دل نوشته های همسر یک جهادی
. آخرهای خرداد بود برای قدم سوم خیلی از کلاس های تابستونی و کانون هارو زیر و رو کردم خیلی دلم میخوا
.
.
۳ماه تابستونش با کانون شفق سپری شد
خیلی سخت پسنده
به راحتی با جایی انس نمیگیره
اوایل تابستون اصلا دوست نداشت بره کانون
باباش هم اصلا اجبارش نمیکردن
فقط با تعریف جذابیت ها و اردوهای کانون برای من، سعی در تحریک حسین برای رفتن به شفق داشتن
نیمه اول تابستون تقریبا کلاس هارو یکی درمیون میرفت
تو نیمه دوم تابستون با شروع کلاس های کلاژِ شفق، اشتیاق حسین به این کانون بیشتر شد
کار با چسب و کاشی و درست کردن کاردستی از علایقش بود
آخرین اردوی شفق به مجتمع نور هم تیر خلاص رو برای تقویت این اشتیاق زد
ورود حسین به مدرسه دولتی برام پر از فکر و اضطراب بود
روی همه چیز حساس شده بودم
شاید بیش از ۲ ماه دنبال یه کوله با طرح مناسب میگشتم
به اینکه انس با شخصیت هایی که عکسشون روی لوازم التحریر بچه هست شخصیت بچه من رو میسازه اعتقاد داشتم
بعد از کلی گشتن و نشون دادن عکس کوله های مختلف به حسین، کوله مورد پسند حسین و خودم رو پیدا کردم
با کلی خوشحالی عکس رو به همسرم نشون دادم
اما
با مخالفت همسرم مواجه شدم😳!!!!!!!!!
ادامه دارد...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
دل نوشته های همسر یک جهادی
. . ۳ماه تابستونش با کانون شفق سپری شد خیلی سخت پسنده به راحتی با جایی انس نمیگیره اوایل تابستون اصل
.
با مخالفت همسرم روبرو شدم😳!!
گفتم
این کوله هم جنسش خوبه هم خییییلی قشنگ و جذابه!
گفت
مطمئنی بره مدرسه دولتی مدل های دیگه ای نمیبینه که براش جذاب تر باشن؟!
گفتم
اینجور که خیییلی بد میشه اگه یه مدل کوله با یسری عکسا و نمادهای بیخودی بخواد چیکار کنیم؟
گفت
اونی که بیخودتر از اون مدل ها و عکس هاست اینه که از الان خود کنترلی بچه رو نابود کنیم و قوه انتخابش رو به صورت کامل به خودمون وابسته کنیم!
وقتی میخواد وارد محیطی بشه که همه مدل کوله رو خواهد دید الان موقع خرید محدود کردن گزینه ها به نوع خاصی از کوله اشتباه محضه!
اینجوری قدرت انتخاب رو ازش میگیریم!!
حسین به مدرسه میره و انواع کوله های دیگه رو میبینه و این محدودیت رو میفهمه
ما باید قبلش درست کار کنیم و نظام ارزشی و گرایشیش رو درست شکل بدیم ولی موقع انتخاب در 90 درصد موارد باید بچه رو آزاد بگذاریم که خودش انتخابگر بشه!
اصلا این انتخاب محکیه برای فهمیدن اینکه ما کارمون رو درست انجام دادیم یا نه!
حسین رو به مغازه کوله فروشی ببر و انواع کوله هارو بهش نشون بده
هر کدوم رو که دوست داشت بدون هیچ اعتراضی براش بخر
گفتم
براش بخرم😳
اگه یه وقت مثلا کوله مرد عنکبوتی و... دوست داشت بازم براش بخرم؟؟؟
آخه این که درست نیست!!!
گفت
اگه مرد عنکبوتی و... دوست داشت تو نمیتونی به انتخاب بچه اشکال وارد کنی
انتخاب های بچه ۶ ساله که از روی تفکر نیست
از روی اون محیط زندگی و علایق و اصولیه که توی وجودش نهادینه شده
اگر کوله ای با این مدل شخصیت ها انتخاب کرد، این یه آلارم هشداره که متوجه بشیم یه جاهایی رو درست عمل نکردیم
باید ببینیم کجارو غافل شدیم که بچه این مدل شخصیت ها براش شدن قهرمان و محبوب!
