eitaa logo
اشعار حاج محمود ژولیده
1.2هزار دنبال‌کننده
5 عکس
0 ویدیو
34 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هر دلی که طلبِ باده‌ی داور دارد سوی میخانه‌ی اُنسَش، قدمی بر دارد دل ز مَستیِ سحر خسته نگردد هرگز باده‌ی عشق، دمادم مِیِ نوبر دارد حبِ محبوب، ز خواب و خورِ مجنون کاهد چشمِ بیدار، ز لیلا خبر آخر دارد ای خوش آن عاشقِ دیوانه که در وادیِ عشق سر و سِری، سحری، با علی اکبر دارد هر که شد طالبِ فيضِ همه‌ی معصومین چشمِ دل از علی اکبر، نتوان بر دارد به جوانانِ بنی هاشمیان سرور اوست پیروِ مکتبِ او مرشد و سرور دارد کربلا قبله ی عشق است و علی قبله نما این حسین است که در قافله رهبر دارد صد پسر هم که بیایند، علی می‌نامد به لبش نامِ علی را چه مکرر دارد اُمِ لیلا پسر آورده، چه والا پسری چه قد و قامتی آن سَروِ صنوبر دارد صورت و سیرت و منطق، همه پیغمبری است که حسین بن علی شبهِ پیمبر دارد قد و قامت نبوی، هر قدمش فاطمی است چه شباهاتِ عجیبی که به مادر دارد خلقتش خیر کثیر است به زهرا سوگند کوریِ چشمِ عدو، جلوه‌ی کوثر دارد ز کرامات، کریم بن کریم بن کریم خانه اَش پرچمِ افطار، به سر در دارد لحنِ قرآن و اَذانش، ز همه دل ببرد صوتِ داودیِ او، نغمه‌ی دلبر دارد سرِ هر زلفِ ز گیسوی پر از پیچ و خَمَش خیلِ دل، بسته دخیل از رخِ انور دارد شب نشینی، سرِ سجاده ی او تا سحر است چشمِ بیدارِ به سجاد، برابر دارد در صفِ کرب و بلا اوست بلاگردانی که مواسات به اِبقای برادر دارد نیست معصوم به ظاهر، ولی از اوج کمال باطناً عصمتِ کامل، ز پیمبر دارد ذوب در ذاتِ الهی، دلِ اقیانوسش شوقِ رغبت به خداوند سراسر دارد هر که در دایره‌ی عشق، علی اکبری است عشق در اصل به یکتائیِ داور دارد عقل مات است ز توصیفِ علومش که ز علم... از فحولِ فقها، موضعِ برتر دارد اجتهادش ز حسین و حسن و فاطمه است احتجاجش ز علی، علم ز داور دارد نعره‌ی حیدری اَش در صفِ میدانِ جهاد ناله‌ی فاطمی اَش، نغمه‌ی مضطر دارد همه شب چشم و چراغِ حرمِ آل الله همه صبح آینه‌ی چهره‌ی صفدر دارد روشنای حرم از روشنیِ دیده‌ی اوست لیک بر گونه، نشانِ گلِ اَحمر دارد چون به میدان برود، آینه قرآن آرند نظرِ لطف، سوی عمه و خواهر دارد چون به لشکر بزند، صف شکنان بگریزند لافتی باز تجلیِ مقدر دارد هيچ کس نیست حریفش ز یلانِ لشکر یک‌تنه عزمِ هلاکِ همه لشکر دارد مگر از سنگِ فریب آینه را خُرد کنند ورنَه هر حمله، دمار از سپهی در آرد اِرباً اِربا نشود جز به هجومی در حصر لشکر کوفه دوصد نیزه و خنجر دارد آن مبارک سرِ شهزاده اگر بشکافد جگرِ شاهِ حرم نیز، ترک بر دارد وای اگر عمه بیاید به سرِ بالینش خنده بر گریه‌ی او کوفیِ کافر دارد پیکرِ ریخته را چون به عبا جمع کند تازه در بردنِ او مشکلِ دیگر دارد کمرِ خم شده اَش را رمقی باقی نیست زانویی نیست که دیگر قدمی بر دارد @hajmahmoodzholideh
"به بهانه ایام نیمه شعبان" در مَطلَعُ الفجری که امرِ داور آید با صد امانت، زاده‌ی پیغمبر آید یک چادرِ خاکی، بروی دست دارد بر دستِ دیگر، با گُلی که پرپر آید پیراهنی کهنه، امانت نزد آقاست شاید عبای پاره‌ای بر پیکر آید وقتی که می‌گوید: اَنابنُ الذِّبحِ اَعظم والله، با صوتُ الحزینِ حنجر آید صحبت ز چشمی تیر خورده دارد انگار شاید به همراهش، امیر لشکر آید گریانِ طفلِ تشنه‌ای باشد دمادم اشکش، بیادِ ارباً اربا اکبر آید □ □ □ آن وارثِ تیغِ دو دَم، الله اکبر با نعره‌ی صوتِ اَنابنُ الحیدر آید ذکرِ اَنابنُ الفاطمه، رمزِ خروجش یعنی به لب، با آیه‌های کوثر آید آندم ندا آید که: اَینَ الفاطمیّون هر کس که زهرائی است، نزد دلبر آید از هر طرف، مخصوصاً از ایرانِ زهرا با پا نه، بلکه هر فدائی با سر آید گردانی از رزمندگانِ نابِ اسلام پا در رکابِ حضرتش، با رهبر آید در اِعتلای آیه‌ی اَجراً عظیما هر کس مجاهد بود، با آن سَرور آید یارانِ بی‌سر، دور تا دورش قطارند همراهِ او، خیلِ شهیدِ پرپر آید ما راستی، در این صفِ یاران کجائیم؟ وقتی که مولا، از پسِ پرده درآید آن سیصد و آن سیزده یاران کیانند؟ آیا بما، حتی سیاهی لشکر آید؟ باید برای روزِ موعودش بکوشیم وقتی که از کعبه، به چشمانِ تر آید باید که در پای رکابش، سر بریزیم نوکر سزاوار است، صَلِّ وَانحَر آید □ □ □ محشر اگر، اربابِ عالم بی‌سر آید خیلی بد است آنجا، که نوکر با سر آید من سالم و بی‌درد، در محشر بیایم؟! آنجا ولی، پهلو شکسته مادر آید؟! من با چه توجیهی، سرم بالا بگیرم؟ روزیکه با فرقِ شکسته حیدر آید! شرمنده‌ام، بی‌اضطرار آیم به محشر آنجا، اگر مظلومه زینب مضطر آید امروز، فکرِ یاریِ اسلام باشیم وَرنَه، بزودی مهلتِ ما هم سرآید مظلوم را یاریم و ظالم را بکوبیم وَرنه به ظلمِ دیگری، دشمن برآید در دل برای انتقامش، انقلابی است در انتخابِ ما، همانا انتصابی است
