#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
قسمت #دوازدهم
مبهوت به نیم رخش خیره ماندم، حالا دیگر وحشت لالم کرده بود. در باز شد.. زنی با پوشیه رو به رویمان ایستاد وبه داخل دعوتمان کرد. عثمان با سلام و لبخندی عصبی، من را به داخل خانه کشاند و با دور شدن زن از ما، مرا به طرف کاناپه ی کهنه ی کنار دیوار پرت کرد. صدای زن از جایی به نام آشپزخانه بلند شد ( خوش اومدین.. داشتم چایی درست میکردم.. اگه بخواین برای شما هم میارم..) و من چقدر از چای متنفر بودم.
عثمان عصبی قدم میزد و به صورتش دست میکشید که ناگهان صدای گریه نوزادی از تخت کوچک و کهنه کنار دیوار بلند شد.
نگاهی به منِ غرق شده در ترس انداخت و به آرامی کودک را از تخت بیرون کشید. بعد از چند دقیقه زن با همان حجاب و پوشیه با سه فنجان چای نزد ما آمد و کودک را از عثمان گرفت.. نمیدانستم چه اتفاقی قرار است بیفتد و فقط دلم دانیال را میخواست..
کودک آرام گرفت و عثمان با نرمشی ساختگی از زن خواست تا بنشیند و از مبارزه اش بگوید..
چهره زن را نمیدیدم اما آهی که از نهادش بلند شد حکم خرابی پلی پشت سرش را داشت.. و عثمان با کلافگی از خانه بیرون رفت.
زن با صدایی مچاله در حالیکه سینه به دهان کودکش میگذاشت، لب باز کرد به گفتن.. از آرامش اتاقش.. از خواهرو برادرهایش.. از پدر و مادر مهربان ومعمولیش.. از درس و دانشگاهش.. از آرزوهایی که خود با دستانش سوزاند.. همه و همه قبل از مبارزه..
رو به روی من، زن ۲۱ ساله آلمانی نشسته بود که به طمع بهشت مسلمانان، راهی جنگ و جهاد شد. جنگی که حتی تکه ای از پازل آن مربوط به او نمیشد.. اما مسلمان وار رفت.. و از منوی جهاد، نکاحش را انتخاب کرد.. نکاحی که وقتی به خود آمد، روسپی اش کرده بود در میان کاباره ای از مردان به اصطلاح مبارز.. و او هر روز و هر ساعت پذیرایی میکرد از شهوت مردانی که نصفشان اصلا مسلمان نبودند و به طمع پول، خشاب پر میکردند. و وقتی درماندگی ، افسارِ جهاد در راه خدایش را برید، هدایایی کوچک نصیبش شد از مردانی که نمیدانست کدام را پدرِ نوزادش بخواند و کدام را عاملِ ایدزِ افتاده به جانِ خود و کودکش. دلم لرزید..
وقتی از دردها و لحظه های پشیمانیش گفت درست وقتی که راهی برای بازگشتش نبود و او دست و پا میزد در میان مردانی که گاه به جان هم میافتادند محضِ یک ساعت داشتنش.. تنم یخ زد وقتی از دختران و زنانی گفت که دیگر راهی جز خفه شدن در منجلاب نکاح برایشان نمانده. و هر روز هستند دخترکانی که به طمع بهشت خدا میروند و برگشتشان با همان خداست..
و من چقدر از بهشت ترسیدم وقتی پوشیه از صورت کنار زد و بازمانده زخم های ترمیم شده از چاقوی مردان مست روی گونه و چانه و گردنش، سلامی هیتلر وار روانه ام کرد..
