eitaa logo
حامد محمدجانی
120 دنبال‌کننده
306 عکس
16 ویدیو
90 فایل
اطلاع رسانی؛ جزوات؛ منابع و اسناد؛ اسلاید و صوت دروس و سخنرانی‌ها و یادداشت‌ها...
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حمید پارسانیا
نظریه-معنا،-مطالعه-تطبیقی-پرس-و-علامه-طباطبایی.pdf
435.5K
♦️نظریه معنا، مطالعه تطبیقی پرس و علامه طباطبایی ✍️ حمید پارسانیا و سید حسین شرف الدین 🔷 «معنا» از پردامنه‌ترین موضوعات علوم اجتماعی مدرن و پست مدرن است. یکی از بدیع‌ترین و جامع‌ترین تفسیرها درباره معنا را چارلز ساندرز پرس در زمان حیات خود ارائه نموده که در آن، ویژگی‌هایی ازجمله فرایند نشانگی، تولید معنا، کاربرد نشانه‌ها، دلالت و نگاه عملی به نشانه و ساخت معنا را بررسی می کند. پرس از جمله منتقدان و فیلسوفان مغرب زمین است که به نظریه معنا اهتمام نشان داده است و این نظریه را در فرایند نشانه شناختی خود مطرح کرده است. 🔶 در میان فیلسوفان مسلمان نیز علامه طباطبایی در این باب مطالبی ارائه کرده است. نظریه معنا نزد علامه در معرفت حضوری و حصولی و در امتداد مباحث اعتباریات ایشان طرح می‌گردد. در نظر ایشان، نظام اعتباری انسانی و معنا قائم به یک نظام طبیعی و حقیقی است؛ که به حسب باطن و در حقیقت با نظام طبیعی و حقیقی به سر می‌برد؛ زیرا در نظر وی هر اعتباری ناگزیر یک تکیه‌گاه حقیقی دارد و نظام اعتباری انسانی تنها در ظرف اجتماع و تمدن موجود می‌شود. ✅ در این مقاله تلاش می‌شود با طرح نظریه معنا از منظر ایشان، امکان مقایسه نظریه معنای پرس با نظریه معنای علامه طباطبایی، فراهم گردد. 📌آدرس کانال؛ 🆔 @sharafoddin_ir 🆔@parsania_net
در زمانه این امام رئوف که به نوعی متمرکز و متوجه به علم بود، ایشان در کنار تقویت بعد تعبدی در فقه ، نوعی عقلانیت اندیشی را نیز ترویج دادند که حاصل آن تحت عنوان فلسفه احکام مشخص شد، هر چند که متاسفانه بعدها، خود این دانش از جامعه اسلامی به نوعی رخت بربست و دنبال نشد اما مایه ها و دقت های علمی فراوانی در آن بنیان گذاشته شد. البته باید توجه داشت که این مسایل را امام رضا(ع) برای عوام مطرح نمی کردند بلکه برای خواص که با قد و قواره دانش آشنا بودند، مطرح می ساختند، کما این که فضل بن شاذان ها حاصل آن است که عقلانیت همراه و مرتبط با فقه از سوی حضرت دنبال شد. --------------------------------------------------------------- ◾ --------------------------------------------------------------- ◾ مدرسه فکری امتداد حکمت متعالی -------------------------------------- | Eitaa: @mtdd_ir | telegram: | website: www.mtdd.ir | Tel: 0915 0444 313 | @emtedad_313