وفای عهد به میثاق ایزد آمده است پس از دو قرن، مسیحا مجدد آمده است کسی که زنده کند، جانِ مرده دلها را به اِذنِ خالقِ یکتای سرمد آمده است تمامِ هستیِ انسان به زندگی برگشت تمدنِ بشریت به مَسند آمده است ز فوقِ اَرض، سوی سُرِ مَن رَأی بر خاک قدومِ پاکِ امامِ موید آمده است شکوهِ کوه به پیشش، فرود می‌آيد شرف، حیا، عظمت، میرِ امجد آمده است به هر که مدعیِ مدح و وصفِ دلبرِ ماست بگو که صاحب اوصافِ بی حد آمده است خلاصه‌ی همه‌ی انبیاء و معصومین حقیقتِ همه، روحِ مجرد آمده است ظهور حیدریِ ختمُ الانبیاء ببین شبیهِ قامتِ زهرا، نبی قد آمده است عزیز فاطمه، مولای یوسفِ کنعان تجلی همه‌ی آل احمد آمده است ترنم گل نرگس، چه عطرِ خوش بویی نسیمِ مُشک، زِ زلفی مُجعد آمده است نشاط و شوق و شعف، شورِ عرش و فرش اینجاست بخوان سرود، که شادیِ ممتد آمده است تمام قامت اگر ایستد همه گویند: خبر ز قائم آل محمد آمده است اگر رسد به هوای تبسمِ تو خیال سخن ز وصل، بجا و رسیدنَم به ‌وصال ستودنی است خدایی ز بَدوِ آمدنت ز برقِ چشمِ تو دلها تهی شود ز ملال خبر رسید که از سوی سیزده معصوم جمالِ ماهِ شبِ چارده، رسد به کمال پر از لطافتِ طبع و پر از مِناعت حسن پر از ملاحت لعل و پر از شکوهِ جمال بنازم آیتِ پیشانیِ بلندت را نشانه‌های عباداتِ خالقِ متعال درخششی چو قمر، تابشی چنان خورشید به شامِ ظلمتِ عالَم، ز عدل و داد و خصال نشانِ رسمیِ صمصامِ منتقم، از تو که ذوالفقارِ علی هست، تیغِ تو به قتال ز سوزِ آتشِ قهرت، منافقان نابود ز جنگِ حیدری اَت، خیلِ مشرکان به زوال بگو به مدعیانِ مصاف با مهدی: کجا حریفِ پرِ شهپرش، دوصد پر و بال چه جلوه‌ای، چه جمالی، چه مقدمی، چه شهی فدای حضرتِ سلطان، عزیزِ احمد و آل ز دُرّ و گوهر و فیروزه و عقیق و طلا به تخت و تاجِ شَهَنشاهی اَش، هزار مدال هرآنکه مُهرِ تولای حضرتش دارد بر او اطاعتِ آل محمد است حلال سؤال از خودمان از چه یک زمان نکنیم که اعتماد، چرا بر اماممان نکنیم توسلاتِ درونی، اگر زیاد کنیم توقعاتِ زیادی، از این و آن نکنیم گِره به کارِ دلِ خویش، خود می‌اندازیم گره گشای جهان را ز بس فغان نکنیم گهی زبان به گِله، بر امام بگشائیم؟! خدا نخواسته، طعنِ موالیان نکنیم کلامِ ما همه کفران نعمت است گهی خدا نکرده ستایش ز دشمنان نکنیم چقدر دل به تعالیم ممَتحن ندهیم چقدر فکرِ قبولی، به امتحان نکنیم چقدر وقت برای امام بگذاریم چقدر در نظر خود، دخیلشان نکنیم خدا گواه، بر عالم محیط و ناظر اوست ز خویش اینقدر او را جدایشان نکنیم چقدر حقِ ولیِ خدا ادا کردیم چرا عنایتِ او را دگر بیان نکنیم اگر نبود ولیِ خدا مراقب ما عزیز فاطمه! بگذار تا عیان نکنیم چگویم، اینکه به ناموسِمان محافظ اوست چرا تشکر از این، صاحب الزمان نکنیم کسی که مادرِ او را به کوچه ها زده اند چرا توجهی اصلاً به دردشان نکنیم کسی که عترت او را به خارجی خواندند چرا تفحصی از عمقِ داستان نکنیم خدا گواه که امروز، مثل آنروز است اگر مسیر ولی را به او نشان نکنیم شهید امنیت ما شهید کرب و بلاست چرا تسلیِ از داغدیدگان نکنیم مدافع حرم! اینجا حریم فاطمه است چرا دفاع، ز مرز و حریممان نکنیم اگر شود خبری؛ کربلا نمی‌ماند تهاجمِ حرمِ خویش، بی امان نکنیم @hajmahmoodzholideh
شیرین زبانم و گل خوشبوی زینبم من زینب سه ساله ، سخن گوی زینبم موسی کجاست تا که ببیند کلیم را؟ هم صحبت خدایم و همسوی زینبم من سِرّ کربلایم و زهرای خیمه ام در جای جای قافله نیروی زینبم در هاله ای ز نور مقامم نهفته است خود ماه کاروانم و مه روی زینبم خواب مقدّسم همه را ریخته بهم رؤیای صادقی ز تکاپوی زینبم ویرانه را به یک سحر آباد کرده ام در شام غم پیمبری از کوی زینبم تاثیر ناله های مرا عمه دیده است من قاتل یزیدم و بازوی زینبم از بس به گریه جلب توجّه نموده ام من باعث جراحت ابروی زینبم من نازدانۀ پدری سر بریده ام دردانه ای یتیمم و بانوی زینبم گیسوی من ز هول قیامت سپید شد پیر سه ساله ، خون جگرِ موی زینبم با تازیانه این بدنم خو گرفته است از گوشه خرابه پرستوی زینبم یاس کبود قافله ام مثل مادرم حور بهشت فاطمه ، مینوی زینبم در اوج ابتلا بخدا عبد خالصم خود کعبه الرزیه و دلجوی زینبم من زیر دین معجر پاره نمی روم با دست خویش پوشش گیسوی زینبم من زیر بار سلطۀ ظالم نمی روم پروردۀ حسینم و حقگوی زینبم گر تا ابد مقابل طاغوت فاتحم شاگرد عمّه جانم و رهجوی زینبم با دست بسته هر گره بسته وا کنم باب الحوائج دل نیکوی زینبم @hajmahmoodzholideh
