2.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نمیدانم چرا بین این همه شهید
پیله کرده ام به تو ،
شاید فقط با تو پروانه میشوم ...🦋
#ویژه_استوری
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#هفته_دفاع_مقدس
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
سلام بر شهدا.. ✋🏻🌿
تمثیل شـهید،
تمثیل رود بـی قراری است،
کہ جز با وصول بہ اقیانوس،
آرام نمےگیرد؛
نفوس مطمئنہاے کہ
جز در فناء اللہ،
آرام نمی گیرند..
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#هفته_دفاع_مقدس
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
🕊🎋 فاتح _ خرمشهر🎋🕊
سردار شهید حاج غلامرضا صالحی جانشین فرمانده لشکر27 محمد رسولالله(ص)
شهید غلامرضا صالحی نجف آبادی، دوم آذر 1337، در شهرستان نجف آباد چشم به جهان گشود. پدرش علیمحمد، آزاد بود و مادرش خورشيد نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته علوم و فنون نظامی درس خواند. سال1359 ازدواج کرد و صاحب يك پسر و سه دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور يافت. بيست و دوم تير 1367، با سمت قائم مقام لشگر 27 حضرت رسول (ص) در عین خوش دهلران بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
دورۀ کودکی غلامرضا در نجفآباد و در میان مزارع سرسبز کشاورزی گذشت.
علاقه به فراگیری علوم دینی و قرائت کلامالله موجب شد حوزه علمیۀ حاج شیخ ابراهیم ریاضی را برای ادامۀ تحصیل انتخاب کند.
در آنجا به مدت دو سال از محضر اساتیدی چون آیتالله ایزدی بهرهمند شد.
مطالعات گستردۀ غلامرضا در این دوران، مثالزدنی است.
در آن زمان عدهای از شخصیتهای مذهبی بازداشت و تبعید شدند و ساواک حوزۀ علمیه را تعطیل کرد.
غلامرضا خطاب به مأموران شهربانی گفته بود: «این چه دولت و چه نظامی است که مخالفِ با سواد شدن مردمش است؟» و به دست مأموران اذیت و آزار زیادی را متحمل شد.
پس از آن تصمیم گرفت برای ادامۀ تحصیل به قم مهاجرت و در مدرسۀ حقانی ثبت نام کند ، ولی به علت مشکلات مالی موفق به انجام این کار نشد. به فکر افتاد برای ادامۀ تحصیل چند ماه کار کند ، لذا در یزدآباد اصفهان در کنار پدر به کار مشغول شد.
روزها کار میکرد و شبها به درس خواندن مشغول بود.
این دوره همزمان شده بود با انقلاب و او تا پاسی از شب به همراه دوستان انقلابیاش در جلسات مذهبی و چاپ و پخش اعلامیهها تلاش میکرد.
در حال گذراندن دورۀ سربازی بود که با شنیدن فرمان امام، از پادگان محل خدمت فرار کرد و به جمع مردم انقلابی پیوست .
در بهمن ماه 1357 با چند تن از دوستان خود به تهران رفت و جزء گروه محافظان در کمیتۀ استقبال از امام خمینی شد .
انقلاب که پیروز شد، ادامۀ خدمت سربازیاش را در کمیتۀ انقلاب اسلامی اهواز سپری کرد.
وقتی به زادگاهش برگشت، عضو این نهاد انقلابی در نجفآباد شد، سپس به تهران مهاجرت کرد و با شهید محمد منتظری به مبارزۀ سیاسی با گروهکهای لیبرال پرداخت. همچنین در چاپ روزنامۀ پیام شهید که زیر نظر محمد اداره میشد، همکاری و فعالیت کرد.
حضور در آموزشهای نـظـامـی و چریکی در سوریه، همچنین سفر به کـشورهای لیبی و الجزایر از جمله همکاریهایش با شهید محمد منتظری بود.
