#طنز_جبهه
دژبانی جلوی تویوتا را گرفت و داخلش را نگاه کرد ، یه نگاه به راننده و یه نگاه به شیخ اکبر که کنار راننده نشسته بود انداخت و به راننده گفت ،
اون بچه رو کجا می بری ؟! و شیخ اکبر رو کشید بیرون ، و گفت بچه بردن ممنوع !!!
راننده گفت ، بابا این فرمانده است !!
نگهبان گفت ، چی !! ، کارت شناسایی ؟!
شیخ اکبر کارتش را نشان داد و نگهبان گفت ،
جرمت بیشتر شد ، کارت هم جعل می کنی؟! ، و شیخ اکبر را به داخل کیوسک نگهبانی انداخت .
نگهبان با راننده داشتند بگو و مگو می کردند که فرمانده نگهبان آمد و ماجرا را پرسید و بعد به سمت کیوسک رفت و با دیدن شیخ اکبر گفت ،
بابا این فرمانده گردان بلدوزر هاست
و مثل فیل و فنجون رفتند توی بغل همدیگر
نگهبان هاج و واج نگاه می کرد و بچهها هم می خندیدند .....
📕 مؤسسه مطاف عشق
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
1_90396530.mp3
2.19M
🔳 #شهادت_امام_محمد_باقر (ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤استاد #صمدی_آملی
📡حداقل برای یک☝️نفر ارسال کنید.
#آجر_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
✨#دوراهــــــــــے
✍ مـریـم سـرخـه اے
🌹قسـمـت #بــیــســت وپــنــجــم
ساعت چهار صبح صدای آلارم گوشی من را از خواب بلند کرد.دستانم را روی صورتم کشیدم، چشم هایم باز نمی شد، حس خستگی هنوز هم در من موج می زد.
دومرتبه صدای آلارم گوشی بلند شد.
-وای خدای من!! به این صدا آلرژی دارم!!!
از روی تخت بلند شدم.گوشی ام را روبه روی صورتم گرفتم تا سر از زنگ و پیامک هایم در بیاورم اما خبری نبود!
به سمت دستشویی رفتم.
شیر آب را باز کردم. دستانم را زیرش گرفتم. مشتی از آب سرد کردم و روی صورتم پاشیدم.دو مرتبه این کار را انجام دادم.مسواک زدم و بعد وضو گرفتم صورتم را خشک کردم.به آیینه نگاهی انداختم و لبخندی از سر رضایت زدم.
به این معتقدم که "یک مومن واقعی همیشه شادی در چهره اش نمایان و غم در دلش پنهان است"
برای همین ترجیح می دهم همیشه بخندم.
به اتاق برگشتم صدای اذان به گوشم رسید...
روی تخت نشستم و مشغول دعا ڪردن شدم.
-خدایا...خودت میدونی که من از هدیه دادن به نفیسه یا هر کاری مربوط به این قضیه قصد بدی نداشتم.خودت مواظب نفیسه باش.
لبخندی لب هایم را به سمت راست صورتم کشاند.
از روی تخت بلند شدم.مقنعه ی سفید گل گلی ام را از داخل کمدم برداشتم، روبه روی آیینه ایستادم و سرم کردم. بعد هم سجاده ام را پهن کردم و چادرم را سرم کردم. و روبه قبله ایستادم.
دو رڪعت نماز صبح میخوانم برای "رضای خداوند"...(قربةً إلیَ اللهْ)
رکعت آخر نماز و سلام آخر...
"السلام علیکم و رحمة الله و برکاته"
دستانم را سه مرتبه به سمت بالا آوردم و صورتم را به چپ و راست حرکت دادم.
کمی مکث کردم و صلواتی فرستادم. خم شدم تسبیحم را برداشتم و مشغول ذکر گفتن شدم.
#ادامه-دارد....
@shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت+ دهه هفتاد❣
#لالہهای_آسمونے
مامان ناراحت درسم نباشی😔 اگر زنده ماندیم بعد از زیارت کربلا میآیم و به درسم 📖ادامه میدهم و اگر هم سعادت شهادت 🌹را داشتم میروم تا در پیش «آیت الله بهشتی» درس #شهامت و #شهادت را بیاموزم و میروم پیش «رجایی» تا درس مظلومیت 💯را بیاموزم و میروم پیش «چمران» تا درس چریکی و دلاوری‼️ بیاموزم و میروم پیش فرماندهام امام زمان (عج)❤️ تا درس عدالت بیاموزم و بعد میروم پیش خدا تا جزو شهدا، صدیقین و صادقین باشم✅.
#شهید_علیرضا_مذهبشناس🌷
#سالروز_شهادت
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣
[• #قرار_عاشقی⏰ •]
ڪبوتر حرمت شد "🕊"
دل زمین گیرم "💚"
به جز حریم تو "☺️"
از هر چه آسمان سیرم"🌤"
#دنیاےمنے
#آقاےمنے
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣ شهادت + دهه هفتاد❣