رایِ ما سنگین‌تر از موشک، سبک‌تر از علَم فتنه را نابود کن، بایَست بَرداری قلَم رایِ خود بنویس خوش، با جوهرِ خونِ شهید تا بماند پرچمِ دین، سبز و هم سرخ و سفید هست جمهوری اسلامی ایرانی، حرم حفظ کن با رای دادن چون سلیمانی، حرم رَهروِ راه شهیدان، در مسیرِ رهبر است کیست هر رای اَوّلی، رزمنده‌ای در سنگر است برترین نقشِ خواص امروز، تبیین است و بس هر که دارد آبرویی، کار او این است و بس پایِ ما ثابت قدم، تا دستِ ما بی لَرزش است رای دادن با بصیرت، خدمتی با اَرزش است رایِ ما گامی بسویِ، حذفِ درد و رنج هاست انتخابات این زمان، چون کربلای پنج هاست فتحِ خرمشهرها امروز، پای صندوق است جنگ با مستکبران، در دست‌های صندوق است امپراطوریِ استکبار، دشمن با خداست روز و شب در فکرِ نابودیِ جمهوریِ ماست اتحاد و همدلی، تکلیف هر ما و من است وحدتِ جمهورِ ما، تنها حریفِ دشمن است نایب مهدیِ ما، در انتظارِ رایِ ماست هر که با مسلم بماند، با حسین و کربلاست باشد این لبیک بر رهبر، همان امرِ امام حال، مائیم و امامِین و شهیدان، والسلام @hajmahmoodzholideh
https://eitaa.com/joinchat/1113653565C27dcf704ab جهت دریافت فهرست نامزدهای مورد تایید حزب‌الله مسجد ارک به آدرس فوق مراجعه کنید👆👆👆 @hajmahmoodzholideh
🌸سلام بر کریم اهل‌بیت 🌸 جمع آوری کمک هزینه‌های افطاری ماه مبارک رمضان الکریم؛ ✍به احسان کریم اهل‌بیت حضرت امام حسن مجتبی علیهم السلام همه با هم بر سر سفره‌های افطاری با موضوعاتی به این شرح، مشارکت کنیم: 👈سفره افطاری هیئت هفتگی 👈سفره افطاری فقرا و نیازمندان 👈سفره افطاری سیل زدگان و زلزله زدگان 👈سفره افطاری موکب ولادت و خرید تنورهای نان صلواتی در روز ولادت باسعادت حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ◀️لطفاً در صورت مشارکت و واریز مبالغ نقدی به شماره کارت آقای حسن لطفی ۶۰۳۷۹۹۷۱۲۰۴۱۶۳۶۸ رسید آن‌را به شماره همراه ایشان در شبکه ایتا ارسال و نوع مشارکت خود را ذکر نمایید ۰۹۱۲۴۷۲۱۵۹۵ به توفیق الهی، همدلی 💞 و مواساتِ 🤝 کریمانه ادامه دارد... حسینیه موج الحسن علیه السلام
بیا گل زهرا امام عزیزم که چون شهدا خون بپات بریزم که چون شهدا خون بپات بریزم کی به مسیر انتظار روز قرار می‌رسد(۲) بعدِ هزارها خزان با تو بهار می‌رسد(۲) در تب و تاب عاشقی روی نگار می‌رسد(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس تموم دو عالم تویی کس و کارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم منم به تو محتاج تو دار و ندارم متی ترانا و نراک سیدَنا روحی فداک(۲) کاش اشاره‌ای کنی به این غلامِ سینه‌چاک(۲) کاش که گمنامَت شوم مثل شهید بی پلاک(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس ببر، گلِ طاها بجانِ پیمبر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر بجانِ حسینت غمِ دلِ حیدر کرب و بلا بخوانَدَت تا که بیایی از نجف(۲) دار و ندار مایی و زاده‌ی شاه لوکشف(۲) در تب و تاب هجر تو رفت جوانی‌اَم ز کف(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس به قدس و یمن تا عراق و خراسان ببین پیِ رهبر صفوف محبان ببین پیِ رهبر صفوف محبان در تو نظاره می‌کنیم صبر و قرار و غزه را(۲) با تو شماره می‌کنیم آمدنت به کعبه را(۲) دعای چاره می‌کنیم منتقِمِ مدینه را(۲) بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس بیا اباصالح بیا گل نرگس @hajmahmoodzholideh
هدایت شده از صفحه اشعار
792K
يادواره_شهدای_عزیزمان یادش بخیر ایام فجر آسمانی نوری درخشید از امام جمکرانی با انفجار نور شد آتش‌فشانی پیر جماران داد درسِ سرگِرانی پیر و جوانِ این وطن، شد نینوایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی روزیکه شد خونجامه‌ها تن‌پوش مردم با طبل جنگ آغاز شد چاووش مردم اعزام شد صد لشکر از آغوش مردم هر دم هزاران کشته شد، بر دوش مردم شد جبهه عاشورا و ایران کربلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی با قطعنامه، قطع شد آیا شهادت؟ یا باز شد، بابِ جدیدی تا شهادت؟ ماندیم پای کارِ رهبر، با شهادت با جام زهر انشا شد: عشقِ ما شهادت خواندیم از مرصاد، هر قالوا بلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی پیر جماران رفت، مسموم از جفاها یار خراسانی رسید، از آل طاها صدها سلیمانی ز اولاد شماها اعزام شد از کشور ما تا کجاها!... قدرت گرفت ایران، ز اسلام ولایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی باب شهادت باز شد، باز از حرم‌ها نسلی دگر برداشت، از هر سو علم‌ها لبنان و شامات و یمن، پُشتِ عجم‌ها لبیک بر سید علی، سر تا قدم‌ها شد چشم فتنه کور، از این هم‌گرایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی باب فرج شد، باز از اینجا تا فلسطین از فکه شد تا مکه، فتحِ جبهه‌ی دین ایران مُبدّل شد، به قطبِ دین و آئین شد عمق جبهه، تا به آمریکای لاتین خون در رگ عالَم بجوش آمد، کجایی؟ بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی امروز مائیم و خبرهای جهانی دارد به پایان می‌رسد، شام خزانی صبحِ بهار آید یقین از غَزّه، آنی از کربلا، از قدس، از مهدی نمانی! با طشتی از خونِ گلو، باید بیایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی هرچند دشمن در هجومش، بی‌امان است مَحوِ ستم، با خونِ پاکِ کودکان است زنده به گور از بمب، جسمِ دختران است اما جوابِ خصم، آهِ مادران است پرتابِ موشک، هَمرهِ دستِ دعایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی □ □ □ دانی چرا خونِ رفیقان بر زمین ریخت چون خون سالار شهیدان بر زمین ریخت از تن، سرِ اصحاب و یاران بر زمین ریخت یک یک تنِ پاکِ غریبان بر زمین ریخت هر کس حسینی شد، شود آخر فدایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی وقتی به نوکر، نوکری کردن بیاید از جانب زهرا، براتِ من بیاید با دست‌بافش، کهنه پیراهن بیاید بر من هم این عریان بدن، ماندن بیاید مادر دهد یک یک عزيزان را صَلایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی وقتی که از دل، عقده‌ها بیرون بریزد در روضه باید اشک‌ها، افزون بریزد حالا که اشکِ فاطمه، گلگون بریزد بایست خونِ ما، به جوی خون بریزد در روضه امضا می‌شود این سرجدایی بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی در کربلا آقای ما، دور از وطن ماند سرها به نیزه رفت، تن‌ها بی‌کفن ماند تنها پس از هَل مِن معین، اِبنُ الحسن ماند حتی ز شش‌ماهه جدا، سر از بدن ماند هَل مِن معینِ من، رسد آیا بجایی؟ بی‌سر شدن رسم شهیدان خدایی @hajmahmoodzholideh
راهیان را که همسفر شده ام با شهیدان رفیق تر شده ام شور و حالم شلمچه ای شده است ماه و سالم شلمچه ای شده است از عطای ولای احمد و آل میروم تا محول الاحوال میبرم از شلمچه این سوغات ذکر و شب زنده داری و حسنات من که عطر شهید را دارم ای خدا از گناه بیزارم همنوا با ملائک و شهدا یک سفر یک گریز کرب و بلا آه شاهی ز صدر زین افتاد صورت ماه بر زمین افتاد وای از آن سینه ای که سنگین شد آن محاسن بخون چه رنگین شد خواهری داشت صحنه را میدید دختری نازدانه میگیریید مادری یابُنَیَّ بر لب داشت مادرانه دعا به زینب داشت @hajmahmoodzholideh
کاش که من راهی کویت شوم جون شهدا لایق رویت شوم کاش ز هر قید رهایم کنی وقف شه کرب و بلایم کنی نفس بدم مانع راهم شود بیش از این کوه گناهم شود هر چه بمانم بشوم خارتر زارتر و تیره تر و تارتر گاه که نورانیتم میرود جلوه انسانیتم میرود از ره ارباب جدایم مکن جان اباالفضل رهایم مکن گر بخری عبد کرم میشوم من سگ ولگرد حرم میشوم حیف که من لایق تو نیستم مدعی ام، عاشق تو نیستم کیست که چون شعله بجانم شده باز دوباره نگرانم شده من نشوم دربدرِ هر دری مادری ام مادری ام مادری راستی امشب، شب جمعه ست، وای فاطمه بر سر بزند دست، وای فاطمه هست و پسر فاطمه فاطمه هست و پدر فاطمه صف به صف آیند همه انبیاء گریه کنانند همه اولیاء @hajmahmoodzholideh
هر که دارد سر سودای خدا بسم الله هر که دارد غم مهمانی ما بسم الله میزبانان سحر منتظر مهمانند هر که خواهد سحر اهل بکا بسم الله چشمۀ آب حیات است مناجات سحر هر که دارد طلب آب بقا بسم الله ماهها منتظر ماه مبارک بودیم آمد ای منتظران ماه خدا بسم الله سفرۀ بندگی ماه خدا پهن شده سفرۀ ماست کنار شهدا بسم الله دیده وا کن که خدا در بر ما بنشسته همنشین است خدا با فقرا بسم الله شد هلال مه دلدار حلالِ همگان رویت یار حلال است ترا بسم الله سپر روزه سلاحی است برای مومن این امانی است ز طوفان بلا بسم الله دست ابلیس که بسته است امان از این نفس باید ای نفس کنی ترک جفا بسم الله یادی از تشنگی روز قیامت باید باب افطار گشوده است بما بسم الله میهمانخانۀ ارباب کرم باز شده ایها الناس ، سوی آل عبا بسم الله روزه یعنی عطش روضۀ لبهای حسین هر که دارد طلب خون خدا بسم الله رحمت واسعه اینجاست سر کوی حبیب هرکه دارد هوس کرب وبلا بسم الله در رکاب پسر فاطمه باید جان داد هر که خواهد شود اینگونه فدا بسم الله @hajmahmoodzholideh
با مهر تو به ماهِ خدایی رسیده ایم شکرِ خدا به صبح و مسایی رسیده ایم ما از تَصَدُّقِ سرِ یوسف شدیم عزیز گر نیمه شب به حال و هوایی رسیده ایم با دستِ کیمیاگرِ دلبر طلا شدیم با اذن بوتراب به جایی رسیده ایم از سفرۀ زکاتِ علی جان گرفته ایم بر تختِ سلطنت – زِ گدایی رسیده ایم فقری که فخر ماست گداییِ کویِ توست از دستِ تو به حُکم ولایی رسیده ایم ما را به دستِ حکم تو تنفیذ کرده اند حالا چرا به چون و چرایی رسیده ایم با آنکه زیر پرچم تو رُشد کرده ایم از چه به اِدّعای خدایی رسیده ایم باید که حقِّ پرچم او را اَدا کنیم حالا اگر به نان و نوایی رسیده ایم خطّی که بویِ دُوّم خرداد می دهد با رَهروَش به خطِّ جدایی رسیده ایم فرهنگِ فاطمی است ، عفاف و حجاب ما با اَمر و نهیِ او به عطایی رسیده ایم رفتند دیگران به رَهِ سامری ولی ما همچنان به راهِ ولایی رسیده ایم با ساقیانِ زهر – هم آغوش کِی شویم؟ حتّی اگر به جام بلایی رسیده ایم! آری کلیدِ بابِ تولّی – تبرّی است از حبّ و بغض – هر دو به جایی رسیده ایم از همّتِ دعا و مُناجات و روضه هاست وقتِ سحر به کرب و بلایی رسیده ایم @hajmahmoodzholideh
