کانال همخوانی کتاب
بسم الله
عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی...
دوست داشتن پیوندی خود آگاه و از روی بصیرت روشن و زلال...
عشق بیشتر از غریزه آب میخورد و هرچه از غریزه سر زند بی ارزش است...
دوست داشتن از روح طلوع میکند و تا هرجا که روح ارتفاع دارد همگام با آن اوج میگیرد...
عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن“ نیست...
دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین میکند و باخود به قلهی بلند اشراق میبرد...
عشق زیباییهای دلخواه را در معشوق میآفریند...
دوست داشتن زیباییهای دلخواه را در دوست میبیند و مییابد...
عشق یک فریب بزرگ و قوی است...
دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلق...
عشق در دریا غرق شدن است...
دوست داشتن در دریا شنا کردن...
عشق بینایی را میگیرد...
دوست داشتن بینایی میدهد...
...
این جملات از دل کویرِ شریعتی بیرون آمده است.
اما مگر از کویر چه میروید؟
دکتر شریعتی خیلی خوب تمام داستانِ شبهای روشن را در کلامش به ما نشان داده است.
ظاهراً شریعتی و داستایوفسکی هردو به دنبال یک چیز بودند...
داستان دختری عاشق که شبی بر بالای پلی در حال گریه است و مرد خیالباف داستان ما این بار پا از خیالهاش بیرون گذاشته و با دودلی به دنبال تجربه، به سراغ او میرود. همین مقدار برای اینکه خلاصه ای از داستان بدانید کافی است. بقیه اش را بخوانید و کشف کنید و با کلمه کلمه شریعتی قیاس کنید. خواهید فهمید که داستایفسکی چه استادانه این مفاهیم را به تصویر کشیده است.
این بار هم داستایفسکی درست مثل داستان نازنین، بی آنکه اسمی از شخصیتهای داستان بیاورد برای ما داستان تعریف میکند... و این چقدر خوب است.
چقدر داستایفسکی و هیچکاک در نظرم نزدیک بهم اند...
#معرفی_کتاب
#شب_های_روشن
#به_قلم_شما
#امیررضا_سعیدی_نجات ✍️🌸
📚 @hamkhaniketab