eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
109 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
8.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کدومشون واقعاً ماهی فروشه؟! 🎞 چالش مشاغل در کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🇵🇸 ✌️🇵🇸✌️ 🇵🇸 ❅┅┅┄                        @khandehpak
🌺 کوتاه و پندآموز مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد. مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد. ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند. او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده. مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت: خدا قبول می کند. ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق تراز گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند. فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست!! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
باید که شیوه ی سخنم را عوض کنم شد شد، اگر نشد دهنم را عوض کنم گاهی برای خواندنِ یک شعر لازم است روزی سه بار انجمنم را عوض کنم از هر سه انجمن که در آن شعر خوانده ام آن گه مسیر آمدنم را عوض کنم در راه اگر به خانه ی یک دوست سر زدم این بار شکلِ در زدنم را عوض کنم وقتی چمن رسیده به «اینجا»ی شعر من باید که قیچیِ چمنم را عوض کنم پیراهنی به غیر غزل نیست در برم گفتی که جامه ی کهنم را عوض کنم «دستی به جام باده و دستی به زلف یار» پس من چگونه پیرهنم را عوض کنم؟ شعرم اگر به ذوق تو باید عوض شود باید تمامِ «آنچه منم» را عوض کنم دیگر زمانه شاهد ابیاتِ زیر نیست وقتی که شیوه ی سخنم را عوض کنم: مرگا به من که با پر طاووسِ عالمی یک مویِ گربه ی وطنم را عوض کنم وقتی چراغِ مِه شکنم را شکسته اند باید چراغِ مه شکنم را عوض کنم عمری به راه نوبت خودرو نشسته ام امروز می روم لگنم را عوض کنم تا شاید اتفاق نیفتد از این به بعد روزی هزار بار فنم را عوض کنم با من برادرانِ زنم خوب نیستند باید برادرانِ زنم را عوض کنم دارد قطار عمر کجا می برد مرا؟ یا رب! عنایتی، تِرَنم را عوض کنم ور نه ز هول مرگ، زمانی هزار بار مجبور می شوم کفنم را عوض کنم
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥رهبر معظم انقلاب: رای ندادن هیچ دستاورد و فایده‌ای ندارد 🔹امام خامنه‌ای: کسانی ممکن است به هر دلیلی نتوانند در انتخابات شرکت کنند. با آنها حرفی نداریم. 🔹اما کسانی که اظهار بی‌میلی به انتخابات می‌کنند و دیگران را به عدم حضور تشویق می‌کنند. اینها قدری بیشتر فکر کنند. رای ندادن هیچ دستاورد و فایده‌ای ندارد و مشکلی از کشور را حل نمی‌کند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸 تبارک و تعالی 🌸 فَمَن بَدَّلَهُ بَعْدَمَا سَمِعَهُ فَإِنَّمَا إِثْمُهُ عَلَى الَّذِينَ يُبَدِّلُونَهُ إِنَّ اللّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ *پس کساني که بعد از شنيدن وصيت، آن را تغيير دهند، گناهش فقط بر عهده آناني است که تغييرش مي دهند؛ يقيناً خدا شنوا و داناست.* فَمَنْ خَافَ مِن مُّوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ فَلاَ إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ *پس کسي که از انحراف وصيت کننده [در مورد حقوق ورثه] يا از گناه او [که به کار نامشروع و ناحقّي وصيت کند] بترسد، و ميان ورثه [با تغيير دادن وصيت بر اساس احکام دين] اصلاح دهد، گناهي بر او نيست؛ يقيناً خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.* 👈آیات 181 و 182 سوره مبارکه بقره
💠سه تا نشانه ایمان کامل پيامبر صلى الله عليه و آله: ثَلاثُ خِصالٍ مَن كُنَّ فيهِ فَقَدِ استَـكمَلَ خِصالَ الايمانِ: اَلَّذى إذا رَضىَ لَم يُدخِلهُ رِضاهُ فى باطِلٍ وَ اِن غَضِبَ لَم يُخرِجهُ مِنَ الحَقِّ وَ لَو قَدَرَ لَم يَتَعاطَ ما لَيسَ لَهُ؛ سه ويژگى است كه در هر كس يافت شود، ويژگى هاى ايمان كامل مى گردد: 1️⃣ آن كه وقتى خشنود گردد، خشنودى اش او را به باطل نكشاند (یعنی وقتی خوشحالی به گناه آلوده نشی) 2️⃣و خشمش او را به هنگام خشم، از حق برون نبرد(یعنی وقتی عصبانی شدی حد رو نگه داشته باش) 3️⃣ و هر گاه توان يافت، به آنچه از او نيست، دست درازى نكند.