eitaa logo
حامیان انقلاب
297 دنبال‌کننده
20.3هزار عکس
14.4هزار ویدیو
836 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
. حکم حکومتی ‼️امامت در نظام اسلامی بر مدار رفق و مداراست.«وَ أَنَّ إِمَارَتَنَا بِالرِّفْقِ وَ التَّأَلُّفِ وَ الْوَقَارِ. در موضوع عده ای منتظر از جانب رهبری هستند تا حجّت را تمام شده تلقی کنند، این است، تا وقتی احکام اولیّه و عقل وجود دارد نوبت به که حکم حکومتی نیز از جمله آن است نمی رسد. رهبری با قول، فعل، و تقریر، و در مقام بیان، نظام اسلامی را اعلام نمودند. باید به این رشد، کمال و تشخیص رسید که امام جامعه بدنبال و آحاد جامعه است تا جامعه اسلامی پویا و بالنده تر شود، کما اینکه سیره امیرالمؤمنین علیه السلام چنین بود. بهتر از این را از رهبر انقلاب انتظار داریم.!؟ باید دقت داشت که عمل رهبری نیاز به و ندارد ، بلکه نیاز به دارد. باید مراقب بود تا «نومن ببعض و نکفر ببعض» در جامعه اسلامی تحقق نیابد که آفات عظمی خواهد بود و گزینشی را به جامعه القا نموده ایم که فرجام نیکوئی ندارد. ✍محمد جواد مقدم ⬛️ کانال شم سیاسی 👈👈👇👇 @SHamme_Siasi
﷽ -------- جنگ‌آوری و تنومندیِ او زبان‌زد است زینب که نگاهش می‌کند، دلش قُرص می‌شود عباس یک‌تنه، لشکرِ حسین است علمدار است سپهدار است . . اصحاب که یک به یک برزمین می‌افتند، نوبت به بنی هاشم می‌رسد عباس چشم دوخته به لبان مولا همه اذن می‌گیرند و می‌روند و بر...نمی‌گردند حسین می‌ماند و عباس و حمله‌ها و ولوله‌ها "اذنِ میدان بده پایان دهم این غائله را!" حسین نگاهی به برادر تنومندش می‌کند، نگاهی به خیمه‌ها "العطش، العطش... " . "برادرم! عطشِ زنان و کودکان را دریاب... مَشک را بردار و آب بیاور..." . . سی و پنج سال برای جنگاوری امروز آماده شده باشی! نزد حیدر کرّار فنون رزم آموخته باشی سال‌ها دوشادوش حسن و حسین علیهماالسلام تمرین جنگاوری کرده باشی همراه علی علیه‌السلام شمشیر زده باشی و درس پس داده باشی ناگهان امیر و امام‌ت بگوید برادرم، برو آب بیاور! جز عباس چه کسی می‌تواند این فرمان را بشنود و حتی لحظه‌ای در ذهن نیاورد: من با تمام توانمندی‌هایم و قدرت و جنگاوری ام، بروم دنبال آب؟! همانگونه که وقتی مولا فرمود یمین لشکر با تو، گفت چشم وقتی فرمود حفاظت از خیام با تو، گفت چشم حال گفته سِقایت حرم با تو... بی‌درنگ می‌رود! و در همین راه شهید می‌شود... در راه ... طبق ... با أَشْهَدُ لَکَ بِالتَّسْلِیمِ نه فقط تسلیم ظاهری بلکه تسلیم قلبی یعنی لحظه ای "در دل" هم، چون و چرا نکردن . برای من درس و است در مقابل و (درکنار ؛ که وه که چه مقامی‌ست...) . . سال‌ها درس خوانده‌ایم با چندی توانمندی و استعداد اما امروز در مشغول و هستیم و البته که در آینده ای نزدیک فعالیت‌های اجتماعی و تحصیلی خود را ادامه خواهیم داد ، امروز - بی ولی و امّا- برای من وظیفه است . پی‌نوشت: ۱- قمربنی هاشم علیه‌السلام این ادب، وظیفه گرایی، ولایت‌پذیری، تسلیم و اطاعت از امام را از که و کجا آموخت؟ در خانه، از مادرش! *"هرکه بهشتی می‌شود، پایه‌ی بهشتی شدنش از مادر است "* . ۲- ان‌شاءالله به جنگاوری هم می‌رسیم. در رشته‌های تخصصی خود پیش می‌رویم و صحنه‌های و اقتصادی را هم خالی نمی‌گذاریم. اگر هم قبل از آن رفتیم، خشنودیم که درراه وظیفه بوده... "والله ان قطعتموا یمیني انّي احامي ابداً عن ديني" . . @hejrat_kon @dr.mother8
❇️اصلاح چند باور نادرست ❌باور نادرست این است که هرگونه تمجید رهبری از شخص یا عملکردی مساوی با تایید کل عملکرد اوست و عدم طرح انتقاد علنی نشانه رضایت رهبری از آن مسوول است.در حالیکه 🔹رهبری "غالبا " نه همیشه نقاط مثبت عملکرد مسوولان و مردم را بصورت مستقیم مطرح می کنند. 🔹در هنگام طرح نقاط مثبت،گاهی به" حداقل های" مثبت هم توجه دارند.واین دلیل بر رضایت حداکثری نیست. 🔹غالبا نقاط منفی عملکرد مسوولان را بصورت مستقیم مطرح نمی کنند مگر در موارد خاصی.برای فهم انتقادات ایشان نباید منتظر طرح مستقیم انتقادات بود که اگر مستقیم ایراد نگرفتند حمل بر موافقت ایشان با یک عملکرد باشد بلکه باید مطالبات قبلی ایشان را از آن‌مسوول یا نهاد مدنظر داشت.چنانچه مسئول یا نهاد مورد نظر بر اساس آن مطالبات رفتار کرده عملکردش منطبق با خواسته رهبری است و اگر بر خلاف آن عمل کرده عملش بر خلاف خواسته رهبری است.پس برای ارزیابی ها همیشه نباید منتظر شنیدن انتقادات آشکار و عمومی باشیم!بلکه در بسیاری از موارد از دلالت های التزامی کلام رهبری و مقایسه با مطالبات قبلی شان می توان متوجه شد نسبت به یک عملکرد رضایت دارند یا خیر. منتشر کنید. 🔹فتح قلم🔹 https://eitaa.com/fatheGhalam
4.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺️ این جلسه، از آن دسته اسناد تاریخی است که یادگاری می‌ماند. برای آنها که سالها بعد متولد می‌شوند و نامی از می‌شنوند. به تک تک جملات در این یک دقیقه دقت کنید: می‌گوید سه هفته نزد امام رضا علیه‌السلام گریه می‌کردم که حضرت آقا از تصمیمش برای حکم ریاست قوه قضائیه منصرف شود ولی من در برابر اراده ایشان از خودم اراده‌ای ندارم... ما سربازیم در این میدان... فحش بدهند، به زن و بچه‌ات اهانت کنند، بله، م.ج.ا..هدت این چیزها را دارد... ◾️ زمان جلسه چند هفته مانده به انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ ◾️ هفته گذشته در سالگرد ایشان به همین نکته اشاره کرد که چه در مورد ریاست قوه قضائیه و چه در ریاست جمهوری ایشان علاقه و میلی نداشت و فقط به‌خاطر تکلیفش وارد شد. ➕️ @Yaminpour
