سخنرانی #سرکار_خانم_نصیری
#مهارت_مدیریت_زمان
#قسمت_سوم
✅قرار شد کارایی رو که به ما مربوط نمیشه از برنامه مون حذف کنیم
دیگه چیا هستن:
۳. سوالات و مکالمه های بیهوده رو حذف کنیم از برنامه امون
🔹مثل پرسیدن قیمت لباس جاری
به من چه که چند خریده لباسش
و
یا این لباس و شوهرش خریده یا پدرش به من ربطی نداره؛
از مادرشوهرش پرسیده مادرشوهرمون تو عروسی چند شاباش به بچه تو داد؟
... وقتی میفهمه کلی ناراحت میشه😡
#خداوند در #قرآن فرموده:
" لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسوءکم "
سوالاتی روکه موجب آزار شما میشه رونپرسید🔹
وقتی میدونی ممکنه اذیت شی خب نپرس😒
✅همچنین کارهایی که جز وظایف ماهست روبه دقیق ترین شکل مورد انجام بدیم.✅
👌خونه داری
👌بچه داری
👌شوهرداری
👌درس خوندن
🗡هیچ قتلی بالاتر از #کشتن زمان نیس🔪
هدر دادن وقت یه جورایی کشتن حساب میشه زمان هم گردن ما حق داره نه تنها نباید به معصیت سپری بشه بلکه به بطالت هم نباید بگذره
✅ادامه دارد ...
کانال رسمی سرکارخانم #نصیری
#زندگی_الهی
https://eitaa.com/zendgi_elahi96
مشاوره | حامیان خانواده 👨👩👧👦
. #نکات_همسرداري #قسمت_دوم #پیشگیری_از_خیانت 🔺اگه تصور میکنید با گفتن "همسر فلانی..." میتونید ه
.
#نکات_همسرداري
#قسمت_سوم
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#آهای_خانم #آهای_آقا
عصبانی ماندن نسبت به کسی که واقعا عاشقش هستید برای مدت طولانی غیرممکن است !
اگر بیش از 3 روز از کسی #عصبانی بودید، مطمئن باشید که دیگر #عاشق او نیستید!
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade
رمان 🌺 #سجاده_صبر
🌺 #قسمت_سوم
کنترل تلویزیونو گرفت وخاموشش کرد.
سهیل باتعجب نگاهش کرد وگفت:
-چرا خاموش کردی؟
-می خوام باهات حرف بزنم
سهیل لبخندی زد و گفت: به به، بفرمایید سرکار زندگی
بعدم دستش رو گذاشت زیر چونشو به فاطمه نگاه کرد
نگاه سهیل خیلی سنگین تر از چیزی بود که فاطمه تصورش رو میکرد، توی دلش شروع کرد به خوندن آیت الکرسی، سکوت فاطمه باعث شد سهیل کمی مشکوک بشه ،حالت جدی ای به خودش گرفت و گفت:
-بگو، منتظرم، از چی میترسی؟
-امروز سمانه خانم اومده بود اینجا
-خب؟
-میگفت شوهر تو با این پیردختر طبقه بالا نسبت فامیلی ای داره که انقدر باهاش گرم میگیره؟
سهیل سکوت کرده بودو با کمی اخم فاطمه رو نگاه میکرد، فاطمه ادامه داد:
-خانم سهرابی همکارت بهت پیام داده بود، من ناخود آگاه خوندمش، اولش فکر کردم اشتباهی به جای اینکه برای شوهرش بفرسته برای تو فرستاده... اما خب اسم تو رو صدا زده بود .... راستی چند روز پیش که اومدم شرکتتون،
نیم ساعت زودتر رسیدم، صدای تو و منشیت و حرفهایی که میزدید رو شنیدم، توی مهمونی خونه خاله جون اینا، چشمکاتو به دوستای مرضیه دیدم...
