eitaa logo
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
1.7هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
640 ویدیو
0 فایل
--------♥️🔗📜----^^ #حاج‌قاسم‌سلیمآنی⟀: همان‌دخترکم‌حجاب هم👱🏻‍♀ࡆ• دختر‌من‌است🖐🏼ࡆ• دخترماوشماست ♡☁️ #قدرپدررامیدانیم:)🌱🙆🏻‍♀️ ارٺـباٰطـ📲 بـآ مـآ؛ @A22111375 🍃°| ادمین تبادل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بحار الأنوار عن أبي بَصيرٍ : قالَ لي الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : أ مَا تَحْزَنُ؟ أ مَا تَهْتَمُّ ؟ أ مَا تَأْلَمُ؟ قلتُ : بلى و اللّه ِ . قالَ : فإذا كانَ ذلكَ مِنكَ فاذْكُرِ المَوتَ و وَحْدَتَكَ في قَبْرِكَ ، و سَيَلانَ عَيْنَيكَ على خَدَّيْكَ ، و تَقَطُّعَ أوْصالِكَ ، و أكْلَ الدُّودِ من لَحْمِكَ ، و بِلاكَ ، و انْقِطاعَكَ عنِ الدُّنيا ؛ فإنَّ ذلكَ يَحُثُّكَ على العَملِ، و يَرْدَعُكَ عن كَثيرٍ مِن الحِرصِ على الدُّنيا  بحار الأنوار : 76/322/5 .   به نقل از ابو بصير ـ : امام صادق عليه السلام به من فرمود :آيا اندوهگين نمى شوى ؟آيا غم ، دلت را نمى گيرد؟ آيا دردمند نمى شوى ؟ عرض كردم : به خدا سوگند، چرا . فرمود : هرگاه چنين حالاتى به تو دست داد، مرگ و تنهايى قبر را به ياد آور و ياد كن آن زمانى را كه چشمهايت ذوب گشته بر گونه هايت جارى شود و بندهايت از هم بگسلد و گوشت بدنت خوراك كرمها شود و پيكرت پوسيده گردد و از دنيا جدا شوى . اينهاست كه تو را به عمل [براى آخرت] بر مى انگيزند و از حرص زياد به دنيا بازت مى دارند . @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
شهیدی که برای خرید #بلیط سوریه #ماشینش را فروخت، از همه مهم تر از خانواده اش گذشت(دنیا را داد🌷آخرت را گرفت) و به دفاع از حریم آل الله پرداخت. #شهید_حسین_محرابی🌷 #شهید_مدافع_محرم @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳• 
شهیدی که برای خرید #بلیط سوریه #ماشینش را فروخت، از همه مهم تر از خانواده اش گذشت(دنیا را داد🌷آخرت ر
🌷 💠امر به معروف و نهی از منکر عملی 🔰یک روز توی احمدآباد مشهد در حال راه رفتن بودیم که حسین آقا از اوضاع و پوشش خانم ها🙆 در اون مکان به شدت ناراحت شد😔 🔰گفت جرات نمی کنم ای روبه روم رو نگاه کنم. گفت: مگر این خانمها که این طور وارد خیابون میشن یا شوهر ندارند⁉️ بعد متوجه صدای اذان مغرب شد🔊 و گفت: دیگه امر به معروف و نهی از منکر فایده ندارد❌ 🔰رفت از جلوی یک مغازه، یک اورد و من متعجب او را نگاه می کردم😦 کارتن را باز کرد و ایستاد و با شروع کرد به اذان گفتن🗣 مردم همه نگاه می کردند. 🔰اصلا نگاه های مردم براش مهم نبود❌ شروع کرد به خواندن. من خیلی خجالت کشیدم😥 رفتم یک متر آن طرف تر ایستادم👤 کاش آن روز می رفتم و کنارش👥 می ایستادم. 🔰آدم هایی که در حال رفت و آمد بودند، مثل آدم های به او نگاه می کردند😦 نمازش که تمام شد را برداشت و گذاشت سرجاش و گفت: الان 💥باید با امر به معروف را انجام داد و من الان معنی حرف یک سال پیش او را می فهمم😔 راوی:همسر شهید @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
♦️«مرضیه هاشمی» بعد از ۱۱ روز بازداشت در آمریکا آزاد شد😍 🔹شبکه خبری پرس‌تی‌وی گزارش داد «مرضیه هاشمی»، مجری این رسانه بعد از ۱۱ روز بازداشت در آمریکا بدون متهم شدن به هیچ جرمی آزاد شده است./فارس #سیاسی @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#عشق_به_خانواده 💕 جواد به خانواده #عشــق میورزید و شماره همسـرش را در گوشی به ۷۲۱ ذخیره ڪرده بود، می گفت #فلسـفه این شماره اینه ڪه در هفت آســمان و دو عـالم یڪ نفر #همسـر من نمیشه 💞 #شهید_مدافع_حرم #شهید_جواد_محمدی🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
پنج شنبه است به #گلزار_شهدا که رسیدی آهسته قدم بردار ! اینجا قرارگاه #همسرانی ست که #دلتنگی و #عشق همسرانه شان را کنار تربت #مرد خانه شان آورده اند... #پنجشنبه_های_دلتنگی💔 @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
1_25037898.mp3
6.78M
