربرهای زرهی دشمن تخته گاز تا نزدیکی های سیل بند آمده و سپس توقف کرده و با مسلسل و توپ شروع به زدن دیواره سیل بند و سنگرهای بالای آن کردند. انفجارات بقدری شدید و پرحجم بود که زمین و سیل بند یکسره می لرزید و ترکش های ریز و درشت همچون باران به سرمان می ریختند. همه جا را دود و آتش و خاکستر فرا گرفته بود و صدای رعب آور مسلسل تانکها لحظه ای قطع نمی شد. هواپيماهای عراقی هم وارد معرکه نبرد شده و از فراز آسمان سیلی از بمب و موشک و گلوله را روانه سیل بند و اطرافش کردند. چندتا هلیکوپتر بدقواره و سیاه رنگ عراقی هم از سمت اتوبان نزدیک شده و از فاصله بسیار نزدیک سیل بند را آماج گلوله های مسلسل و توپ و راکت و موشک قرار دادند. اصلأ موقعیت مناسبی نداشتیم و فقط داخل گودالی کوچک در سینه خاکی سیل بند نشسته و پشت چندتا گونی پر از خاک سنگر گرفته بودیم. اما جای باحالش آنجا بود که رودخانه دجله درست پشت سرمان بود و اکثریت گلوله های توپ و خمپاره و موشک و راکت و بمب های دشمن داخل آب رودخانه افتاده و موجب تلاطم شدید رودخانه و پاشیدن آب و خیس شدنمان می شدند. بعد از ظهر گرم جنوب بود و خورشید داغ و سوزان مستقیم وسط کله مان می تابید و قطرات آب با اینکه تمام لباس هایم را خیس می کردند ، اما در عوض حسابی خنک شده و در آن گرمای داغ واقعاً حال میکردیم. دشمن زبون نیم ساعتی از زمین و آسمان‌ سیل بند را کوبیده و سپس دهها دستگاه تانک از ستون تانکها و نفربرها خارج و با گرفتن آرایش دشت بانی به سمت سیل بند حمله ور شدند. با رسیدن تانکها به تیررس‌ ، درگیری آغاز و سیلی از گلوله و موشک را روانه راه‌ شأن کردیم. عراقی ها گروه گروه در پشت بام های روستای حریبه موضع گرفته و نشسته و ایستاده با کلاش و تیربار و قناسه و دوشکا و آر پی جی ۷ و ۱۱ و تفنگ ۱۰۶ به سمت سیل بند شلیک می کردند و از هر سنگری هم موشک شلیک می شد. فوری آن نقطه از سیل بند را آماج گلوله و موشک قرار می دادند. با اصابت اولین موشک به بدنه یکی از تانکها و کمانه ناباورانه آن متوجه تی ۷۲ بودن آنها شده و تلاش در زدن برجک و شنی آنان کردیم. اما رگبار گلوله و موشک ها اجازه نشانه گیری دقیق را نداده و متأسفانه هرچه زدیم. کارگر نیفتاد و تانکها غرش کنان و رگبار زنان به چندمتری سیل بند رسیدند. انگار آخرهای کار بود و داشتیم غریب و بی کس اسیر عراقیها می شدیم. سایه شوم وحشت و ترس بر خط پدافندی سایه افکنده و لوله توپ تانکها داشت نم نم به بالای سرمان می رسید که فریادهای بلند سردار باکری در فضای سیل بند پیچید که رزمندگان به بالای سیل بند پریده و فریاد الله اکبر سر دهند!  فرمان آقا مهدی استراتژی بسیار عجیب و عملی بس خطرناک و در ظاهر غیر عقلانی و دیوانگی محض بود. اما با این وجود همه به خوبی میدانستیم که شکستن خط مساوی با اسارت یا شهادت است و برای همین هم بی درنگ و فوری فرمان سردار را بجان خریده و بدون توجه به باران گلوله و ترکش ها ، الله اکبر گویان بالای تاج سیل بند پریده و فریاد زنان شروع به تیراندازی کردیم. تانکهای عراقی که به دیواره سیل بند چسبیده و در تلاش برای باز کردن معبری برای ورود به داخل آن بودند با دیدن عمل حماسی و بی باکانه رزمندگان ، خیال کردند که قصد حمله داریم و آنچنان ترسیده و هراسان شدند که خدمه بزدل چند تانک سراسیمه بیرون پریده و شروع به فرار کردند. بقیه تانک‌های مهاجم هم با مشاهده فرار همقطاران خود ، فرار را بر قرار ترجیح داده و شتابان شروع به عقب نشینی کردند. قشون اصلی دشمن هم که در میانه میدان آماده و به صف ایستاده بودند با دیدن فرار تانکها و خدمه آنها ، بی دلیل وحشت کرده و گروه گروه شروع به فرار از میدان نبرد کردند... 🌀 🖍 خاطره از بسیجی جانباز ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