البته که من برداشتم اینه حسین اون جور چیزا رو انتخاب نمیکنه
ادامه دارد...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
میدونستم که حسین انسی با شخصیت های مرد عنکبوتی و بت من و ... نداره
اصلا نمیدونه اینا کی هستن و چکار میکنن
چون انیمیشنشون رو ندیده!
ته تهش پاندای کنگ فو کار که پویا پخش میکنه میشناسه
ولی خوب اینقدر رنگ و لعاب اینجور کوله ها بالا بود که میترسیدم کاری به انس با شخصیت نداشته باشه و به خاطرظاهرجذاب انتخابش کنه
از طرفی هم تموم تلاشم رو کردم که یه کوله ایرانی اسلامی خوش رنگ و لعاب براش پیدا کنم...
از اونجایی که موجودی کوله تو کانال مورد نظرم محدود بود و من فرصتی برای نشون دادن کوله ها به حسین به صورت حضوری نداشتم
یه شب قبل خواب صداش کردم و گفتم
حسین!
مامان بیا تواینترنت عکس کوله بهت نشون بدم هرکدوم رو دوست داشتی بگو بخرم
همه طرحی بهش نشون دادم
از طرح مرد عنکبونی گرفته
تا کوله های ارتشی و حتی ساده
کوله مورد نظرم رو هم بهش نشون دادم
گفتم
بابا گفته هرررکدوم حسین میخواد رو میخریم
ما میخوایم تو کولت رو دوست داشته باشی
یک کم فکر کرد
عکسارو بالا و پایین کرد
گفت
من همون کوله ی اون کاناله رو میخوام
از عکس اینا خوشم نمیاد!
یه لبخند رو لبام اومد
تو دلم گفتم
کاش این لبخند رضایت رو روی لبای امام زمانت هم بکاری...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
برای تک تک لوازم التحریرش وسواس خاصی داشتم
برای حسین اینکه خودش جامدادی و کیفش رو انتخاب کنه خیلی مهم بود
جامدادی طرح های مختلف کودکانه بهش نشون دادم
ولی حسین طرح حاج قاسم رو انتخاب کرد
راستش هم خوشحال شدم و هم ترسیدم!!
حسین من قرار بود بره مدرسه دولتی
مدرسه ای که توی فضای خیابون باجک هست و همه قشری توش هستن
مدرسه برای من که بچه اولم تازه داره محصل میشه مثل هندونه دربسته بود
هیچ تصوری از فضاش نداشتم
با اینکه بارها رفتم مدرسشون ولی نه از عقاید و روحیه معلم خبر داشتم و نه از فرهنگ بچه های کلاس اول
از اینکه مسخرش کنن بابت طرح جامدادیش میترسیدم
از اینکه به خاطر این تمسخر از عقایدش زده بشه میترسیدم
ولی چاره ای نبود
پاوایساده بود که جامدادی طرح حاج قاسم میخوام
خریدم براش
بقیه لوازم التحریرش رو هم ایرانی خریدم...
وقتی کولش به دستش رسید یه دنیا خوشحال شد و کولش رو دوست داشت
خوشحالیش ادامه داشت تا اینکه یه روز رفتیم مهمونی و حسین کولش رو با خودش برد...
ادامه دارد...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
رفتیم مهمونی
کلی با کیفش جلوه گری کرد
موقع برگشت دیدم ناراحته
گفتم چی شده مامان؟؟
گفت بقیه خیلی برای کیفم ذوق نکردن
فقط آقای ... ذوق کرد
گفتم مامانی آقای... خودش سپاهیه
اون ارزش واقعی کیفتو میدونه
برا همین اینقدر با کیفت حال کرد
تازه
مگه تو کیفتو دوست نداری؟؟
گفت چرا خیلی
گفتم پس چه اهمیتی داره که بقیه چه نظری بدن؟؟
از طرفی ممکنه اصلا بری مدرسه و بقیه از کیف تو خوششون نیاد و تورو مسخره کنن
اونوقت چیکار میکنی؟؟
گفت خوب میگم تو کیف خودتو دوس داری و منم کیف خودمو...