“باشگاه مشت زنی” و “فرایند هویت سوزی” ✍🏻حامد محمدجانی فیلم «باشگاه مشت زنی» به‌طور ضمنی به فرایندهایی که باعث از دست دادن هویت در دنیای مدرن و مصرف‌گرا می‌شود اشاره دارد، حتی اگر به‌طور واضح فکت‌هایی برای این موضوع ارائه ندهد. در اینجا چند گام از فرایندی که باعث از دست رفتن هویت در جامعه مصرف‌گرا می‌شود را می‌توان از فیلم و مفهوم کلی آن استخراج کرد: 1. نیاز به تایید بیرونی: شخصیت اصلی (که هیچ نامی ندارد) در ابتدا دچار بی‌خوابی و احساس پوچی است. این نشانه‌ای از این است که او هویتش را از دست داده است. او زندگی‌اش را بر اساس چیزهایی مانند داشتن شغل، خانه و خرید کالاهای مصرفی می‌سازد. در چنین جامعه‌ای، هویت افراد غالباً به تایید از سوی دیگران، وضعیت اجتماعی و مادی بستگی دارد. از این رو، او خود را از طریق مصرف، یعنی خرید و داشتن چیزهای مادی، تعریف می‌کند. 2. تله‌ مصرف‌گرایی: در فیلم‌مصرف‌گرایی تنها به خرید کالاها و برندها محدود نمی‌شود، بلکه به معنای اصلی‌تر آن، یعنی نیاز به پر کردن یک خلاء درونی است. شخصیت اصلی از احساسات و نیازهای واقعی خود غافل است، و به همین دلیل، خود را در دام چیزی به اسم “خرید” یا “مقتضیات جامعه” گرفتار می‌کند. این مسئله باعث می‌شود که او بیشتر و بیشتر از هویتی واقعی و اصیل دور شود، چون تمام توجه و انرژی‌اش صرف چیزهایی می‌شود که به او احساس امنیت می‌دهند، نه اینکه خود را در درونش بشناسد. 3. گم شدن در الگوهای اجتماعی: تایلر دوردن، به عنوان یک نماد از شورش علیه این وضعیت، پیشنهاد می‌کند که برای آزاد شدن از این دام، باید سیستم را از بین برد. ولی او هم به یک معنا در دام مصرف‌گرایی قرار می‌گیرد، چون وقتی که باشگاه مشت زنی و جنبش “درهم‌شکننده‌ها” شروع به گسترش می‌کند، این تغییرات به شکلی دیگر تبدیل به یک سیستم جدید می‌شوند که افراد خود را در آن گم می‌کنند. در واقع، شورش علیه مصرف‌گرایی تبدیل به یک نوع “مصرف‌گرایی ایدئولوژیک” می‌شود. این نشان می‌دهد که در این نوع جوامع، حتی افراد در تلاش برای رهایی از سیستم، به شکلی دیگر درگیر آن می‌شوند. 4. فقدان خودآگاهی: در نهایت، شخصیت اصلی وقتی به تایلر دوردن تبدیل می‌شود، متوجه می‌شود که تمام مدت درگیر یک فریب بوده است. او به طور ناخودآگاه هویت خود را در “پسر صابون” و شورش‌هایی که به راه انداخته بود گم کرده است. این آخرین مرحله از فرایند از دست دادن هویت است: فرد حتی خودش را از درون نمی‌شناسد و در ذهنش دو شخصیت متضاد را با هم ترکیب می‌کند. 5. آگاهی از فقدان هویت: در نهایت، شخصیت اصلی می‌فهمد که تمام چیزی که برای آن تلاش کرده، یعنی تبدیل شدن به تایلر دوردن، در واقع هیچ کمکی به او نکرده است. او به نوعی از آزادی و هویت اصلی خود دست کشیده و به فردی تبدیل شده که نه فقط با جامعه، بلکه با خودش هم در تضاد است. این بحران هویت و فهم از فقدان خود، در واقع مهم‌ترین پیام فیلم است: اینکه تلاش برای رهایی از جامعه مصرف‌گرا، بدون داشتن درک درست از خود، نه تنها هویت فرد را بازیابی نمی‌کند، بلکه ممکن است آن را بیشتر از همیشه گم کند.