با آغاز جنگ تحمیلی، به سپاه پیوست و همراه یک گروه صد نفری که خودش فرمانده آن بود، عازم منطقۀ سر پل ذهاب شد.
در عملیات بیتالمقدس که به عنوان فرمانده گردان عمل میکرد، از ناحیۀ پا به شدت زخمی و حدود دو ماه در بیمارستان تهران بستری گردید، سپس به جبهۀ غرب رفت و نزدیک یک ماه به کار شناسایی در کوهستانهای صعبالعبور و پُر برف منطقۀ شمال عراق مشغول شد.
با توجه به توانایی، مدیریت و روحیۀ رزمی زیادی که داشت، سال 1362 در قرارگاه حمزه سیدالشهدا مسئولیت هماهنگی واحدهای عملیاتی قرارگاه را بر عهده گرفت.
در عملیات قادر، نمایندۀ رسمی سپاه در قرارگاه ارتش بود و با تلاش شبانه روزیاش در هماهنگیهای لازم بین این دو نیرو نقش مهمی را ایفا کرد.
از اوایل سال 1365 تا اواسط سال بعد با سِمت مسئول عملیات قرارگاه نجف در طرحریزی عملیاتهای مختلف نقش فعالی را ایفا کرد.
همانگونه که یک طراح عملیاتهای نظامی بود، عنصری فرهنگی نیز به شمار میرفت و هیچ وقت از کتاب و کتابخوانی فاصله نگرفت.
از جمله مسئولیتهایش میتوان به: عضویت در کمیتۀ انقلاب اسلامی، قائم مقام سپاه پاسداران نجفآباد، فرمانده گردان در لشکر8 نجفاشرف، معاون رزمی قرارگاه حمزه سیدالشهدا، مسئول عملیات قرارگاه نجف و قائم مقام لشکر27 محمد رسوالالله(ص) اشاره کرد.
سردار سرلشکر ایزدی دربارۀ ایشان میگوید: «نقش او در دفع حملههای دشمن در استراتژی دفاع متحرک، به یادماندنی است.»
تنگۀ ابوقریب در 22 تیر ماه 1367 حکایتی عجیب از پرواز غلامرضا داشت . سی سال بیشتر نداشت و هنگامی که گردان عمار را به جلو حرکت میداد، اصابت ترکش گلولۀ توپ دشمن به پاها و بدنش، او را به زمین انداخت و به مقام وصال رساند.
آخرین کلام او در واپسین لحظههای زندگی سعادتمندانهاش ذکر مقدس «یا حسین» بود .
#شهید_حاج_غلامرضا_صالحی
#هفته_دفاع_مقدس
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
گلستان شهدای نجف آباد
1403/7/3
در کنار مزار #شهید_محسن_حججی
#هفته_دفاع_مقدس
🌷شادی ارواح طیبه شهدا صلوات🌷
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
🕊🎋 فاتح _ خرمشهر🎋🕊
شهید غلامرضا صالحی در کنار شهیدان باقری ، همت ، زین الدین و رزمندگان دیگر ...
راه خون»؛ ناگفتههایی جذاب از دفاع مقدس در پاسخ به انبوه سوالات
روایت دست اول از برهه مهم و تاریخساز دفاع مقدس، ودیعهای است که سردار شهید «غلامرضا صالحی» با دوراندیشی در قالب یادداشتهای روزانه خود برای ثبت در تاریخ و استفاده نسلهای بعد به یادگار گذاشته تا یکی از طلاییترین مقاطع تاریخ ملت بزرگ ایران از تحریف جاعلان در امان بماند.
کتاب «راه خون»، یادداشتهای روزانه سرلشگر پاسدار شهید «غلامرضا صالحی» طی سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۷ که به همت «احمد دهقان» گردآوری و تنظیم و توسط انتشارات «نشر بیست و هفت» به زیور طبع آراسته شده است.
