🌺 🌺
عشــق... ❤️
عجبــ واژه ے پر احساسے...😍
ما مذهبــــــے ها عاشق تریم😌
نوع عاشق شدنمان خاص استــ...
ما مذهبے ها با تویے که عشق را به جای هوس اشتباه گرفته اے خیلی فاصله داریم...😏
اگر تو در کوچه و خیابان عاشق همسرتــ شدی😑
من و همسرم در مراسم دعاے ڪمیل همدیگر را دیدیم...💚
اگر تو عاشق تیپــ و آرایش همسرتــ شدے 😣
من عاشق حجبــ و حیا و متانتــ همسرم شدم 😇
اگر تو می گویے غیرتــ یعنے سلبــ آزادی از همسر 🙄
و بی غیرتے،روشنفڪری؛😐
من می گویم غیرتــ یعنی علاقه ے بیش از اندازه ی من به همسرم...💞
من دوستــ دارم همسرم فقط مال من باشد نه همه...😠
اگر تو می گویے چادر یعنے بقچه پیچ کردن همسر،من می گویم چادر حفظ بها و شأن همسر...😇
اگر تعریف تو از آزادے بی غیرتے است، پس من با افتخار می گویم که همسرم را هیچ وقت آزاد نگذاشته ام...😎
من افتخار میکنم که همسرے دارم که ڪسی جز خودم به او نگاه نمی کند از بس که پر بهاستــ حیایش...😍
نه مانند تو که همسرت مانند عروسڪ خیمه شب بازی ڪنارتــ راه می رود و دیگران از او لذتــ می برند و تو هم که..😤
من و همسرم عاشق هم هستیم!👫
عاشقانه ای از جنس خدا…!
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
اوّل دفتر سالم بنویسید حسین
برکت روزی و مالم بنویسید حسین
رازق مردم عالم؟؟ بنویسید حسین
نام ارباب حلالم... بنویسید حسین
چه حسینی که جهان عرصهء یکتازیِ اوست
چه حسینی که گهی خلق ملک بازیِ اوست
چه حسینی که قتیل العبراتش خواندند
فَلَک و مُلک و مَلک ، فُلک نجاتش خواندند
جاودانهای جهان آب حیاتش خواندند
بی سبب نیست که اعلا درجاتش خواندند
سجدهء آخر او را چه مقامی دادند
که سماوات ازین سجده به خاک افتادند
به خداوند قسم! روح معاد است حسین
به کرامات حسن! باب مراد است حسین
کفر اگر ظلم کند اذن جهاد است حسین
گرچه امروزه در این شهر زیاد است حسین...
أحدی مثل جگر گوشهء زهرا نشود
مرد و مردانه نگردید که پیدا نشود
مثل آقا ضربان دل ماهم زهراست
نقش دیوار و در منزل ماهم زهراست
سربلندیم همه.. حاصل ماهم زهراست
بهترین گریه کن محفل ماهم زهراست
زیر آن دشنه چو خورشید درخشید حسین
هرکسی گفت «بُنَیَّ» ... بنویسید : حسین
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
⬅️ ( سید سکوت )👇
🌸حضرت آیت الله بهاء الدینی فرمودند:
من سیزده ساله بودم، سیدی در کوه خضر می نشست که به او می گفتند:
سید سکوت.
🍃بیست سال بود که حرف نمی زد.
من با بعضی بچه ها رفته بودیم کوه خضر و او را دیدیم. شخصی از روستائی آمد گفت:مریض داریم او را دعا کنید!سید با حرکات دست و اشاره به او تفهیم کرد که مریض خوب شد، بعد معلوم شد که مریض خوب شده است! همچنین مثل اینکه فهمیده بود ما بچه ها گرسنه هستیم با اشاره دست به ما بچه ها فهماند که در فلان منطقه پائین کوه دارند اطعام می کنند، بروید بخورید، ما رفتیم پائین به همان مکانی که آدرس داده بود، دیدیم در یک باغی آش پخته اند و به مردم می دهند.
🔰پس از بیان این مطلب آیت الله بهاالدینی فرمودند:
بزرگان هم به او سر می زدند.
عرض شد : آقا این سید سکوت را که فرمودید بزرگان هم پیش او می رفتند، چه سری داشت؟!
استاد فاطمی نیا در جلسه ای با ذکر چند نکته اخلاقی و عرفانی فرمودند:
🌸خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سید سکوت چه بود؟ آقا دستشان را بردند به طرف لبشان و فرمودند: در آتش را بسته بود
🔰خدا شاهد است الان مردم خیلی دست کم گرفته اند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمی بخشد:
۱- عمدا نماز نخواندن
۲- به ناحق آدم کشتن
۳- عقوق والدین
۴- آبرو بردن.