(ایده و برداشت اصلی‌ام چیز دیگریست) 📌 جمع‌بندی در مجموع، فیلم درک نسبتا دقیقی از اینکه چگونه جامعه مصرف‌گرا می‌تواند هویت فرد را تحت تاثیر قرار دهد ارائه می‌دهد. این فرایند به تدریج افراد را از درون خالی می‌کند و آن‌ها را به جست‌وجوی راه‌های بیرونی برای پر کردن این خلا می‌کشاند. در نهایت، فیلم به این نتیجه می‌رسد که هویت واقعی تنها از درون و از طریق شناخت خود می‌تواند شکل بگیرد، نه از طریق مصرف! 📌مشکل فیلم این است که به هیچ وجه راه‌کار یا پاسخ ساده‌ای برای حل مشکل ارايه‌نمی‌دهد، بلکه بیشتر مخاطب را به فکر وادار می‌کند. این طبیعی است که با توجه به انتقاداتی که به مصرف‌گرایی وارد است، جامعه بیشتر به سمت رد آن تمایل داشته باشد، اما فیلم به‌طور هوشمندانه‌ای نشان می‌دهد که حتی رد مصرف‌گرایی هم ممکن است به مسیری پیچیده و خطرناک منتهی شود. @
🔰همپوشانی تبلیغ تهاجمی و جهاد تبیین: جلال و جمال جهاد ▪️إنّما الحیاة عقیدة و جهاد. زندگی چیزی جز باور و جهاد نیست، و جهاد خود صورتی از زندگی است که در آن، حقیقت را به میدان می‌آورند و باطل را به زانو درمی‌آورند. این دو راهبرد، تبلیغ تهاجمی و جهاد تبیین، دو رخسار یک حقیقت‌اند؛ دو جلوه از ایمان، یکی جلالی و دیگری جمالی. ▪️جلال جهاد، تنزیه حقیقت تبلیغ تهاجمی، آن راهبردی است که با صلابت و قاطعیت، بنیان‌های باطل را می‌کوبد. این همان وجه جلالی جهاد است که همچون تندبادی، غبارهای شبهه و انحراف را از آسمان حقیقت می‌زداید. جلال در تبلیغ تهاجمی، تجلی سبحان الله است؛ تنزیه حقیقت از هرگونه زنگار و ناخالصی. این رویکرد، سلبی است؛ به معنی حذف باطل، زدودن دروغ، و روشن‌کردن مرزهای حق. ▪️جمال جهاد، تشبیه حقیقت جهاد تبیین، اما، ایجابی است؛ جمال جهاد که در آن، حق همچون خورشیدی بر دل‌ها می‌تابد و عقل‌ها را به قضاوتی منصفانه می‌خواند. جهاد تبیین، همان راهبرد تشبیهی است که به زبان مردم سخن می‌گوید، حقیقت را به آن‌ها نزدیک می‌کند، و در دل‌هایشان جای می‌دهد. این رویکرد، تجلی الحمد لله است؛ ستایش و نمایش جمال حقیقت در قالب‌های درک‌پذیر و آشنا. 🔰دو جلوه در سیره پیامبران این دو رویکرد، همواره در سیره انبیا تجلی داشته‌اند. نوح علیه‌السلام، با تبلیغ مداوم و صبوری در برابر تکذیب‌ها، تبیین کرد و حقیقت را بر مردم روشن ساخت. اما آن‌گاه که از اصلاح ناامید شد، تبلیغ تهاجمی را در پیش گرفت و قومش را به عذاب الهی سپرد: رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا. ابراهیم علیه‌السلام نیز با تبیین حقیقت توحید، مردم را به تأمل در آسمان و زمین فراخواند: إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ. اما در عین حال، با تبر خویش، بت‌های قوم را درهم شکست و تبلیغ تهاجمی را به نمایش گذاشت. موسی علیه‌السلام، با ایضاح آیات الهی و جدال احسن، فرعون را به مبارزه طلبید؛ اما آن‌گاه که فرعون به لجاجت ادامه داد، با عصای خود دریا را شکافت و قومش را نجات داد. عیسی علیه‌السلام نیز، با کلام لطیف و معجزات، حقیقت را به قوم بنی‌اسرائیل نشان داد؛ اما در برابر تحریف‌گران شریعت، شمشیر حقیقت را از نیام تبلیغ تهاجمی برکشید. 