✨✨✨✨✨
✨أَلَمْ يَرَوْا إِلَى الطَّيْرِ مُسَخَّرَاتٍ فِي جَوِّ السَّمَاءِ مَا يُمْسِكُهُنَّ إِلَّا اللَّهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ✨
🔹آیا به پرندگان که در فضای آسمان، رام و مسخّر [فرمان او] هستند، ننگریستید ؟!
🔸که آنها را [از سقوط به زمین] جز خدا نگه نمی دارد؛
🔹یقیناً در آن نشانه هایی ست برای گروهی که ایمان دارند.
✨✨✨✨✨✨
✨ سوره نحل 💕 آیه 79
💚📖♥️♥️
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
💢 تنهاعیدی که بنابه روایات تاکیدشده ۳روزاست عیدغدیرمیباشد
شایسته است مجالس جشن وسرور خودرا ادامه دهیم وفوری فضارابه تبلیغ محرم تبدیل نکنیم .
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قربون آن مولایی برم که در سر سفرهاش شیعه و سنی فرقی ندارد
شفای دختر اهل سنت در حرم امیرالمومنین (ع) و شکرگزاری پدر و مادرش
هر راه بجز راه تو کج خواهد شد
بی لطف تو آسمان فلج خواهد شد
ما منتظران اگر بخواهیم همه
امسال همان سال فرج خواهد شد
#کوتاه_ترین_دعا_برای_بزرگترین_آرزو
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#امام_علی_ع_از_زبان_پیامبر_ص
#نقل_از_کتب_اهل_سنت
جبرئیل از طرف خدای عزیز و جلیل ورقه سبزی از یاس را آورد که بر روی آن (با رنگ) سفید نوشته بود: براستی من محبت علی را بر همه واجب کردم، و این را از طرف من به همه برسان...
#فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
والاترین ولی.mp3
4.87M
#فایل_صوتي_عاشقانه ۱۵۹
▫️دلیلِ اصرارِ خدا ،
برای بازماندنِ شکاف کعبه
علیرغمِ تمام ترمیمها و بازسازیها
چیسـت؟
✨ @ostad_shojae ✨
🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🍃
🌸💕به بهانه #غدیر💕🌸
مقام #علامه_امینی(صاحب کتاب بزرگ #الغدیر که با بیش از 110 طریق از روایات اهل تسنن، #مساله_غدیر را اثبات نمود) نزد حضرت امیر المومنین (علیه السلام):
فرزند برومند علاّمه نقل مي كند كه، وقتي خواستم بعد از رحلت مرحوم علاّمه در سال 1390 از نجف به ايران بيايم. رفتم خدمت آيت الله سيّد محمّد تقي بحرالعلوم كه از نوههاي مرحوم علاّمه بحر العلوم است، وقتي چشمش به من افتاد شروع كرد به گريه كردن. گفتم: به خاطر چه گريه ميكنيد؟! فرمودند: @askquranir
بعد از اينكه مرحوم پدرت رحلت كرد با خود فكر مي كردم كه امام علي چگونه از زحمات علاّمه تشكر ميكند! تا اينكه يك شب در خواب ديدم كه قيامت بر پا شدهاست، و مردم در صحراي محشر هستند و همه توجه به يك طرفي كردهاند، فهميدم كه آن حوض كوثر است رفتم طرف حوض كوثر ديدم كه حضرت امير المؤمنين(علیه السلام) در كنار حوض ايستاده اند، و محبّين خودش را با كاسههاي بلوري كه پر از آب زلال است سيراب ميكنند، يك وقت صدايي از بين مردم بلند شد، گفتند: كه علاّمه اميني به حوض كوثر و به محضر علي (عليهالسلام) مشرف مي شوند، من منتظر بودم كه امام چگونه با علاّمه برخورد ميكنند. ديدم امام كاسه را زمين گذاشت و دو دست مباركش را از حوض پر كرد، و آب را به صورت علاّمه پاشيد و علاّمه را با دستان مبارك سيراب كرد و سپس حضرت فرمود:
💞بيّضَالله وَجهك بَيّضتَ و جوهنا💞
خدا صورت تو را سفيد كند كه تو صورت ما را سفيدكردي.
در اين هنگام فهميدم مقام علامه را در نزد امير المؤمنين(علیه السلام) به خاطر تأليف كتاب الغدير چه قدر است.
🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🌸🕊🍃🕊💞🕊🍃
4_6034961472205881951.mp3
5.45M
عشقِ دلم حرمِ باصفایِ حیدرِ...
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت_مبارک🌹
#دکتر_میثم_مطیعی
💖✨💖✨💖✨
#ستارههای_زینبی
من #زینب هستم. اسمم را پدرم گذاشت، پدرم مهربان💞 بود. حتماً میدانید چه میگویم. مهربان، دوست و رفیق. به ما #سخت نمیگرفت. نمیگفت چادر بپوش. میگفت: میخواهی زیباتر جلوه کنی⁉️ میخواهی در امنیت و #آسایش باشی؟ وقتی میگفتم: «بله میخواهم»،😇 میگفت: #چادر برای زن خوب است. این نظر من است. حالا چادری هستیم😍. چادر انتخاب خود ماست؛ چون حرف پدرمان را درست یافتهایم. حالا هم #امنیت داریم و هم آسایش؛ همان طور که پدرمان گفته بود💯. با آقاجانم خیلی راحت بودم. همیشه با هم #صحبت میکردیم. هروقت مرا میدید، حتی زمانی که ازدواج💍 کرده بودم، مرا محکم در بغل میگرفت و #میبوسید. پدرم همیشه به مادرم میگفت: زینب مال من است😍، اون دو تای دیگر(احمد و زهرا) مال تو، و #میخندید. نمی دانم؛ شاید چون سرنوشت خودش بیشتر با حضرت زینب(س)❣ گره خورده بود، این را میگفت. وقتی میخواست به #سوریه برود، به او گفتم: آقاجان، این همه سال رفتی، بس نیست؟ مامان، ما را تنها بزرگ کرد😔. دیگر بس است. بهخاطر ما نه، بهخاطر مامان. #پدرم مکثی کرد و گفت: حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) تنهاتر از شما هستند.😥 داستان #عاشورا را شنیدهاید؟ کربلا میدانید کجاست؟‼️و بعد شروع کرد به #روضه خواندن ..😭
✍ به روایت دختر بزرگوار شهید
📎جانشین فرماندهٔ لشگر سرافراز #فاطمیون
#شهید_سیدحسین_حسینی🌷
5d4ff152b86f73a0062b4d3a_7810230030633499174.mp3
6.88M
حاج محمود #کریمی
دلم مست شراب الغدیر است
#در_محضر_خورشید
پیامی از جانب خدا
روز به پایانش نزدیک مى شد. محمد خوشحال در گوشه اى نشسته بود و به صحنه غدیرخم نگاه مى کرد. على کمى آن طرف تر نشسته بود. عمامه سحاب بر سرش بود و انتهاى عمامه بر دوشش آویزان بود. محمد خود عمامه را بر سر على گذاشته بود و بر گوش على زمزمه کرده بود: «خداوند در روز بدر مرا به وسیله ملائکه اى که چنین عمامه اى بر سر داشتند یارى کرده بود.»
محمد هنوز محو سیماى على بود که حارث فهرى به همراه دوازده نفر از اصحاب نزد محمد آمدند.
محمد نگاهى به چهره حارث کرد. دلش آشوب شد. حارث گفت:
اى محمد از تو سؤال دارم. رسولم آرام گفت: سؤالت را بپرس.
حارث در حالى که شعله هاى خشم از وجودش شعله مى کشید. پرسید:
آیا شهادت به یگانگى خداوند و پیامبرى خودت را از جانب پروردگار آورده اى یا از پیش خودت؟ آیا نماز، زکات، حج و جهاد را از جانب پروردگار آورده اى یا از پیش خودت گفتى؟ آیا این على بن ابى طالب را که گفتى «من کنت مولاه فعلى مولاه...» از جانب پروردگار گفتى یا از پیش خود گفتى؟ محمد با صدایى رسا گفت: «خداوند به من وحى کرده است و واسطه بین من و خدا جبرئیل است و من اعلان کننده پیام خدا هستم و بدون اجازه پروردگارم خبرى را اعلان نمى کنم.» حارث خشمگین رو به آسمان کرد و گفت: اگر آنچه محمد مى گوید حق و از جانب توست سنگى از آسمان بر ما ببار یا عذاب دردناکى بر ما بفرست همین که سخنان حارث تمام شد و به راه افتاد سنگى از آسمان بر مغزش فرود آمد و درجا هلاك شد.