جز آستان سحر، ساحتِ نجاتی نیست به غیر اشک و دعا چشمه ی حیاتی نیست گناه را به دعا و ثناء می‌بخشند که جز دعا و بکا، هیچ التفاتی نیست اگر که در پیِ خُلقِ خوشی، بدان به یقین ز اشک و آهِ سحر خوبتر، صفاتی نیست بجز دلی که شکسته برای مظلومی میان بنده و مولا، مناسباتی نیست رسیدنِ به نجف، مقصدِ میان‌بُرِ ماست که غیر بوسه بخاکِ علی، حیاتی نیست شنیده اید حدیثِ "فَمَن یَمُت یَرَنی" بجز وصال علی، علت مماتی نیست هزار بار بمیریم، تا به او برسیم به غیر دیدنِ روی علی، مَناتی نیست رهِ شهید، لقای حسینِ فاطمه است که نابتر ز شهادت، دگر وفاتی نیست برای جلبِ رضای خدا، به کعبه قسم فراتر از سفرِ کربلا، براتی نیست میانِ اشکِ عبادات، روضه قیمتی است از این نمازِ تو، مقبول تر صلاتی نیست ز خوفِ قَهرِ خدا، گریه بر حسین کنید وگرنَه قُربِ خدا را مقدماتی نیست نه من بگویم عزیزم، روایتی است صریح برای گریه کنِ او محاسباتی نیست دو نهرِ آب کنارش، ولی به او گفتند: برای طفلِ تو، یک جرعه از فراتی نیست تو التماس نکن، حرمله دلش سنگ است به غیرِ تیرِ سه شعبه، رهِ نجاتی نیست پس از شهادتِ ارباب، خواهرش میگفت: چسان سوار شوم، محرمِ بناتی نیست برای دفنِ تنِ بی سرش، در آن گودال به غیرِ چند نفر مردم دهاتی نیست @hajmahmoodzholideh
توبه ای می طلبد عفوِ اِلهِ من و تو که کند رحم به این ناله و آهِ من و تو لطف حق منتظرِ بارشِ چشمان کسی است تا بشویَد گُنه از روی سیاهِ من و تو ابرِ رحمت چکد از گوشۀ چشمان دعا قدرتی هست در این توشۀ آهِ من و تو یک قَدَم مانده به تقدیرِ شب قدر بیا نیست جُز آهِ سحرگاه – پناه من و تو گِرِهی باز کن از رشتۀ غمهای بزرگ تا گِرِه وا شود از ابروی ماه من و تو چشمِ دل ماند ز دیدارِ نگارندۀ خویش ای دل اینجاست خدا چشم به راه من و تو چشمۀ آب بقا گر چه نَخُشکد هرگز؛ پس چه شد یک شبه خشکید نگاه من و تو؟ برو ای اهل ریا ، خشک مکن دریا را با خدایند خلایق – نه سپاه من و تو بس کن ای مدّعیِ دینِ نفاق آلوده شهرمان تیره شد از رنگِ گناه من و تو علّتِ اینکه نیامد پسرِ فاطمه چیست؟ مانده در پردۀ اعمالِ تباهِ من و تو ! گر شَوَد دستِ توسّل ز ولایت کوتاه سامری می شکند قُبح گناه من و تو هدف از خلقتِ ما معرفت محبوب است این جهان نیست قدمگاهِ رفاه من و تو نور ما نور حسین است – خدا می داند کربلای دلِ ما هست گُواه من و تو @hajmahmoodzholideh
دست دعا به درگه لطف خدا خوش است پرواز روح در ملکوت دعا خوش است با هر فراز نغمۀ جانسوز نیمه شب درک وصال در سحری با صفا خوش است وقت پریدن از قفس تن به بام دوست با چشم اشکبار نظر بر خدا خوش است دیدار وجه یار مگر کار هر کس است این حرفها فقط ز لب هل اتا خوش است راز و نیاز نیمه شب و درد دل زما با چاه درد دل ز دل مرتضی خوش است مردن میان اشک و مناجات کار کیست این مرگ قبل موت ز مولای ما خوش است در حق دیگران همه شب تا سحر دعا بی یاد خود ز حضرت خیر النساء خوش است نومید از طریق مناجات نیستیم ذکر و دعا به شیوۀ آل عبا خوش است قرآن و عترتند همای نجات ما آیات رحمت از نفس مصطفی خوش است سوز دعا چو با جگر پاره شد عجین ذکر خدا خدا ز لب مجتبی خوش است سالک چو از طریق مناجات رفت دید نجوای سرخ مثل شه کربلا خوش است در مکتب تهجد زینب ، محال ، نیست در هر بلا سرودن قالو بلا خوش است @hajmahmoodzholideh
ای خوش آن بنده که هنگام سحر راز کند با خداوندِ خودش، درد دل ابراز کند با زبانِ دل اگر خالقِ خود را خواندی او خدائیست که اِخلاصِ تو اِحراز کند لب فرو بند، ولی وقتِ گدائی هرگز سائل آن نیست، گهی قهر و گهی ناز کند به تهیدستیِ خود، بر درش اِقرار کنیم بگذاریم که او خوب برانداز کند هر چه که خواسته ایم، او به دعا داده بما عاشق آن نیست، که حرف از گِله آغاز کند ما همان بنده پر عجز و نمک نشناسیم که فراموش کنیم، اوست که اعجاز کند بعدِ هر قائله ای، دستِ خدا را دیدیم اوست، صد قافله دل را همه همساز کند کار پیچیده شود گرچه به هر فتنه، ولی... ای بسا فتنه که در خیر، گذر باز کند ای خوش آن عاشقِ دلداده که در معرکه ها بسوی قافله ی فاطمه پرواز کند مرگِ ارباب صفت روزیِ هر کس نشود یک حسینی، همه را زمزمه پرداز کند مرهمِ داغِ جوان، یادِ علی اکبرِ اوست که به هر یاوَلَدی، نعره ای ابراز کند اگر آنجا مددِ عمه ی سادات نبود بعدِ اکبر بخدا قبله ی حاجات نبود @hajmahmoodzholideh
