eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.8هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
624 ویدیو
42 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🦋 🕯 🌿 یامين همانطور که عکس را نگاه می کرد به این فکر کرد چرا هيچ کدام از روزهای زندگی در ایتاليا را به خاطر نمی آورد ؟! عکس تصویر خودش در کنار یک پيرزن بسيار زیبا بود که دست راستش دور کمر یامين حلقه شده بود و او هم با پيراهن نيلی رنگی دست چپش را دور شانه های ظریف پيرزن حلقه کرده بود ، لبخند زیبایی که نشان از عميق بودنش می داد روی لب های هر دو توجه را جلب می کرد ... پرسيد : م مگر اونجا چطوری بود که من اینطور از ته دل لبخند روی لب داشتم -اونجا ویژگی خاصی نداشته و ندارد و دليل لبخندهای از ته دل فقط یک دليل دارد : بودن با آدم هایی که دوستشان داریم . و یامين با خودش درگير شد که هر چقدر اون آدم ها را دوست داشته باز هم نمی توانسته بدون یاسين حالش خوب باشد ، دوباره پرسيد : +یعنی هيچ وقت غمگين نبودم ؟ هميشه شاد بودم ؟ - نه هميشه خوشحال نبودی ، بعضی مواقع در فکر فرو می رفتی و آه عميق می کشيدی . پس حدسش درست بود ... بدون یاسين حالش خوب نبوده و اون لبخند ها گذرا بوده ... یامين اینبار بدون مقدمه و ناگهانی پرسيد : +تو چرا به ایران اومدی ؟ - یک سری اتفاقات باعث شد من بيام . + چه اتفاقاتی -بعدا خانواده ات برات تعریف می کنن . مخب چرا هنوز موندی ؟ - چون نمی تونم بدون تو به ایتاليا برگردم . +چرا نمی تونی ؟ - حضور من آزارت می ده ؟ و یامين با خودش فکر کرد نه حضور این پسر چشم آبی آزارش نمی دهد بلکه آرامش هم می دهد و از همين آرامش می ترسد ... پاسخ داد : + نه اصلا بحث آزار نيست ، فقط برام جای سواله که مگر رابطه ما به چه شکل بوده که تو رو وادار به موندن می کنه ؟ - به زودی می فهمی که رابطه ی ما به چه شکل بوده ... +می خوام همين الان بفهمم . - نميشه ... الان نميشه ذهن یامين درگير این موضوع شد که چه رابطه ای بين او و یک پسر مسيحی ایتاليایی وجود داشته ؟! * + نه ، ما چنين اجازه ای به تو نمی دیم . - آخه اینطور من احساس بهتری دارم . اکرم خانم مداخله کرد : + نادر پسرم بهش بگو اگر بره هتل انگار به ما بی احترامی کرده . اینبار نرگس کارلو را مورد خطاب قرار داد و به انگليسی گفت : - پسرم ما ایرانی ها اخلاق های خاص و متفاوتی داریم یکی از این اخلاق ها این هست که اگر مهمانمان هتل را به خانه ما ترجيح بده خيلی ناراحت می شيم . - اوه ، نه من چنين قصدی ندارم فقط احساس کردم هتل برای من بهتر خواهد بود نادر پرسيد : پچطور چنين احساسی کردی ؟ - آخه از وقتی که موضوع علاقه من و یامين رو متوجه شدید رفتارتون با من مثل قبل نيست ! نرگس و نادر همزمان به هم نگاه کردند ، انگار با این نگاه حرف کارلو را تایيد می کردند ، کارلو که از سکوت به وجود آمده فهميد احساسش درست بوده از همه خداحافظی کرد ، اکرم خانم که اصلا نمی توانست با رفتن مهمانشان به هتل کنار بياید و از صحبت های بين کارلو و پدر ومادر یامين هم چيزی متوجه نشده بود محکم توی صورتش کوبيد و گفت : - نادر این بچه داره می ره هتل ؟! + اکرم خانم هتل براش بهتره -خاک بر سرم ، کجای هتل از خونه بهتره ؟! و نادر در مقابل با اکرم خانم هميشه مغلوب بود و مثل اکثر مواقع سکوت کرد و اکرم خانم هم از چشم غره اش نادر و نرگس را بی نصيب نگذاشت ، و پسر ایتاليایی با چمدانش از خانه متعلق به یامين خارج شد ... * ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝
۱۳ شهریور ۱۳۹۹