#داستان
قصه #میرزای_قمی ره و #فتحلی_شاه_قاجار
"روزی شاه قاجار به قم آمد و بر میرزای قمی وارد شد،
وی ارادت زیادی به آن مرجع بزرگ داشت و هر وقت به قم میآمد به زیارتش میرفت،
میرزا ناگزیر میشد گاهی با او هم صحبت شود، البته همواره او را نصیحت میکرد،
روزی به ریش بلند فتحعلی شاه دست کشید و فرمود: ای پادشاه! کاری نکن این ریش فردای قیامت به آتش جهنم بسوزد.
آن روز با هم در اتاقی نشسته بودند، فتحعلی شاه دید جوانی بسیار با ادب و با جمال چای میآورد و از آنها پذیرایی میکند،
از میرزا پرسید: این جوان چه نسبتی با شما دارد؟!
میرزا گفت: پسر من است،
فتحعلی شاه که شیفته جمال و کمال جوان شده بود، به میرزا گفت: دختری دارم، دوست دارم همسر پسر شما شود!
میرزا فرمود: ارتباط من با شما درست نیست، از این تقاضا بگذر،
فتحعلی شاه اصرار کرد و گفت: باید حتماً این کار عملی شود،
میرزا ناچار فرمود: پس یک شب به من مهلت بده تا فکر کنیم،
فتحعلی شاه یک شب مهلت داد،
نیمههای آن شب، میرزا برای نماز شب برخاست، در آغاز نماز عرض کرد: خدایا! من میدانم که این وصلت باعث میشود که محبت من به تو کم شود، اگر این وصلت ضرر دارد، مرگ فرزندم را برسان.
مشغول رکعت دوم نماز شب بود که همسرش آمد و گفت: پسرت دل درد گرفته است،
در رکعت چهارم بود که همسرش آمد و گفت: حال پسرت خیلی خراب است،
سرانجام در قنوت رکعت یازدهم (نماز وتر) به او خبر دادند که پسرت از دنیا رفت،
میرزای قمی پس از نماز به سجده رفت و شکر خدا را به جای آورد که از این بنبست خلاص شده و نجات یافته است و در نتیجه مشکل وصلت و ارتباط با شاه به میان نیامد.
جالبتر اینکه میرزای قمی نامه به شاه نوشت و گفت: من مختصر محبت و ارتباطی هم که با تو داشتم آن را هم بریدم، من از تو متنفرم و پنجشنبه از دنیا خواهم رفت، نامه را مهر کرد و برای پادشاه فرستاد،
از قضا نامه زودتر از پنجشنبه به دست فتحعلی شاه رسید، فوراً دستور داد، کالسکه او را آوردند و سوار بر آن شد تا از تهران زودتر خود را به قم برساند، بلکه با میرزا دیدار کند،
به علی آباد قم که رسید خبر رحلت میرزای قمی را شنید، دستور داد جنازه را دفن نکنند تا به قم برسد،
خود رادر کنار جنازه میرزای قمی در قم رساند و گریهزاری کرد و گفت: ای میرزا! تو مرا رد کردی، ولی من تو را دوست دارم.
@hal_khosh
🔵 #شادی_مومنانه (72)
✅شادمانى قيامت
🔸از آنجا كه قيامت بازتاب اعمال خوب و بد زندگى دنياست، آنها كه در دنيا در مسير حق بودند و كارهاى نيك انجام دادهاند و صفحه پرونده اعمالشان پر از حسنات است، نامه اعمالشان به دست راستشان مىرسد و در آخرت شادمان هستند.
🌸قرآن كريم در اين باره مىفرمايد:
فَأَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ* فَسَوْفَ يُحاسَبُ حِساباً يَسِيراً* وَ يَنْقَلِبُ إِلى أَهْلِهِ مَسْرُوراً
▫️اما كسى كه نامه اعمالش را به دست راستاش دهند، آن كس بسيار حسابش را آسان كنند و او به سوى كسان و خويشانش (در بهشت) مسرور و شادمان خواهد رفت.(1)
جمله «أهله» در كتب تفسير به چند جور تفسير شده است؛
بعضى گفتهاند مقصود، همسر و فرزندان با ايمان اوست كه در بهشت به او مىرسند و اين نعمت بزرگى است كه انسان افراد مورد علاقهاش را در بهشت ببيند و در كنار آنان باشد.
و برخى گفتهاند: مقصود از اهل، حوريان بهشتى است كه براى مؤمنين مىباشد. (2)
🌸و در آيه ديگر آمده است كه آنها با شادى و هيجان خاص، فرياد مىزنند:
... هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ
▫️اى مردم! بياييد ونامه اعمال مرا بخوانيد (وسعادت مرا ببينيد و از شدت خوشحالى و شادى، در پوست خود نمىگنجد).(3)
🌸و در آيه ديگر مىفرمايد:
فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ* فِي جَنَّةٍ عالِيَةٍ
▫️اين چنين كسى در عيش و زندگانى خوش خواهد بود در بهشت عاليرتبه (ابدى).(4)
🌸و در آيه ديگر مىفرمايد:
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ نَعِيمٍ* فاكِهِينَ بِما آتاهُمْ رَبُّهُمْ ...