شهید غلامرضا صالحی که حین شهادت، جانشینی فرماندهی لشگر ۲۷ محمد رسولالله (ص) را بر عهده داشت، از جمله معدود فرماندهان دوران دفاع مقدس است که جزئیات روزانه تاریخ هشتسال جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق علیه ملت ایران را در پایان هر روز به نگارش درآورده است.
جایگاه مهم شهید صالحی در طول این دوران که تا پیش از جانشینی لشگر، عمدتا مسئولیت واحد اطلاعات-عملیات لشگر را بر عهده داشت و حضور مستمر او در اتاق فکر و طراحی فرماندهان سپاه، یادداشتهای روزانه او را به گنجینهای ناب، دقیق و موشکافانه از ناگفتههای دوران جنگ تبدیل کرده است.
احمد دهقان نویسنده زبردست تاریخ و ادبیات مقاومت کشورمان که پیشتر نیز با گردآوری بخشی از خاطرات شهید صالحی، کتاب «تک آخر» را منتشر کرده بود، در «راه خون» با هنرمندی، روایتی جذاب، منحصربهفرد و مبتنی بر دادهها و اطلاعات دست اولِ به یادگار مانده از این فرمانده سپاه اسلام ارائه کرده است که قطعا به بسیاری از سوالات نسل جوان کشور درباره جزئیات این مقطع از تاریخ پاسخ خواهد داد.
علاوه بر کتاب «تک آخر»، تاکنون دو کتاب دیگر با نامهای «فرزند خورشید» به قلم عباس اسماعیلی و کتاب «بیکرانهها» به قلم عینالله کاوندی با موضوع زندگینامه و فعالیتهای شهید صالحی منتشر شده و در فیلم سینمایی «تنگه ابوقریب» به کارگردانی بهرام توکلی که روایتی است از دفاع گردان عمار لشگر ۲۷ محمد رسولالله در برابر لشکرکشی رژیم بعث به فکه و شرهانی در روزهای پایانی جنگ، به فرماندهی او اشاره شده است.
سردار شهید «غلامرضا صالحی» زاده دوم آذرماه سال ۱۳۳۷ در شهرستان شهیدپرور نجفآباد است که در واپسین روزهای جنگ تحمیلی و تنها چند روز مانده به پذیرش قطعنامه ۵۹۸، در بینالطلوعین ۲۲ تیرماه ۱۳۶۷در تنگه ابوقریب در منطقه عمومی دشت عباس مورد اصابت ترکش گلوله توپ قرار گرفت و دو روز بعد به شهادت رسید.
#سردار_شهید_غلامرضا_صالحی
#هفته_دفاع_مقدس
#راه_خون
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
سردار شهید غلامرضا صالحی
در کنار سردار شهید حاج احمد کاظمی
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#شهید_غلامرضا_صالحی
#هفته_دفاع_مقدس
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
🕊🎋 فاتح _ خرمشهر🎋🕊
🇮🇷🇮🇷 احمد همه ایران 🇮🇷🇮🇷
میخواستم فاتح خرمشهر بنامم، دیدم کم است، میخواستم بنیانگذار صنعت موشکی بنامم، حق مطلب ادا نمیشد، گفتم بگویم ژنرالی که سه مدال از فرمانده اش ”فرمانده کل قوا“ گرفته است، بازهم تمام احمد نبود، نوشتم کسی که کردستان را از نیروهای ضدانقلاب پاکسازی کرد و امنیت را به ارمغان آورده، برایش کوچک بود، بهتر دیدم او را به زبان همسنگر شهیدش سردار سلیمانی "احمد" بنامم:
” احمد ما و من، احمد همه ایران و همه اسلام و تشیع“
سردار احمد کاظمی در یک کلام سال ۱۳۳۷ در نجف آباد اصفهان دیده به جهان گشود و پس از حدود نیم قرن زندگی پرثمر در ۱۹ دیماه سال ۱۳۸۴ و همزمان با روز عرفه در اثر سانحه هوایی به شهادت رسید. نیم قرنی که به اندازه تلاش چند نفر در چند قرن به مردم ایران بلکه مردم مظلوم و ستمدیده جهان خدمت کرد.
