جناب سعدی فرموده بودند
بر احوال آن مرد باید گریست
که دخلش بود نوزده ، خرج بیست
که اگه الان بود باید میگفت
بود حال و احوال آن مرد زار | که دخلش ریال است ، خرجش دلار😆👌
#طنز
@hal_khosh
یارو ازم پرسید شغلت چیه؟
گفتم :کارآفرینم. گفت یعنی چی؟؟
گفتم: بقیه کار میکنن منم میگم آفرین
#طنز
@hal_khosh
دیشب رفتیم خواستگاری
با دختر خانم رفتیم تو اتاق واسه صحبت کردن ازم پرسید:
خونتون وای فای دارید؟
گفتم: بله!
الان اومدیم جواب آزمایشامونو بگیریم بعد ازظهر بریم محضر
خدایا ازدواج را بر همه آسان گردان😂
#طنز
@hal_khosh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی خیال ترین راننده دنیا
#طنز
@hal_khosh
امام على عليه السلام:
بهترين زندگى را كسى دارد، كه مردم در زندگى او خوب زندگى كنند
إنَّ أحسَنَ النّاسِ عَيشا مَن حَسُنَ عَيشُ النّاسِ في عَيشِهِ
📚 غررالحكم حدیث 3636
✍️#داستان
👈طلا یا نقره
زنی سیصد درهم نقره در کیسه ای گذاشت و آن را خدمت رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برد و عرض کرد: «ای رسول گرامی ، این درهم ها را به مصرف فقرا برسانید.» حضرت به یکی از اصحاب که آن جا حاضر بود، فرمود: «این کیسه زر را خالی کن.»
آن مرد، کیسه را خالی کرد و دید که همه سکه ها طلا است. زن با دیدن این صحنه گفت: «به خدا سوگند، من پول نقره در کیسه ریخته بودم.»
پیامبر فرمود: «تعجب مکن. من گفتم طلا و خداوند هم همه آنها را به طلا تبدیل کرد.»
🍃آنان که خاک، را به نظر کیمیا کنند
آیا شود گوشه چشمی به ما کنند؟
📕نبوت(شهید دستغیب رحمه الله ) صفحه 22
@hal_khosh
✍️#داستان
👈مال و بلا
«ثعلبه» مردی زاهد و پرهیزکار بود و در میان مردم به عبادت و زهد مشهور شده بود.
روزی او به حضور رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم شرفیاب شد و از تهیدستی خود شکایت کرد و التماس کنان از پیامبر خواست که از خدا بخواهد او را توانگر سازد.
پیامبر او را نصیحت فرمود که از این خواسته بیجا منصرف شود و بر فقر خود صبر کند، زیرا توانگر همیشه در خطر لغزش و گمراهی می باشد. اما اگر به آنچه که دارد، قناعت نماید و شکر گذاری کند، بهتر از این است که مال بسیار داشته و ناسپاسی کند.
آنگاه پیامبر به او فرمود: «به خدا قسم اگر بخواهم کوه ها طلا و نقره شوند و با من حرکت نمایند، حق تعالی خواسته ام را اجابت می فرماید، اما می دانم که عاقبت فقر، خیر است و عاقبت ثروت شر. ای ثعلبه! به رسول خدا اقتدا کن.»
ثعلبه نصیحت آن حضرت را نپذیرفت و روز دیگر نیز همان خواسته را تکرار کرد و عرض نمود: «یا رسول الله، من عهد می بندم با خداوند که اگر مال فراوانی به من دهد، حقوق افراد مستحق را بپردازم و صله رحم نمایم.»
بالاخره آن قدر ثعلبه التماس و اصرار کرد که پیامبر برای او دعا نمود و توانگریش را از خداوند خواست.
پروردگار مهربان و بخشنده نیز به گوسفندهای او برکت داد و آنها را زیاد کرد. به طوری که او نتوانست پنج نماز را در شهر «مدینه» به پیامبر اقتدا کند و فقط نمازهای صبح و شام را با پیامبر برگزار می نمود.
کم کم گوسفندان او زیاد شدند و وی مجبور گردید به مراتغی که در خارج از مدینه قرار داشتند برود و در نتیجه دوری راه، فقط نماز جمعه را به پیامبر اقتدا می نمود.