رهرو آن است، که هر صبح براتش بدهند با نسیم سحری، آب حیاتش بدهند هر شب احیا کند، آنکه بچِشَد طعمِ سحر هر سحر، از سفرِ هجر نجاتش بدهند ای خوش آن عمرِ گرانمایه که با یار گذشت ای خوش آن بنده که از یار صفاتش بدهند مژده ی وصل، همان اذنِ ملاقاتِ علی است کز جمال ازلی، جلوه‌ی ذاتش بدهند چشمِ عاشق، دمِ مرگش به علی باز شود هر که با اوست، نجات از عرصاتش بدهند دیده چون بست ز اغیار، به جانان برسد دیده‌ی دیگری اندر ظلماتش بدهند چارده نورِ الهی، همه صف می‌بندند یک شبه، پاسخِ کلِ زحماتش بدهند چون رسد وقتِ سؤالاتِ نکیر و منکر همه پاسخ به زبانِ کلماتش بدهند باده‌ی آب بقا روزی هر کس نشود ای خوش آن مست که جام حسناتش بدهند بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند با بلا خو نکند، جز مدد کرب و بلا هر که را با غمِ دلبر درجاتش بدهند هر که شد زندگی اَش، وقفِ اباعبدالله شهد شیرین شهادت به مماتش بدهند زائرِ کرب و بلا، لال نمیرد هرگز پاسخِ ذکرِ حسین از نغماتش بدهند تشنه‌ی باده‌ی ارباب نمانَد عطشان خودشان جرعه‌ای، از آب فراتش بدهند گریه بر بی کفنِ کرب و بلا هر که کند بِالله از گریه‌ی در حشر نجاتش بدهند با وجودیکه هزاران صدمه دید حسین باز با سنگ جواب صدماتش بدهند لطمه زد زینب کبری بخودش در گودال از چه با خنده جواب لطماتش بدهند @hajmahmoodzholideh
@hajmahmoodzholideh دستی خوش است سوی قنوتِ دعای تو دستی دگر، ملازمِ بندِ عبای تو سوزِ دعا همیشه اجابت نمی‌شود جز آنکه داشت شور و نوا، با ولای تو حالی که درهم است چو گیسوی درهمت باید تمسکی، سوی موی رهای تو دلدادگی و عاشقی و سرسپردگی ثابت نمی‌شوند، بجز پیش پای تو دلتنگِ روی ماهِ تو، مَردِ شهادت است هرگز به دوست، ره نبرد مدعای تو ناقابل است جانِ من، اما بخر مرا حیف است صرفِ عمرِ گِران، جز برای تو تا با تو زندگی نکنم، بندگی محال از من خدا نمی‌گذرد، جز رضای تو با شهرِ پرگناه، دلت را شکسته ایم ما قاصریم، زین غمِ بی منتهای تو ما را بخاطر گلِ روی علی ببخش بگذر ز ما، به صاحبِ ایوان طلای تو ما را بجز هوای نجف مبتلا مکن سخت است بی تو، همنفَسی در هوای تو ما ناامید از نفَسِ روضه نیستیم چشمِ امیدِ ماست، سوی کربلای تو یک بانو از مدینه به قم آمد و ندید در قم به غیر شیعه، بجز آشنای تو یک بانو از مدینه به گودالِ خون رسید وای از اسیریِ همه‌ی عمه‌های تو تا آن زمان، که عمه اسارت نرفته بود اینسان نبود درد و بلا، برمَلای تو کعب نی و هجوم به ایتام یک‌طرف وای از نگاهِ شوم، به شام بلای تو @hajmahmoodzholideh
@hajmahmoodzholideh تو طبیبِ دوّاری، کِی کنی دل آزاری می‌دهی شفا اما، کشته مرده ها داری صد هزارها یارِ، جان به کف بفرمانت ای وصیِ پیغمبر، کِی غریب و بی یاری یوسفی و کنعانهاست، بی‌قرارِ دیدارت با سپاهی از یعقوب، یک قرارِ دیداری چشم‌ها براهِ تو، مانده بر نگاهِ تو تا که یوسف زهرا، کی رسد به بازاری ای دلِ غمین عرشت، خونِ عاشقان فرشت کو برای جامانده، دلبری خریداری اشکِ دیدگانِ ما، چشمِ خون فشانِ ما شاهد و نشانِ ما، از فراقِ دلداری گرچه خوابِ غفلت هست، گرچه بزمِ عشرت هست گوشه و کنارِ شهر، مانده چشمِ بیداری خیلِ روسیه کم نیست، بسترِ گنه کم نیست با وجود این غمها، هست خیلِ غمخواری گرچه از گله مندی، گاه دیده می‌بندی باز هم ترا هستند، دوستانِ بسیاری عده ای به یک لبخند، بر رخ تو دل بستند لحظه ای تبسم کن، محضِ خاطرِ یاری ما امیدواران را، ناامید کِی سازی از وصالِ روی خود، با دلِ گرفتاری خود بگو بپای تو، ما چگونه می‌مانیم؟ یک اسیرِ هجران یا، یک شهیدِ خونباری؟ تو بپای ما عمری، ما بپای تو گاهی پس چگونه ما با تو، کرده ایم همکاری گاه در دلِ روضه، چون تو چشمِ تر داریم جای شکرِ این باقیست، باز دلخوشی داری با کدام اشک آرام، می‌شود دلِ خونت؟ اشک بر رخِ نیلی، یا به زخمِ مسماری؟ بعد از این علی تنهاست، مونسش فقط غم‌هاست وای اگر فِتد چشمش، سوی خونِ دیواری گریۀ حسینش هست، اشکِ زینبنش هست وای از حسن وقتی، گوشه ای کند زاری گریه کن خدا را شکر، موسم فرج حتمی است انتقامِ سختی را، گیری از ستمکاری @hajmahmoodzholideh
@hajmahmoodzholideh هرگز نمی‌گویم مرا کم دوست داری دارم یقین آقا، مرا هم دوست داری خیلی زیاد از تو عنایت دیده ام من از بس مرا ای باوفایم دوست داری من تازه فهمیدم چقدر از یار دورم اما مرا باز ای امامم دوست داری گاهی ز تو دورم گهی نزدیک، والله دانم که در وصل و فراقم دوست داری آخر مرا ای نازنین بهر چه خواهی؟ با این‌همه جرم و گناهم دوست داری شاید مرا روز مبادا کار داری با تو قراری را که دارم دوست داری آیا مرا از یاورانت می‌شماری؟ آیا مرا خطِ مقدم دوست داری؟ جدّ غریبت با غلامان همنشین بود آری غلامت را مسلَّم دوست داری روی سیاهم را مبین، قلبم سفید است نور حسینی را به قلبم دوست داری آقا دعا کن تا بمانم پای کارت تو ماندنَم را زیر پرچم دوست داری ذکر تو میگویم، ولی در معرکه چون سازم ظهورت را فراهم دوست داری خواهم برایت قطعه قطعه گردم آخر روزیکه میبینی شهیدم دوست داری حرف از اسیری می‌کُشد ما را، شنیدم وقتی ز عمه روضه خوانم دوست داری این ناله‌ی بانوی غمها کشت ما را نَحنُ اُسارا آلِ زهرا کشت ما را @hajmahmoodzholideh