🎵 #صوت_شهدایی وقتی دلم از زمونه خسته میشه میام تو #گلزارمیشینم یکی یکی رد میشم از کنارتون #عکس شما رو میبینم 🎤🎤حاج مهدی #رسولی http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
#ڪربلاےمن 🔸عادت داشت اگر یک روز خانه🏡 نمی آمد، حتما فردا با یک دسته گل💐 به دیدن #همسرش میرفت. به همسرش گفته بود تو #عشق اولم نیستی😧 ⇜اول خدا☝️ ⇜بعد سیدالشهدا❤️ ⇜بعد #شما☺️ 🔸همیشه در منزل همسرش را #ڪربلاےمن صدا میزد😍 هر جمله ای که از ایشان می پرسیدم مثلا کجا میری یا کجا بریم یا کجا میریم⁉️ میگفت: #کربلا😅؛ در کل ورد زبانش ڪربلا بود اون #عاشق_کربلا❣ بود #شهید_مدافع_حرم #‌شهید_حمید‌_سیاهڪالےمرادے❤️ @Shahadat_dahe_haftad کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
حتمـا لازم نیست شیطان شما را به یڪ سایت شیطانی وارد ڪنـــد.... برای او همین ڪه نماز اول وقتتان را به وسیلـــه موبایل از شما میگیرد ڪافیسـت.... 🌷 @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
_ساعت چنده؟ سلما لبخندی زد😊 و گفت: _بیدار شدی؟ دستم مثل وزنه سنگین شده بود.به زحمت آن را بلند کردم که موهایم را جمع کنم.حس کردم گودی آرنجم می سوزد.😔 _آااخ... _چی شد مهدیه؟😳 _دستم... پنبه و چسب ضد حساسیت را دیدم و با تعجب گفتم:😳 _این دیگه چیه؟ _نگران نباش.چیزی نیست.😊 وقتی خوابیدی مامانت نگرانت بود.کمی بدنت سرد شده بود. با دکتر تماس گرفت و دکترت گفت باید بری اورژانس. ما هم زنگ زدیم کل پرسنل اورژانس رو ریختم اینجا. کمی فشارت افتاده بود.برات سِرُم زدن حالا بهتری خدا رو شکر. چشمانش سرخ بود و بی حالت.تازه متوجه شدم . انگار خیلی گریه کرده بود.😭 *طفلک سلما...چقدر باید خویشتن دار باشه؟! بیچاره دلتنگی خودش کمه منم شدم قوز بالا قوز براش.الان می دونم تو دلش چ خبره اما نم پس نمیده * اشکم سرازیر شد😭 و صدای هق ام .سلما را متوجه خود کرد. _ااااا مهدیه....!الهی دورت بگردم چرا اینقدر خودتو اذیت میکنی؟😞 صدایش زدم با ناله.انگار میخواستم دق این چندروز سکوت 😶 و تظاهر به آرامشم را اینطور خالی کنم. _سلمااااا _جان سلما. _من صالحمو می خوام .من بدون صالحم کی میرم.من دق می کنم تا برگرده...😫 _فدای تو بشم...با خودت...اینجوری نکن.صالح هم بر می گرده...وقتی بیاد...به من نمیگه قربون مرام خواهر...زنمو اینجوری دستت سپردم؟!...می خوای...شرمندم کنی؟😓 لحن صدایش عوض شده بود. خودم را از او جدا کردم و صورت خیس از اشکش را نوازش کردم.😭 پیشانی ام را به پیشانی اش چسباندم و هر دو باهم به حال دلمان گریستیم.😩 حالا سلما بی وقفه و با ضجه مرا همراهی می کرد. گوشی موبایلم زنگ خورد.📲 چند نفس عمیق کشیدم و جواب دادم: _سلام زهرا بانو... _سلام دخترم.نصف عمرم کردی.خوبی؟ _خدانکنه مامانم.ببخشید.دردسرای یکی به دونه تون تمومی نداره.خوبم. _برگشتم خونه واست یه غذای مقوی درست کنم.بیارم برات؟ _نه...الان نه... صدای صالح توی مغزم پیچید *مامان لوسی نباشی و درست غذاتو بخوری * _زهرابانو ....بیارش گرسنمه...😕 _الهی دورت بگردم همین الان میام.🙂 تماس قطع شد.ساعت را که نگاه کردم⏲ نزدیک غروب بود.یک روز از دنیا بی خبر بودم....! *کاش می خوابیدم و وقتی صالح برگشت بیدار می شدم * گوشی توی دستم بود📱 *یادگاری صالح * همه ی فایل ها را گشتم. چند عکس و یک فایل صوتی. _مهدیه جان...خانومم.سلام☺️ می دونم ....دلت تنگه...چشمات بارونیه...اما توکل کن به خدا و صبور باش.تو صبور باشی اون پدر صلواتی هم یاد می گیره. می خوام شوهرش بدم به یکی مثل خودم....پس باید صبر یاد بگیره صدای خنده اش توی فضای اتاق پیچید😃 و تنهایی ام را شکست. _می خوام اسمشو بذارم صالحه...ها...چیه...؟حرفیه...؟می خوام با دخترم هم اسم باشیم...حسودی نکن... باز هم صدای خنده ی صالح دلم را برد.😄 _مهدیه ی من....تا چشماتو روی هم بذاری برگشتم.قول میدم زود ببینمت.تو فقط مراقب خودت و دخترمون باش...😊 گوشی را بوسیدم و با صدای زهرا بانو به خودم آمدم @Shahadat_dahe_haftad کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