باز هم گوسفندانش بیشتر شده و او به کمبود چراگاه دچار گردید، در نتیجه به سرزمینی دور از مدینه رفت و از نماز جمعه نیز محروم گردید.
روزی پیامبر اکرم احوال ثعلبه را پرسید که چرا در نماز حاضر نمی شود.
اصحاب عرض کردند: «او به قدری گوسفند دارد که در هیچ چرا گاهی نمی گنجد، در نتیجه به سرزمینی دور دست رفته و در آنجا مانده است.»
حضرت سه بار فرمود: «وای بر ثعلبه»
چون آیه زکات نازل شد، حضرت آیه را برای یکی از اصحاب قرائت فرمود و او و شخص دیگری را برای گرفتن زکات از ثعلبه و مردی از قبیله «بنی سلیم» مامور فرمود.
آن دو نفر ابتدا نزد ثعلبه رفته و آیات زکات را برای او قرائت نمودند و مطالبه زکات کردند.
دوستی مال دنیا باعث شد که ثعلبه طغیان کند. او گفت: «آنچه پیامبر از ما می خواهد زکات نیست، مالیات است. بنابراین زکات نداده و گفت: «بروید و چند روز دیگر بیائید تا من کمی فکر کنم!»
آن دو نفر نزد مرد «سُلیمی» رفتند و آیه قرآن و نامه پیامبر را براو خواندند. آن مرد گفت: «شنیدم و امر خداوند و رسولش را اطاعت نمودم.» آنگاه به میان شتران خود رفت و بهترین آنها را انتخاب کرد و آورد و گفت: «این ها را نزد رسول خدا ببرید.»
آن دو مرد گفتند: «رسول خدا به ما امر نفرموده که بهترین مال را بستانیم.»
آن مرد پاسخ داد: «حاشا که من جز بهترین مالم را به خدا و رسولش دهم.»
آن دو مرد شتران را گرفته و نزد ثعلبه بازگشتند. ثعلبه باز حرف های سابق خود را تکرار نمود و از دادن زکات خودداری کرد.
آن دو نفر به مدینه بازگشتند و ماجرای ثعلبه را به عرض پیامبر رسانیدند.
پیامبر فرمود: «وای بر ثعلبه» و مرد سُلیمی را دعای خیر فرمود.
در این موقع آیات 79 تا 78 سوره توبه از جانب خداوند نازل گردید:
«از منافقین کسانی هستند که با خدا عهد بستند اگر به آنها از فضلش مالی دهد، حتما صدقه می دهیم و زکاتش را می پردازیم و از جمله نیکوکاران و شایستگان در اطاعت دستورات الهی می گردیم.
پس چون خداوند از فضلش مال بسیاری به آنها داد، بخل کردند و از عهدی که با خدا بسته بودند، اعراض کردند.
این بخل و پیمان شکنی نفاقی را در دلشان به وجود آورد که از بین نمی رود تا روزی که جزای عمل خود را ببینند، به سبب آنکه با خدا عهدشکنی کردند و دروغ گفتند
📚گناهان کبیره جلد اول صفحه 427
@hal_khosh
💚همراهان بزرگوار 💚
✅لطفا از کانالهای دیگر ما بازدید بفرمایید .
⭕️کانال اشعارو مناجات امام زمانی🔻
https://eitaa.com/joinchat/2107310290C3a6462568c
🔵کانال موضوعی و مناسبتی #توسلنامه شامل ولادت نامه و شهادت نامه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام 🔻
https://eitaa.com/joinchat/3406626836C8d7f688c0d
🔵کانال تخصصی #حضرت_مهدی علیه السلام شامل موضوعات گوناگون در موضوع مهدویت
https://eitaa.com/joinchat/1752760485Cd9f38c222f
🔵کانال تخصصی #بصیرت_1401 شامل گزیده بروزترین اخبار و تحلیلهای سیاسی روز
https://eitaa.com/joinchat/2661744651C3f9979c9c7
🔵کانال تخصصی #منبرهای_کوتاه (فیلم _صوت_متن ) در موضوعات اخلاقی – اعتقادی و احکام شرعی 🔻
https://eitaa.com/joinchat/1482096640C5117b771d9