اون شب تو راه برگشت از مهمونی من و همسرم کلی با حسین درمورد نوع برخوردهایی که ممکنه تو مدرسه با کیفش بشه حرف زدیم
حسین به ظاهر حرفمونو قبول میکرد اما طبیعتا دلش دنبال تایید دیگران بود
کیف به خودی خود ارزشی نداشت ولی برای من و همسرم یه نماد بود
نماد عقیده حسین...
ادامه دارد...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
شب اول مهر
حال عجیبی داشتم
پر از اضطراب و دلشوره بودم
دست خودم نبود
اولین بچم بود که مدرسه ای شده بود
تا حالا به این مدت زیاد از فضای خونه دور نبود
دائم با خودم میگفتم
یعنی چی میشه؟
از مدرسه خوشش میاد؟
مدرسش خوب هست؟
از معلمش خوشش میاد؟؟
معلمش خوبه؟؟
با کی دوست میشه؟؟
همکلاسی هاش چه فرهنگ و سبک زندگی دارن؟؟؟
چه اتفاق هایی براش تو مدرسه میوفته؟؟
با چه چالش هایی دست و پنجه نرم میکنه؟؟؟
و...
بچه هاروخوابوندم
یکی دو ساعتی مونده بود تا همسرم بیاد
بغض داشت خفم میکرد
چقدر حرم لازم بودم...
پناه بردم به دعای توسل
از خودشون کمک خواستم...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
🖤 از چند هفته قبل تو جلسه اولیا ، خانم سخا ، معلم کلاس اول اعلام کرد که برگزاری مراسم حضرت زهرا(س) با کلاس ماست ایشون با بیان برکت کار برای حضرت زهرا (س) گفتن هرکی دوست داره یه گوشه کار رو به دست بگیره بسم الله...
سخنرانی با ما بود
همسرم از آقای صلصالی مدیر موسسه شفق برای سخنرانی دعوت کردن
🖤 تقریبا دو هفته قبل از شهادت مداحی چادرت را بتکان رو توی کانال کلاس گذاشتن و از مادرها درخواست کردن این مداحی دائم تو خونه پخش بشه تا بچه ها برای همخوانی روز شهادت حفظ بشن
حسین من تا حدودی مداحی رو حفظ بود
ولی به برکت پخش این مداحی تو خونه فاطمه ی ۳ سالم هم حفظ شد...
🖤 اول هفته تو کانال مدرسه اعلام کردن که بچه ها این هفته میتونن به جای فرم مدرسه پیراهن مشکی بپوشن و این برای من یکی از کارهای جالب این مدرسه بود!
روز دوشنبه بود
کانال ایتا مدرسه رو باز کردم
با دیدن خبر شوکه شدم
راستش توقع این خبر رو نداشتم
یه بار دیگه خبر رو خوندم تا مطمئن بشم!
چهارشنبه همراه با مراسم عزاداری میزبان شهید گمنام هستیم...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
#مراسم_فاطمیه
@hamsare_jahadi
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه مادر
تو هر شرایطی
به اولین کسی که دعا میکنه بچشه
هر رفتار خوبی که از بچش میبینه
دلش قنج میره و از خدا میخواد این خصلت خوب رو تا آخر داشته باشه
قرار بود ساعت ۲ و نیم برم مدرسه برای کمک
وقتی وارد نمازخونه شدم
با دیدن این صحنه
و سینه زنی حسین
یه لحظه بغض گلومو گرفت...
