هدایت شده از کانال جامع سخنرانی اساتید انقلابی
روزی در یک مجلس فردی از مردی بدی می گفت و ناسزا بارش می کرد پسر ان مرد در مجلس حضور داشت و می شنید .پسربسیار ناراحت شدو مجلس را ترک کرد .
خدمت پدر رسید و با ناراحتی شنیده هارا برای پدر گفت .پدر از جا بلند شدو رفت و بعداز کمی وقت برگشت .زیر بغل پدر یک فرش ابریشمی گرانقیمت بود.
پدر دستی به شانه ی پسرش زد و گفت برای تو ماموریتی دارم برو این هدیه را نزد همان شخص ببر و از او تقدیر و تشکر کن ..
پسر متعجب و حیران امر پدر را اطاعت کرد و نزد ان شخص رفت و هدیه را تقدیم کردو از او تشکر کرد مرد شرمنده شد و هیچ نگفت .
پسر برگشت نزد پدر گفت پدر جان امرتون رو اجرا کردم اما متحیر م چرا شما به جای این که عصبانی و ناراحت بشوید از او تقدیر و تشکر کردید .
پدر لبخندی زد و گفت پسرم امروز این شخص با چندین کلمه حاصل ساعتها عبادش را به حساب من جاری کرد و مرا خشنود ساخت ایا من نباید بابت این همه نیکی او تشکر کنم؟!!!
عاقلان را اشاره ای کافیست....
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
🔥یوم الحسرة(القاب #قیامت )
⭕️روزی که هر کسی حسرت میخورد که چرا در راه امام آن زمانی که در دورانش زندگی کرده کم کاری کرده است
کم تلاش کرده کم خدمت کرده کم دعا کرده
↬🌸🌿https://eitaa.com/joinchat/3168272588C6933ecb587
گوینددر همدان، کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند.
در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود. آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت.
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است؛ به همین دلیل کینه او را برداشت.
مار براى انتقام، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود، ریخت.
از آن طرف، مرد، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند. وقتى مار مادر، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد.
این کینه مار است، امّا همین مار، وقتى محبّت دید، کار بد خود را جبران کرد، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند، ذرّهاى از کینهشان کم نمی شود
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
https://eitaa.com/joinchat/3490185612Cbaff600a78
شهدای جاویدالااثر
➖روز #قیامت نیکیهایمان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد!
➖اما مجبور میشویم به کسی نیکیهایمان را بدهیم که از او متنفر بودیم و #غیبتش را کردیم !
➖گناه خصوصا #حقالناس، اوج #حماقت است نه #زرنگی!
➖زرنگی بندگی خداست...
#آیتالله_بهاءالدینی (رحمهالله علیه)
کانال قران وعترت اهل بیت:
---✿❀🍃🌼🍃❀✿---
┄✿❀🍃🌼🍃❀✿---
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال
❓قابیل هابیل را کُشت پس ما از نسل چه کسی هستیم؟
🎙 استاد محمدی شاهرودی
📎 #امام_زمان
📎 #قیامت #بهشت #جهنم
📎 #طوفان_الاقصی
💢 #تنها_میان_داعش
🌹 #قسمت_بیست_و_یکم
💠 در را که پشت سرش بست صدای #اذان مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد.
دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، #افطار امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود.
💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمیزند زیرا #خدا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود.
چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به #آب رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرینتر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه میزد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمیگشت.
💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانیام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و میترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم.
پس از یک روز روزهداری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از #دلتنگی برای حیدر ضعف میرفت.
💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با #رؤیای شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود.
گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل میکردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش میچکید.
💠 چند روز از شروع #عملیات میگذشت و در گیر و دار جنگ فرصت همصحبتیمان کاملاً از دست رفته بود.
عباس دلداریام میداد در شرایط عملیات نمیتواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم.
💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی #خیال اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را میلرزاند.
شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم میخواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، میخوای باهاش حرف بزنی؟»
💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بیخبرم!
انگار صدایم هم از #ترس در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظهای سکوت، صدای ضربهای و نالهای که از درد فریاد کشید.
💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه #تهدید به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد میتونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!»
احساس نمیکردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و بهجای نفس، خاکستر از گلویم بالا میآمد که به حالت خفگی افتادم.
