eitaa logo
مشاوره | حامیان خانواده 👨‍👩‍👧‍👦
1.9هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
707 ویدیو
46 فایل
﷽ 🌱موسسہ‌مشاوره‌حامیان‌خانواده‌ڪاشان 🌱مدیریٺ:فھیمه‌نصیرۍ|مشاورخانواده 09024648315 بایدساخت‌زندگےزیبا،پویا،بانشاط‌ومٺعالےرا♥️ همسرانہ‌آقایان↯👨🏻 @hamsarane_mr همسرانہ‌بانوان↯🧕🏻 @hamsarane_lady سوالےداشتین‌درخدمٺم↯😊 @L_n1368
مشاهده در ایتا
دانلود
رمان 🦋 🕯 🌿 خم شدم و ساقه ی سبزی که دور مچ پای راستم پيچيده بود رو باز کردم ، خواستم گامی بردارم که مچ پام تير کشيد و چهره ام از درد جمع شد ، کارلو پرسيد : - نمی تونی راه بيای ؟ + گمان نمی کنم ! - بگذار من کمکت کنم . چشمامو بستم و سرمو جهت مخالف چرخوندم ، کارلو متوجه مخالفتم شد و با گام های بلند از من دور و به سمت خانه رفت ، غرورم اجازه نداد صداش بزنم و جلوی رفتنشو بگيرم ، هر لحظه درد پام بيشتر می شد و چند دقيقه ای بود که تنها مونده بودم ، چند باری سعی کردم خودم به تنهایی راه برم اما واقعا بدون اغراق درد پام اینقدر شدید شده بود که قادر به راه رفتن نبودم ، مچ پام وَرَم کرده و پوست سفيد رنگش قرمز شده بود ، از دور مادربزرگو به همراه نوه اش در حال نزدیک شدن دیدم ، مادربزرگ نگران بود - عسلم من ميخوام کمکت کنم . + اما برای شما سخته ! - از این حرف ها خوشم نمياد . و اجازه اعتراض به من نداد ، زیر بازومو گرفت و سعی کرد تکيه امو به خودش بده ، اما بدن ضعيف پيرزن مهربان توانایی کمک به من رو نداشت و نمی تونست من رو جابجا کنه ، دستشو از دور بازوم باز کردم : + مادربزرگ خواهش ميکنم ! - پس وسط این مزرعه تو ميخوای چه کنی ؟! من که توانایی کمک به تو رو ندارم ، به کارلو هم که اجازه کمک نمی دی ، دختر یک مقدار کوتاه بيا ! + آخه ... - عزیزم در موقعيت های خاص آدم نياز به کمک یک نفر دیگر داره ، مثل آتش نشان یا یک پزشک یا هر کسی که این کمک ازش برمياد ، هر دینی با هر قانونی حتما یک شرایط ویژه ای رو هم پيش بينی کرده و استثنایی هم قائل شده . اسلام کاملترین دین جهان این استثنا رو قائل شده ، در مورد لمس نامحرم استثا هم داره به این ترتيب که در شرایط اضطرار کمک به نامحرم و دست زدن به او برای نجاتش از نظر شرعی مانعی ندارد ، نفس عميقی کشيدم : + من مشکلی برای گرفتن کمک از آقای دلوکا ندارم . کارلو به سمتم اومد : - ميخوام بغلت کنم . مردمک های چشمم گرد شد ، دست راستشو دور شونم حلقه کرد و دست چپشو زیر زانوهام انداخت و خيلی راحت در یک چشم برهم زدنی روی هوا بودم شَرم قوی ترین حسی بود که در اون لحظه داشتم ، شَرم از خدای خودم ، درسته از نظر شرعی اشکالی نداشت اما نمی تونستم با خودم کنار بيام ، کارلو خيلی خونسرد به نظر می رسيد و درون من از گرمای دست هاش پر از تلاطم بود ، لمس نامحرم برای من اولين بار نبود و این تلاطم وجودم منو به تعجب واميداشت ! با صدای کارلو نگاهم سمت صورتش کشيده شد : - باید دور گردنم حلقه اش کنی . + چی ؟ - دستاتو ميگم . + اینطوری راحتترم . - بسيار خب ، حواسم نبود که اسلام تو با این چيزها مشکل داره . + دین اسلام به تنهایی برای من نيست و برای همه مردمه ، منتهی هر کس اختيار اینو داره که انتخابش کنه یا نه جوابی نداد ، مزرعه رو پشت سر گذاشتيم و وارد خانه شدیم ، به سمت مبل رفت و منو آروم روی مبل نشوند ، دست چپشو از زیر زانوهام بيرون آورد و دست راستش که دور شونه ام بود خيلی آروم و به حالت نوازش حرکت داد و با مکث برداشت ، نفس عميقی برای کنترل عصبانيتم کشيدم ، عصبانی بودم هم از کارلو بابت این حرکتش و هم از خودم بابت لذت ناشی از این حرکت که سرتاسر وجودمو فرا گرفت ، سعی کردم آروم باشم : + ممنون برای کمک و همچنين از اینکه سنگينی منو تحمل کردی . - از اونچه که فکر ميکردم سبکتری . و به سمت یکی از اتاق ها رفت. ✍🏻 ... ╔═🦋🕯══════╗    @hamianekhanevade ╚══════🕯🦋═╝