🔰 #هادی_دلها
🌸 #همسفر_شهدا_سيد_عليرضا_مصطفوی هيئتی را راه اندازی كرد به نام #هیئت_رهروان_شهدا که هر هفته با بچه ها دور هم جمع می شدند و به عشق شهدا برنامه هيئت را پيگيری می كردند.
🌼هادی گاهی در اين هيئت #مداحی هم می كرد. همه او را دوست داشتند.
🌷 #شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری
🇮🇷کانال «شهید محمدهادی ذوالفقاری»
🆔 @shahidzolfaghari
🔰 #همسفر_شهدا
✅به بهانه ۲۲ اسفند ، روز گرامیدشت #شهدا
🌸آیه ۶۹ سوره #نساء را خواند و ترجمه کرد. میگفت: طبق این آیه شهدا بهترین رفقای انسان هستند. میگفت: این را #قرآن میگوید. آیا سندی محکمتر از این هست!؟
🌺خیلی از کارهایی که انجام میداد میگفت: فقط به #عشق_شهدا
🌼در شعرهایی که برای #مداحی آماده میکرد همواره ذکر و نام شهدا گفته میشد و همیشه دعایش این بود که روزی به آنها ملحق شود.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
🏴 در سنین کودکی برای بازی بجای ماشین و توپ و... کلی آدمک خریده بود. اینها را منظم در دو ردیف کنار هم میچید و بازی میکرد. پرسیدم: چیکار میکنی داداش!؟ گفت: اینها دسته #محرم هستند. من هم براشون #مداحی میکنم.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅سال ۸۳ و بعد از سفر #راهیان_نور که برگشت خیلی هوایی شده بود. خیلی دوست داشت بره #کربلا. اما شرایط برای این سفر مهیا نبود.
🔹هر چه میگفتیم: علیرضا تو مشمول هستی و به عنوان سرباز فراری دستگیر میشوی. امابیفایده بود.
مینشست و گریه میکرد. خیلی آرزوی کربلا داشت. از وقتی هم که #هیئت میرفت و #مداحی میکرد این علاقه بیشتر شده بود.
🔸بالاخره قرار شد راهی بشه ، به شرط آنکه اگه جلوی خروجش را گرفتند برگردد. خوشحالی او قابل وصف نبود. سر از پا نمیشناخت.
🔹مشکل فقط خروج از مرز بود. قبل از رسیدن به مرز، نگهبان ایرانی داخل اتوبوس میآمد و از جوانان کاروان کارت پایان خدمت میخواست. اما داخل خاک عراق نه گذرنامه میخواستند نه نظارت میکردند.
🔸علیرضا رفته بود گلزار شهداو ازشون خواسته بود برایش دعا کنند. گفته بود میرم کربلا تا نایب الزیاره شهدا باشم.
👈بالاخره روز موعود فرا رسید.
🔹افسر ایرانی وارد اتوبوس شد. به تکتک مسافرها نگاه میکرد. علی در ردیف آخر نشسته بود. از چند نفر کارت شناسایی خواست. علیرضا یکدفعه رفت زیر صندلی. شروع کرد به خواندن وجعلنا...
🔸دقایقی بعد اتوبوس حرکت کرد. علیرضا هم بیرون آمد. همه کاروان خوشحال بودند.
🔴👈غروب همان روز رسیدیم به کربلا.
🌷 #همسفر_شهدا_سيد_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅یکی از اساتید گفت: هر کدام به سمتی بریم و جدای از بقیه دعا بخونیم و با آقا درد و دل کنیم.
✳️هر کس به گوشه ای از صحن و سرای #اباعبدالله_الحسین علیه السلام رفت . ساعتی بعد سید رو دیدم. #جارو دستش گرفته بود و زباله های حرم را بیرون می برد!
❇️سید حال و هوایی داشت که در کمتر کسی میدیدم. واقعاً عاشق بود. نمیتونست از #کربلا دل بکند.