فاطمه همین جور میگفت و میگفت و نگاه سهیل سنگین تر میشد و اخمهاش بیشتر توی هم میرفت. که ناگهان وسط حرفهای فاطمه داد زد:
-بس کن.
فاطمه همچنان سرش پایین بود، اما سکوت کرد و چیزی نگفت، انگار برای اولین بار داشت به سهیل میگفت من خیلی چیزا رو میدونم، سهیل گیج و سردرگم بود، باورش نمیشد که فاطمه این حرفها رو بهش زده باشه، خجالت میکشید، احساس شرم میکرد، احساس انزجار، اما نمی خواست خودش رو از تک و تا بندازه، تا الان فکر میکرد فاطمه نمی فهمه، یا شاید براش مهم نیست، اما الان وقتی صدای لرزان و پردرد فاطمه رو شنید نمی دونست چی باید بگه.
سکوت بدی بود، نه سهیل حرفی میزد و نه فاطمه، هر دو منتظر بودن طرف مقابل حرفی بزنه که آخر هم فاطمه شروع کرد:
-طلاقم بده
همین جمله دو حرفی کافی بود که سهیل مثل سنگ خشکش بزنه، باورش نمیشد، فاطمه و طلاق، نمی تونست حتی تصور کنه که یک روز فاطمه عزیز و دوست داشتنیش پیشش نباشه، از طرفی حرفهای اول فاطمه بهش فهموند که
اگر فاطمه طلاق می خواد علت منطقی ای داره، گیج بود، از جاش بلند شد، چرخی دور خونه زد، توی موهاش دست کشید و چند تا نفس آروم کشید.
به فاطمه حق میداد، به خودش هم حق میداد، شاید روابط نامشروعی با دخترای دیگه داشته، اما هیچ وقت دختری رو دوست نداشته، همیشه برای رفع این میل سرکشش دست به این کارها زده، کارهایی که از دوران مجردی بهش عادت کرده بود و نمی تونست با ازدواج با فاطمه یکهو روی همه اون عادتها خط بکشه، دختران زیادی رو در آغوش گرفته بود، اما همیشه از این هم آغوشی بوی تعفن احساس میکرد و البته لذتی که براش عادت شده بود و شهوتی که آروم گرفته بود، حتی ازدواج با اولین و تنها دختری که عاشقش شده بود و از صمیم قلب دوستش میداشت، نمی تونست مانع اون میلش و شهوتش و عادتش بشه.
با خودش کلنجار میرفت، نمی دونست چی بگه، امیدوار بود حداقل فاطمه فقط فکر کنه که اون با دخترای دیگه لاس میزنه، دعا میکرد ندونه که این لاس زدن برای رسیدن به اون لذت بوده.
فاطمه که سردرگمی سهیل رو دید دلش بیشتر از قبل گرفت، با خودش میگفت: آخه چرا؟ مگه من چی کم گذاشتم براش؟ همیشه بهترین لباسهام، بهترین آرایشهام برای اون بوده، چرا باید این طور به من خیانت کنه، جوابی پیدانمیکرد، به مردی که روزی عاشقش بود اما الان تنها پیکره ای از عشقش مونده بود نگاهی کرد و از جاش بلند شد و رفت توی اتاقش،روی تخت دراز کشید و آروم و بی صدا اشک ریخت.
اما سهیل تا صبح نخوابید
صدای گوشی فاطمه بلند شد که ...
