eitaa logo
کانال #داستان و #طنز حال خوش
4.7هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
109 فایل
#خواندنی ، #دیدنی و #خندیدنی ، 🔴🔴نظر، انتقاد ، پیشنهاد @abasalialmasi 🔵کپی پستها با ذکر #صلوات آزاد 👈در این کانال ❌ تبادل ❌ تبلیغ ⛔️ نداریم ✅کانالهای دیگرما👇 🆔 @Basirat_E 🆔 @hzrt_mahdi 🆔 @tavasolnameh 🆔 @Imam_zamani 🆔 @menbar_kotah
مشاهده در ایتا
دانلود
✍️ 🔵زندانبان امام حسن عسگری علیه السلام گفته بودند: " آن‌قدر شکنجه‌اش کنند که دیگر تاب نیاورد و... ." زندان که رفت و نگاهش کرد، مست شد انگار. سست شد، افتاد روی زمین. صورتش را گذاشت روی خاک. گریه می‌کرد، پشیمان بود. فکر دیگری به ذهن‌شان نمی‌رسید، زندان‌بانان سنگ‌دل را می‌فرستادند سراغش، همه‌شان شیعه بر می‌گشتند. 📕برگرفته از کتاب « آفتابِ نيمه شب » از مجموعه کتب 14 خورشید و یک آفتاب شهادت امام حسن عسگری علیه السلام تسلیت باد کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
✍️ 🔵جواب نامه ای که بدون مرکب نوشته شده بود 🔸محمد بن عباس مي‏گويد: ما چند نفر کنار يکديگر در مورد مقامات امام حسن عسکري عليه ‏السلام صحبت مي‏ کرديم، يکي از ناصبي‏ها، گفتار ما را به مسخره گرفت و گفت: من بدون مرکب، نوشته ‏اي را براي آن حضرت مي‏نويسم، اگر او پاسخ سؤالهاي مرا داد، حقانيت او را مي‏ پذيرم پس وي سؤالهاي خود را در نامه‏اي نوشت، ما نيز مسئله ‏هاي خود را در نامه ‏اي نوشتيم و به سوي آن حضرت فرستاديم. امام حسن عسکري عليه ‏السلام پاسخ مسائل همه ‏ي ما را در جواب نامه‏ اش داد و در نامه‏ ي مربوط به ناصبي، علاوه بر پاسخ به مسائل او، نام او و نام پدر او را نيز نوشته بود وقتي که آن مرد ناصبي، جواب نامه‏اش را ديد، متعجب و حيرت‏زده گرديد به طوري که از هوش رفت پس از به هوش آمدن، حقانيت امام حسن عسکري عليه ‏السلام را پذيرفت و جزو شيعيان آن حضرت گرديد. 📕عجایب و معجزات شگفت انگیزی از امام حسن عسگری (علیه السلام)،تهیه و تنظیم: واحد تحقیقاتی گل نرگس،چاپ چهارم،1386،ص503-504. کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
💠صلوات خاصه امام حسن عسکری علیه السلام: 🔸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ الصَّادِقِ الْوَفِيِّ النُّورِ الْمُضِي ءِ خَازِنِ عِلْمِكَ وَ الْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ وَ وَلِيِّ أَمْرِكَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِينَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْيَا فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيَائِكَ وَ حُجَجِكَ وَ أَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلَهَ الْعَالَمِينَ 🔹خدايا درود فرست بر حسن بن على بن محمّد، ▫️نيكوكار، پرهيزگار، صادق، وفادار، نور تابنده، خزانه دار دانشت، به ياد اندازه توحيدت، و ولىّ امرت، و يادگار پيشوايان دين، آن راهنمايان رشد يافته، و حجّت بر اهل دنيا، ▫️پس بر او درود فرست، اى پروردگار، برترين درودى كه بر يكى از برگزيدگان و حجّت هايت، و اولاد رسولانت فرستادى، اى معبود جهانيان. 🏴 شهادت حضرت سلام الله علیه بر فرزند بزرگوارش حضرت مهدی ارواحنا فداه و کلیه دوستداران حضرت تسلیت باد .🖤 کانال https://eitaa.com/joinchat/206700555C6ffd205a92
YEKNET_IR_vahed_shahadat_imam_hasan_askari_aban_mah_1399_pou.mp3
6.47M
🔴 شهادت امام حسن عسگری تسلیت باد. 😔🌷
💠 🔸عمل به حرف و تجربه ی دیگران در یک روستا، تاجری مقدار زیادی محصول از کشاورزان خرید تا آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. 🔹در راه از پسری روستایی پرسید: «تا جاده چقدر راه است؟» پسر جواب داد: «اگر آرام بروید حدود ده دقیقه. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید هم بیشتر.» 🔸 تاجر از این حرف مسخره ی پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و با عصبانیت به سرعت حرکت کرد. پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگ ها گیر کرد و با یک تکان، همه محصول‌ها به زمین ریخت و از بین رفت... تاجر ناراحت و اندوهگین شد از تباه شدن پول و محصولش. ▪️در همین هنگام، یاد حرف‌ پسر روستایی افتاد و وقتی منظور او را فهمید حسابی شرمنده شد. افسوس که دیر شده بود. 🌱 به حرف و تجربه ی دیگران عمل کنیم. شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا برسیم، گاهی نباید برویم و...