الله_ علیها کیست بانویم خدیجه، آن‌که از حق بیم داشت بندگیِ حضرت محبوب را تعلیم داشت او کنیز حضرت حق بود و در عمرِ گِران کرد ثابت، دوده‌ای چون نسلِ ابراهیم داشت اولین شخصِ مسلمان، از بزرگانِ قریش اولین بانو که خود را بر خدا تسلیم داشت او که روز غربتم، تنها طرفدارِ من است هستیِ خود را برای یاری اَم، تقدیم داشت با تمامِ ثروتش، اسلامیان را بیمه کرد با فقیران، کلِ داراییِ خود تقسیم داشت جبهه‌های حق، ز پشتیبانی اَش پر بهره بود ثروتِ او همچو شمشیر علی، تحکیم داشت همدل و هم‌پای من، دنیای من عقبای من مادر زهرای من، نزد خدا تکریم داشت گاه جبریلِ امین، او را سلام از حق رساند گاه شَانَش را به آیاتی، خدا تعظیم داشت خود محبت‌های او شد، بابِ محنت‌های او در رهِ دینِ خدا، تا پای جان تصمیم داشت دوره‌ی شِعبِ اَبیطالب، جهادی سخت کرد استقامت ها در آن تهدید و هم تحریم داشت داغهای بعدِ خود را گفت با زهرای خود مادری کرد و به گِریه، درد را تفهیم داشت گفت بعد از ما، تو تنها یاورِ حیدر شوی آنچه می‌دانست از غربت، بر او ترسیم داشت سخت سیلی می‌خوری، پهلو شکسته می‌شوی شرحِ بیتِ وحی و شرحِ آتشِ دژخیم داشت از غمِ کوچه برایش گفت تا گودالِ خون کز تمامِ داغها در سینه‌اَش تقویم داشت بی کفن ماند و عبایم را برای خویش خواست غربتِ او تا شهیدِ کربلا تعمیم داشت با کفنهای بهشتی، کربلایی شد بپا در عزای شاهِ عطشان، مجلسِ ترحیم داشت اولین بنیانگزارِ روضه، اُمُ الفاطمه ست آخرین ساعاتِ عمرش، هیئتی تنظیم داشت گفت یازهرا، حسینت را پریشان می‌کشند آب را مهریه‌ی خود کن، که عطشان می‌کشند الله_ علیها @hajmahmoodzholideh
ای قلمِ راز، بِربِ الحسن نامه کن آغاز، بِربِ الحسن قلقله انداز، بِربِ الحسن ثبت کن اعجاز، بِربِ الحسن از یمِ طاها بنویس ای قلم از دُرِ زهرا بنویس ای قلم فاش کن ایدل که قیامت رسید صاحب دریای کرامت رسید حجتِ حق، نورِ زعامت رسید کوثرِ زهرای امامت رسید سبطِ کبیر، آیتِ اکبر حسن جانِ علی، شبهِ پیمبر حسن آینه‌ی جان علی مجتبی ماه درخشان علی مجتبی زینت دامان علی مجتبی عشق محبان علی مجتبی سِرّ خدا، سَرور ما آمده شکر که تاج سر ما آمده فطرت ما با نفَسَش آشناست طاعتِ تکوینیِ اَمرش بجاست تا که حسن بر همه فرمانرواست راه نجات بشر از مجتباست حب حسن تا به ابد دین ما پیروی از او رهِ آئین ما حای حسن، حافظ دین خدا سین حسن، سِرّ همه هَل اَتا نون حسن، نور همه اولیا حُسن حسن، برتری از انبیا یوسف زهراست حسن جان ما شافع فرداست حسن جان ما ای همه‌ی علتِ مِنّا شدن حاکمِ من، سَرور و سلطان‌ من عبد خدا، اُسوی هر مرد و زن ذوالکرم و ذوالنِعم و ذوالمِنَن هر که شود مستِ خدا، مستِ توست دست کریمانۀ حق، دست توست صاحب آفاق تویی یاحسن باعث اِنفاق تویی یاحسن رازقِ اَرزاق تویی یاحسن آخرِ اخلاق تویی یاحسن کیست فرآورده‌ی خُلقِ عظیم غیرِ تو ای یوسفِ آل کریم ای همه‌ی علتِ دین داشتن با تو به توحید یقین داشتن بی تو کجا دینِ مبین داشتن بلکه شیاطین به کمین داشتن ای به همه خَلق ولی، الدخیل سبطِ نبی، یَابنَ علی، الدخیل ای همه عمرت، سر و سامانِ وحی وی ز ازل، ناشرِ قرآنِ وحی تا به ابد، بر سرِ پیمانِ وحی لعلِ لبت، ساغرِ جوشانِ وحی فعلِ تو و قولِ تو در هر زمان وحیِ خدا را به یقین ترجمان زانکه تَوَلّای تو از داور است طاعتِ تو طاعتِ پیغمبر است پیروی اَت، پیروی از حیدر است مَردِ رهَت، هر که ترا یاور است ما که دَم از یاریِ تو می‌زنیم باده‌ی غمخواریِ تو می‌زنیم سیره‌ی تو اُسوه و الگوی ماست یاریِ افتاده ز پا، خوی ماست هر که در این قافله رهپوی ماست از قِبَلِ توست ثناگوی ماست تا که تویی سید و مولا حسن پرچم یارانِ تو بالا حسن صلحِ تو پیوسته فراروی ما جنگِ تو نیز آیتِ ما، خوی ما رزمِ تو شد قوّتِ بازوی ما حمله‌ی صِفّینِ تو الگوی ما گر شترِ سرخِ جمل پِی کنی شیرِ جمل! راهِ علی طی کنی یاحسن ای فاتحِ ایرانِ ما تحفۀ تسخیرِ تو، ایمانِ ما ما حسنی ها و رگ و جانِ ما نذرِ تو و عترت و قرآنِ ما اَمرِ تو هر جا که رود با توئیم جنگ شود، صلح شود، با توئیم تا که به فرمانِ شما می‌رویم راهِ امام و شهدا می‌رویم گر ز بقیع کرب و بلا می‌رویم از حرمِ پاکِ رضا می‌رویم مقصدِ ما، قدسِ شریف است و بس راهِ یمن، سوی قطیف است و بس راه تو امروز، به دین نصرت است نصرتِ دین، در گِروِ عزت است عزتِ ما در گِروِ غیرت است غیرتِ ما در گِروِ عفت است هست پیامِ علیِ انقلاب راه امام است ز حفظ حجاب @hajmahmoodzholideh