💠 ناله حیدر همچنان شنیده میشد، عزیز دلم درد میکشید و کاری از دستم برنمیآمد که با هر نفس جانم به گلو میرسید و زبان #جهنمی عدنان مثل مار نیشم میزد :«پس چرا حرف نمیزنی؟ نترس! من فقط میخوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!»
از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفسهای بریدهای که در گوشی میپیچید و عدنان میشنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت میبرم!»
💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر #اسیر منه و خونش حلال! میخوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود.
جانی که به گلویم رسیده بود، برنمیگشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمیآمد.
💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. #جراحت پیشانیام دوباره سر باز کرد و جریان گرم #خون را روی صورتم حس کردم.
از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا میزدم و دلم میخواست من جای او #جان بدهم.
💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال میکردند سرم اینجا شکسته و نمیدانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه #غم است که از جراحت جانم جاری شده است.
عصر، #عشق حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته #قاتل جانم شده بود.
💠 ضعف روزهداری، حجم خونی که از دست میدادم و #وحشت عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه #آمرلی دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت.
گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زنعمو هر سمتی میرفتند تا برای خونریزی زخم پیشانیام مرهمی پیدا کنند و من میدیدم درمانگاه #قیامت شده است...
ادامه دارد ...
نویسنده فاطمه ولی نژاد
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از نشر احادیث معصومین.کلام امیر
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💢۱۵ بلای وحشتناک نتیجه
بی اعتنایی به #نماز 💢
🍃🔆روزی حضرت زهرا(سلام الله علیها) کنار رسول خدا(ص) نشسته بودند🔆🍃.
🍃🌹حضرت فاطمه(س):
از پدر بزرگوارش پرسید: پدر جان، یا رسول الله! زنان و مردانى که نسبت به نماز بىاعتنا هستند و نماز را سبک مىشمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟
🍃💐رسول خدا(ص) فرمود:
فاطمه جان! هر کسى از مردان و زنان نمازش را سبک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مىسازد:
🔷شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت #مرگ، و سه مورد آنها در قبر و سه مورد در #قیامت زمانى که از قبر خارج شود.
🔻اما آن شش بلایى که در دنیا دامنگیرش مىشود:
1- خداوند برکت را از عمرش مىبرد.
2- خداوند برکت را از رزقش مىبرد.
3- خداوند عزوجل سیماى صالحین را از چهرهاش محو مىکند.
4- هر عملى که انجام مىدهد پاداش داده نمىشود.
5- دعایش به آسمان نمىرود.
6- بهرهاى از صالحین براى او نیست.
🔻 اما آن سه بلایى که هنگام #مرگ گرفتارش خواهد شد:
1- ذلیل از دنیا مىرود.
2- هنگام #مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3- تشنه از دنیا خواهد رفت، اگر چه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
🔻اما آن سه بلایى که در قبر دامنگیرش مىشود:
1- خداوند ملکى در قبر براى او مىگمارد تا او را زجر دهد.
2- قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3- گرفتار ظلمت و تاریکى قبر خواهد شد.
♦️اما آن سه بلایى که در روز #قیامت گرفتارش خواهد شد:
1- خداوند ملکى را موکل مىسازد تا او را با صورت بر زمین بکشد، در حالى که خلایق تماشا مىکنند.
2- محاسبه اعمالش به سختى انجام مىشود.
3- خدا به نظر لطف به او نمىنگرد و براى اوست عذاب همیشگى.
📗منبع: فلاح السائل
﷽
💢از نصایحِ لقمانِ حکیم به پسرش:
ای پسرم❗️
◽️اگـر
به اندازهی سنگینی دانهی خردلی کارِ نیک یا بد وجود داشته باشد
و
در دلِ پاره سنگی
یا
در گوشهای از آسمانها و زمین قرار گیرد
♥️خـداوند
آن را در روزِ #قیامت برای حساب میآورد.😱😨
زیرا
♥️خـداوند
از اسرار دقیق باخبر و آگاه است.
🕋 یَا بُنَیَّ!
إِنَّهَا إِن تَکُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِّنْ خَرْدَلٍ، فَتَکُن فِی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّمَاوَاتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ، یَأْتِ بِهَا اللهُ، إِنَّ اللهَ لَطِیفٌ خَبِیرٌ
📖(لقمان/۱۶)
#اَللّٰهُمَّعَجِّلْلِوَلیِّٖکَالفَرَج
🤲🏼 التماسِدعایِفرجِیار
✨✨🦋✨✨
🌹ما هنر شهادت را هم که نداشته باشیم ; هنرِ عمل به وصیتنامه شهدا را باید داشته باشیم ...
