eitaa logo
🕊🎋 فاتح_خرمشهر🎋🕊
41 دنبال‌کننده
552 عکس
195 ویدیو
0 فایل
#به_یاد_سردار_سرلشگر #شهید_حاج_احمد_کاظمی🌷 #خاطرات_شهدا 📚 #دلنوشته_ها 📩 #فیلم 🎬 #عکس 📸 ارتباط با ما 👈 @Kazemi_58 💢کپی و نشر مطالب کانال جایز و بلامانع است💢 💚 با ذکر صلوات 💚
مشاهده در ایتا
دانلود
اوج رفاقت حاج قاسم با حاج احمد بود ولی با دیگران هم رابطه‌اش عاطفی بود. با خانواده شهدا ، رفقای همرزمش و فرزندان شهدا هم که در مستندها دیدید و شاهد هستیم. بعد از شهادت حاج احمد بی تاب بود ، که حاج احمد زودتر از ایشان شهید شد ؛ چون با حاج احمد برای شهادت مسابقه گذاشته بودند. من یادم هست حاج احمد روز قبل از پرواز به ارومیه همین بحث‌ها را با هم داشتیم و هوا هم خیلی بد و نامساعدی در زمستان بود و من به او گفتم : در این هوا چه ضرورتی دارد که شما به ماموریت قرارگاه حمزه بروید ، ایشان گفت بابا دیگه از ما گذشته! ما که در به در دنبال رفتن هستیم و حالا فرقی نمیکنه چه روزی و کجا. شهید کاظمی دنبال شهادت بود و با پر کشیدن شهید کاظمی ، حاج قاسم هم بی‌تابی می‌کرد. راوی : سرلشکر عزیز جعفری https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
*﷽* در مکتب روح الله فرزندان خمینی کبیر مردان خدایی ، مردان آسمانی سردار دلها ♥️ فرمانده قلبها سپهبد عزیز شهید حاج قاسم سلیمانی دفترچه خاطرات📝 سال ۶۹ که حضرت آقا پرونده‌هایمان را برای اعطای درجه خواستن من و حاج قاسم و حاج احمد کاظمی و سردار شوشتری با خون من برای ایشان توی نامه‌ای نوشتیم که برای درجه به سپاه نیامده ایم. اما حضرت آقا گفتند : که امام روی این مسئله تاکید داشتند. و این درجه ها برای نظم و سازماندهی سپاه لازم است. بعد هم پیغام فرستادند که : اگر نمی توانید این درجه ها را تحمل کنید بروید و فکری به حال خودتان کنید . مگر اینکه سعی کنید شما سوار درجه تان شوید ! راوی : سردار محمد اسماعیل کوثری 📚 : مجله فکه قابل توجه برای بعضی مسئولین ریاست طلب که همه چی را در پست و مقام می بینند و از مسئولیت و خدمت و انجام وظیفه غافل هستند و از اتاق های خود بیرون نمی آیند حواستون هست که باید جوابگوی خون این شهدا باشید قیامت ... https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🍃سلام احمد...💔 💢از خدا می‌خواهم که من را هرچه سریع‌تر به اون "شهید حاج ‌احمد کاظمی" ملحق کند و به او اگر بنویسم این را خواهم نوشت : مرا ببر... لحظاتی خیلی دلنشین از دو دلداده شهید حاج قاسم بر سر مزار مطهر شهید حاج احمد کاظمی و گریه های بی امان شهید حاج قاسم برای رفیق شهیدش .. https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‹ زندگی یک فهم است فکرِ زنجیر کنی یا پرواز در همان خواهی ماند...🕊 › 🥀🥀 https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عکس کمتر دیده شده و نایاب از سردار شهید حاج احمد کاظمی ... https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
حاج احمد کاظمی در کنار پدر "حاج عشقعلی کاظمی" و همرزمانش https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
احمد در هشت سال جنگ تحمیلی، هشت شب هم در نجف آباد نبود و نخوابید. تمام مدت در جنگ و جبهه بود. آمدنش هم بیست چهارساعت بیشتر نبود و دوباره سریع می‌رفت. مصاحبه خواندنی و جالب با برادر بزرگتر شهید حاج احمد کاظمی . 👇👇👇👇👇 هشت سال جنگ، هشت شب هم نجف‌آباد نبود! + عکس - مشرق نیوز https://www.mashreghnews.ir/amp/819074/ https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
هـَم لُقمـه بـودنـد همسـُفره بودنـد هِمــدل و همـراه صمیمی و شفــاف... https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
*﷽* حاج قاسم دارای ویژگی های خاص و منحصر به فردی بود. از هیچ بنده ای نمی ترسید. فقط از خدا می ترسید. و این رمز موفقیتش بود. به یاد دارم یک بار در دفترش نشسته بودیم به من گفت : می دانی که من امکانات وسیعی دارم ، اما به والله قسم (دستش رو برد سمت عکسی که از خودش و حاج احمد کاظمی بود) اگر بچه‌های من از گرسنگی در حال مُردن باشند من یک ریال از این امکانات را برای آنها نمی‌برم. به شدت روی حلال و حرام حساس بود. راوی : سردار امین شریعتی https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi
🌷 🌷 اولین برخورد من با آن با حاج احمد در فاو بود. بنده در گردان مهندسی رزمی بودم که ایشان سرزده وارد سنگر ما شد که ما در سنگر حدود چهارده نفر بودیم نماز ظهر و عصرپشت سر ایشان اقامه کردیم و سفره ناهار را بنده انداختم قبل از غذا خوردن یکی یکی خود را معرفی کردیم که بنده سید یونس کاظمی بودم نمی دانم کاظمی بودن یا سید بودن نظر ایشان را جلب کرد گفتن شما سید هستین! غذا را خوردیم و بعد از غذا دعای سفره خواندیم چون من آنروز شهردار سنگر بودم طبق معمول ظرف ها را جمع کرده و رفتم که بشورم مشغول شستن بودم. حاجی خدا بیامرز سر رسیدن و بنده را از شستن ظرف ها منع کردن و فرمودن: من راضی نیستم سید اولاد پیغمبر ظرف غذای بنده را بشورد و با اجبار بنده را کنار کشیدن و خودشان مشغول شستن ظروف شدن و بچه های سنگر جمع شدن و نگذاشتن حاجی ظروف را بشورد و فرمودن ما در سنگرهای دیگر سادات رو از شهردار شدن منع کردیم. روای: سید یونس کاظمی https://eitaa.com/haj_ahmad_kazemi