یعنی دانیال هم یکی از همین مردان بود؟؟
ادامه دارد…
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
#سلام_صبحتون_بخیر_و_سلامتی 🌸🍃
یه صبح زیبـا
یه حس خوب
یه تن سالم💞
یه روح آرام😇
آرزوی قلبی من برای
تڪ تڪ شما عزیزان
روز آدینه زیبایی🌸🍃
و پر از اتفاقات خوب داشته باشید🌸
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
@hamsardarry 💕💕💕
✨وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا 😊
✨و با مردم به زبان خوش سخن بگوييد.🌸🍃
📚سوره مبارکه البقرة
✍بخشی از آیه ۸۳
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#انتخاب_همسر
در انتخاب همسر توجه داشته باشید که
آنچه باعث میشود در زندگی سازش باشد
و ارتباط زوجین قوی و محکم باشد
فقط پول و زیبایی نیست⛔️
بلکه
😊 #اخلاق_نیکــــــــــــــــو😊
✅موجب سازش
💟 و ارتباط و پیوند عمیق
می شود.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#خانمهابخوانند
👈یک مرد خودش را قوی می داند حتی اگر ضعف داشته باشد.
✍ اگر او را مرد خطاب کردی خودش را پیدا و ضعفش را جبران می کند.
👌 امان از زمانی که بخواهیم از ضعف او برای زیر سوال بردنش استفاده کنیم.
‼️این را بدانیم برای یک زندگی بسیار خطرناک است
⏪حس و حال مرد بودن یک مرد از او سلب شود.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#مجردهابخوانند
❓دخترها چطور همسر مناسب پیدا کنند؟
17. با خود مهربان باشید😇❤️
‼️دختری ناامید، عصبی و پرخاشگر که طلبکار از دنیا و دیگران است
❓چگونه انتظار دارد که فرد مناسبی برای ازدواج پیدا کند!
👌دختران باید روی #شخصیت_خود و به خصوص #مهربانی با خود، کار کنند.
👈 برخی از دختران امروز به دلیل داشتن تحصیلات و شغل، بخشی از زنانگی خود از جمله مهربان بودن را کم رنگ کرده اند‼️
⏪در صورتی که #یک_مرد
#حس_محبت و #مهربانی و #حمایت همسر خود را می خواهد😍
🚫 اما متاسفانه برخی دختران با تحصیل و شغل خود می خواهند
📛که #قدرت_خود را به رخ فرد مقابل بکشند که
♨️در این صورت #مردان_فراری می شوند!!
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_سیزدهم
وا مانده ومتحیر از آن خانه خارج شدم، راستی چقدر فضایش سنگین بود..
پشت در ایستادم و حریصانه نفس گرفتم. چشمم به عثمان افتاد، تکیه به دیوار روی زمین کنار در نشسته بود. بلند شد و با لحنی نرم صدایم زد (سارا.. حالت خوبه؟؟) . آری..عثمان همان مسلمان ترسو مهربان بود.
آرام در خیابان ها قدم میزدیم، درست زیر باران. بی هیچ حرفی.. انگار قدمهایم را حس نمیکردم، چیزی شبیه بی حسی مطلق..
عثمان تا جلوی خانه همراهیم کرد ( واسه امروز بسه.. اما لازم بود.. روز بخیر..)
رفت و من ماندم در حبابی از سوال و ابهام و وحشت.. و باز حصر خودساخته ی خانگی. خانه ای بدون خنده های دانیال.. با نعره های بدمستی پدر.. و گریه های بی امان مادر، محضِ دلتنگی..
چند روز گذشت و من فکر کردم و فکر کردم. دقیقا بین هزار راهی از بی فکری گم شده بودم. دیگر نمیداستم چه کنم. باید آرام میشدم. پس از خانه بیرون زدم. بی اختیار و هدف گام برمیداشتم.
کجا باید میرفتم؟ دانیال کجا بود..؟ یعنی او طبع درنده خوی مسلمانها را از پدر به ارث برده بود؟؟ کاش مانند مادر ترسو میشد.. حداقل، بود..
ناگهان دستی متوقفم کرد. عثمان بود و نفسهای تند که خبر از دویدن میداد. (معلوم هست کجایی؟؟ گوشیت که خاموش.. از ترس پدرتم که نمیشه جلوی خونتون ظاهر شد.. الانم که هی صدات میکنم، جواب نمیدی..) و با مکثی کوتاه ( سارا.. خوبی؟؟) و اینبار راست گفتم که نه.. که بدتر از این هم مگر می شود بود؟؟ عثمان خوب بود.. نه مثل دانیال.. اما از هیچی، بهتر بود..