#این_داستان_ادامه_دارد ...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade
#حسینیه_منازل:
#منبر_مجازی
#قسمت_سوم
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا نائبه الزهرا
السلام علیک یا شریک الحسین
السلام علیک یا کعبه الرضایا
وفات خانم حضرت زینب سلام الله علیها را به همه شما عزیزان تسلیت میگویم
حضرت فضایل زیادی دارند اما اینکه در مقاله های اجتماعی و پایان نامه های مختلف روانشناسی و مباحث خانواده از حضرت اش بگویند نشان دهنده این است که نباید ایشان را فقط به عنوان یک الگوی مذهبی و دینی نگاه کرد
ایشان مصداق بارز انسان کامل هستند و در تمام ابعاد زندگی الگوی تمام عیار هستند، برخی از فضایل ایشان را بصورت کوتاه برایتان می گویم
♦️جود و سخاوت حضرت زینب (سلام الله علیها)
🔶روزی میهمانی برای امیرالمؤمنین (ع) رسید. آن حضرت به خانه آمده و فرمود: ای فاطمه، آیا طعامی برای میهمان خدمت شما میباشد؟ عرض کرد: فقط قرض نانی موجود است که آن هم سهم دخترم زینب می باشد. زینب (س) بیدار بود، عرض کرد:
♦️ای مادر، نان مرا برای میهمان ببرید، من صبر می کنم. طفلی که در آن وقت، چهار یا پنج سال بیشتر نداشته این جود و کرم او باشد، دیگر چگونه کسی می تواند به عظمت آن بانوی عظمی پی ببرد؟ زنی که هستی خود را در راه خدا بذل بنماید، و فرزندان از جان عزیزتر خود را در راه خداوند متعال انفاق بنماید و از آنها بگذرد بایستی در نهایت جود بوده باشد. 1
🔖شجاعت حضرت زینب سلام الله علیها
🔖عفت حضرت زینب سلام الله علیها
♦️در مجلس یزید، هنگامى كه چشم زينب كبرى(عليها السلام) به سر خونين برادرش امام حسين(عليه السلام) افتاد، با صداى محزونى كه دل ها را به وحشت مى انداخت فرياد زد:
🔶«يا حُسَيْناهُ! يا حَبيبَ رَسُولِ اللهِ! يَابْنَ مَكَّةَ وَ مِنى، يَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ سَيِّدَةَ النِّساءِ، يَابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفى»؛ (اى حسين اى محبوب رسول خدا، اى پسر مكه و منا، اى پسر فاطمه زهرا، بانوى همه زنان جهان، اى پسر دختر (محمد) مصطفى).
راوى اين ماجرا نقل مى كند: به خدا سوگند با اين نداى زينب(عليها السلام)، تمام كسانى كه در مجلس بودند گريستند و در آن حال يزيد ساكت بود...!!
🔷يزيد لعنة الله عليه دستور داد چوب خيزرانش را آوردند و با آن به لب و دندان امام حسين(عليه السلام) مى زد.😭
♦️ ابو برزه اسلمى (كه از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بود و در آن مجلس حضور داشت) خطاب به يزيد گفت: اى يزيد! آيا با چوبدستى ات به دندان حسين فرزند فاطمه مى زنى؟!
🔸من به چشم خود ديدم كه پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله)، لب و دندان حسين(عليه السلام) و برادرش حسن(عليه السلام) را مى بوسيد و مى فرمود: «أَنْتُما سَيِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنَّةِ، فَقَتَلَ اللهُ قاتِلَكُما وَلَعَنَهُ، وَأَعَدَّلَهُ جَهَنَّمَ َوساءَتْ مَصيراً»؛ (شما دو نفر، سرور جوانان اهل بهشتيد، خداوند كشنده شما را بكشد و مورد لعن قرار دهد و براى او جهنم را فراهم ساخته و بد جايگاهى است).
🔲 يزيد لعنة الله عليه خشمگين شد و دستور داد او را از مجلس بيرون كردند.
يزيد كه سرمست از باده غرور بود و گمان مى كرد در كربلا پيروز شده، اين اشعار را كه سند زنده ديگرى بر عدم ايمان او و آل اميه، نسبت به مبانى اسلام بود، با صداى بلند خواند:
🔸كاش بزرگان من كه در جنگ بدر، كشته شده بودند، امروز مى ديدند كه قبيله خزرج چگونه از ضربات نيزه به زارى آمده است.
در آن حال، از شادى فرياد مى زدند و مى گفتند: اى يزيد! دستت درد نكند!