❁ـ﷽ـ❁ من عاشق "شخصیت‌های دوم" داستان‌ها هستم. همان‌ها که یک گوشه‌ای از ماجرا قرار گرفته‌اند، اما اگر نباشند، داستان ناقص میشود، عوض میشود. همان‌ها که باید کنار "شخصیت اول" باشند تا درخشش ماجرا کامل شود. ⟡ ━━━━━━━ روضه‌خوان‌ها از حضرت مسلم بن عقیل می‌گویند، اما نگاه من -پس از اشک روضه و اندکی سبک کردن دل- به طوعه است. یعنی آن کسی که توجهم را جلب میکند و مرا به خود میخواند و خودم را از توی خودم بیرون میکشد و به چالش میکشد و میخواهد که خودم را جایش بگذارم و محک بزنم، طوعه است. یک شهر مرد، سفیر حسین علیه‌السلام را تنها گذاشته‌اند. یک شهر ادعا، پشت نایب امام را خالی کرده‌اند. مسلم که به دعوت هزاران نامه به این شهر آمده، حالا حتی یک مرد حامی هم اینجا ندارد. تنها و دل‌نگران در کنجی از سکوتِ حکومت نظامی شهر مینشیند. و حالا اینجا شخصیت دوم از گوشه تاریکی از داستان، بیرون می‌آید؛ متین، بی هیاهو، با یک سؤال ساده... و جوابی کوتاه که می‌تواند به اندام این زن هم لرزه ترس بیندازد و او را برگرداند به همان گوشه تاریک. اما زن قصد بیرون رفتن از صحنه ندارد، میخواهد که بماند و بدرخشد. چونان بزرگترین‌های تاریخ. بنابراین آگاهانه و قهرمانانه شخصیت اول را پذیرا میشود، پناه میدهد. کم نیست ها! جایی که مردان از ترس نام حسین و سفیر حسین علیهماالسلام، به کنج خانه‌ها و وَر دل زن‌هایشان پناه برده‌اند، این زن، جُور همه مردان شهر را می‌کشد. به نایب امام آب و پناه می‌دهد، در حالی‌که برای سر او جایزه تعیین شده و خون یاری‌گرانِ او مباح دانسته شده. شاید اینها به نظر "اتفاقی در یک لحظه" بیاید. اما نه. اگر یک عمر آزادمنشانه، متفکر، مسلط، حق‌گرا و شجاع زندگی نکنی، چطور می‌توانی در هجوم آن ارعاب و تهدید و جا زدنِ "همه"، "تو تنها" بایستی به ایفای نقش خود به پشتیبانی از حق؟ اصلا من می‌گویم اینهمه کوچه، اینهمه خانه، اینهمه در! چرا مسلم درست نشست پشت در خانه طوعه؟ فکر من این است: طوعه به گونه‌ای زندگی کرده بود که حالا این امتحان بزرگ را به خود خوانده. و خداوند که عاشق امتحان گرفتن از شاگرد زرنگ‌هاست، مسلم را کشانده بود درِ این خانه تا از نقش‌آفرینی این زن -جایی که همه مردها با نامردی و ذلت سکوت کرده‌اند- به ملائک آسمان خود مباهات کند: "انّی اعلمُ ما لا تَعلمون!" همین است که طوعه مرا با خودم درگیر می‌کند؛ مرا غرق در سؤال و ترس و نگرانی از خودم می‌کند. احتمالا من هیچ وقت جای مسلمِ داستان نخواهم بود، اما جای طوعه، چرا! جای طوعه بودن خیلی در زندگی ما محتمَل تر است؛ اگر کاری که کرد را به تصویری کلی ترجمه و تبدیل کنیم: "حمایت و‌ پشتیبانی از حق، ایستادن کنار امام و نماینده امام، هزینه دادن برای ولایت و مشارکت در یک ؛ در حالی که نه تنها مجازاتی در حد مرگ دارد و هیچ کس دیگری حاضر به آن کار نیست، بلکه برای ضد آن، پاداش مادی تعیین شده و برخی باافتخار به دنبال برعکس آن کار تو هستند." چقدر همه چیز در کربلای شما، باشکوه و تکان دهنده است ارباب! چه مدرسه‌ای راه انداخته‌اید برای همه تاریخ، همه بشر! ⟡ ━━━━━━━ آنجا که روضه‌خوان‌ها از شخصیت اول، مسلم می‌خوانند، من ذهنم درگیر شخصيت دوم، طوعه می‌شود: در های خطیر، من طوعه زندگی خود می‌شوم؟... ✍ هـجرتــــــ بله و ایتا @hejrat_kon روبیکا @dr_mother8_hejrat