پشت نرده ها، کنار رودخانه ایستادیم. عثمان با احتیاط و آرام حرف میزد.. از گروهی به نام داعش که سالهاست به کمکِ دروغ و پولهای هنگفت در کشورهای مختلف یار گیری میکند. که زیادند دخترکانی از جنس آن زن آلمانی و هانیه و دانیال که یا گول خورده اند یا رایحه ی متعفن پول، مشامشان را هواییِ خون کرده. که اینها رسمشان سر بریدن است.
که اگر مثل خودشان شدی دیگر خودت نمیشوی. که دیگر دانیال یکی از همان هاست و من باید مهربانی هایش را روی طاقچه ی دلم بنشانم و برایش ترحیم بگیرم. چون دیگر برای من نیست و نخواهد بود این برادر زنجیر پاره کرده..
من خیره ماندم به نیم رخ مردی به نام عثمان.. راستی او هم هانیه را دفن میکرد؟؟ با تمام دلبری هایش؟؟
و او با بغضی خفه، زل زده به جریان آب از هانیه گفت.. از خواهری که مطمئن بود دیگر نخواهد داشت.. از خواهری که یا به رسم فرمانروایانش خونخواری هرزه میماند یا مانند آن دختر آلمانی از شرم کودکِ مفقودالپدرش، در هم آغوشیِ ایدز، جان تسلیم میکرد.
قلبم سوخت و او انگار صدایش را شنید و با نگاه به چشمانم با آهی بینهایت گفت (سارا.. میخوام یه دروغ بزرگ بهت بگم..)
و من ماندم خیره و شنیدم ( همه چی درست میشه..)
و ای کاش راست میگفت..
ادامه دارد .....
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨
سلام به شنبه هیجدهمین
روز ماه رمضان خوش آمدی
خدایا به حق این وقت های نورانی 🌺
تمام مریض ها را شفا
تمام قلب ها را جلا🌺
تمام مشکلات را حل
تمام دعاها را مستجاب🌺
و تمام خانه ها را غرق در
شادے و سرور کن ...🌺
الهی آمین التماس دعا
#سلام_صبحتون_زیبا 🌺🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/898629634C9ee73304e1
@hamsardarry 💕💕💕
🌹🌹حدیث روز🌹🌹
❤️امیرمومنان علی علیه السّلام:
‼️بزرگترین گناه؛
نا امیدی از رحمت خداست.🥀
📙میزان الحکمه، ح۶۸۲۰
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
❄️هوای خوب مثل زن خوب است.
هميشه نيست.
زمانی هم که هست ، همیشگی نيست.
☂مرد اما پايدار تر است.
اگر بد باشد ، می تواند مدت ها بد بماند
و اگر خوب باشد
به اين زودی بد نمی شود .
❄️زن اما عوض می شود
با بچه
با سن و سال
با رژيم غذایی
با حرف محبت آمیز
با شب های مهتابی
با بود و نبود آفتاب
با خوشگذرانی...
❄️زن را بايد پرستاری كرد با
عشــــــــــــــ❤️ـــــــــــــــق
قـــــــ🙏ـــــدر همدیگر را بدانیم
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#مجردهابخوانند
❓دخترها چطور همسر مناسب پیدا کنند؟
18. حل روابط گذشته زندگی تان⏯
⏮اگر یکبار دچار #شکست_عاطفی شده اید
✍سعی کنید از یک روانشناس یا مشاور کمک بگیرید
✅ و آن موضوع را برای خود حل کنید.
👈 تا زمانی که درگیر ارتباطات قبلی خود هستید
‼️ نمی توانید افراد جدید را به خود #علاقمندکنید.