خدایا
تک تک این بچه ها تا آخرین نفسشون پیرو راه حضرت زهرا باشن
خدایا
حب اهل بیت روهر روز بیشتر از قبل تو دلشون قرار بده...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من #دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی #مراسم_فاطمیه
@hamsare_jahadi
سخنرانی برای مقطع ابتدایی خیلی سخته
اینکه سعی کنی جوری صحبت کنی که از کلاس اول تا ششم همه گوش بدن و سروصدا نکنن مهارت میخواد
همسرم برای سخنرانی مجلس از حجة الاسلام والمسلمين صلصالی(مدیرمجموعه فرهنگی تربیتی شفق) دعوت کردن
توقع داشتم ایشون بلندگو به دست راه برن و مثل عمو روحانی اجرا کنن و دائم از بچه ها سوال بپرسن و بچه هارو باخودشون همراه کنن
ولی برخلاف توقعم ایشون مثل یه سخنران روی صندلی پشت بلندگو نشستن و صحبت هاشون رو با یه سوال شروع کردن
بچه ها!
به نظرتون چرا خدا دعاهای مارو برآورده نمیکنه؟
چرا مثلا اسرائیل رو نابود نمیکنه تا همه از دستش راحت بشن؟؟
و شروع کردن به بیان داستان حضرت نوح و درخواست عذاب و کاشت هسته های خرما...
داستان داستانِ جذابی بود و با بالاوپایین بردن به موقع تن صدا جذاب تر میشد
عکس العمل بچه ها نسبت به داستان نشون میداد که اکثر بچه ها دارن گوش میدن ...
وقتی فهمیدن تموم اون نخل های خرما شد چوب های کشتی انگار یه چیز مهمی رو به دست آوردن همه خوشحال شدن و شروع به پچ پچ کردن...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
#مراسم_فاطمیه
@hamsare_jahadi
لحظه آوردن شهید خیلی لحظه قشنگی بود
شهید رو میون بچه ها گذاشتن و یه راوی با مداحی زمینه حسین حسین شروع به روایتگری از شهید بهنام محمدی کرد
بعدهم شهید رو دور نمازخونه تشییع کردن و بردن
حال دل مسئولین و بچه ها بارونی شده بود...
#مدرسه_پسرم
#دغدغه_های_من
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
#مراسم_فاطمیه
@hamsare_jahadi
جشن شکوفه ها بود
مدرسه برای جذاب تر شدن جشن از یه گروه نمایش دعوت کرده بود
این گروه همراه با یه نوازنده ارگ برنامه اجرا میکردن
برای من که اهل آهنگ نیستم شروع مدارس با همچین فضای پرآهنگی(البته حلال) دلگیر بود
راستش تو دلم داشتم با آقا حرف میزدم و به آقا میگفتم
آقاجون
ما دوست داریم حسین سرباز شما باشه
میدونی که ما با دلیل و مبنا مدرسه دولتی رو انتخاب کردیم
برا تربیت درست و انتخاب های درست خودت کمک بچم کن...
پ ن :
ناگفته نماند که مدرسه در تموم مناسبت های مذهبی تو بلندگو مداحی و شعرهای مذهبی میذاشت
#دغدغه_های_من
#مدرسه_پسرم
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi
چالش من از روز اول شروع شد
روزی که حسین از مدرسه اومد خونه
پشتی های بزرگی که تا دیروز تابوت شهید رئیسی بودن و باید مثلا با ماشین خیالی(مبل) به این شهر و اون شهر میبردیم و باهم برای تشییع بلندش میکردیم و شعر " مرو ای دوست " رو مدام میخوندیم
حالا
تبدیل شد به صفحه ارگ
حسین شد نوازنده ارگ
و من هم باید میشدم مجری!
سخت بود برام این تغییر...
با مشورت با همسر قرار شد کاملا باهاش وارد بازی بشم و کوچکترین حساسیتی نشون ندم
حسین بازی کرد
اینقدر بازی کرد تا از این بازی خسته شد و براش تکراری شد
.
.
پشتی ها دوباره به دیوار تکیه دادن
حسین هم الان چیزی به اسم بازی با ارگ رو فراموش کرده...
#دغدغه_های_من
#مدرسه_پسرم
#دلنوشته_های_همسر_یک_جهادی
@hamsare_jahadi