🔰 تفاعل و تعالی در میدان عقیده این دو رویکرد، بازی دو سر بردی است که نتیجه آن، حسن‌العاقبه برای مجاهدان است. تبلیغ تهاجمی، مرزهای دشمن را درهم می‌شکند و پایگاه‌های فکری او را متلاشی می‌کند. جهاد تبیین، قلوب و عقول را به خود جلب می‌کند و پایه‌های ایمانی مردم را استوار می‌سازد. هر دو، صورت‌هایی از جهادند؛ جهادی که تمامی ندارد، زیرا باطل همواره در کمین است. این‌گونه است که ملت مجاهد، با پیشتازی طلایه‌داران اندیشه، راهی را می‌پیماید که در پیشانی لشگر علمدار انقلاب اسلامی؛ با اقتدا به اقتدار علمدار کربلا؛ ابالفضل العباس علیه‌السلام، تا پای جان ادامه می‌دهد. فجر صادق ۲۶ جمادی الثانی - پیشواز حماسه مردمی ۹ دی حامد محمدجانی
موشک‌ها، رجزها و هویت‌های جمعی در جایی از این خاک که اگر موشک‌های سوخت‌خورده نبودند، چیزی از نام و نشانش باقی نمی‌ماند، معنای رجز و هویت جمعی را بهتر می‌شود فهمید. اگر به کوچه‌های پشتی همان میدان نگاه کنیم، جایی که بچه‌های بسیج فرهنگی ایستاده‌اند و یک نوحه قدیمی را با صدای بلند تمرین می‌کنند، چیزی از روح مناسک شیعی می‌فهمیم. مناسک، مثل سوخت موشک، چیزی است که دیده نمی‌شود اما بردش به فرسنگ‌ها می‌رسد. اگر عاشورا نبود، اگر اربعین و سینه‌زنی و هیئت نبود، شاید شیعه‌ای هم نبود که روی این زمین بلند شود و بگوید: من از کربلا آمده‌ام و هنوز پابرجایم. شیعه و هویت جمعی: یک نگاه ساده به تاریخ نشان می‌دهد که این هویت جمعی چطور ساخته شده. بغدادِ شیخ مفید را یادتان هست؟ آنجا که در میانه‌ میدان شهر، شیعه برای اولین بار مناسک جمعی‌اش را به رخ کشید؛ جایی که غدیر در قالب نماز جماعت شکل گرفت. این تنها یک حرکت دینی نبود؛ بلکه تعریف جدیدی از مقاومت بود، در دل حکومتی که هر لحظه تهدید به هضم شیعه در اکثریت می‌کرد. حالا بیاوریدش به دهه ۴۰ و ۵۰ شمسی، همین حوالی. وقتی مجاهدین خلق شروع کردند به برداشتن هویت دینی مردم، و مارکسیسمِ روسی از جنوب تهران تا کارخانه‌های شمال کشور نفوذ کرد، این هویت جمعی چه کرد؟ آیا ساکت ماند؟ یا اینکه رجزهای جدید ساخت؟ رجز به مثابه تکنیک: شهید مطهری کتاب علل گرایش به مادی‌گرایی را نوشت. گفتند: چرا دفاع نمی‌کنی؟ او گفت: دفاع؟ من بازی را عوض می‌کنم! این کتاب، نه جوابیه بود و نه بحثی منفعل. یک حمله بود. رجزخوانی در میدانِ فکری که دشمن زمین را انتخاب کرده بود. او زمین را عوض کرد، بازی را عوض کرد و بعد، پایه‌های فکری مادی‌گرایی را یکی‌یکی برداشت. رجز و جهاد تبیین: اگر رجز را کنار جهاد تبیین بگذاریم، می‌فهمیم این دو، دو روی یک سکه‌اند. جهاد تبیین، یک جور بیانِ حقایق است، یک جور روشنگری آرام، اما رجز؟ رجز کاری می‌کند که زمین زیر پای دشمن بلرزد. اگر تبیین، نور است، رجز، صاعقه است. رجزها، نه از جنس صداهای پوچ که از جنس کلماتِ زنده‌اند. انَّ الحیاة عقیدة و جهاد، همین یک جمله مگر کم رجز است؟! اگر هویت جمعی را از مناسک بگیرند، اگر نوحه‌های حسینی به فراموشی سپرده شود، اگر رجزخوانی‌ها خاموش شوند، موشک‌ها دیگر سوختی برای حرکت ندارند. خطر غفلت: درست همان زمانی که ما مشغول دعواهای داخلی‌مان هستیم، آن‌طرف مرز، دشمن مشغول بازسازی پایگاه‌های فکری‌اش است. این را وقتی فهمیدیم که ترورهای کور منافقین، درست وسط شهرهایی اتفاق افتاد که فکر می‌کردیم امن هستند. از ریگی تا عملیات‌های تروریستی جنوب، همه نشان دادند اگر جهاد تبیین متوقف شود، اگر سوختِ رجزها کم شود، دشمن نه‌تنها زمینِ فکر، بلکه زمینِ زندگی را هم از ما می‌گیرد. یک پایان برای آغاز: جهاد تبیین و تبلیغ تهاجمی، دو بالِ پرواز هویت جمعی شیعه‌اند. یکی می‌گوید، یکی عمل می‌کند. یکی نشان می‌دهد، یکی ویران می‌کند. این مناسک شیعی، این هیئت‌ها و عزاداری‌ها، چیزی بیشتر از مراسم‌اند؛ سوختی هستند که حرکت‌های بزرگ را ممکن می‌کنند. این سوخت را از دست بدهیم، موشک‌ها می‌مانند اما حرکت نمی‌کنند. و حالا سؤال این است: رجز بعدی چیست؟ ٨ دی ماه ۱۴۰۳- محمدجانی ------------------------------------------------------------ بعدالتحریر: - انا و جمیع من فوق التراب / فداء تراب نعل ابي تراب "ع" - "الهم ارزقنا توفیق الطاعه و المجاهده فی سبیلک و اختم عاقبتنا بالخیر و الشهاده" https://eitaa.com/hamed_mohamadjani
ضرورت فلسفه فقه: واکاوی مبانی و روش‌ها برای مواجهه با چالش‌های مدرن 🔰مقدمه:در جهانی که تغییرات سریع، ساختارهای سنتی را به چالش کشیده است، فقه به‌عنوان یک دانش عملی برای اداره زندگی مسلمانان، باید بیش از گذشته مورد بازنگری قرار گیرد. فلسفه فقه، با تحلیل مبانی، روش‌ها و کارکردهای این دانش، نقشی بی‌بدیل در بهبود و ارتقای آن ایفا می‌کند. اما چرا این بازنگری ضروری است؟ و چگونه فلسفه فقه می‌تواند افق‌های تازه‌ای برای پاسخ‌گویی به نیازهای زمانه بگشاید؟ابن‌خلدون در مقدمه می‌نویسد: «هر دانشی تا زمانی می‌تواند دوام داشته باشد که بتواند به نیازهای جامعه خود پاسخ دهد.» این دیدگاه، ضرورت بازخوانی فلسفه فقه را آشکار می‌سازد؛ چراکه اگر فقه در چارچوب‌های پیشین باقی بماند، ممکن است از پاسخ‌گویی به نیازهای نوین جامعه بازماند. 🔰تحلیل چرایی نیاز به فلسفه فقه 📌1.بازاندیشی در مبانی معرفتی فقه: فلسفه فقه می‌کوشد به پرسش‌هایی بنیادین پاسخ دهد: ماهیت حکم شرعی چیست؟ چگونه می‌توان رابطه عقل و وحی را در فرآیند استنباط بازتعریف کرد؟نقل قولی از محمد باقر صدر در کتاب المدرسة الاسلامیة می‌تواند این موضوع را بهتر توضیح دهد: «فقه بدون بررسی فلسفی مبانی‌اش، به‌مرور تبدیل به مجموعه‌ای از احکام پراکنده می‌شود که توان انسجام‌بخشی به جامعه را از دست می‌دهد.» 📌2.روش‌شناسی استنباط در دوران مدرن:فلسفه فقه باید روش‌های سنتی اجتهاد را نقد و اصلاح کند تا این روش‌ها توان پاسخ‌گویی به مسائل نوظهور را داشته باشند. به تعبیر شهید مطهری: «تحول در فقه، تنها زمانی ممکن است که اجتهاد با روح زمانه هماهنگ باشد، نه اینکه از آن عقب بماند.» 📌3.