دوران جوانی ایشان همزمان با اوج مبارزات ملت ایران علیه رژیم پهلوی بود.. مدتی ساواک او را به زندان انداخت. پس از پیروزی انقلاب، برای فراگیری آموزشهای چریکی و مقابله با اشغالگران قدس به لبنان رفت و پس از بازگشت در سال ۱۳۵۸ به عضویت سپاه پاسداران در آمد. سال ۱۳۵۹ در بیست و سومین بهار زندگی خود، حدود هفت ماه با جدیت در عملیاتهای پاکسازی کرمانشاه و کردستان از دشمنان داخلی شرکت کرد و در یکی از این عملیاتها در دیواندره از ناحیه پا مجروح شد.
شهید احمد کاظمی نقش سرنوشت سازی در دوران دفاع مقدس داشت. او فاتح خرمشهر بود، یکی از بهترین طراحان عملیات و ناجی عملیاتهای جنگ بود. نقش سازنده اش در فرماندهی کربلای ۴، کربلای ۵، فتح المبین، بیت المقدس، بدر، والفجر ۴، رمضان و شکست حصر آبادان فراموش نشدنی است. او یکی از فرماندهان محبوب رزمندگان در جنگ بود که حاج قاسم او را ناجی عملیاتهای دفاع مقدس معرفی میکند، زیرا حضور غافلگیرانه او در بزنگاههای عملیات گاهی سرنوشت آن مقطع را تغییر میداد.
#هفته_دفاع_مقدس
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#دفاع_مقدس
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
پاکسازی کردستان
كردستان دوباره داشت ناامن ميشد. ضد انقلاب هر روز تلفات جديدي از نيروهاي ما ميگرفت. احمد كه شد فرماندهي قرارگاه حمزه سيدا الشهدا (عليه السلام)، دو سه ماه، دقيق همه چيز را زير نظر گرفت. بعدش با چند تا راهكار ضربتي آمد توي ميدان؛ تمام پايگاههاي ثابت نيروي انتظامي را جمع كرد؛ تعداد قابل توجهی نيرو توي آنها بودند. سر اين كار، داد بعضي از نمايندههاي مجلس هم درآمد. حاج احمد جلوي همه ايستاد. گفت: مسئوليتش با خودم.
قبل از آن، يك نيروي قوي اطلاعاتي راه انداخت. چند تا گروه واكنش سريع و كارآمد هم تشكيل داد. با همين روشها، كمكم احمد به اوضاع و احوال كردستان كاملاً مسلط شد. كافي بود يكي از نيروهاي ضد انقلاب وارد خاك ايران بشود. خبرش سريع به او ميرسيد. با كمك گرفتن از حافظهي قوي و منحصر به فردش، نيروهاي آن قسمت را فعال ميكرد. گراي طرف را دقيق بهشان ميداد و ميگفت: زنده يا مردهاش رو برام بيارين.
كار بعدياش انسداد مرز بود و كار بعدياش رفتن به داخل خاك عراق. با چند گردان نيرو، مثل صاعقه روي سر نيروهاي ضد انقلاب خراب شد. همان جا باهاشان اتمام حجت كرد كه ديگر پا توي خاك ايران نگذارند. همين هم شد؛ كردستاني كه توي روزش نميشد بدون تأمين امنیت بين جادهها حركت كني، ديگر يك آدم تنها هم ميتوانست در دل شب، بين شهرها سفر كند.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#هفته_دفاع_مقدس
#کردستان
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
نقش اصلی شهید احمد کاظمی در شکست حصر آبادان چه بود؟
پنجم مهرماه ۱۳۶۰، لیاقت احمد کاظمی به اثبات رسید. احمد به شیوههای مرسوم عمل نمیکرد. به جای حمله رودررو به دشمن، نیروهای آنها را چنان ماهرانه دور زد که سازمان و روحیه دشمن کاملاً از هم پاشید.