خَلاص!
.
📸عکس : سردار شهید سید صادق شفیعی ( دانشجوی دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تهران) معاون گردان ادوات ؛ و فرمانده تیپ الحدید لشکر ویژه ۲۵ کربلا ؛ متولد : رودبار _ شهادت : جزیره مینو...
.
🌷قسمتی از وصیت نامه شهید :
#بهترین #لحظات #عمرم حضورم در #جبهه های نبرد حق علیه #باطل بود و تصور اینکه حتی لحظه ای از #جبهه دور #باشم برایم دردناک است . #همدیگر را دوست داشته باشید و #تقوا پیشه کنید و در خدمت #انقلاب باشید و پست و مقام وسیله #امتحان است ، اگر خدای نکرده خطا کنید در #قیامت باید #جوابگو باشید .
.
#وصیت_نامه
#دفاع_مقدس
#هفت_تپه_ی_گمنام
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
┄❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار🌹🌹
هدایت شده از شهید
🕌بر دور تا دور گنبد امامرضا ( ع) چه نوشته است ؟
پس از اينكه در سال ٩٩٧ه.ق عبدالمومنخان ازبک اقدام به غارت اموال آستان و طلاهای گنبد کرد ، شاه عباس اول در سفری که از اصفهان با پای پیاده به مشهد داشت ، مجددا گنبد را طلاکاری نمود و به خط ثلث و با خطاطی علیرضا عباسی با قلم طلایی بر زمینه فیروزه ای در کتیبه کمربندی گنبد نوشت :
بسم الله الرحمن الرحیم من عظائم توفیقات الله سبحانه ان وفق
السلطان الاعظم مولى ملوک العرب و العجم صاحب النسب الطاهر النبوی و الحسب الباهر العلوی تراب اقدام خدام هذه الروضة المنورة الملاکوتیة مروّج آثار اجداده المعصومین السلطان ابن السلطان ابوالمظفر شاه عباس الموسوی الصفوی بهادرخان. فاستسعد بالمجیء ماشیاّ على قدمیه من دارالسلطنة اصفهان الى زیارة هذا الحرم الاشرف و قد تشرّف بزینة هذه القبة من خلّص ماله فی سنة الف و عشر و تمّ فی سنة الف و ستةعشر.
ترجمه : به نام خداوند بخشنده مهربان. از بزرگترین توفیقات خداوند این بود که سلطان اعظم و مولایِ پادشاهان عرب و عجم و دارنده نسب پاک نبوی و افتخار درخشان علوی ، خاک پای خادمان این روضه نورانی ملکوتی و رواج دهنده آثار پدران معصومش ، سلطان فرزند سلطان شاه عباس موسوی صفوی بهادرخان افتخار یافت که با پای پیاده از پایتخت اصفهان به زیارت این حرم شریف بیاید و از خالصترین اموالش این گنبد را به طلا اذین کند که در سال ۱۰۱۰ هجری قمری اغاز شد و در ۱۰۱۶ به پایان رسید .
در سال ۱۰۸۴ هجری قمری و در زمان شاه سلیمان صفوی ، به دنبال وقوع زمین لرزه، گنبد حرم امامرضا(ع) هم آسیب دید و شماری از خشتهای طلایی آن از جا کنده شد . وی دستور داد تا گنبد بازسازی شود و کتیبهای بر آن افزوده گردد که این رخداد را حکایت نماید . این کتیبه اکنون به صورت چهار ترنج در اطراف گنبد دیده میشود
🌻أللَّھُـمَ؏َـجِّـلْلِوَلیِڪْألْـفَـرَج
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
❤️@hafzi_1❤️
کانال شهید جاوید الاثرابوالفضل حافظی تبار💫
هدایت شده از شهید
💠4 دلیل مهم #جهنمی شدن💠
✅در آیه 14 سوره حدید گفتگوی دونفر در #قیامت را بیان میکند که در دنیا با هم آشنا بودند و در این گفتگو به 4 علت مهم جهنمی شدن اشاره میکند:
🔷يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلي وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِيُّ
🔳در روز #قیامت دو آشنا یکی جهنمی و دیگری بهشتی به هم میرسند:
◀️جهنمی به #بهشتی میگوید؛ آیا ما با هم برادر نبودیم، رفیق نبودیم، همکلاسی نبودیم، همسایه، همکار و ... نبودیم؟
پس چرا تو به #بهشت میروی ولی من جهنم؟!