کارآمدی فقه در دنیای معاصر:فلسفه فقه به ما کمک می‌کند تا بفهمیم فقه چگونه می‌تواند از چارچوب‌های نظری فراتر رفته و به‌صورت عملی در حل مسائل اجتماعی و حقوقی مؤثر باشد. مثلاً، در حوزه‌های نوینی چون بانکداری اسلامی، مسائل زیست‌محیطی، یا حقوق اقلیت‌ها. 🔰آسیب‌شناسی فلسفه فقه: 📌1.سطحی‌نگری و کلی‌گویی:بسیاری از آثار فلسفه فقه به دلیل کمبود عمق و مستندات قوی، توسط منتقدین به‌عنوان غیرکاربردی و انتزاعی رد شده‌اند.علامه طباطبایی در این زمینه می‌گوید: «تحقیق بدون تحلیل دقیق و استدلال متقن، به‌جای حل مشکل، خود مشکلی تازه می‌آفریند». 📌 2.مقاومت در برابر نقد:برخی جریان‌های سنتی، هرگونه نقد به ساختارهای فقهی را به‌عنوان تهدید تلقی می‌کنند. این مقاومت باعث می‌شود فلسفه فقه از بررسی چالش‌های واقعی باز بماند. 📌3.فقدان نگاه میان‌رشته‌ای:عدم تعامل کافی و وافی فلسفه فقه با سایر علوم، از جمله حقوق، جامعه‌شناسی، و فلسفه علم، باعث محدود شدن افق‌های آن شده است.نتیجه‌گیری:فلسفه فقه، با واکاوی مبانی و روش‌های فقه، نه تنها به تقویت این دانش کمک می‌کند، بلکه آن را در برابر پرسش‌های نوظهور مقاوم‌تر می‌سازد. همان‌طور که شهید صدر تأکید می‌کند «فقه زنده، فقهی است که خود را برای پاسخ‌گویی به نیازهای هر عصر آماده کند.» ازاین‌رو، فلسفه فقه نه صرفاً یک دانش نظری، بلکه یک ضرورت عملی برای احیای نقش فقه در جهان معاصر است.
📌 طرح پژوهشی: روش‌شناسی فهم و نقد نظام‌مند مکاتب فکری و جریان‌های فعال در علوم انسانی ✍ استاد سید مهدی موسوی ۱. جهان امروز، عرصه تکثر و تنوع فکری، فرهنگی و اجتماعی است؛ مکاتب فکری و جریان‌های اجتماعی و سیاسی مختلف از مهم‌ترین نمودهای این تنوع به‌شمار می‌روند. ۲. این تنوع برای جوامع فرصتی برای رشد و همچنین تهدیدی برای تفرقه و بی‌اعتمادی است. ۳. ضرورت گفت‌وگو و نقد علمی: تقویت گفت‌وگوهای مؤثر و نقد علمی میان این مکاتب می‌تواند به رشد فکری، بلوغ اجتماعی و رفع سوءظن‌ها کمک کند. بدون روش‌شناسی دقیق، زمینه بدفهمی‌ها و بی‌اعتمادی افزایش می‌یابد. ۴. اهمیت روش‌شناسی در جمهوری اسلامی ایران: این جامعه با تکیه بر مبانی نظری همچون فطرت، حکمت و اجتهاد و اهداف والای خود در مسیر تمدن‌سازی اسلامی نیازمند ارائه روش‌هایی دقیق برای فهم و نقد مکاتب فکری و جریان‌های اجتماعی است. ۵. روش‌شناسی اجتهادی، حکمت‌بنیان و فطرت‌محور: در فرآیند تحول علوم انسانی اسلامی، روش‌شناسی نقش کلیدی دارد. این رویکرد می‌تواند رابطه ما با مکاتب موجود در علوم انسانی و جریان‌های فکری جهان اسلام را به‌درستی تبیین کند. ۶. ظرفیت‌های موجود در تفکر متفکران انقلاب اسلامی: آثار برجسته شخصیت‌هایی چون امام خمینی (ره)، آیت‌الله خامنه‌ای، شهید مطهری و شهید بهشتی زمینه مناسبی برای تدوین این روش‌شناسی اجتهادی فراهم کرده‌اند. ۷. پیشنهاد تدوین در قالب کتاب علمی: با استفاده از این ظرفیت‌ها می‌توان پژوهشی جامع تدوین کرد که هم تعالی اندیشه اسلامی و هم ارتقای کرسی‌های نظریه‌پردازی و مناظرات علمی و رسانه‌ای را به ارمغان آورد. •┈┈••✾••┈┈•