من از فرزندان «خندف» (2) نيستم، اگر از فرزندان احمد [رسول خدا(صلى الله عليه وآله)] انتقام نگيرم).
♦️اينجا بود كه زينب دختر على بن ابى طالب(عليه السلام) برخاست و خطبه اى غرّا خواند ...
🔸در ادامه اين خطبه كوبنده فرمود:
«أَ مِنَ الْعَدْلِ يَابْنَ الطُّلَقاءِ! تَخْدِيرُكَ حَرائِرَكَ وَ إِمائَكَ، وَ سَوْقُكَ بَناتِ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم سَبايا، قَدْ هَتَكْتَ سُتُورَهُنَّ، وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ، تَحْدُو بِهِنَّ الاَْعداءُ مِنْ بَلد اِلى بَلد، يَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَناهِلِ وَ الْمَناقِلِ، وَ يَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِيبُ وَ الْبَعِيدُ، وَ الدَّنِيُّ وَ الشَّرِيفُ، لَيْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجالِهِنَّ وَلِيُّ، وَ لا مِنْ حُماتِهِنَّ حَمِيٌّ، وَ كَيْفَ يُرْتَجى مُراقَبَةُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَكْبادَ الاَْزْكِياءِ، وَ نَبَتَ لَحْمُهُ مِنْ دِماءِ الشُّهَداءِ،...
🔻(اى پسر كفّار آزاد شده! (5) آيا اين از عدالت است كه تو زنان و كنيزان خود را پشت پرده ها بنشانى، ولى دختران رسول خدا(صلى الله عليه وآله) را اسير كرده و به اين سو و آن سو بكشانى و در حالى كه پرده حرمت آنان را دريده و چهره هاى آنان را در معرض ديد مردم قرار داده اى، آنها را توسط دشمنان در شهرهاى مختلف بگردانى، تا مردم هر كوى و برزن به تماشاى آنان بنشينند و افراد دور و نزديك و پست و شريف به چهره هايشان
سخنرانی #سرکار_خانم_نصیری
#قسمت_سوم
▶️چند مورد از بهترین استفاده هااززمان:
1⃣دکترثربن زبان رو حین رفت و آمد به اداره یادگرفته
2⃣دکترصحیحی زبان رو حین رفت و آمد به تهران در مترو واتوبوس یادگرفته وتافل امتحان داده
باوجودی که به گفته خودشون متنفرن از زبان😳
حالا حساب کن اگه علاقه داشت چی میشد😊
3⃣الیهاهوربت آهنگری که تنهابا شنیدن، ۱۸زبان و۲۰لهجه ی مختلف اروپایی رو ازبرشد
4⃣بوعلی سینا۲۳۸کتاب،رساله ومقاله داره
که بیشترشو در دوران زندان یارفت و آمد و سفرنوشته
5⃣کتاب معروف لمعه که۵۰ صفحه داره رو شهیدثانی در زندان نوشته
کتابی که شرح های بسیاری ازش منتشر شده و مورد مطالعه قرار گرفته.
6⃣علامه حلی به اندازه ای کتاب نوشته که هیچ کس به پای اوهم نمیرسه.
علامه حلی قبل از رسیدن به بلوغ مجتهد شده و مردم برای پیروی ازش فقط منتظربودن به بلوغ برسه
🔹بررسی کردن که ایشون به طور متوسط روزی ۱۰۰۰خط نوشته اند🔹
7⃣مرحوم مدرس تبریزی کتاب مترادفات
زبان فارسی رو درحین صبحانه خوردن نوشته اند.
یه لقمه میخوردن تاقورت بدن یه خط نوشته بودن
8⃣ایت الله طباطبایی کتاب المیزان روزمانی که غذا میخوردن نوشتن
ایشون به جرات گفته من یک دقیقه ازعمرم روتلف نکردم.
⭕️جرات میخواداین حرف رو زدن⭕️
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
@hamianekhanevade