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
امام صادق عليه السلام:
💠سرنوشت (مُقَدَّر شدن)، در شب نوزدهم است
🔰و محكم ساختن، در شب بيست و يكم
👌و امضا (حتمى سازى)، در شب بيست و سوم
التَّقديرُ في لَيلَةِ تِسعَ عَشرَةَ
والإبرامُ في لَيلَةِ إحدى وعِشرينَ
وَالإِمضاءُ في لَيلَةِ ثَلاثٍ وعِشرينَ
📚الكافی جلد4 صفحه159
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_چهاردهم
عثمان می گفت و می گفت و من نمی شنیدم.. یعنی نمی خواستم که بشنوم. مگر میشد که دانیال را دفن کنم، آن هم در دلی که به ساکتی قبرستان بود اما هیچ قبری نداشت؟
عثمان اشتباه میکرد.. دانیال من، هرگز یک جانی نبود و نمیشد.. او خوب، رسم بوسیدن و ناز کشیدن را بلد بود.. دستی که نوازش کردن از آدابش باشد، چاقو نمی گیرد محضِ بریدن سر.. محال است.
پس حرف های عثمان به رود سپرده شد و من حریص تر از گذشته، مستِ عطرآغوشِ برادر..
چند روزی با خودم فکر کردم. شاید آنقدرها هم که عثمان میگفت بد نباشند.. اصلا شاید آن دختر آلمانی اجیر شده بود برای دروغ گفتن.. ولی هر چه میگشتم، دلیلی وجود نداشت محضِ دروغ و اجیر شدن..
باید دل به دریا میزدم.. دانیال خیلی پاکتر از اخبار عثمان بود.. اصلا شاید برادرم وارد این گروه نشده و تنها تشابهی اسمی بود.. اما این پیش فرض نگرانترم میکرد. اگر به این گروه ملحق نشده، پس کجاست؟؟ چه بلایی سرش آمده؟؟ نکند که ….
چند روزی در کابوس و افکار مختلف دست و پا زدم و جز تماس های گاه و بیگاه عثمان؛ کسی سراغم را نگرفت، حتی مادر..
و بیچاره مادر.. که در برزخی از نگرانی و گریه زانو بغل گرفته بود ، به امید خبری از دردانه ی تازه مسلمان شده اش؛ که تا اطلاع ثانوی ناامیدش کردم و او روزش را تا به شب در آغوش خدایش، دانه های تسبیح را ورق میزد..
و چقدر ترحم برانگیز بود پدری مست که حتی نبود پسرش را نفهمید.. شاید هم اصلا، هیچ وقت نمیدانست که دو فرزند دارد و یا از احکام سازمانی اش، عدم علاقه به جگرگوشه ها بود.. نمیدانم، اما هر چه که بود، یک عمر یتیمی در عین پدر داری را یادمان داد..
تصمیم را گرفتم. و هر روز دور از چشم عثمان به امید دیدن سخنرانیِ تبلیغ گونه ی داعش، خیابانها را وجب به وجب مرور میکردم. هر کجا که پیدایشان میشد، من هم بودم. با دقت و گوشی تیز و چاشنی از سوالاتی مشتاق نما، محضِ پهن کردن تور و صید برادر.
هرروز متحیرتر از روز قبل میشدم.. خدای مسلمانان چه دروغ های زیبایی یادشان داده بود.. دروغهایی بزرگ از جنس بهشت و رستگاری.. چقدر ساده بود انسان که گول اسلام و خدایش را میخورد.
روزانه در نقاط مختلف شهر، کشور و شاید هم جهان ؛ افراد متعددی به تبلیغ و افسانه سرایی برای یارگیری در جبهه داعش میپرداختند. تبلیغاتی که از مبارزه با ظلمِ شیعه و رستگاری در بهشت شروع میشد و به پرداختِ مبالغ هنگفت در حسابهای بانکیِ سربازان داوطلب ختم میشد .
و این وسط من بودم و سوالی بزرگ.. که اسلام علیه اسلام؟؟؟ مسلمانان دیوانه بودند.. و خدایشان هم..
