🔰محمودرضا #شکسته بود خودش را و به راحتی خودش را می شکست. در این خصوصیت اخلاقی در #اوج بود !!
🔰بدون اغراق به جز در مقابل #دشمن و آدم های زورگو مقابل همه بندگان خدا اینجور بود.
🔰محمودرضا اهل #ادا نبود،
سلوک معنوی اش بسیار مکتوم بود
معاملهای که با خدا کرده بود را
تا آخر برای همه #کتمان کرد و #زهدی به کسی نفروخت.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
#شهید_مدافع_حرم
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
#رمان_از_سوریه_تا_منا
#قسمت32
روی صورتش زوم شدم و زخم هایش را از نظر گذراندم. خندیدم و گفتم:😄
_شیطونی کردی پست فرستادن؟
بغض کرد و گفت:
_آره... تازه دستمم گم کردم... می بخشی؟😭
سرم را پایین انداختم و بغض کردم. نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
این یه بارو می بخشم اما دیگه تکرار نشه...😕
حالا بلند شو برو تو اتاق استراحت کن.
بلند شد و همراه با من به اتاق آمد. انگار تازه با صالح آشنا شده بودم. نسبت به جای خالی دستش شرم داشتم. صورتش را که از نظر گذراندم، زخم های چهره اش واضح تر به نظر رسید. خنجری شد که انگار قلبم را شکافت. بی صدا و بدون حرفی لبه ی تخت نشست. انگار او هم از این اتفاق هنوز شوکه بود و روی برخورد با من را نداشت.😔انگار مهر سکوتی بود که زده بود بر لبهای زخمی و ترک خورده اش
_چیکار کردی با خودت؟
سرش را بلند کرد و به چشمانم زل زد. دستم را روی لبش کشاندم و آرام زخمش را لمس کردم
_می خوای استراحت کنی؟
_نه...
صدایش بغض داشت. اشکش هم در تلاش بود برای سرازیر شدن. دستم را حلقه کردم دورِ شانه اش و آستین خالی اش را فشردم.
_مهدیه
_جانم...😊
_می خوام بگم... می خوام حرف بزنم...
_چی می خوای بگی؟ چرا صدات می لرزه؟ بغضش را فرو داد و گفت:
_دارم خفه میشم... باید باهات حرف بزنم. دلم خیلی گرفته...😭
اشکش سرازیر شد و کمی صدایش بلند شد و سعی در کنترلش داشت. با گوشه ی روسری ام اشکش را پاک کردم و بغض من هم ترکید. نمی دانستم چه میخواهد بگوید اما از دل رنجورش غمگین شدم. "خدایا... صالح هنوز از بچه خبر نداره. خودت صبر بده...
_بگو عزیزم... هر چی دلت می خواد بگو.
مهدیه ات کنارت نشسته، جم نمی خوره تا صالحش آروم بشه. الهی فدای دل پر بغضت بشم.
_چهار نفر بودیم. شهیدی که آوردن تو گروه ما بود... گیر افتاده بودیم. تکون می خوردیم می زدنمون. کاریش نمی شد کرد. یا باید اونقدر می موندیم که اسیر اون پست فطرتا بشیم یا می رفتیم و....
اشکش از گوشه ی چشمش افتاد و گفت:
_هر سه شون شهید شدن. این همشهری مونم که شهید شد، خودشو سپر من کرده بود که از عرض یه کوچه رد بشم. من نفهمیدم اونم با من اومده بود که حداقل من رد بشم و موقعیتو گزارش بدم. تو اون شلوغی سرمو که چرخوندم دیدم غرق خون افتاده رو زمین،😰دست خودمم حسابی تیربارون شده بود. جسد اون دو تا موند اما این بنده خدا رو به هزار بدبختی کشون کشون آوردمش عقب. فقط یه کوچه با بچه های خودمون فاصله داشتیم. فقط یه کوچه...
گریه می کرد و تعریف می کرد. انگار لحظه به لحظه با آنها بودم. لرز عجیبی به تنم پیچید و کمی از صالح فاصله گرفتم. توی حال و هوای خودش بود. کمی که به خودم مسلط شدم.
گفتم:
_حالا تونستی موقعیتو گزارش بدی؟
_آره... بچه های خودمون از قبل پیداشون کرده بودن فقط جای اون چند نفر که مخفیانه شلیک می کردن رو نمی دونستند. من جاشونو گفتم به درک فرستادنشون.
