eitaa logo
کشتهٔ اشک
209 دنبال‌کننده
44 عکس
14 ویدیو
0 فایل
اشعار حامد آقایی# ای خواستنی ترین عزیز عالم آقای بهشت یا اباعبدالله ادمین 09124886897
مشاهده در ایتا
دانلود
بیدار شو عزیز دلم وقت خواب نیست حتی به خواب دیدنِ تو حرف آب نیست مهمانِ تیغ و تیرِ سه شعبه شدیم ما در این دیار خشک ، محبت ثواب نیست می سوزد از غمِ تو فقط ظلّ آفتاب قلبی دگر برای لبِ تو کباب نیست شرمندهٔ حسین شدم تا که گفتم آب شرمنده گشت گفت ببخشید آب نیست هشتاد و چار مضطرب این سو نظاره گر برعکس ، آن طرف به دلی اضطراب نیست آب ست دور تو که به اسراف می رود اما به جز سه شعبه برایت جواب نیست این وقت آخری به خدا می کنی نگاه قربان رتبه ات که به چشمت حجاب نیست ای کوچکِ به نیزه بگو بر عموی خود بر پای عمه هیچ کس اینجا رکاب نیست آنقدر کربلا شده ام پیر که مرا هر کس که دید گفت به خود این رباب نیست باید به نام تو قسمش را بیاورد زیرا پس از تو ذکر کسی مستجاب نیست
گلوی تو عوض آب ، خورده تیر عزیزم چکیده از لب تو خون به جای شیر عزیزم رسانده باد فقط بوی آب را به مشامت که سهم تو به جز این نیست در کویر عزیزم جوابِ خواهش من را چه زود داد سه شعبه پس از سه روز تو خوابیده ایی چه دیر عزیزم نگاه کن به روی خاک ، جای خون گلویت روان شده عرق شرم در مسیر عزیزم به احتیاط بمان روی نیزه تا که نیفتی به هر طریق شده نیزه را بگیر عزیزم به روی نیزه فقط با صدا مرا بشناسی رباب می شود از این به بعد پیر عزیزم
فرات بود ، ولیکن نبود آب اینجا که بود مهریهٔ فاطمه سراب اینجا صدایِ گریه ، نمی داد رنجشان انگار که بی محلیِ بر طفل شد ثواب اینجا به روی دستِ پدر تا که طفل بالا رفت نسوخت هیچ دلی غیرِ آفتاب اینجا مگر به گوشِ علی ، تیر خواند لالایی ؟ که بُرد کودکِ معصوم را بخواب اینجا غروبِ روز دهم زود اتفاق افتاد سپهر گشت به خونِ گلو خضاب اینجا حسین تنها شد وای بر دل زینب خدایِ صبر گرفت از غم اضطراب اینجا سه روز زخم تنش را که نور تازه گذاشت حرام کرد به خود سایه را رباب اینجا
برای کشتن قبله خدا خدا کردند هوا هوای مدینه ست کوچه وا کردند شبیه زخمِ محبت ، نیامده زخمی تو می روی و از این تن جگر جدا کرده اند به راه و رسم یهودند این مسلمانان که باز رسم پیمبر کشی بنا کردند هرآنچه جسم تو را ریز کرده اند به جاش مرا به داغ بزرگی ست مبتلا کردند ببخش موی تو این بار دست دشمن رفت به خون فرق تو یک دشت را حنا کردند چقدر روح مرا بد گرفته اند از من که ذره ذره تو را از دلم جدا کردند
چه ماهِ پرده نشینی ست در میانهٔ خون که رفته موی چلیپاش بین شانهٔ خون همیشه روی نکو بود علامتش اما حسین آمده تا جسم با نشانهٔ خون میانِ علقمه رودیست می رود از فرق به جای علقمه گوئید آشیانهٔ خون اگر زبانهٔ آتش به روی زهرا خورد نشسته است به یادش در این زبانهٔ خون چه خوب خواست بمیرد برای دیداری رسید مادر سادات در بهانهٔ خون