تشکیل لشکر هشت نجف، لشکری که آن قدر قدرتمند بود که عراقیها تاب ایستادن در مقابل آن را نداشتند. احمد، از هیچی درست کرد این لشکر را، همه تجهیزاتش را از دشمن گرفت، اما قبل از آن، آزمون دیگری هم داشت. تا پایان مرداد ماه و قبل از عملیات ثامن الائمه، نیروهای چند ده نفریاش را به سه گردان رساند. یعنی از مدت کوتاهی، جبهه فیاضیه، صاحب سه گردان آماده و سرحال شد، سه گردانی که شجاعت بینظیری داشتند و به زودی لیاقت خودشان را نشان دادند.
پنجم مهرماه 1360، این لیاقت به اثبات رسید. احمد به شیوههای مرسوم عمل نمیکرد. برای همین هم در آن روز، به جای حمله رودررو به دشمن، نیروهای آنها را چنان ماهرانه دور زد که سازمان و روحیه دشمن کاملاً از هم پاشید. گردانهای احمد، از پشت به دشمن حمله کردند و نقش اصلی را در شکست حصر آبادان داشتند. او دقیقا میدانست که چه میخواهد و چه کار قرار است بکند. برای همین هم به افرادش سپرده بود که تا جای ممکن، غنیمت بگیرند. به زودی این غنیمتها به کار آمد. احمد در فکر تشکیل لشکر بود.
#هفته_دفاع_مقدس
#شکست_حصر_آبادان
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
#لشکر_هشت_نجف_اشرف
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
🕊🎋 فاتح _ خرمشهر🎋🕊
فرماندهای که 15 سال پیش مسئولیت سپاه آبادان را داشت ، تعریف میکرد:
احمد کاظمی در بدترین شرایط جنگی در جبهه آمد پیش ما یعنی وقتی که آبادان داشت سقوط میکرد. آدم عجیبی بود. کارهایش دور از انتظار بود. ما نوک حمله بودیم، بنابر این از همان اول، در متن جنگ قرار گرفتیم. آدمهای دیگر و آنهایی که از دور دستی بر آتش داشتند، معمولاً با احساسات پاک میآمدند و بعد گاهی واقعیت خشن جنگ شوکهشان میکرد. این را ما خیلی زود و به تجربه دریافتیم و برای اینکه تکرار نشود راهحلهایی برایش پیدا کردیم. یکی از راهحلهای ما این بود که افراد تازه رسیده را بلافاصله به مناطق سخت نمیفرستادیم تا کم کم به اوضاع عادت کنند.
آن موقعها مقرر ما در هتل آبادان بود. نیروها آنجا جمع میشدند و البته کمبود نیرو هم محسوس بود. در این گیر و دار یک روز در هتل نشسته بودم که گفتند یکی آمده دم در و با شما کار دارد. رفتم بیرون دیدم یک جوان ایستاده در خیابان. سلام و علیک کردیم. لهجه اصفهانی داشت. پرسیدم با من چه کار دارد. گفت: «من از نجف آباد آمدهام. تعدادی نیرو با خودم آوردهام. خوشحال میشوم که بتوانم کاری بکنم.» خوشحالیام حدی نداشت. با آن کمبود نیرو کسی با پای خودش آمده بود به سراغم و تنهایی هم نیامده بود. گفتم: «چقدر خوب شد که تشریف آوردید. اتفاقاً چند جای خالی داریم که شما میتوانید پرش کنید.»
کمی فکر کردم و بعد به نظرم رسید نیرویی را که تازه از راه رسیده به جایی بفرستم که درگیری دائمی در آنجا نیست. در منطقهای که چولانهای آبادان بود. جایی وجود داشت که عراقیها گاه گداری از آن عبور میکردند و میآمدند به سمت آبادان. از این محور بیشتر نیروهای اطلاعاتی عراق استفاده میکردند. یکی دو بار هم به عنوان محور عملیاتی از آن استفاده کرده بودند. احمدکاظمی و نیروهایش را فرستادم آنجا تا یک دفعه در کوره جنگ قرار نگیرند.
