🕊 در قفس رژیم بعث، گرفتار شده بودند، پرستوهایی بودند که دلشان می خواست خودشان را از آن قفس رها کنند، به عشق دفاع از امام و وطنشان، اسیر شده بودند، و معلوم نبود که کی می توانند آزاد شوند از این زندان هایی که به سختی حتی می توانستند بنشینند و یا حتی نفس بکشند، زندان هایی مثل الرشید، ابوغُریب و.... لحظه ای نشد در این چند سالی که در اسارت بودند، دست از اعتقاداتشان و امامشان، بکشند و به کشورشان، خیانت کنند، و با صبری زینبی در راه دفاع از آرمانهای خود تا پای جان ایستادند.
📖 باچر
خاطرات سرهنگ آزاده؛ محمدرضا یزدی پناه
✍ به قلم خانم: محبوبه سادات رضوی نیا
📇 انتشارات: ستاره ها
🔵 روایت هایی ناب و با ارزش است از خاطرات آزاد مردی که به همراه همرزمانش، به مدت ده سال در زندانهای مختلف عراق، در اسارت بود با انواع شکنجه های روحی و جسمی که رژیم بعث عراق در این مدت به آنها می داد، در کنار این شکنجه ها، اتفاقات دیگری هم بود که شاید از خود اسارت بدتر بود برای این آزادگان، مثل زمانی که می دیدند ایرانیهایی هم آنجا هستند که برای خدمتی بیشتر به عراقیها، خائن شده بودند، اما آنها با توکل به خدا و مدد از اهل بیت (ع)، توانستند این دوران سخت را پشت سر بگذارند و سرافراز بیرون بیایند از این امتحان.
📝 برشی از کتاب:
روزه و نماز در زندان حال و هوای خاصی داشت. ماه مبارک رمضان را در طبقه بالا طوری می گذراندیم که هیچ وسایل خنک کننده و امکاناتی نداشتیم. عراقی ها غذا که می دادند، خاموشی می زدند...
#معرفی_کتاب
#باچر
#خاطرات_اسارت
#محبوبه_سادات_رضوی_نیا
#انتشارات_ستاره_ها
@hamkhaniketab