آن روز بر تو آسمان هم گریه می کرد عیوق بلکه کهکشان هم گریه می کرد بر جسم زیر آفتابت ای برادر حیوان به زیر سایه بان هم گریه می کرد باید به خوشحالی ز تو می برد خاتم می رفت اما ساربان هم گریه می کرد ای برکت نانِ همه ، با ملک ری هم گندم به آب دیده ، نان هم گریه می کرد یوم علی صدر النبی ای من بمیرم بر سینه ات تیر و کمان هم گریه می کرد شلاق ها اشک حرم را در نیاورد تو گریه کردی ، کاروان هم گریه می کرد تر گشت چوب خیزران از خون و از اشک چونکه برایت خیزران هم گریه می کرد
سوی مقتل به زور سرنیزه شاه را بی حبیب می بردند تطمئن القلوب را آن روز با غضب با نهیب می بردند تا که دفنش کنند در گودال تشنه را سمت شیب می بردند سنگ انداختند جای لحد از کفن بی نصیب می بردند ماند عریان به خاک و خنجرها جسم را از غریب می بردند بدنی هم نماند پس با خود نعلها بوی سیب می بردند
فقیرِ شاهم و تا هست ، دولتم باقیست و دائم از کرم دوست ، صحبتم باقیست به معجزاتِ خودش بارها تکانم داد کنار او همهٔ عمر حیرتم باقیست حسین گفتن ها بس که داشت شیرینی که تا دقیقه دیدار لذتم باقیست برای سود به سمت کسی نخواهم رفت که با دو دیده پر اشک ، ثروتم باقیست بهشت من شده آغاز ، دیر هنگامی ست حسین هست وَ تا هست جنتم باقیست اگر مرا به جهنم برند می گویم هنوز بر گلِ رویش محبتم باقیست هنوز گریه ی سیری نکرده ام ، هر چند به قدر بحر کنم گریه ، حسرتم باقیست
عمر ، را بی تو دمی تاب نمی آوردیم بی تو ای بوی خوش سیب ، چو برگی زردیم ما فقط با دمِ گرم تو رفاقت داریم که به جز دوستی ات با همه عالم سردیم روضه خوان های تو اینقدر اگر محبوبند تو بیایی چقدر دور خودت می گردیم تو اگر دستِ کریمی همه دم مسکینیم و اگر مرهمِ مایی ، همه دم ما دردیم در غمت قول ، که مردانه فقط خرج کنیم گر نگرییم زنانه بخدا نامردیم عمرمان را همه در وقف زیارت بردیم لحظه ها را به همین شوق شمارش کردیم
قسم به اشک به بارانِ سیدالشهدا (ع) که می رویم به قربانِ سیدالشهدا به یا حسین ، جهان را حسینیه سازیم قسم به ذکرِ حسن جان سیدالشهدا به گریه ، خنده کنند عده ای و در محشر به خنده آید ، گریان سیدالشهدا شبیهِ کوه بمانیم ، پای این پرچم به دست ماست چو دامان سیدالشهدا چو بود ، پرده نگه دار غارتش کردند گواه ما ، تن عریان سید الشهدا تنور رفت که نانش به اربعین برسد شدیم سیر به احسان سیدالشهدا حرم نرفتن و شک را ، محل نده اصلا که می رویم به فرمان سید الشهدا بگو به شادیِ ارواحِ کربلائی ها سلام بر لبِ عطشان سیدالشهدا
به دوش نیزه جهانِ منی در آن بالا حسین ، روح و روانِ منی در آن بالا اگر چه شام برای اسیر نا امن ست چه بیم ، تا تو امان منی در آن بالا نگاه کردنِ بر تو نماز می خواهد سر بریده ، اذان منی در آن بالا به هر که گفت حسینت کجاست ، با دستم نشان دهم که نشان منی در آن بالا به پای خویش نرفتم به هیچ بازاری بهانه ای و توان منی در آن بالا برای خوردن سنگ اینقدَر تلاش نکن هنوز حافظ جان منی در آن بالا به روی تل ، نگران تو بودم آن لحظه و حال تو نگران منی در آن بالا