رمان 🦋 #خدا_عشق_را_واسطه_کرد
🕯 #فصل_اول
🌿 #پارت_58
به خودم اومدم ، من دارم چه می کنم ؟! چرا توانایی گرفتن نگاهمو از
چشمان روشنش ندارم ؟!
چشم هامو بستم ، خدایا من رو ببخش ! گناهم ناخواسته بود ، باور کن !
رومو برگردوندم و سلام کردم ، بعد از چند ثانيه پاسخمو داد و جلوتر از من
راه افتاد ،
داخل ماشين که نشستيم تازه متوجه شدم ناخواسته لباس هامون همرنگه ،
هر دو سر تا پا سفيد پوشيده بودیم .
ماشين روبروی یک ساختمان ایستاد و کارلو پياده شد و چند دقيقه بعد با
بچه ها از ساختمان خارج شد ،
از ماشين پياده شدم و دست هامو باز کردم ، هر دو دست هاشونو از دست
های کارلو خارج کردند و به طرفم دویدند ،خم شدم و همزمان خودشونو تو بغلم انداختند ، هر دو رو فشردم و
ب*و*سيدم
بعد از کمی رفع دلتنگی همگی سوار ماشين شدیم و به سمت مقصدی که
من هنوز ازش اطلاع نداشتم راه افتادیم .
کارلو روبروی یک مرکز خرید ایستاد ، اگر قبلا بود از خوشحالی جيغی می زدم و دست هایم رو به هم می کوبيدم ،
اما خيلی وقته که خيلی از خوشی های کوچک قدیمی از وجودم رخت بربسته .
همگی وارد مرکز خرید شدیم ، معماری جذاب و منحصر به فرد ساختمان
اولين چيزی بود که نظرمو جلب کرد ،
کارلو قصد داشت برای بچه ها لباس بخرد و ما رو به سمت فروشگاه لوکس
و باکلاسی که فقط لباس بچه گانه داشت راهنمایی کرد ،
چرا این پسر ایتاليایی این زمان رو برای خرید انتخاب کرده ؟ دقيقا نزدیک
به عيد و زمانی که قبلا هميشه من با مامان به خرید لباس برای عيد می
رفتيم
بغضی عجيب گلومو می فشرد ، سعی کردم قورتش بدم و خودمو سرگرم
دیدن لباس ها کردم ،صدای بحث کردن آنجلا با کارلو باعث شد به سمتشون برم تا علت رو بفهمم ،
آنجلا انگار کلافه بود :
+نميخوام ، تو سليقه ات خوب نيست .
- تو که هميشه به سليقه من لباس می خری حالا ایندفعه چی شده من نمی دونم !
+دوستام مسخره ام ميکنن ، ميگن تاپ بنفش با شلوار سبز خيلی زشته .
یکدفعه انجلا چشمش به منی افتاد که لبامو جمع کرده بودم تا نخندم ،
حتی تصور دو رنگ بنفش و سبز کنار هم خيلی فاجعه اس !
دخترک چشم عسلی لجباز شد :
+ فقط به سليقه یامين لباس می خرم چون اون خيلی قشنگ لباس می
پوشه و عکس هامونو که دوستام دیدن همه گفتن یامين شبيه به مدل ها
لباس پوشيده ، منم ميخوام شبيه مدل ها بشم .
کارلو نگاه عميقی به من کرد :
- خيلی خب ، به سليقه یامين بخر .
آنجلا دست منو گرفت و به سمت رگال تاپ ها برد ، فرانکو هم با کارلو
همراه شد ،
تاپ صورتی رنگ دو بنده ای که روش شکل گل و پروانه و جنس بسيار
لطيفی داشت ،شلوار سفيدی که روی رون سمت راستش یک قلب صورتی داشت ،
کت سفيد آستين سه ربع که دور یقه و آستين هاش نوار صورتی دوخته شده بود
پيراهن عروسکی یاسی رنگ که آستين های کوتاه پفکی و دامن پفی داشت ،
تيشرت سفيد رنگی که روش عکس السا و آنا شخصيت های کارتون فروزن
چاپ شده بود ،شلوارک جين آبی روشن که لبه هاش به سمت بالا تا خورده بود و کمربند سفيدی داشت ، همه این لباس ها انتخاب من برای دخترک زیبا بود ،
آنجلا دونه به دونه لباس ها رو پوشيد و سعی می کرد عين مدل ها راه بره
و مدام می پرسيد الان شبيه مدل ها شدم و من تایيد می کردم ، تایيد من
دورغ نبود چون انصافا همه لباس ها خيلی زیاد به پوست سفيد و هيکل
توپولی اش می آمد ،
فرانکو هم به تقليد از آنجلا تک به تک لباس های انتخاب کارلو رو پوشيد
و تمام تلاشش مبنی بر این بود که شبيه به آنجلا راه بره
✍🏻 #فائزہعبدے
#این_داستان_ادامه_دارد...
#بنیاد_حامیان_خانواده_کاشان
╔═🦋🕯══════╗
@hamianekhanevade
╚══════🕯🦋═╝