#بسم_رب_الشهدا 💝
🍀می گفت:
[بعد از نماز وقتی سرتون رو به #سجده می گذارید و بدنتون #آروم میشه،
اونجا با خودتون #خلوت کنید.
چون #بهترین وقت همون موقع ست که چیزی حواستون رو پرت نمی کنه.
یه #مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید. #ببینید_کارهاتون_برای_رضای_خدا_بوده_یا_نه ]
خیلی ها این توصیه حاج ابراهیم رو شنیده بودند، عمل کرده و نتیجه اش را دیده بودند.🌹
🍃🌿پ.ن:
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الآخره، نقل فرموده که شخصی شب و روز خود را محاسبه میکرد.
پس روزی ۶۰سال عمر خودرا حساب کرد.
پس حساب کرد ایام آن را ،یافت که #بیست_و_یک_هزار_و_پانصد_روز می شود. گفت:✔️🔺 وای بر من!اگر روزی #یک گناه بیشتر نکرده باشم،پس ملاقات میکنم #خدای را با #بیست_و_یک_هزار_و_پانصد_گناه 🔺✔️
این را بگفت و #بیهوش افتاد و در همان بیهوشی #وفات کرد.🍀🍃
#شهید_محمد_ابراهیم_همت
#خودسازی_به_سبک_شهدا
🔻#حماسه_یاران | @hamasehyaran 🇮🇷
🔴 17 اسفند سالگرد آسمانی شدن شهید محمدابراهیم #همت گرامی باد.
خاطره از شهید همت برگرفته از کتاب #خودسازی_به_سبک_شهدا
🍀می گفت:
[بعد از نماز وقتی سرتون رو به #سجده می گذارید و بدنتون #آروم میشه،
اونجا با خودتون #خلوت کنید.
چون #بهترین وقت همون موقع ست که چیزی حواستون رو پرت نمی کنه.
یه #مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید. #ببینید_کارهاتون_برای_رضای_خدا_بوده_یا_نه ]
خیلی ها این توصیه حاج ابراهیم رو شنیده بودند، عمل کرده و نتیجه اش را دیده بودند.🌹
🍃🌿پ.ن:
مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب منازل الآخره، نقل فرموده که شخصی شب و روز خود را محاسبه میکرد.
پس روزی ۶۰سال عمر خودرا حساب کرد.
پس حساب کرد ایام آن را ،یافت که #بیست_و_یک_هزار_و_پانصد_روز می شود. گفت:✔️🔺 وای بر من!اگر روزی #یک گناه بیشتر نکرده باشم،پس ملاقات میکنم #خدای را با #بیست_و_یک_هزار_و_پانصد_گناه 🔺✔️
این را بگفت و #بیهوش افتاد و در همان بیهوشی #وفات کرد.🍀🍃
#خودسازی_به_سبک_شهدا
#انتشارات_حماسه_یاران
چاپ هشتم |168 صفحه | 16.000 تومان
#حماسه_یاران | @hamasehyaran 🇮🇷
؛؛
مدام میرفت توی فکر و خیال. خیره میشد به یک جا و هرچه من و بچه ها صدایش میزدیم، نمیشنید ...
#یک
#حس_خوبِ_خواندن
انتشارات حماسه یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran
انتشارات حماسه یاران
؛؛ مدام میرفت توی فکر و خیال. خیره میشد به یک جا و هرچه من و بچه ها صدایش میزدیم، نمیشنید ... #
✂️ برشی از کتاب تب ناتمام ...
📝 حاجی دیگر توی حال خودش نبود. دو لقمه غذا میخورد و نمیخورد. مدام میرفت توی فکر و خیال. خیره میشد به یک جا و هرچه من و بچهها صدایش میزدیم، نمیشنید. بعضی از بازاریهای مخالفِ نظام هم صبح و شب توی گوشش میخواندند که: «آقا مرتضی! بچهی نازنین رو فرستادی میدون جنگ؟ آخه چطور دلت اومد؟ حالا منتظر باش جنازهشو که برات آوردن، میفهمی چه اشتباهی کردی!» اینها را میگفتند و آتش دلش را بیشتر میکردند.
#یک
🎁 مسابقه کتابخوانی #تب_ناتمام
روایت زندگی خانم شهلا منزوی مادر جانباز #شهید_حسین_دخانچی
#انتشارات_حماسه_یاران | ناشر تخصصی جهاد و شهادت
🇮🇷 @hamasehyaran