eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
📌دلیل دردها و تنهاماندن حضرت زهرا(س) چه بود؟! ◾️دردهای حضرت زهرا (س) ناشی از درک او بود؛درک او از آینده ای که مردم داشتند برای خودشان می ساختند. او و خانوادۀ گرامیش به این دلیل تنها مانده بودند که کسی درک آن‌ها را نداشت. ◾️ مردم نمی‌فهمیدند در اثر دفاع نکردن از حق چه نتایج شومی در انتظارشان است. تازه از شدت گریه‌های حضرت زهرا(س) هم متعجب می‌شدند. 👤علیرضا پناهیان @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
معاویه گوسفندان مردم کوفه رو می دزدید، فحشش را امیرالمومنین(ع) می شنید. حالا مسولین اختلاس و کم کاری می کنند، مردم ناآگاه فحشش را به سیدعلی می دهند. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💠قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی 💢حسین آقا قبل از شهادتش می رفت #ورزش_بوکس. 💢حسین یه روحیه داشت اگر مثلا ورزش #رزمی میرفت یا هر ورزش دیگه ای برای " قَوِّ عَلی خِدمَتّکَ جَوارِحی" رضای خدا و خدمت در راه خدا بود.من این رو با اطمینان میگم 💢اصلا اینطور فکر نمی کرد که ورزش کنم برای سلامتی بدنم، نه، بلکه فقط #برای_خدا که آماده باشد برای کار 💢این رو همه می دونن که حسین آقا از وقتی که خودش رو پیدا کرده بود، پاکار اسلام و انقلاب بود و #نوکری امام حسین علیه السلام رو می کرد... ✍به نقل از ( دوست شهید) #شهید_حسین_معزغلامی🌷 #شهید_مدافع_حرم @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
8.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥تقدیم به مدافعان حرم که برای عشق از جان گذشتند😔😢 حتما ببینید👆فوق العاده تأثیرگذار http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
💠🔹استاد فاطمی‌نیا خـدا چند گناه را نمی‌بخشد❗️ ‌⇦• عمداً نماز نخواندن‌ ⇦• به ناحق آدم کشتن‌ ⇦• عاق والدین‌ ⇦• و آبرو بردن‌ این گناهان آنقدر نحسند کـه گاهی صاحبانشان موفق به توبه نمی‌شوند❗️ @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
♥شستن استکان های #روضه ✿هر سال ایام #فاطمیه یک ماه در مسجد ما روضه حضرت زهرا(س)🏴 برپا می شود که به خاطر دوری راه من نمی توانستم به مجلس روضه بروم⭕️ یک روز سر راه از #حامد خواستم مرا به مسجد ببرد که حداقل یک روز را پای #روضه بنشینم. وقتی رسیدیم روضه تمام شد و خانم ها از مسجد پراکنده شده بودند😔 ✿به حامد گفتم اشکالی ندارد❌ حداقل داخل می رویم و برای جمع و جور کردن و #تمیزکردن مسجد کمک می کنیم. وقتی می خواستیم داخل شویم به من گفت: مادر جان من یک نیتی کردم شما بروید و #استکان های چای روضه را بشویید. ✿حامد به من نگفت نیتش چیست❗️ اما من به همان نیت استکان ها را #شستم. دو سه روز پس از آن به سوریه رفت و خبر مجروحیت💔 و بعد خبر #شهادتش را برایمان آوردند. شک ندارم که آن روز #نیتش_شهادت بود🌷 راوی: مادر شهید مدافع حرم #شهید_حامد_جوانی @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❣امیرالمومنین علیه السلام هرگاه کسی به نماز می ایستد، شیطان حسودانه به او می نگرد، بخاطر آنکه می بیند رحمت خدا او را فراگرفته است 📚بحارالانوارج 82 ص 207 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