✳️ برخورد میرزاجواد آقاتهرانی با دوچرخه‌سوار بی‌احتیاط یکی از مسائلی که ذهن انسان را بشدت مشغول می‌کند و آرامش را از زندگی دور می‌کند، نداشتن روحیه گذشت و بخشش است در حالی که می‌توان با گذشت از برخی بی‌محبتی‌ها یا کم‌لطفی‌ها، آسایش و آرامش را به روح خود تزریق کنیم. 💠 آیه: إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ تغابن/14 و اگر ببخشایید و درگذرید و بیامرزید به راستى خدا آمرزنده مهربان است. 💠 :نقل می‌کنند روزی عالم ربانی، مرحوم آیةالله‌ میرزا جواد آقا تهرانی از حاشیه خیابان در حال گذر بودند، ناگهان دوچرخه‌سواری با شدت به ایشان برخورد کرد، به نحوی که عبا، عمامه، عصا و نعلین‌های ایشان هرکدام به طرفی پرت شد و با توجه به‌شدت ضربه ایشان زخمی گردیدند. اما پس از لحظه‌ای، حتی قبل از این‌که به‌سوی عبا و عمامه بروند و به فکر زخمی شدن خود باشند، به سراغ دوچرخه‌سوار رفتند، درحالی‌که خودشان بیشتر از او آسیب‌دیده بودند، بااین‌حال آن دوچرخه‌سوار را از زمین بلند کرده و گرد و غبار از صورتش پاک نموده و پشت سر هم تکرار می‌کردند که: پسر جان! حالت چطور است؟ آیا جایی از بدنت درد می‌کند؟ آیا آسیبی دیدی؟ این عالم پارسا علاوه بر گذشت، حتی به یاری او رفت و با محبت و مهربانی به او کمک کرد.1 📚1. با اقتباس و ویراست از کتاب آیینه اخلاق ❤️❤️❤️❤️❤️ 👨‍👩‍👧‍👦
❣️ واقعی از حکمت خدای دانا و حکیم! چند روز پیش سفری با اسنپ داشتم. (بعنوان مسافر). اون روز خیلی بدشانسی آورده بودم و ناراحت بودم ، آخه باطری و زاپاس ماشینم رو دزد برده بود. راننده حدودا ۴۰ سال داشت و آرامش عجیبی داشت و باعث شد باهاش حرف بزنم و از بدشانسیم بگم. هیچی نگفت و فقط گوش میکرد. صحبتم تموم که شد گفت: یه قضیه‌ای رو برات تعریف میکنم مربوط به زمانی هست که دلار ۱۹ تومنی ۱۲ شده بود. گفتم بفرمایید. برام خیلی جالب بود و برای شما از زبان راننده می‌نویسم. یه مسافری بود هم سن و سال خودم ، حدودا ۴۰ ساله. خیلی عصبانی بود. وقتی داخل ماشین نشست بدون اینکه جواب سلام منو بده گفت: چرا انقدر همکاراتون ... (یه فحشی داد) هستند. از شدت عصبانیت چشماش گشاد و قرمز شده بود. گفتم: چطور شده ؟ مسافر گفت : ۸ بار درخواست دادم و راننده‌ها گفتن یک دقیقه دیگر میرسند و بعد لغو کردند. من بهش گفتم حتما حکمتی داشته و خودتو ناراحت نکن. این جمله بیشتر عصبانیش کرد و گفت: حکمت کیلو چنده و این چیزا چیه کردن تو مختون و با گوشیش تماس گرفت. مدام پشت گوشی دعوا میکرد و حرص میخورد. ( بازاری بود و کلی ضرر کرده بود). حین صحبت با تلفن ایست قلبی کرد و من زدم بغل و کنار خیابون خوابوندمش و احیاش کردم. سن خطرناکی هست و معمولا همه تو این سن فوت میکنن. چون تا به بیمارستان یا اورژانس برسن طول میکشه. من پرستار بخش مغز و اعصاب بیمارستان ... هستم و مسافر نمیدونست. خطر برطرف شد و بردمش بیمارستان کرایه هم که هیچی !!! دو هفته بعد برای تشکر با من تماس گرفت و خواست حضوری بیاد پیشم. من اون موقع شیفت بودم و بیمارستان بودم. تازه اون موقع فهمید که من سرپرستیار بخشم. اومد و تشکر کرد و کرایه رو همراه یه کتاب کادو شده به من داد. گفتم: دیدی حکمتی داشته. خدا خواسته اون ۸ همکار لغو کنن که سوار ماشین من بشی و نمیری. تو فکر رفت و لبخند زد. من اون موقع به شدت ۴ میلیون تومن پول لازم داشتم و هیچ کسی نبود به من قرض بده. رفتم خونه و کادو مسافر رو باز کردم. تو صفحه اول کتاب یک سکه تمام چسبونده بود! حکمت خدا دو طرفه بود. هم اون مسافر زنده موند و من هم سکه رو ۴ میلیون و چهارصد هزار تومن فروختم و مشکلم حل شد. همیشه بدشانسی بد شانسی نیست. ما از آینده و حکمت خدا خبر نداریم. اینارو راننده برای من تعریف کرد و من دیگه بابت دزدی باطری و زاپاسم ناراحتیمو فراموش کردم. ❣️من هم به حکمت خداوند بزرگ فکر کردم !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📝آغاز امامتت مبارک... 🌺مولودی زیبای حاج بمناسبت آغاز امامت حضرت مهدی عجل الله تعالی فرج الشریف 📌 کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🟤🌼🟢🌸🔴🌺🟣❅┅┅┄ @khandehpak