◀️آدم خوب جواب میدهد: بله؛ ما با هم آشنا بودیم و یکجا زندگی میکردیم، ولی شما 4 اشکال در کارتان وجود داشت که ما نداشتیم:
1⃣در امتحانهای الهی رد شدید و خود را هلاک کردید
2⃣به مومنان حسادت ورزیدید و برایشان بدی خواستید
3⃣در دین خدا شک کردید
4⃣آرزوهای باطل شما را مغرور ساخت
💢برای همین الان شما روانه #جهنم هستید و ما راهی #بهشت
✳️برای همین هست که میبینیم در یک خانواده، یکی اهل نماز و عبادت و یکی اهل گناه و معصیت هست
و در قیامت معلوم میشود که سعادتمند واقعی چه کسی بوده است...
هدایت شده از شهید
💠بیخیال، خدا کریمه ...💠
✅بعضیها #قیامت رو قبول دارن ولی میگن خدا بزرگه، خدا مهربانه، بعد باب گناه رو به روی خودشون باز میکنن و هرکاری دلشون بخواد انجام میدن...
⛔️ و وقتی هم بهشون اعتراض میکنی، میگن خدا ارحم الراحمینه
✅ ولی #قرآن و حضرت علی ع نظرشون چیز دیگهای هست:
در سوره انفطار آیه 6 آمده:
🔷يَا أَيُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّكَ بِرَبِّكَ الْكَرِيمِ
ای انسان چه چیز تو را نسبت به پروردگارت فریفته است؟
◀️و #حضرت_علی (ع) در توضیح این آیه چنین فرمودهاند:
🔷إِنَّ مِنَ الْغِرَّةِ بِاللهِ أَنْ یُصِرَّ الْعَبْدُ عَلَی الْمَعْصِیَةِ وَ یَتَمَنَّی عَلَی اللهِ الْمَغْفِرَة
‼️ به درستیکه از مواردی که انسان به خدای خود غرور پیدا میکند این است که شخصی بر انجام #گناه و معصیت اصرار میورزد و در عین حال از خدا بخشش و رحمت را آرزو میکند
📕وسایل الشیعه، ج7، ص 137
✳️ پس اگه میخوایم #گناه هم بکنیم، با جسارت و پررویی گناه نکنیم، بلکه سرمون پایین باشه و ته دلمون کمی شرمنده باشیم، شاید روزی برگشتیم و توبه کردیم
🚫ولی کسی که بگه خدا کریمه و با جسارت #گناه کنه، این ممکنه هیچ وقت به طرف خدا برنگرده...
❗️چون انگیزهای برای #توبه نداره،
❗️چون بخشیدن رو وظیفه خدا میدونه...
هدایت شده از شهید
💠4 دلیل مهم #جهنمی شدن💠
✅در آیه 14 سوره حدید گفتگوی دونفر در #قیامت را بیان میکند که در دنیا با هم آشنا بودند و در این گفتگو به 4 علت مهم جهنمی شدن اشاره میکند:
🔷يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَکُنْ مَعَکُمْ قالُوا بَلي وَ لکِنَّکُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَکُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْکُمُ الْأَمانِيُّ
🔳در روز #قیامت دو آشنا یکی جهنمی و دیگری بهشتی به هم میرسند:
◀️جهنمی به #بهشتی میگوید؛ آیا ما با هم برادر نبودیم، رفیق نبودیم، همکلاسی نبودیم، همسایه، همکار و ... نبودیم؟
پس چرا تو به #بهشت میروی ولی من جهنم؟!
◀️آدم خوب جواب میدهد: بله؛ ما با هم آشنا بودیم و یکجا زندگی میکردیم، ولی شما 4 اشکال در کارتان وجود داشت که ما نداشتیم:
1⃣در امتحانهای الهی رد شدید و خود را هلاک کردید
2⃣به مومنان حسادت ورزیدید و برایشان بدی خواستید
3⃣در دین خدا شک کردید
4⃣آرزوهای باطل شما را مغرور ساخت
💢برای همین الان شما روانه #جهنم هستید و ما راهی #بهشت
✳️برای همین هست که میبینیم در یک خانواده، یکی اهل نماز و عبادت و یکی اهل گناه و معصیت هست
و در قیامت معلوم میشود که سعادتمند واقعی چه کسی بوده است...