(یعنی وقتی قدرت پیدا کردی به دیگران زور نگی) 📚الاصول الستة عشر(ط-دارالشبستری)، ص 3 کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 👈 🔸 مسعود بارزانی رئیس سابق اقلیم کردستان می‌گوید: داعش به دروازه‌های اربیل رسیده بود و بیم آن می‌رفت که شهر عن قریب اشغال شود. من با آمریکایی‌ها، ترک‌ها، انگلیس، فرانسه وحتی عربستان تماس گرفتم که همه مقامات این کشورها در جواب گفتند که فعلا هیچ کمکی نمی‌توانند بکنند. من فورا با مقامات ایرانی تماس گرفتم و به آنها صریحاً گفتم که شهر در حال سقوط است اگر نمی‌توانید کمکی کنید ما شهر را تخلیه می‌کنیم. لذا مقامات ایرانی فوراً شماره تماس را به من دادند و گفتند حاج قاسم نماینده تام الختیار ما در امور مبارزه با داعش است. فوراً با حاج قاسم تماس گرفتم و اوضاع را دقیقاً شرح دادم. حاج قاسم به من گفت: من فردا صبح بعد از نماز صبح اربیل هستم. به او گفتم فردا دیر است همین حالا بیایید. حاجی گفت: کاک مسعود فقط امشب شهر را نگهدار. فردا صبح حاج قاسم در فرودگاه اربیل بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با ۵۰ نفر از نیروهای مخصوصش آمده بود. آنها سریعاً به محل درگیری رفتند و نیروهای پیش‌مرگه را سازماندهی دوباره کردند و در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را جهت مشاوره نظامی در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک فرمانده را اسیر کردیم و از او پرسیدیم چگونه شد شما که در حال فتح اربیل بودید به یک باره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: نفوذی‌های ما در اربیل به ما خبر دادند در اربیل است لذا روحیه افراد ما بهم ریخت و عقب نشستیم. داستانهای بیشتر در👇 http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
همسایمون نذری آورده بود اومدم تشکر کنم، قاطی کردم گفتم خدا رو شکر!! بیچاره فکر کرد ما داشتیم از گشنگی میمردیم دوتا بهم داد !😂 @hal_khosh
💠 👈فقط خدا 🍀پزشک وجراح مشهور (د. ایشان) روزی برای شرکت دریک کنفرانس علمی که جهت بزرگداشت وتکریم او بخاطر دستاوردهای پزشکی اش برگزار میشد، باعجله به فرودگاه رفت.. بعدازپرواز ناگهان اعلان کردندکه بخاطر اوضاع نامساعدهوا ورعدوبرق وصاعقه، که باعث ازکارافتادن یکی ازموتورهای هواپیماشده ، مجبوریم فروداضطراری درنزدیکترین فرودگاه را داشته باشیم.. دکتربلافاصله به دفتراستعلامات فرودگاه رفت وخطاب به آنهاگفت: من یک پزشک متخصص جهانی هستم وهردقیقه برای من برابر باجان خیلی انسانها هاست وشمامیخواهیدمن 16ساعت تواین فرودگاه منتظرهواپیمابمانم؟ یکی ازکارکنان گفت جناب دکتر، اگرخیلی عجله داریدمیتونیدیک ماشین دربست بگیریدتامقصدشماسه ساعت بیشترنمانده است.. دکتر ایشان باکمی درنگ پذیرفت وماشینی راکرایه کردوبراه افتادکه ناگهان در وسط راه اوضاع هوا نامساعد شدوبارندگی شدیدی شروع شد بطوریکه ادامه دادن برایش مقدورنبود ساعتی رفت تااینکه احساس کرد دیگه راه راگم کرده خسته وکوفته ودرمانده وباناامیدی براهش ادامه داد که ناگهان کلبه ای کوچک توجه اورابه خود جلب کرد.. کنار اون کلبه توقف کرد ودر را زد، صدای پیرزنی راشنید . -بفرما داخل هرکه هستی..دربازاست... دکتر داخل شد وازپیرزن که زمین گیر بود خواست که اجازه دهدازتلفنش استفاده کند،.. پیرزن خنده ای کرد وگفت:.کدام تلفن فرزندم؟ اینجا نه برقی هست ونه تلفنی...ولی بفرما واستراحت کن وبرای خودت استکانی چای بریزتاخستگی بدرکنی وکمی غذاهم هست بخور تاجون بگیری.. دکترازپیرزن تشکرکرد ومشغول خوردن شد، درحالیکه پیرزن مشغول خواندن نماز ودعابود..که ناگهان متوجه طفل کوچکی شدکه بی حرکت بر روی تختی نزدیک پیرزن خوابیده بود، که هرازگاهی بین نمازهایش اورا تکان میداد. پیرزن مدتی طولانی به نمازودعامشغول بود، که دکتر روبه اوگفت: ... بخدا من شرمنده این لطف وکرم واخلاق نیکوی توشدم ، امیدوارم که دعاهایت مستجاب شود. پیرزن گفت: واما شما،..رهگذری هستیدکه خداوند به ماسفارش شمارا کرده است.. ولی دعاهایم همه قبول شده است بجز یک دعا... دکترایشان گفت:چه دعایی؟ گفت: این طفل معصومی که جلوچشم شماست نوه من هست که نه پدر داره ونه مادر، به یک بیماری مزمنی دچارشده که همه پزشکان اینجا ازعلاج آن عاجزهستند.. به من گفته اندکه یک پزشک جراح بزرگی بنام دکتر ایشان هست که اوقادر به علاجش هست،..ولی اوخیلی ازمادورهست ودسترسی به او مشکل هست ومن هم نمیتوانم این بچه را پیش اوببرم.. میترسم این طفل بیچاره ومسکین خوار وگرفتارشود..پس ازالله خواسته ام که کارم راآسان کند..! دکترایشان درحالیکه گریه میکردگفت: به والله که دعای تو، هواپیماها راازکارانداخت وباعث زدن صاعقه ها شدوآسمان را به باریدن واداشت.. تااینکه من دکتررابسوی تو بکشاندومن بخدا هرگز باورنداشتم که الله عزوجل بایک دعایی این چنین اسباب رابرای بندگان مومنش مهیا میکند..وبسوی آنها روانه میکند. وقتی که دستها ازهمه اسباب کوتاه میشود، فقط پناه بردن به آفریدگار زمین وآسمان بجامی ماند. « وقال ربكم ادعوني استجب لكم ... کانال و حال خوش, http://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92