نسبت فقه، اخلاق، کلام و عرفان و نسبت آن‌ها با شریعت، فتوا و زندگی اجتماعی: 🔰روایتی در پنج پرده چهار منزل جان: سفری در نسبت فقه، اخلاق، کلام و عرفان ▪️جان آدمی، سرزمینی است با منازل گوناگون. در این سفر پر رمز و راز، چهار منزل، جایگاهی ویژه دارند: منزل فقه، منزل اخلاق، منزل کلام و منزل عرفان. هر یک از این منازل، بخشی از حقیقت دین را به نمایش می‌گذارند و در عین تمایز، با یکدیگر در ارتباط و تعاملند. در این نوشتار، سفری خواهیم داشت به این چهار منزل، تا نسبت میان آن‌ها و نقش هر یک در سلوک الی الله را دریابیم. ▪️دین، نظامی جامع و هماهنگ از اندیشه‌ها و آموزه‌هاست که ابعاد گوناگون زندگی انسان را در بر می‌گیرد. در این نظام، فقه، اخلاق، کلام و عرفان، هر یک نقشی بنیادین ایفا می‌کنند. فقه، به تنظیم رفتار ظاهری انسان می‌پردازد؛ اخلاق، به تهذیب نفس و پرورش فضائل؛ کلام، به تبیین عقلانی اعتقادات؛ و عرفان، به تجربه شهودی حقیقت. اکنون به استمداد استعاره به بررسی نسبت میان این چهار دانش و جایگاه هر یک در نظام اندیشه دینی خواهیم پرداخت. ▪️در نظام اندیشه اسلامی، علوم گوناگونی به تبیین ابعاد مختلف دین پرداخته‌اند. فقه، اخلاق، کلام و عرفان، هر یک از منظری خاص به این مهم همت گماشته‌اند. در این میان، فهم نسبت میان این علوم و نیز ارتباط آن‌ها با شریعت، فتوا و متن زندگی اجتماعی، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. در این نوشتار، تلاش می‌شود با بهره‌گیری از استعاره‌های مفهومی و با الهام از سبک نگارش وحید یامین‌پور در کتاب "نخل و نارنج"، به تبیین این نسبت‌ها پرداخته شود. 📌پرده اول: باغ شریعت و درختانِ فقه، اخلاق، کلام و عرفان شریعت، همچون باغی است بس فراخ و پربار، که در آن درختان گوناگونی روییده‌اند. فقه، درخت تنومند و پرشاخ و برگی است که احکام و دستورات عملی دین را در خود جای داده است. اخلاق، درخت دیگری است که میوه‌های شیرین فضائل و ارزش‌های انسانی را به ارمغان می‌آورد. کلام، درخت استواری است که ریشه‌های اعتقادات و باورهای دینی را در خاک عقل و استدلال محکم می‌کند. و عرفان، درخت بلندقامتی است که شاخه‌هایش به سوی آسمان معرفت و شهود الهی کشیده شده است. این درختان، هر یک بخشی از باغ شریعت را زینت بخشیده‌اند و در عین تمایز، با یکدیگر در ارتباط و تعاملند. 📌پرده دوم: آبشخور وحی و جویبار اجتهاد ▪️همه این درختان از یک آبشخور سیراب می‌شوند: وحی الهی. اما نحوه رسیدن این آب حیات به هر درخت متفاوت است. فقه، همچون جویباری است که آب وحی را به صورت احکام و دستورات عملی به زمین می‌رساند. این جویبار، با اجتهاد فقها، مسیر خود را در طول زمان و متناسب با شرایط گوناگون، هموار می‌کند. اخلاق، همچون شبنمی است که بر برگ‌های درختان می‌نشیند و آن‌ها را تازه و شاداب می‌سازد. کلام، همچون بارانی است که از آسمان عقل و استدلال بر زمین می‌بارد و ریشه‌های اعتقادات را آبیاری می‌کند. و عرفان، همچون چشمه‌ای است که از دل زمین می‌جوشد و جان‌های تشنه را سیراب می‌کند. 