دستش را گرفتم و گفتم:
_پس مزد شهدا رو دادی عزیزم. گریه نکن
_مهدیه...!
به چهره ی رنجورش خیره شدم. گفت:
_فقط من شهید نشدم. لیاقت نداشتم؟!😞
از لبه تخت بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم. خدایا شکرت که دارمش... حتی با یه دست...
خدایا شکرت که به دعاهام نظر داری"😫
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
بُرد_بُرد
فقط بازی شهدا با دنیا بود .♥️
هنوز ڪه هنوز است ...
گل می روید از گامهای استوارشان ؛
دروازهای استقامت را ...
در دقایق اول بازی فتح ڪردند ؛
و حملات مقابل را ...
با وحدت و تدبیر خنثی نمودند .
#جام_شهادت_گوارای_وجودتان
#شهید_جواد_محمدی 🕊
#شهید_مدافع_حرم
@Shahadat_dahe_haftad
کانال ❣شهادت + دهه هفتاد❣
🌀 #شیرینی_چادر
خواهرم میدانی شیرینی چادر در چیست؟🤔
اینکه تو لباس سربازی حجت ابن الحسن را بر تن میکنی😍
این که مولا با دیدنت لبخند رضایت بر لب هایش می آید☺️
و تو دو گوهر گرانبهای خویش را که حیا و عفتت میباشد را حفظ میکنی🤗
با همین یک چادر ساده میدانی به استحکام چند خانواده کمک کرده ای؟👨👩👧👦
میدانی جلوی چه میزان گناه را گرفته ای؟👍🏻
به خدا قسم اینها با دنیایی قابل تعویض نمیباشن 😘😍
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
32.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#ایام_فاطمیه
🎥 عنوان: مظلومیت آقا امیرالمؤمنین و دفاع حضرت زهرا(س) از ولایت
🎤 سخنران: #استاد_دارستانی و مداحی و سینه زنی #حاج_سید_مجید_بنیفاطمه
✍توضیحات: تیزر و کلیپ تصویری کوتاه از مراسم #ایام_فاطمیه محفل عزاداران حضرت زهرا(س) شاهرود
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
❲• دختران سلیمانی 🧕🏻🕊️❳•
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری #شهید_مدافع_حرم 😔
🍃بسمـ رب شهدا 🍃
#شهید_دهه_هفتادی 😍❤️
مکان_و_زمان_شهادتش_را_میدانست😭
محمد رضا از جمله خصوصیات اخلاقی که داشت این بود که اموال شخصی اش را به راحتی می بخشید، مثلا ؛ یک موقع از دانشگاه برمی گشت، زیپ لباسش را طوری تا بالا کشیده بود که معلوم نباشد، زیر لباسش چی پوشیده ، چرا که یک لباس کهنه تنش بود ،وقتی می شستم می دیدم یک تی شرت کهنه ناشناس است که با لباس نوی خودش معاوضه کرده بود. حتی کت و شلواری که برای عروسی خواهرش خریده بود را هم به یکی از دوستانش که به شهرستان می رفت بخشید.❤️
انس عجیبی با شهدا داشت☺️، زندگینامه و وصیت نامه شان را می خواند و سعی می کرد از سبک زندگی آنها درس بگیرد.بعضی شبها🌙 که نیمه های شب بیدار می شدم می دیدم، محمدرضا با نور موبایلش قرآن سفید کوچکش را در دست گرفته و در حال قرائت قرآن است. او با قرآن خیلی مأنوس بود و ماهیانه ۳بار ختم قرآن می کرد. با اینکه ۲۰ بهار از عمرش گذشته بود در وصیت نامه اش سفارش کرده بود که برایش تنها ۵ روز روزه و ۲۰ نماز صبح🌥 قضا کنم.
#ادامه_دارد....
@Shahadat_dahe_haftad
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣
7bddfcf5ea67a1a3b19f2fdd1e278e8d4a43088e.mp3
16.14M
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
🎶 دستم از کار افتاده...
⚫ #زمینه_روضه_ای_فاطمیه(جدید)
http://eitaa.com/joinchat/2443706369Cf2cb04cbae
کانال❣شهادت + دهه هفتاد❣