▫️متقيان هم امروز در باغهاى بهشت پر نعمتند آنان به نعمتى كه خداوند نصيبشان فرموده دلشادند.(5)
🌸و در سوره قيامت چهره بهشتيان را چنين ترسيم كرده:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ
▫️آن روز رُخسار طايفهاى از شادى بر افروخته و نورانى است.(6)
🔹«نضره» به معناى شادابى خاصى است كه بر اثر وفور نعمت و رفاه به انسان دست مىدهد و توأم با سرمه، زيبايى و نورانيت است؛
🔸يعنى رنگ رخسار آنها از وضع حالشان خبر مىدهد كه چگونه غرق در نعمتهاى الهى شدهاند، 🔸در حقيقت اين شبيه چيزى است كه در سوره مطففين آمده كه مىفرمايد:
تَعْرِفُ فِي وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ
▫️ودر رخسارشان، نشاط و شادمانى نعيم بهشتى پديدار است.(7)
🌸و در سوره عبس آمده:
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُسْفِرَةٌ* ضاحِكَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ
▫️آن روز طايفهاى (كه اهل ايمانند) رخسارشان (چون صبح) فروزان است و خندان و شاد مانند.(8)
🔹علت آن شادىها اين است كه آنها در دنيا به فكر قيامت خود بودند،
♦️ولى آنها كه به دنبال رهبران طاغوتى رفته و رهبران معصوم را رها كردند و در اين دنيا همچون نابينايان، حقيقت را نديدند، در آخرت وضع اسفبارى خواهند داشت و نامه اعمالشان به دست چپشان داده خواهد شد.
🔴و در جاى ديگر آمده است:
وَ أَمَّا مَنْ أُوتِيَ كِتابَهُ بِشِمالِهِ فَيَقُولُ يا لَيْتَنِي لَمْ أُوتَ كِتابِيَهْ* وَ لَمْ أَدْرِ ما حِسابِيَهْ* يا لَيْتَها كانَتِ الْقاضِيَةَ* ما أَغْنى عَنِّي مالِيَهْ* هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ
▫️واما آن كس كه كتاب عملش به دست چپ دهند (با كمال شرمندگى و اندوه) گويد: اى كاش! نامه مرا به من نمىدادند و من هرگز از حساب اعمالم آگاه نمىشدم.
▫️اى كاش! مرا از چنگ اين غصه و عذاب نجات مىداد (اى داد كه) مال و ثروت من امروز به فرياد من نرسيد و همه قدرت من محو و نابود گرديد.(10)
♦️آنها صورتهايشان عبوس و درهم كشيده است.
♦️وقتى آنها نشانههاى عذاب را مىنگرند و نامه اعمالشان را خالى از حسنات و مملو از سيّئات مىبينند، سخت پريشان، محزون و اندوهگين مىشوند و چهره در هم مىكشند.
*******
⭕️پی نوشت
1 . انشقاق/ 9- 7.
2 . تفسير نمونه، ج 26، ص 303.
3 . حاقه/ 19.
4 . حاقه/ 22- 21.
5 . طور 17- 18.
6 . قيامت/ 22.
7 . مطففين/ 24.
8 . عبس/ 38 و 39.
9 . الميزان، ج 13، ص 179.
10 . حاقه/ 25- 29.
.
🍃شخصی گفته :
🔹ﻣﺮﺩﯼ را دیدم که ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ ﻭ ﮐﻔﺸﻬﺎیﮔﺮﺍﻧﻘﯿﻤﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﺮﯾﺴﺖ.
ﻧﺰﺩﯾﮑﺶ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻧﻘﻄﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺧﯿﺮﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩﻡ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ :
"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ
ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﺧﻂ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ. ﭼﻨﺪﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﻘﻄﻪ ﻫﯿﺰﻡ ﻣﯿﻔﺮﻭﺧﺘﻢ..........ﺣﺎﻝ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﮐﺎﺭﺧﺎﻧﻪ ﺍﻡ .
ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻨﺠﺎﺑﺮﮔﺸﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺁﻣﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺎﺯ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ :"ﺍﯾﻦ ﻫﻢ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ"
🍃گر به دولت برسی، مست نگردی مردی،
گر به ذلت برسی، پست نگردی مردی،
🍃اهل عالم همه بازیچه دست هوسند،
گر تو بازیچه این دست نگردی مردی...
کانال #داستان و #طنز حال خوش 🔻
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
لطفا تشریف بیاورید.🔺
#نکته اخلاقی
حواسمان باشد این سوالات حریم خصوصی انسانهاست:
چرا ازدواج نمیکنی؟
بچه دار نشدی؟
چقدر چاق شدی؟
چقدر لاغر شدی؟
و خیلی چراهای دیگه
لطفا قبل از پرسیدن هر سوالی از خودتون بپرسین به من چه، اگر جوابی براش داشتین بپرسین از طرفتون
کانال #داستان و #طنز حال خوش 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
#داستان
#ازدواج_آسان
شخصی گفته :
یه شب رفتیم خواستگاری
با دختر خانم رفتیم تو اتاق واسه صحبت کردن تنها یک سوال ازم پرسید:
خونتون وای فای دارید؟
گفتم: بله!
فرداش رفتیم آزمایش و روزدوم هم جواب آزمایشامونو گرفتیم
بعد ازظهر روز سوم هم رفتیم محضر
یه همین راحتی
خدایا ازدواج را بر همه آسان گردان😂
#طنز
@hal_khosh
😁یه زمانی
علی #اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور بود
علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه
علی اکبر ناطق نوری رئیس مجلس
علی اکبر محتشمی وزیر کشور
میگن اون زمان خارجیا فکر میکردن "#علی_اکبر" یک لقب دولتیه که به سران ایران داده میشه😁
#طنز
@hal_khosh
دکتره از مریضش میپرسه:
این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!!
میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور😂😂