عید قربان است ای یاران گل افشانی کنید
در منای دل، #وقوف از حج روحانی کنید
تا نیفتاده است جان درپنجه #گُرگِ_هوا
#گوسفند_نَفس را گیرید و قربانی کنید
🌸عید سعید قربان و آغاز دهه امامت و ولایت
🌹 مبارک باد.🌹
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🌸بر پیر عالم وجود جان آمد
صد شكر كه امتحان به پایان آمد
🌸از لطف خداوند خلیل الرحمن
یك عید بزرگ به نام قربان آمد
#عید_قربان، جشن رهیدگی از اسارت نفس و شکوفایی ایمان و یقین بر همه ابراهیمیان مبارک باد!
#حال_خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
❌تناقض مدعیان روشنفکری
✅ یه عده هستند که ماه رمضان، عاشق معده آدمها میشوند و از #ضررهای_روزه میگویند.
بعد یک ماه، از فواید گیاهخواری میگویند.
✅ عید قربان مدافع حقوق #گوسفندها میشوند.
ولی در #عروسی شان چندین عدد #بره_بریان نباشد عروسی شان عروسی نیست.
بعد کوهنوردی صبح جمعه شان هم که #کله_پاچه ترک نمیشود.
✅ این دوستان #دو_تا_مادر دارند که یکی زمانی به خاطر نبود #دارو مرده و دیگری روز عاشورا پشت ترافیک دسته عزاداری بخاطر نرسیدن به بیمارستان.
✅ تو محرم خیلی نگران #رفتگرها هستند اما دم #انتخابات به طور کل در مورد پخش تراکت ها و تبلیغات نظری ندارند البته در صورتی که کار رقیب شان نباشد...
✅ در مورد پول هایی که خرج محرم میشود و نذری ها هم خیلی اعتراض دارند و میگویند خرج فقرا کنید (؟!!!!) ولی سفر #آنتالیا ی عید نوروزشان ترک نمیشود...
✅ تک تکشان یک همسایه #بهایی داشتند که از حق تحصیل و درمان برخوردار نبوده،
✅ همه شان هم یا خودشان یا دوستشان یک بار رتبه دو رقمی کنکور شدند که بخاطر وجود #سهمیه_ایثارگران، هیچ جا قبول نشدند.
این ها را کلا #کارشان نداشته باشید.
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️#داستان
👈#قربانی کردن نفس
🔸خواجه ثروتمندی که کلاهبردار بازار بغداد بود، از بغداد عزم حج کرد. بار شتری بست و سوار بر شتر عازم شد تا با آن به مکه رود. چون مراسم عید قربان شد، شتر خود را قربانی کرد و بعد از اتمام حج، شتری خرید تا بازگردد.
از حج که بازگشت، بعد از یک ماه در بغداد باز در معامله دروغ گفت و توبۀ خود بشکست. عهد کرد تا سال دیگر به مکه رود و رنج سفر بیند تا خداوند گناهان او را ببخشد. باز شتری برداشت و سوار شد تا به مکه رود. خواجه را پسر زرنگی بود، پدر را در زمان وداع گفت: «ای پدر! باز قصد داری این شتر را در مکه قربانی کنی؟» پدر گفت: «بلی!»
🔻پسرش گفت: «این بار شتر را قربانی و آنجا رها نکن. این بار نفس خودت را همانجا قربانی کن تا برگشتی دوباره هوس گناه نکنی. تو اگر نفس خود را قربانی نکنی اگر صد سال با شتری به مکه روی و گلهای قربانی کنی، تأثیر در توبۀ تو نخواهد داشت.»
💕🧡💕🧡
حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
مردی اندوهگین نزد همسرش آمد.
همسرش پرسید: تو را چه شده است؟
گفت: پادشاه دستور داده است تا هر مردی که همسر دوم نگیرد، کشته شود!😓
همسرش گفت: الله أکبر! #عید_قربان است و خداوند تو را برای شهادت برگزیده 😂😂😂
#طنز
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
🔔چرا ما از عبادت لذّت نمی بریم⁉️
💠اگر انسان مریض ، شیرین ترین و خوشمزه ترین میوه را بخورد ،از آن لذّت نمی برد....!
🌷در بُعد معنوی و عبادت هم این گونه است.
💠کسی که ((فی قلوبهم مرض)) یعنی قلبش بیمار است ، از نماز و عبادت لذّت نمی برد و گاهی هم خسته می شود.
💠 بیماری قلب، همان #گناهان است.
🌷تا انسان گناه را ترک نکند ، علاوه بر این که از عبادت لذّت نمی برد ، بلکه
خسته هم می شود.
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کدومشون واقعاً ماهی فروشه؟!
🎞 چالش مشاغل در #سیدخندان
کانال شادی و نکات مومنانه
┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄
@khandehpak
🌺 #داستان کوتاه و پندآموز
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز #عید_قربان قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.
مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد.
همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد.
ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند.
او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده.
مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت:
خدا قبول می کند.
ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند.
کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق تراز گوسفند قبلی انتخاب کرد.
فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم.
مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند.
فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست!!
صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ...
باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم
شد شد، اگر نشد دهنم را عوض کنم
گاهی برای خواندنِ یک شعر لازم است
روزی سه بار انجمنم را عوض کنم
از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام
آن گه مسیر آمدنم را عوض کنم
در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم
این بار شکلِ در زدنم را عوض کنم
وقتی چمن رسیده به «اینجا»ی شعر من
باید که قیچیِ چمنم را عوض کنم
پیراهنی به غیر غزل نیست در برم
گفتی که جامه ی کهنم را عوض کنم
«دستی به جام باده و دستی به زلف یار»
پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟
شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود
باید تمامِ «آنچه منم» را عوض کنم
دیگر زمانه شاهد ابیاتِ زیر نیست
وقتی که شیوه ی سخنم را عوض کنم:
مرگا به من که با پر طاووسِ عالمی
یک مویِ گربه ی وطنم را عوض کنم
وقتی چراغِ مِه شکنم را شکسته اند
باید چراغِ مه شکنم را عوض کنم
عمری به راه نوبت خودرو نشسته ام
امروز می روم لگنم را عوض کنم
تا شاید اتفاق نیفتد از این به بعد
روزی هزار بار فنم را عوض کنم
با من برادرانِ زنم خوب نیستند
باید برادرانِ زنم را عوض کنم
دارد قطار عمر کجا می برد مرا؟
یا رب! عنایتی، تِرَنم را عوض کنم
ور نه ز هول مرگ، زمانی هزار بار
مجبور می شوم کفنم را عوض کنم