بعد از ظهر خودم با او رفتم و منطقه را نشان دادم. موقعیت آن را توضیح دادم. کروکیاش را کشیدم و بعد برگشتیم تا او نیروهایش را مستقر کند. فکر میکنم همان شب احمد کاظمی افرادش را برد جلو. فردا شب حدود ساعت 11 بود که باز گفتند یکی جلوی در با شما کار دارد. رفتم و دیدم احمد کاظمی است. فکر کردم شاید آمده که امکاناتی بگیرد یا گزارش بدهد اما او گفت: «اینجا به درد ما نمیخورد.» پرسیدم: «برای چه سخت میگذرد؟» گفت: «راستش بله جای سختی فرستادهاید ما را.» پرسیدم: «مشکلتان چیست؟» گفت: «این که به درد ما نمیخورد.» گفتم: «چرا؟» گفت: «برای اینکه جبههایست مرده. ما میخواهیم بجنگیم. اینجا باید کلی انتظار بکشیم؛ یا کسی از دشمن به سراغمان بیاید یا نه.» وقتی به صورتش نگاه کردم و دیدم مصمم است، گفتم: «باشد تو را به جای میفرستم که خیلی با اینجا متفاوت باشد اما امیدوارم گلایهای نداشته باشی.»
آن وقتها نزدیکترین خط به دشمن، جبهه فیاضیه بود و من به احمد کاظمی پیشنهاد آنجا را دادم. با این تصور که روز بعد خواهد آمد و از سختی واقعی آنجا ابراز ناراحتی خواهد کرد. بلافاصله گفت: «این شد یک چیزی. میپذیرم.» گفتم: «پس صبر کن کمی برایت توضیح بدم که کجا میروی.
اولاً دشمن از روی پلهای کارون عبور کرده و در این منطقهای که میگویم آمده در حریم شهر یعنی عملاً شمال آبادان در دست آنهاست. علاوه بر آن وجود دو پل به عنوان محورهای تردد کنترل این منطقه را سخت کرده. به جز اینها فاصله ما با دشمن در این منطقه فقط 50 متر و در نهایت و در بعضی جاها 100 متر است.»
اینها را که میگفتم قصد ترساندش را داشتم اما او به جای ترسیدن گفت: «این دقیقاً همان جایی است که من میخواهم.» و رفت به جبهه فیاضیه و این نقطه عطفی شد در جلوگیری از سقوط آبادان. احمد خیلی زود فهمید که فیاضیه چه جایگاهی دارد. دشمن هم این را فهمیده بود. فیاضیه، نقطه آسیب پذیر بود. دشمن میتوانست از پل مارد نفوذ کند. در امتداد جبهه گاهی سر و ته خط، کیلومترها جلو بود اما همه میدانستند که بدون پیشروی در فیاضیه هیچ کاری صورت نخواهد پذیرفت و احمد با جان و دل از فیاضیه دفاع میکرد. طوری که کارهای او در این منطقه زبانزد خاص و عام شد. به خصوص وقتی که هر دو پل کارون را در عملیات ثامن الائمه پس گرفتند.
#هفته_دفاع_مقدس
#حصر_آبادان
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
1.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 #فیلم
فیلمی تاریخی از اعطای درجه به #شهیدان احمد کاظمی، نورعلی شوشتری، قاسم سلیمانی و سرداران محسن رضایی، محمدباقر قالیباف و اسماعیل قاآنی توسط رهبر انقلاب و فرمانده معظم کل قوا
#هفته_دفاع_مقدس
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊
رهبر انقلاب:
🔹جوانهایی که رفتند در میدان جنگ، از یک آدم معمولی تبدیل شدند به یک ولیّ الهی...
۱۴۰۳/۷/۴
#هفته_دفاع_مقدس
#شهید_حاج_حسین_خرازی
┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
🕊🎋کانال فاتح خرمشهر🎋🕊