از طریق اینترنت و دوستانم در دیگر کشورها متوجه شدم که مرز تبلیغشان، گستردهتر از شهر کوچک من در آلمان است و تمرکز اصلی شان برای جمع آوری نیرو در کشورهای فرانسه، کانادا، آمریکا، آلمان و دیگر کشورهای غربی و اروپایی ست. که تماما با کمک خودِ دولتها انجام میشد. و باز چرایی بزرگ؟؟؟
در این میان تماسهای گاه و بیگاه عثمانِ ذاتا نگران که همه شان، به رد تماس دچار می شدند، کلافه ام میکرد..
ادامه دارد....
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
✨﷽✨
#سلام_صبح_بخیر
ایام ضربت خوردن مولاى متقيان
علی علیه السلام تسلیت باد 🥀
امروز من برایت خدا را آرزو دارم🙏
خدا را که داشته باشید
انگار تمام جهان را دارید
طاعات وعبادات شما قبول حق 🙏
التماس دعا🙏
http://eitaa.com/joinchat/897908738C30a1928237
@kodaknojavan
امام علی علیه السّلام:
💠سُوسُوا ایمانَکُمْ بِالصَّدَقَةِ
💠وَ حَصِّنُوا اَمْوالَکُمْ بِالزَّکاةِ
💠 وَ ادْفَعُوا اَمْواجَ الْبَلاءِ بِالدُّعاءِ
♻️ایمان خود را با صدقه
♻️اموالتان را با زکات حفظ کنید
♻️ و امواج بلا را با دعا برانید.
http://eitaa.com/joinchat/895811586C49e74b8074
@kodaknojavan
❤️🍃❤️
#آقایان_بدانند
🧕 #زن
#آینه و #کانون_خانواده است.
🔰رفتارش
انعکاسِ برخورد و رفتار اعضای خانواده
به ویژه مرد است.
👌پس فراموش نکنید که هر چه به همسرتان برسید؛
✅چندین برابر برایتان میرسد!
@hamsardarry 💕💕💕
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
❤️🍃❤️
#همسرداری
💕 اگر میخواهید یک علاقه شدید به همسرتان پیدا کنید ...
🌱 اساساً استعداد دوست داشتن زمانی در یک شخص به صورت بینهایت فعال خواهد شد، که فرد خودخواهیاش به کلی از میان برود. وقتی شخصی خودخواهی درونیاش از بین رفت
استعداد عاشق پیشگیاش بیش از دیگران خواهد بود.
#استادپناهیان
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#تلنگر
✍انسان دو نوع معلم دارد :
🔰 آموزگار و روزگار🔰
👌هرچه با شیرینی از اولی نیاموزی
🔻 دومی با تلخی به تو می آموزد.
⏪ اولی به قیمت جانش
✅ دومی به قیمت جانت.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
❤️معلم باغبان باغ عشق است❤
معلم قافله سالار عشق است❤
همه كار معلم كار عشق است❤
#روزمعلم_مبارک_باد📚
http://eitaa.com/joinchat/896860162C815a5bd76b
@hamsardarry 💕💕💕
❤️🍃❤️
#مجردهابخوانند
❓دخترها چطور همسر مناسب پیدا کنند؟
19. تامل کردن برای جواب به خواستگار🤭
👈اگر گزینه مناسبی به شما معرفی شد، سعی کنید خوب به آن فکر کنید.
👌خیلی مواقع دختر و خانواده اش، با دیدن یک ویژگی منفی جواب رد به پسر می دهند
⏪در صورتی که اگر کمی تامل کرده و زود هنگام پاسخ منفی ندهیم، می توانیم انتخاب بهتری را داشته باشیم.
🔰 خودشناسی داشته باشید.
‼️دخترهایی که ایرادهای زیاد از خواستگارانشان می گیرند و ملاک های کمال گرایانه دارند
‼️ از خواستگاران کمتری برخوردار هستند.
👌 پس سعی کنید که معیارهایتان را برای انتخاب همسر متعادل نمایید.✅
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
#فنجانی_چای_باخدا ✨🍮🍮
#قسمت_پانزدهم
بیچاره عثمان، که انگار نافش را با نگرانی بریده بودند.. و این خوبی و توجه بیش از حد، او را ترسوتر جلوه میداد.. اما در این بین فقط دانیال مهمترین اهم زندگیم بود.. و من داشته هایم آنقدر کم بود که تمام نداشته هایم را برای داشتنش خرجش کنم..