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#دلنوشته_دختر_شهید
بابای مهربونم سلام... 🌹
🌹روزها میگذره، اما به سختی😔
من هنوز منتظرم برگردی، حس میکنم رفتی سفر
فقط نمیدونم چرا تلفنت خاموش کردی😔
🌹 دیگه پیامام ارسال نمیشه دارم نگرانت میشم بابایی😔 تو خوابم میای نگاهم میکنی بهم لبخند میزنی، منو می بوسی،میری
🌹 این عمق جون کندنِ منه پیش خودم میگم چطوری میتونه منو از خودش بی خبر بذاره،تو که همیشه هوامو داشتی
🌹 چرا تو خوابم میای
من خود ِ واقعیتو میخوام
این خواب ها رو قبول ندارم من باید بغلت کنم محکم
چرا صدام نمیکنی؟چرا؟
بغض لعنتی خفم میکنه بابایی
دوست دارم از هرچی درده رها بشم
🌹 وقتی نگاهت میکردم به خودم افتخار میکردم که دخترتم، حالا هم تا اسمتو میارم همه از مهربونیت، قلب پرمهرت و از خوبیات میگن
🌹وقتی میام کنار خونت، آدمایی میان که من تابحال ندیدمشون. خیلیا از مهربونیت حرف میزنن. اشک میریزن و میگن خدا رحمت کنه
🌹آه بابا اگه بدونی چجور دارم آب میشم دیگه تحمل این کلمه رو ندارم
"روحش شاد"😭
🌹حتی نمیخوام بهش فکر کنم.روح ِ تو؟ پس جسمت کجاست؟
شونه هات، دستات، چقدر دستاتو دوست دارم بابایی چقدر دستات محکم بود حالا نیستی شونه های خستمو نوازش کنی، قلبم درد داره
🌹خدا! حکمتت چی بود که بابامو رها کردی تو آغوش خودت، تو که دیدی چقدر ترس از دست دادنشو دارم چرا از من گرفتی سرمایه زندگیمو؟!
بابا!
روز پدر به اونایی که الان کنار باباهاشونن حسودیم میشه😔
🌹حسود نیستما ولی ای کاش فقط یبار بشه برگردی جان دخترت برگرد 😭
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#توییت 💡
#آزادی_چیست؟
آزادی یعنی از ترس پاک شدن رژلبت💄 نتونی یه لیوان آب خوش از گلوت پایین ببری...⁉️
.
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✨🌸
بعـضـی بـاران ها 🌧
هـیـچـوقت قـطع نمـیشوند!!
پـس چتـرهـایی 🌂مـیخـواهنـد کـه
هـیچ وقـت بـسـته نـشونـد
بـارانــی⛈ مـثل نگـاه های هیز😱
و چـتری مـثل حــجــاب😍
•|♡|•
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
▪️🕊🌼🕊🌼
🕊🌼🕊🌼
🌼🕊🌼
🕊🌼
🌼
🌺شــهیــد غــلــامــرضــا لــنــگــرے زاده
غلامرضا شهریور ماه ۱۳۹۶ به سوریه اعزام شد و من فرزندم محمود رضا را باردار بودم و قاعدتا دوست داشتم هنگام تولد فرزندمان ، همسرم کنارم باشد.
هنگامی که این پیغام را به ایشان دادم ، گفت : " اینجا به من بیشتر نیاز است و باید بمانم " و من هم قبول کردم .
وقتی محمود رضا به دنیا آمد ، همسرم پیغام داد که عکس فرزندم را برای من نفرستید ، زیرا میترسم دلم بلرزد و برگردم ایران و وابسته اش شوم .
مدتی از اعزام غلامرضا به سوریه گذشته بود و او هنوز فرزند دومش را ندیده بود ، تا اینکه تصمیم گرفتیم دیدار غلامرضا و محمود رضا در سوریه باشد ، به او گفتم : به اتفاق بچه ها و مادرتان رهسپار سوریه هستیم ، بسیار خوش حال شد و کارهای سفر ما را از آن جا پیگیری کرد و گفت : "شما که به سوریه بیایید و برگردید ، خبر شهادت من را خواهید شنید و این آخرین دیدار ما خواهد بود ."
اما من حرف ایشان را جدی نگرفتم .
روزی که به سوریه رسیدیم ، غلامرضا با یک دسته گل به استقبال ما آمد و در آن لحظه به یاد ماندنی من و مادرش ، بعد از چهار ماه در سوریه ملاقات کردیم و او فرزندانش را در آغوش کشید و آن ها را غرق بوسه کرد .
محمودرضا تنها یک هفته حضور پدر را درک کرد ....
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