📌پرده سوم: نسبت ظاهر و باطن، قشر و لب ▪️فقه، ظاهر شریعت است و اخلاق، باطن آن. فقه، قشر دین است و اخلاق، لب آن. فقه، به رفتار ظاهری انسان می‌پردازد و اخلاق، به نیت و انگیزه درونی او. فقه، به "چه باید کرد" پاسخ می‌دهد و اخلاق، به "چگونه باید کرد". فقه، همچون پوست میوه است که از آن محافظت می‌کند و اخلاق، همچون گوشت شیرین میوه است که لذت واقعی را به ارمغان می‌آورد. این دو، مکمل یکدیگرند و بدون هم، ناقص خواهند بود. همانگونه که پوسته بدون میوه ارزشی ندارد و میوه بدون پوسته آسیب پذیر است. 📌پرده چهارم: فتوا، پلی میان فقه و زندگی اجتماعی ▪️فتوا، همچون پلی است که فقه را به زندگی اجتماعی متصل می‌کند. فتوا، احکام کلی فقه را در موارد خاص و مصادیق جزئی، تبیین و تطبیق می‌کند. فتوا، به سؤالات و ابهامات مردم در مورد مسائل دینی پاسخ می‌دهد و راهنمای عمل آن‌ها در زندگی روزمره است. فتوا، همچون نوری است که راه را در تاریکی‌ها روشن می‌کند و از سرگردانی و گمراهی جلوگیری می‌کند. فتوا، باید با در نظر گرفتن مقتضیات زمان و مکان و با بهره‌گیری از دانش و تخصص‌های گوناگون، صادر شود تا بتواند به بهترین شکل، نیازهای جامعه را پاسخ دهد. 📌پرده پنجم: نسبت کلام و عرفان ▪️کلام و عرفان نیز دو روی یک سکه‌اند. کلام، عقلانیت دین را تبیین می‌کند و عرفان، تجربه شهودی آن را. کلام، به "چرا"ها پاسخ می‌دهد و عرفان، به "چگونه"ها. کلام، همچون نقشه‌ای است که راه را نشان می‌دهد و عرفان، همچون سفری است که به مقصد می‌رساند. کلام، استدلال می‌کند و عرفان، شهود می‌کند. این دو نیز مکمل یکدیگرند و هر یک، بخشی از حقیقت دین را آشکار می‌سازند. کلام، همچون پایه های یک ساختمان است و عرفان، همچون گنبدی که بر آن قرار می گیرد.
📌جمع‌بندی: ▪️فقه، اخلاق، کلام و عرفان، هریک بخشی از حقیقت دین را نمایان می‌سازند و در عین تمایز، با یکدیگر در ارتباط و تعاملند. شریعت، همچون باغی است که این علوم، درختان آن هستند. فتوا، پلی است که فقه را به زندگی اجتماعی متصل می‌کند. فهم نسبت میان این علوم و ارتباط آن‌ها با شریعت، فتوا و زندگی اجتماعی، برای درک جامع و عمیق دین، ضروری است. این فهم، ما را قادر می‌سازد تا دین را به عنوان یک نظام جامع و پویا، در زندگی فردی و اجتماعی خود جاری سازیم. @hamed_mohamadjani
🔰 موضوع: رابطه فقه و قانون (مطالعه موردی: رابطه فقه و قانون در مرکز بیت الحکمه تونس) 🎙 ارائه دهنده: آیت الله احمد مبلغی ▫️ دبیر علمی: حجت الاسلام محمدرضا مختاری ⏰ زمان: چهارشنبه، 12 دی ماه 1403، ساعت 14 الی 15:30 🕌 مکان: مشهد مقدس، حرم مطهری رضوی، مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام) 🕌 مدرسه عالی فقاهت عالم آل محمد(علیه و علیهم السلام) https://eitaa.com/mfaam_razavi