یک هفته بود که حرکات صالح و سلما و رفتار بقیه مشکوک شده بود.😒صالح بی قرار بود و زهرا بانو و سلما نگران. این حال و هوا برایم اضطراب آور بود و می دانستم اتفاقی افتاده.😔بیشتر نگران بچه بود بودم. به تازگی نبض های کوچک و نامنظمی را حس می کردم.😍 انگار بچه جان گرفته بود. حس خوبی به آن داشتم و انتظارم برای پایان این مدت شروع شده بود. گاهی با او حرف می زدم و برایش قصه یا لالایی می گفتم. برایش قرآن می خواندم و مداحی و مولودی می گذاشتم و با بچه به آن گوش می دادیم.😃حس می کردم سراپا گوش می شود و شوق و عجله ی او از من بیشتر است برای به دنیا آمدن. چشمانم را روی هم فشردم که بخوابم اما خوابم نمی برد. صالح آرام درب اتاق🚪 را باز کرد و تلویزیون📺اتاق را خاموش کرد. به خاطر من تلویزیون کوچکی برای اتاق گرفته بودند. درب کمد را باز کرد و آرام کوله را درآورد. قلبم فرو ریخت.😓 سعی کردم تکان نخورم که صالح فکر کند خوابم. "پس اینهمه بیا و برو و پچ پچ و رفتارای مرموز مال این بود؟🤔 این روزا اعزام داره که بیقراره...! مطمئنم نگرانه منو تنها بزاره. خدایا کمکمون کن😔 قطره اشکی از گوشه چشمم روی بالش افتاد.😢وقت شام بود و صالح با سینی غذا آمد.🍛 کمکم کرد روی تخت بنشینم. خودش لقمه می گرفت و با کلی خنده و شوخی لقمه ها را به من می خوراند😂 و لا به لای آن بعضی را توی دهان خودش می گذاشت که مرا اذیت کند.😅 دوست نداشتم از غمم با خبر شود اما... امان از لب و لوچه ی آویزان😔 _چی شده قربون چشمات؟ چرا بغض داری؟ حوصله ت سر رفته مهدیه جان؟🤔 _نه چیزی نیست.😞 _مگه صالح تو رو نمی شناسه؟ چرا پنهون می کنی گلم؟ بگو ببینم چی تو دلته؟ 😕سینی غذا را پس زدم و خودم را به سمت او کشاندم و توی بغلش جا گرفتم. بغض داشتم اما نمی خواستم گریه کنم. بیشتر به هم صحبتی اش احتیاج داشتم.😪 _صالح؟! _جانِ صالح؟😊 _چیزی از من پنهون کردی؟ _مثلا چی خانومم؟ آرام خودم را از آغوشش بیرون کشیدم و با نگاه پر بغضم به چشمانش خیره شدم.😢 صالح دست و پایش را گم کرده بود. باید به او می فهماندم که خودش را اذیت نکند. دستش را گرفتم و انگشتر فیروزه💍 را توی انگشتش چرخاندم. _من می دونم...😒 نگاهی گذرا به چشمانش انداختم و سربه زیر گفتم: _کی میری؟😞 انگار نمی توانست حرف بزند. دستش را فشردم و گفتم: _فقط می خوام بدونم کی اعزام داری؟ می خوام بچه مو آماده کنم که این مدت باباش نیست منتظر شنیدن صداش نباشه.😊 آخه تازگیا یه تکون های ریزی می خوره. یه چیزی مثل نبض زدن. اشک توی چشم هایش جمع شده بود. بلند شد و رفت کنار پنجره.🖼 آنرا باز کرد و دوباره کنارم نشست. خنده ی بی جانی کرد و گفت: _آخه تو از کجا فهمیدی؟🤔 _اونش مهم نیست. کی میری؟ _بعد از سال تحویل. _امروز چندمه؟ _بیست و هفتم. پوفی کشیدم و گفتم: _خداروشکر... ☺️دو سه روزی وقت دارم. _مهدیه جان... اگه بخوای نمیــ...😔 صحبتش را قطع کردم و دستم را روی لبش گذاشتم: _من کی هستم که نخوام...؟😒 جواب حضرت زینب رو چی بدم؟ نوک انگشتم را بوسید و سینی را برداشت و از اتاق بیرون رفت. بغضم ترکید و توی تنهایی تا توانستم اشک ریختم و دخیل بستم به عمه ی سادات😭 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
آیت الله مجتــهدی (ره‌): 🌼هر نمازی ڪه میخونید بعدش صد مرتبه ڪنید یڪی از گـناهانی ڪه انجام میدیم نمازهای مـــاست! |عاصیان از گـــناه توبه ڪنند عابــدان از عبادت اســــتغفار| ما خـیال میڪنیم نماز ما نمازه!! ما باید برای نماز ها و روزه هامون هم استــغفار ڪنیم مگر اینڪه خدا به خودش نماز های ما را قبول ڪنه واقـــعا یه غصه ایست ڪه ما برای نمازهامون هم باید استـــــغفار ڪـــنیم. @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