eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.7هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
596 ویدیو
40 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🦋 🕯 🌿 کــارلو پشــت بــه مــن روبــروي پنجــره اتــاق ایســتاده بــود ، محــض احتیــاط دســتی بــه صــورتم کشیدم و بغضمو قورت دادم ، به سمت کارلو رفتم ، دستمو دور بازوش حلقه کردم و سرمو بهش تکیه دادم ، انگار حرف زدن براش سخت بود : - من آمادگیشو ندارم . +آمادگی چیو - مرگ . با عصبانیت مشتی به بازوش زدم : + تو حق نـداري از ایـن حـرف هـا بزنـی ، اگـر یـک بـار دیگـه اسـم ایـن کلمـه منحـوس رو بیـاري به خدا قسم دیگه نه من نه تو ! سکوت کرد و چیزي نگفت ، ادامه دادم : +تو باید خوب بشی ، یعنی من مطمئنم که تو به زودي خوب می شی . در سـکوت بـه هیـاهوي مـردم داخـل خیابـان نگـاه مـی کـردیم ، هـر دو در یـک فکـر بــودیم ... تومور مغزي لعنتی که وسط خوشبختیمان افتاده بود ... + امکانش هست عملو یک هفته عقب بندازید ؟ - چرا +ما حتما باید به یک سفر بریم . - اما همسر شما شرایط سفرو نداره . +خواهش می کنم ، خیلی مهمه ! - پس هر اتفاقی افتاد مسولیتش با خود شماست ! +مسولیتش با من . و از اتاق دکتر خارج شدم ... کارهاي ترخیص انجام شد و با کارلو از بیمارستان خارج شدیم ، پشـت فرمـون نشسـتم و حرکـت کـردم ، کـارلو زیـادي غمگـین بـه نظـر مـی رسـید و مـن اصـلا دلم نمی خداست این حالشو ببینم ، دستشو گرفتم و گرم فشردم +حواست کجاست جناب دلوکا ؟ خیابون از همسر شما جذابتره ؟ - حواســم هــیچ کجــا نیســت ، یعنــی ایــن روزا متمرکــز کــردن حواســم ســخت شــده ... هــیچ چیـزي در ایـن دنیــا زیبـاتر از تـو بــراي مـن نیســت ، امـا وقتـی نگاهــت مـی کـنم فکــر میکـنم یعنــی قراره از دیدن این الهه زیبایی محروم بشم ؟ +شـما از هــیچ چیــزي قــرار نیسـت محــروم بشـی ، مــن بـه ایــن راحتیــا دســت از ســرت برنمــی دارم ، در ضـمن هـر کجـا بخـواي بـري مـن همراهـت هسـتم ، هـیچ وقـت ولـت نمـی کـنم ، حتـی شـده تا اون دنیا هم دنبالت میام ... کمی تند شد : - تو باید سالهاي سال زنده باشی . مثل خودش پاسخ دادم : +من هم دقیقا همین نظرو درباره تو دارم ! - اما نظر دکترها یک چیز دیگه است +عمر دست خداست نه دکتر ها . - در این که شکی نیست اما ... حرفشو قطع کردم : +لطفا جاي خدا تصمیم نگیر ... *** +مواظب خودتون و بچه ها باشید ما کمتر از یک هفته بر می گردیم . - شما هم مواظب خودتون باشید عسلم ، مخصوصا مواظب چشم آبی من باش . + حتما . به سمت آنجلا و فرانکو رفتم و روي زانوهام نشستم +بچــه هــا قــول بدیــد مــا کــه نیسـتیم کارهــاي خــوب انجــام بدیــدو مــادربزرگو خوشـحال نگــه دارید . هر دو همزمان گفتن : - قول میــــدیم . لبخندي زدم و هر دو روبوسیدم ، عجیب بچه هاي شیرین و دوست داشتنی اي بودند ، بـا اینکـه سـن بسـیار کمـی داشـتند امـا فهـم بسـیار بـالایی داشـتند ، هـیچکس از موقعیـت پـیش آمـده برایشـان توضـیح نـداده بـود امـا خودشـون وضـعیتو درك مـی کردنـد و سـوالی نمـی پرسـیدند ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