میز پاسخگویی کلاس مداحی هر شب از ساعت ۱۲ تا ۱ بامداد در صحن مسجد ارک برقرار است. ☑️ کانال رسمى @hajmansourarzi
بجز از عشقِ علی، بنده‌ی داور نشوی بی تَولّای علی، یارِ پیمبر نشوی همه‌ی حرف همین است، که در عمرِ گِران با علی باش، که یک ثانیه کافر نشوی راهِ سلمان برو، چون سیره‌ی مِنّا شدن است بی قدم‌های علی، از همگان سر نشوی مثلِ عمّار، زبانت چو نگردد شمشیر وسطِ فتنه‌گران، یاورِ حیدر نشوی حیف اگر نام علی بشنوی و در همه عمر در عمل، مَردِ رهِ فاتحِ خیبر نشوی در شبِ بدر که مولا بدرخشَد، چون ماه گر نَبینی رخِ او، مالک اشتر نشوی شبِ ظلمانی و طوفانی و عطشانی‌ها ذکرِ زهرا نکنی، ساقیِ لشکر نشوی همه سیراب شدند، از مِیِ نابِ شبِ بدر حیف اگر، تشنه‌لبِ ساقیِ کوثر نشوی ¤ ¤ ¤ آه از تشنگیِ ساقیِ عطشانِ حسین کاش خجلت زده‌ی، روی برادر نشوی تیرباران شدنِ مَشک، پیامی هم داشت کاش، شرمنده‌ی لعلِ لبِ اصغر نشوی جان بده، تا که نباشی به حرم تنگِ غروب شاهدِ سوختنِ چادر و معجر نشوی چشم بَربَند، که در کوچه و بازارِ یهود ناظرِ دیده‌ی بارانیِ خواهر نشوی @hajmahmoodzholideh
مهمانِ زینب و سحرِ آخرِ علی دلشوره های نیمه شب و دختر علی افطار که نخورده، بجز نانی و نمک حیرانِ اوست سفره، ز چشمِ تر علی گاهی به آسمان نِگرَد، گه به دخترش عمریست، هجرِ فاطمه دردِسرِ علی حالا رسیده وقت وصالِ حبیبه اَش پیداست این، ز حالِ دلِ مضطر علی مسجد در انتظارِ نمازِ وداعِ اوست محراب منتظر، که رسد در بر علی تیغِ شقی‌ترین پسرِ بوالبشر، ز ترس مخفی است پشتِ قاتلِ کین پرور علی انگار اِبنِ ملجمِ پَست است، در کمین ضربه زند، به نیمه‌ی شب، بر سر علی بوی سقیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را مکرِ خلیفه می‌رسد، این‌بار کوفه را قومی که در مسیر سقیفه شتافتند بینِ سجود، فرقِ علی را شکافتند روزی هجوم برده به پهلوی فاطمه روزی به قتلِ شاهِ ولایت شتافتند آنکه خدا به سجده‌ی او افتخار داشت در سینه ها به دشمنی اَش کینه بافتند دادند عدل و داد علی را ز کف، سپس خود را میانِ ظلمِ معاویه یافتند قرآن بروی نیزه زدند و علی که بود قرآنِ ناطقِ ازلی، برنتافتند راهِ خوارج، آخرِ راهِ جهنم است قومی که خویش را به دَمی درنیافتند نفرین به اُمتی که علی را ز ما گرفت چون او دگر در عالم و آدم نیافتند این کینه ها وصی و ولی را شهید کرد شمشیر و زهر، آل علی را شهید کرد @hajmahmoodzholideh
زهرا، تو بهتر از همه دردِ مرا دانی زین روست، از جنت علی را سوی خود خوانی پهلو شکسته، مَحرمِ این فرقِ بشکسته است من دردِ تو دانم، تو هم دردِ مرا دانی سی سال با بغضِ مغیره روبرو بودم ترمیم شد با تیغِ ملجم، زخمِ پنهانی قنفذ به بازویت نزد، بر جانِ حیدر زد بر من غلافِ تیغِ او می‌خورد، هر آنی تو پشتِ در افتادی و من در دلِ محراب هر دو بپای یکدگر هستیم قربانی دلها بسوزد از برای زینبت، زهرا روزیکه می‌گِریَد ز هفتاد و دو قربانی سرها به نیزه، جسم‌ها غلتان بخون، عریان اهلِ حرم غارت زده، با چشمِ بارانی عیبی ندارد، کهنه پیراهن شود غارت معجر ربودن از اسیران، نیست انسانی از خیمه ی آل نبی آتش زدن، بدتر بیمارِ بی‌جانی است در آن شعله بریانی گفتند این مردم تلافی می‌کنیم، اما سیلی شود سهمِ یتیمانم به مهمانی بارانِ سنگِ کوفه را، باید تحمل کرد اما تصدق دادنَش، دارد چه جبرانی؟ بزمِ شراب و اشکِ زن‌ها جای خود، اما گریه به ناموسِ علی را، نیست پایانی... @hajmahmoodzholideh
ارکان دین درهم شکسته از غم در سوگ مولایش نشسته عالم کشته شد مرتضی وصیِ مصطفی گریان زمین و آسمان است صاحب عزا صاحب زمان است مظلوم علی جان مظلوم علی جان یافاطمه شد موسم وصالت مولای ما شد کشته‌ی عدالت کوفه شد کربلا تسلیت مجتبا گِریَد حسین با قلب خسته بر فرق و پهلوی شکسته مظلومه زهرا مظلومه زهرا آه از دلِ زینب در این مصیبت باید که از کوفه کند عزیمت می‌رود که شاید دوباره بیاید آخر ندارد راه چاره اسیری و معجرِ پاره مظلومه زینب مظلومه زینب کی گفته‌ در عالم خبر جز این است خبر فقط امیر مؤمنین است صاحب عالم است تالی خاتم است وصی ختم المرسلین است امام اهل عالمین است لبیک حیدر لبیک حیدر ما شیعیان مکتب حیدریم یارِ امام، فدائیِ رهبریم لشکر هیئتیم پیرو همتیم کی گفته در راهی که داریم دیگر سلیمانی نداریم یاثارالله یاثارالله عالم به غم شد مبتلا یاحسین غزه شده کرب و بلا یاحسین کودکانِ گریان با لبان عطشان چون غنچه‌ی نشکفته پرپر شدند فدای علی اصغر یافرج الله آجرک الله دعا کنید ای همه‌ی مسلمین برای فتح و نصرت فلسطین قسم بر مصطفی به حق مرتضی دعایتان شود اجابت نماز جمعه با ولایت لبیک آقا لبیک آقا @hajmahmoodzholideh