به شدت پیگیر بودم.. چون به زودی یک دختر مبارز و داعشی نام میگرفتم..
مدام در سخنرانی هایشان شرکت میکردم ( مقابله با ظلم و اعتلای احکام پاک رسول الله .. از بین بردن رافضی ها و احکام و مقدساتِ دروغگین و خرافه پرستی هایشان.. برقراری حکومت واحد اسلامی) مگر عقاید دیگر، حق زندگی نداشتند؟؟ یعنی همه باید مسلمان، آنهم به سبک داعشی باشند؟؟
و برشورهایشان را میخواندم.. ( زندگی راحت برای زنان.. استفاده از تخصص و دانش .. داشتنن مقام و مرتبه در حکومت داعش.. پرداخت حقوق.. داشتن خانه های بزرگ بدون واریز حتی یک ریال.. داروی رایگان.. امنیت و آسایش.. ) همه همه برای زنان در صورت پیوستن به داعش.. چرا؟؟؟ چه دلیلی وجود داشت.. این همه امکانات و تسهیلات در مقابل چه امتیازی؟؟
در ظاهر همه چیز عالی بود.. بهترین امکانات، و مبارزه برای آرمانهایی والا و انسان دوستانه، آزادی و مذهب که فاکتور آخری برایم بی ارزش ترین مورد ممکن بود.. مذهب، مضحکترین واژه..
با این حال، بوی خوبی از این همه دست و دلبازی به مشام نمیرسید.. همه چیز، بیش از حد ممکن غریب و نامانوس بود. اما در برابر تنها انگیزه ی نفس کشیدنم، مهم نبود..
باید بیشتر میفهمیدم.. مبارزه با چه؟؟؟
اسم شیعه را سرچ کردم.. فقط عکسها و تصاویری ویدئویی از قمه کشیدن به سر و زنجیرِ تیغ دار زدن بر بدن و پشت، آنهم در مراسم عزاداری به نام عاشورا.. خون و خون و خون.. بیچاره کودکانش که با چشمان گریان مجبور به تحمل دردِ برش در سر بودند..
یعنی خانواده ما در ایران به این شکل عزاداری میکردند؟؟ یعنی این بریدگی های ، در بدن پدرو مادر من هم بود؟؟ اما هیچ گاه مادر اینچنین رفتاری هایی از خود نشان نمیداد..
درد و خون ریزی، محض همدردی با مردی در هزارو چهارصد سال پیش؟؟
انگار فراموش کردم که مادر یک مسلمان ترسوست.. در اسلام بزدلها مهربانند و فقط گریه می کنند.. در مقابل، شجاعانشان جان میگیرند و خون میریزند..
عجب دینی ست، اسلام…
هر چه بیشتر تحقیق میکردم، به اسلامی وحشی تر میرسیدم.. درداااا….
چند روزی بود که هیچ تماسی از عثمان نداشتم.. وتقریبا در آن تجهیز اطلاعاتی؛ مردی با این نام را از یاد برده بودم..
روز و شب کتاب میخواندم و سرچ میکردم و در جمع سخنرانی و جلساتشان شرکت میکردم..
و هرروز دندان تیزتر میکردم برای دریدنِ مردی مسلمان که ته مانده آرامشم را به گندآب اعتقادات اسلامی اش هدایت کرده بود.
آن صبح مانند دفعات قبل از خانه تا محل اجتماعشان را قدم میزدم که کسی را در نزدیکم حس کردم...
ادامه دارد....
http://eitaa.com/joinchat/898170882C1376290adb
@hamsardarry 💕💕💕
❌❌فوری,فوری
♨️♨️داغ داغ
⭕️ دستور محاکمه روحانی توسط رئیسی ...
⚠️صبر رئیسی تمام شد
✅ بزن روی لینک 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3033661532C465bc52e79