✍️#داستان
👈تاجر کافر
سی چهل سال قبل، در «شیراز» تاجری ظاهراً مؤمن و مقدس زندگی می کرد.
او اهل مسجد و نماز جماعت بود ولی عاقبت معلوم شد که نماز او خشک و از حقیقت تهی بوده است.
از قضای روزگار تاجر ورشکست شد و خانه نشین گردید.
به قدری زندگی به او فشار آورد که مجبور شد، اثاثیه خانه اش را بفروشد تا بتواند زندگی اش را بچرخاند.
روزی او با خودش حساب کرد که اگر به همین نحو به فروش اثاثیه خانه ادامه دهد، بعد از سه سال، اثاثیه خانه اش تمام خواهد شد و او دیگر پولی نخواهد داشت.
این موضوع او را به فکر انداخت که سه سال دیگر، باید سر کوچه برود و دستش را برای گدایی دراز کند. این فکر به قدری برایش آزار دهنده بود که به فکر خود کشی افتاد. بالاخره مقداری سم خورد و خودش را کشت.
تاجر فوق، اگر چه در ظاهر مقدس بود ولی در کفر به قضاء و قدر الهی ماند و عاقبت نیز کافر از دنیا رفت.
و خداوند در قرآن می فرماید: «از رحمت الهی مأیوس نشوید» (سوره یوسف آیه 87( به همین دلیل است که علما می گویند بزرگترین گناهان، مأیوس شدن از رحمت الهی می باشد.
کسی که از فضل و رحمت الهی مأیوس و نا امید شود، کافر از دنیا می رود.
📕نفس مطمئنه (شهید دستغیب رحمه الله) ص 29
کانال داستان و طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️#داستان
👈بلا، به یاد خدا می اندازد
«رضا خان خبیث» نخست وزیر زندیقی داشت که مثل خود «پهلوی» مغرور بود.
او می گفت: «من یک صد دلیل دارم که خدا نیست.»
او بقدری بی حیاء بود که خلقت خود را فراموش کرده بود.
او فراموش کرده بود که صد سال قبل نبوده و صد سال بعد هم نیست و نباید این چند روزه عمر او را مغرور کند.
مدتی بعد، او رشوه کلانی گرفت و گندم را از مملکت خارج کرد و کارهای خلاف دیگری نیز مرتکب شد. بالاخره کوس رسوایی او به صدا درآمد و وی را به زندان انداختند.
راوی می گوید: «من در زندان «قزل قلعه» به دیدارش رفتم.»
چشمم به آن بیچاره افتاد، دیدم خیلی شکسته شده است. حالش را پرسیدم و گفتم: «زمانی پیش، تو ادعا می کردی که صد دلیل می توانی بیاوری تا ثابت کنی خدا نیست. حالا چند تا از آن دلایل را برایم بازگو کن.»
او یک دفعه زد زیر گریه و گفت: «دلیلی پیدا شد که تمام آن صد دلیل را باطل کرد.
آن دلیل سرنوشت من بدبخت است که تا دیروز در اوج قدرت و افتخار بودم و امروز در حَضیضِ ذِلَّت هستم. حالا فهمیده ام خدایی هست که انسان را زیر و رو می کند
📕عدل (شهید دستغیب رحمه الله ) ص 19
کانال داستان و طنز حال خوش👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی میتونه از دود شهر فرار کنه
تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه
بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه
#طنز
@hal_khosh
مصاحبه يه زن نمونه
شما موفقيت تونو مديون کی هستيد
همشو مديون خانواده شوهرم هستم
تمام تلاشمو کردم تا چششون دررررررررراد😂😂😂😂
#طنز
@hal_khosh
زندگی را از زودپز بیاموز
در حالیکه میسوزد بیخیال نشسته و سوت میزند..!😌😂
#طنز
طرف باباش مریض میشه
زنگ میزنه آمبولانس میاد کل خانواده سوار میشن،
امبولانس اژير ميزد اونا دست ميزدند وشادي ميكردند،
تو راه دکتر میگه مریض کیه
طرف میگه حالش خوب نبود نیومد!!
#طنز
@hal_khosh
یکی از تفریحام اینه که 😊
وقتی دارم با ماشین رد میشم 🚗
برا تمام ملت بوق میزنم ودست تکون می دم.
طرف یک ساعت میره تو فکر 🤔
که این کی بود !؟😂😂
#طنز
@hal_khosh
یارو ﻣﻴﺮﻩ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺑﭽﺶ .ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺍﻭﻝ , ﻣﻲﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ : ﻣﺤﻞﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﺑﺎﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩ .
ﺍﺯ ﻣﺴﺌﻮﻟﺶ ﻣﻲ ﭘﺮﺳﻪ :
ﺁﻗﺎ ﺑﭽﻪ ﻣﺎ ﺍﻳﻨﺠﺎﺱ؟
ﻃﺮﻑ ﻣﻴﮕﻪ : ﻧﻪ ﺩﺍﺩﺍﺵ .
ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺩﻭﻡ , ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ :
ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥ ﻣﺘﻮﺳﻂ! .ﻣﻴﺒﻴﻨﻪﺑﭽﺶ ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ .
ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪ ﻱ ﺳﻮﻡ , ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ :
ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯﺍﻥﺧﻨﮓ , ﻛﻮﺩﻥ ,ﻛﻢ ﺣﺎﻓﻈﻪ !
ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﻲ ﮔﻪﺣﺘﻤﺎ مراد قلی ﻫﻤﻴﻨﺠﺎﺱ . ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻫﻢ ﻧﻴﺴﺖ!
ﻣﻴﺮﻩ ﻃﺒﻘﻪﻱ ﭼﻬﺎﺭﻡ،ﻣﻲ ﺑﻴﻨﻪ ﻳﻪ ﺗﺎﺑﻠﻮ ﺯﺩﻥ ﻛﻪ ﺭﻭﺵ ﻧﻮﺷﺘﻦ :
ﻣﺤﻞ ﻧﮕﻫﺪﺍﺭﯼ " ﻣﺮﺍﺩقلی"😳😂😂😂😂😂
#طنز
@hal_khosh
جالبه بخونید ..
مردی حاشیه خیابون بساط پهن کرده بود،
زردآلو هر کیلو 2000 تومن،
هسته زردآلو هرکیلو 4000 تومن.
یکی پرسید چرا هسته اش ازخود زردالو گرونتره؟؟؟
فروشنده گفت چون عقل آدم رو زیاد میکنه.
مرد كمي فكر كردُ گفت، یه کیلو هسته بده
خرید و همون نزدیکی نشست و مشغول شکستن و خوردن شد با خودش گفت:
چه کاری بود، زردآلو میخریدم هم خود زردالو رو میخوردم هم هسته شو، هم ارزونتر بود
رفتُ همين حرف رو به فروشنده گفت
فروشنده گفت: بله ،
نگفتم عقل آدم رو زیاد میکنه !!!
چه زود هم اثر کرد 😂😂😂
#طنز
@hal_khosh