#پیام_مخاطبین
📌سخنی با بزرگترها...
من ۳۰ سالمه و همسرم ۳۲، دختر بزرگم ۸، دومی ۴ و سومی ۲ سالشه، در اوج ناباوری چهارمی رو باردارم.
خیلی پذیرشش برام سخت بود و کلی گریه کردم. نه به خاطر خودم، بیشتر به خاطر نگاه جامعه، دکتر هم بهم گفته بود دیگه باردار نشم چون برام خطرناکه ولی خدا خواست و شدم.
هيچ کس جز همسرم از این قضیه خبر نداره. اوضاع مالی رو به راهی نداریم اجاره نشینیم و ماشین نداریم. اما من آدم سقط کردن نبودم. به لطف خدا اصلا ویار ندارم و همه چی رو سپردم به خدا قطعا خدا حکمتی داشته که من نمیدونم.
روی سخنم با بزرگترهاست
الان من میترسم به پدر و مادرم بگم باردارم. چون شاید در ظاهر بهم چیزی نگن ولی میدونم نقل مجلس مردم و فامیل میشم. میدونم پشت سرم کلی حرف میزنن و مسخره میکنن که اینا بلد نیستن جلوگیری کنن و از این حرفا
میدونم پشت سرم میگن دوباره باردار شده پسر بیاره ولی فقط خدای بزرگ شاهده که اینجوری نیست و الان هم سر سوزنی جنسیت بچه برامون اهمیت نداره فقط دعا میکنیم صحیح و سالم به دنیا بیاد و منم زایمانم راحت باشه.
میدونم اگه مامانم بفهمه اول زنگ میزنه به خاله هام و خبر میده و کلی با اونا جلسه میذاره و منو میکنن نقل مجلس خودشون
میگن مستأجرها، ماشین نداره، با کرایه خونه زیاد تو خرج و مخارجش مونده چرا حامله شده؟ مامانم هم این حرفا رو با احتیاط که مثلا من ناراحت شم بهم میگه مطمئننم...
منم کلی جواب واسه این جور آدما آماده کردم.
ولی بزرگترهای عزیز لطفا اگر دل تو دل جوون ها نمی ذارید حداقل زخم به دلشون نزنید. خواهش میکنم.
رزاق خداست. پدر وظیفه مالی داره و مادر هم زحمت زایمان و بچه داری. من نمیدونم چرا بقیه نگرانن؟ چرا اظهار نظر بیجا میکنن؟
به شوهرم میگم شاید خدا به واسطه این بچه قراره ما رو صاحب خونه و ماشین کنه یه ذره از مشکلات مون کم بشه، ما که خبر نداریم از حکمت خدا....
ممنون که هستین یه ذره حرف زدم خالی بشم. من خودم تنها بزرگ و شدم و الانم تنهام و خدا رو شاکرم که بچهام هم جنسن و مثل من تنها نیستن...
تنهایی خیلی بده. من حتی دوستی ندارم که باهاش حرف بزنم و آروم بشم...
#بارداری_خداخواسته
#حرف_مردم
🪷🪷🪷"دوتا کافی نیست"| عضو شوید🪷🪷🪷