🔹سوز عجیبی در #مداحی داشت. سید جزء افرادی بود که با شنیدن نام #امام_حسین علیه السلام اشکش جاری میشد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅سید در #مداحی سبک خاص خودش را داشت. بیشتر مواقع پیشانیبند #یا_حسین علیه السلام را میبست و به همان سبک بچههای #جبهه میخواند.
✳️خیلی کم روضه میخوند. بیشتر سوز درونی سید بود که بچهها را به وجد میآورد. در سینهزنی هرگز لخت نمیشد و اجازه نمیداد کسی هم لخت شود.
❇️به خاطر علاقه بچهها، در تابستان ۸۸ کلاس مداحی برگزار کرد. میگفت: باید #مداح #ولایتی و در خط #شهدا تربیت کنیم.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅جهت #مراسم_ختم رفتیم منزل یکی از بستگان . قرار بود سید #مداحی کند.
✳️گفتم: اینجا روضه نخون. اینها اهل گریه نیستند. اما وسط خوندن #زیارت_عاشورا شروع به روضه خونی کرد.
❇️ #اخلاص و سوز درونی سید صدای گریه همه را بلند کرد. چراغها که روشن شد همه چشمها از اشک سرخ شده بود.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅آیه ۶۹ سوره #نساء را خواند و ترجمه کرد. میگفت: طبق این آیه #شهدا بهترین رفقای انسان هستند. میگفت: این را #قرآن میگوید. آیا سندی محکمتر از این هست!؟
✳️بعد به سخنان بزرگان اشاره میکرد. به کلام امام. به سخنان #رهبر عزیزمان اشاره کرد که: "امروز فضیلت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست."
❇️خیلی از کارهایی که انجام میداد میگفت: فقط به عشق شهدا. در شعرهایی که برای #مداحی آماده میکرد همواره ذکر و نام شهدا گفته میشد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
هدایت شده از همسفر شهدا
🔰 #همسفر_شهدا
✅به بهانه ۲۲ اسفند ، روز گرامیدشت #شهدا
🌸آیه ۶۹ سوره #نساء را خواند و ترجمه کرد. میگفت: طبق این آیه شهدا بهترین رفقای انسان هستند. میگفت: این را #قرآن میگوید. آیا سندی محکمتر از این هست!؟
🌺خیلی از کارهایی که انجام میداد میگفت: فقط به #عشق_شهدا
🌼در شعرهایی که برای #مداحی آماده میکرد همواره ذکر و نام شهدا گفته میشد و همیشه دعایش این بود که روزی به آنها ملحق شود.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
10.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 #همسفر_شهدا
✅ایام #محرم بود می رفت #هیئت بچه های کم سن وسال. در محله ای دیگر آن هم با لباس #طلبگی
❇️هم برایشان #سخنرانی می کرد، هم #مداحی . گفتم: سید در شأن تو نیست.
✳️اینها یک مشت بچه اند! لبخند زد وچیزی نگفت. اما می دانستم همه این کارها را برای رضای خدا انجام می داد.
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی
🔰 #همسفر_شهدا
✅بچههایی که از سال ۸۴ #شاگرد کانون #شهید_آوینی بودند حالا میتوانستند به عنوان #مربی فعالیت نمایند. سید چندین جلسه برگزار نمود و مسئولیت کارها را به آنها واگذار کرد.
✳️برنامه های #ورزشی ، #مداحی ، کلاس های تقویتی #آموزش هم از برنامههای تابستان ۸۸ بود. برنامهریزی #اردوها را هم انجام داد.
❇️هر روزی که نبود با تماس تلفنی از نحوه کار با خبر میشد. حالا دیگه کانون توسط شاگردان سید اداره میشد!
🔴👈حضور سید خیلی کم شده بود. نمیدانم، شاید میخواست بچهها آهسته آهسته کانون #بدون_سید را تجربه کنند!
🌷 #همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی