eitaa logo
حقیق
6.7هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1هزار ویدیو
122 فایل
حقیق به معنی شایسته و لایق برگرفته از آیه شریفۀ «حَقِيقٌ عَلَىٰ أَنْ لَا أَقُولَ عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» اعراف ۱۰۵ مرجع ترویج و تبیین فرهنگ و معارف اصیل اسلامی ارتباط @H_chegeni کانال روبیکا : https://rubika.ir/haqiq_center
مشاهده در ایتا
دانلود
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 سلسله مباحث قرآنی 📻 📌قسمت دوم: آیا خواهان مرگ و نابودی کفار است؟ 🎙 ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
🔖 📚 💓 🦋 9️⃣ 📕 حق با خواهرش بود. حالا همه چیز بنظرش مشکوک می‌آمد. همین که ارشیا به هوش آمده و حواسش جمع شده بود خواست تا رادمنش را ببیند. حتی یکی دوبار هم که مشغول حرف زدن بودند از ریحانه به بهانه‌های مختلف خواسته بود تا اتاق را ترک‌ کند. شم زنانه‌اش به کار افتاده بود و پشت سر هم‌ حدس و فرضیه می‌زد. جوری که خودش هم می‌ترسید از این همه تصورات منفی. باید زودتر ماجرا را می‌فهمید تا آرامش‌ بگیرد. حالا که ارشیا تحت تاثیر داروهای مسکن خوابیده بود و می‌دانست حداقل تا دو سه ساعت دیگر هم بیدار نمی‌شود بهترین موقعیت بود. اما شجاعت نداشت حتی به گوشی کنار تخت نزدیک بشود و شماره‌ی رادمنش ‌را بردارد؛ ولی مجبور بود... بعد از کلی نهیب زدن و دو دل بودن بالاخره با بدبختی و دست‌هایی که لرزان شده بود کاری را که باید، انجام داد. شماره را برداشت و زد توی گوشی خودش. روی نیمکت سالن نشست و نفسش را بیرون فرستاد. هیچ‌وقت در مسائل شوهرش دخالت نکرده بود و حالا هم حس خوبی نداشت. هرچه بیشتر فکر می‌کرد شک و تردید بیشتری هم روی تصمیمش‌ سایه می‌انداخت. اما افکار جدید و مزخرف باعث آزارش شده بود. عزمش را جزم کرد و با گفتن بسم الله شماره را گرفت. مدام پیش خودش تکرار می‌کرد که چه بگوید. تماس برقرار شد و بعد از چندتا بوق، صدای آشنایی گوشش را پر کرد: _الو بفرمایید آب دهانش را قورت داد و سعی کرد راحت صحبت کند: _الو، سلام آقای رادمنش. رنجبر هستم. _سلام خانم رنجبر. بله شناختم. ارشیا خوبه؟ اتفاقی افتاده؟ _نه‌ نه چیزی نشده. ارشیا هم خوبه. اما... خب راستش می‌خواستم باهاتون صحبت کنم. _خب خداروشکر. بفرمایید خواهش می‌کنم. در خدمتم. _به نظرم اگه حضوری حرف بزنیم‌ خیلی بهتره‌، البته اگه شما وقت داشته باشید. _مطمئنید حال ارشیا خوبه؟ _بله خوابیده. نمی‌خوام باخبر بشه بهتون زنگ زدم. _متوجه شدم تقریبا. هیچ اشکالی نداره. من فردا صبح خدمت می‌رسم. خوبه؟ _خیلی ممنونم آقای رادمنش صحبتش با رادمنش که تمام شد با خیال راحت قطع کرد. نفسش را دوباره و اینبار پر سر و صدا بیرون داد و گفت: _دیدی ریحان جان. انقدرهام سخت نبود. و آرام برگشت به اتاق ارشیا. با رادمنش توی پارک کنار بیمارستان قرار داشت. زودتر از موعد رفت تا کمی از بوی تند الکل همیشگیِ پیچیده در راهروها دور باشد. از شنیدن صدای خش‌خش برگ‌ها زیر‌ نیم‌بوتش حس‌ خوبی داشت. نم‌نم باران شروع شده بود. نفس عمیقی کشید و خواست روی نیمکت چوبیِ نیمه خیس بنشیند اما پشیمان شد. چادرش را جمع‌تر کرد تا پایینش لک نشود. کاش لباس بیشتری می‌پوشید. یخ کرده بود. _سلام، وقتتون بخیر. رادمنش بود. بلند شد و ایستاد. مثل همیشه خوش‌پوش و آن‌تایم. این دو صفتی بود که بارها از دهان ارشیا شنیده بود. _سلام‌. وقت شما هم بخیر _هوا مناسب نیست بهتره بریم توی ماشین من. موافقت کرد و چند دقیقه بعد در حالی که قهوه نیمه شیرینش را مزه می‌کرد، از پشت شیشه ماشین شاسی بلند او به تردد آدم‌ها نگاه می‌کرد. _خب من سراپا گوشم. راستش کنجکاو شدم بدونم چه موضوعی باعث شده که اینجا باشم؟ اونم بدون اطلاع جناب نامجو. نفهمید که کلامش بوی طعنه داشت یا صرفا کنجکاوی بود. البته خیلی هم اهمیت نداشت. همانطور که انگشتش را دور ماگ قهوه می‌کشید گفت: _می‌تونم صادقانه سوالی بپرسم و توقع جواب صادقانه هم داشته باشم؟ _حتما. من همیشه طرفدار راستگویی‌ام. _مطمئنم اتفاق مهمی افتاده که شما و ارشیا ازش باخبرید اما به هر دلیلی منو در جریان نمی‌ذارید. ارشیا که سکوت کرده اما توقع دارم حداقل شما بگید موضوع از چه قراره. به وضوح جمع شدن ناگهانی عضلات صورتش رادمنش را دید اما... ادامه_دارد... 🔜 ✍️ 📨 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ 💠 تا عمر داریم باید انتخاب کنیم 🔹همسر فرعون تصميم گرفت که عوض شود و شُد یکی از زنان والای بهشتی. 🔸پسر نوح تصميمی برای عوض‌شدن نداشت. غرق شد و شُد درس عبرتی برای آیندگان. 🔹اولی همسر يک طغيانگر بود و دومی پسر يک پيامبر. 🔸برای عوض‌شدن هيچ بهانه‌ای قابل‌قبول نيست! 🔹اين خودت هستی که تصميم می‌گيری تا عوض شوی. 🔸تا عمر داریم باید انتخاب کنیم... ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 مقام زن 🌱 در داخل خانواده، از نظر اسلام مرد موظف است که زن را مانند گلی مراقبت کند. ⛱با حقیق همراه باشید 🔻 @haqiq_center
💢 نقش ولایت فقیه در صیانت از جمهوریت نظام(بخش دوم) ✍️ 💠 در راستای اشاره به نمونه‌هایی دال برحمایت علنی ولی‌فقیه هم در بعد نظری و هم عملی از حقوق عموم مردم و صیانت از جمهوریت نظام بعنوان مصادیق این مفهوم با هدف اثبات ادعای مذکور مهم می‌نماید: 📌تاکید بر حضو مردم در صحنه‌ها ➖ طبق تصریح قانون اساسی مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش دریک نظام مردم‌سالاری دینی، امری اساسی است؛ زیرا خداوند حاکم برهستی، انسان را بر سرنوشت خویش حاکم کرده است. از اینرو، امور کشور در چنین نظامی، تنها به اتکای آرای عمومی مردم مسلمان اداره می‌شود(قانون اساسی، اصول ۳، ۶ و ۷). ▪️ با مروری بر سخن و سیره رهبر انقلاب در طول سال‌های تصدی این مسئولیت‌، به‌روشنی‌ می‌توان دریافت که ایشان در همه‌ عرصه‌های انتخاباتی بر مشارکت حداکثری مردم تأکید داشته‌اند. نمونه‌ای از تأکید ایشان بر برگزاری بهنگام و پرشور انتخابات را می‌توان در برابر درخواست عدم برگزاری یا تعویق انتخابات مجلس هفتم به بهانه‌ تحصن ‌گروهی از نمایندگان مجلس ششم در اعتراض به رد صلاحیت برخی متقاضیان نامزدی برای انتخابات دید. ایشان ضمن حرام دانستن استعفا در آن شرایط مسئولان اجرایی و نظارتی را به برگزاری بموقع و هرچه پرشورتر انتخابات مکلف کردند. ▫️ در نمونه تاریخی دیگر مرحوم هاشمی رفسنجانی در بخشی ازمجموعه‌ گفت‌وگوهای خود با روزنامه‌ کیهان، هنگامی که بحث به ماجرای رقابت‌ انتخاباتی مجلس پنجم می‌رسد، به حمایت رهبری از ارائه‌ لیست‌های متعدد از سوی جناح‌های سیاسی برای تصدی کرسی‌های مجلس اشاره می‌کند: «یک اختلاف نظری بین من و آیت‌الله خامنه‌ای بود. ایشان از زاویه‌ این‌که رقابت‌ها خیلی جدی باشد تا مردم بیشتر پای صندوق بیایند، به انتخابات نگاه می‌کردند. من با دید این‌که اولاً رأی [جامعه‌]روحانیت کم نشود، موافق آن کار نبودم‌، چون اگر رأی روحانیت کم می‌شد، یک شکست بود؛ و ثانیاً بین ما تفرقه نیفتد. من از این دید نگاه می‌کردم. استدلال‌هایمان را کرده بودیم». 📌 رفراندوم برای انتخاب نوع نظام ➖ اولین تجربه مردم ایران در برخورداری از حق خویش در انتخاب اختیاری نظام حاکم پساانقلاب، رفراندوم عمومی برای تعیین نوع نظام حاکم بود. ▫️ بدین ترتیب اسلامیت نظام نه تنها نافی جمهوریت نیست بلکه اساسا متکی بدان است و حق حاکمیت ملی و جمهوریت حافظ و ضامن اسلامیت است. علاوه بر اینکه در چنین جمهوریتی، حقوق اقلیتها هم تضمین شده است. بنام اسلام نه تنها نمی‌توان حق حاکمیت اکثریت ملت را سلب کرد بلکه به عنوان دفاع از اسلام، حقوق اقلیت را هم نمی‌توان نادیده گرفت. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد @haqiq_center
20.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مهج چیست و مهجهم چه کسانی هستند؟ توصیه می کنیم، حتما این کلیپ رو ببینید. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🥀 💢در روضه ها میشنویم که زنان اهل بیت در کاروان اسیران با دیدن سر امام حسین(ع) گریبان چاک دادند و مو آشفته کردند، آیا این کار صحت دارد و شرعی است؟ پاسخ ✅نکته اول: در كتابها به اين صورت كه در سوال بالا آمده، روايتي نيامده و يا حداقل نيافتيم ؛ و در رواياتي هم كه در اين زمينه نقل شده ، اشاره اي به آشفته نمودن مو نشده است: ✅يزيد، سر مبارك امام عليه السّلام را در پيش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاي داد تا چشم ايشان به سر مطهرامام حسين عليه السّلام نيفتد اما سيدالساجدين عليه السّلام چشمش بر آن سر نازنين افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، ديگر تا آخر عمرش گوشت سَرِ حلال گوشتي تناول نفرمود. وقتي زينب عليها السّلام سر مبارك برادر خود را ديد از شدت ناراحتي دست در گريبان برد و آن را پاره سپس به آواز غمناك فرياد واحسيناه .... برآورد به قسمي كه ناله اش دلها راخراشيد 📚اللهوف ـ سيد بن طاووس ـ ص 178 و 179 و 180 . ✅نکته دوم روايت دوم خالد بن سديرمي گويد: از امام صادق عليه السلام (در مورد مردي كه در مرگ پدر ، مادر ، برادر ، و يا يكي از نزديكانش لباس خود را پاره كند (گريبان چاك بزند) پرسيدم ، حضرت فرمود: كسي كه (در مصيبت نزديكان خود ) به صورت خود بزند كفاره بر عهده او نيست فقط بايد ( بخاطر اين كارش ) توبه كند، همانا بانوان حرم ( حسيني در كربلا ) در مصيبت حسين بن علي عليهما السلام گريبان چاك زدند و به صورت مي زدند. ✅دو نكته در دو حديثي كه گذشت شايسته دقت است: ✅نكته اول: در روايت دوم، امام عليه السلام، گريبان چاك زدن را بدون كوچكترين اشكالي به بانوان حرم نسبت داد و عمل بانوان حرم را نكوهش نكرد . پس معلوم مي شود اين عمل با شأن و منزلت حرم حسيني هيچ منافاتي ندارد. ✅نكته دوّم: در هيچ يك از اين دو روايت در مورد اينكه بانوان حرم درمصيبت حضرت سيدالشهداء عليه السلام موهاي خود را پريشان نمودند، چيزي نيامده بود . 📚تهذيب الأحكام ج8 ، ص 325 ، باب الكفارات . ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند نظریه «پنجره شکسته» ⭕️ چطور بی‌تفاوتی نسبت به کشف حجاب سبب از هم پاشیدگی نظام اخلاقی در جامعه خواهد شد؟! ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
💢 برکناری رابرت مالی؛ نشت اطلاعات یا آغاز پلن B ✍ بدون تردید یکی از جنجالی ترین برکناری های مقامات مرتبط با ایران در دولت آمریکا در سال های اخیر، عزل رابرت مالی، نماینده ویژه این کشور در امور ایران بوده است. اما آنچه آن را برجسته می کند، برکناری ناگهانی او و اتهاماتی است که درباره وی وجود دارد. یکی از این اتهامات، مذاکرات محرمانه‌ او با طرف ایرانی در دبی است که نگرانی شدید نهادهای امنیتی آمریکا را از یک نشت امنیتی- اطلاعاتی به همراه داشته است. حال باید دید این برکناری چه تأثیری در مذاکرات ایران و آمریکا دارد. به نظر می رسد رویکرد کلی آمریکا در پرونده هسته ای ایران با تغییر یک نفر دچار تحول اساسی نشود ولی این اتفاق خوشحالی چهره های ضد ایرانی را به همراه داشته است. داستان این برکناری با افشای یک فایل صوتی محرمانه ابعاد جدیدی پیدا کرده است. نکته جنجالی این فایل صوتی، سخنان رابرت مالی راجع به برجام است که طی آن فاش می کند هدف اصلی آمریکا از بازگشت به برجام، فشار و تحریم بیشتر بر ایران می باشد. چیزی که چندان هم دور از انتظار نیست. آمریکا با بازگشت به برجام، می تواند مکانیسم ماشه را فعال کند که طی آن تمامی تحریم های شورای امنیت علیه ایران به طور خودکار بر می گردد و امکان وتوی آن نیز وجود نخواهد داشت. البته از این نکته نیز نباید غافل بود که در کل ممکن است برکناری رابرت مالی، یک سناریوی از پیش طراحی شده برای ارسال سیگنال اشتباه به ایران برای تصمیم گیری نادرست باشد تا در پرتو آن فشار بر جمهوری اسلامی افزایش یابد. انتصاب یک فرد ضد ایرانی به جای رابرت مالی که فاقد تجربه و انگیزه لازم برای آغاز مذاکرات است، قطعاً نقشی منفی در کاهش تنش ها و بازگشت به نقطه صفر خواهد داشت؛ نقطه ای که شاید پایانی بر مذاکرات و آغازی بر رویاروی جدید باشد که به طور مسلم برنده قطعی آن آمریکا نخواهد بود. ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🔖 📚 💓 🦋 0️⃣1️⃣ 💌 به وضوح جمع شدن ناگهانی عضلات صورت رادمنش را دید اما خیلی سریع لبخند کوچکی زد و پاسخ داد: _چی می‌خواین بدونین؟ من فقط وکیل شوهر شما هستم. _بله اما قطعا چیزی بیشتر از وکالت باعث می‌شه که ارشیا مدام یا در تماس با شما باشه و یا منتظر ملاقات. در حالی که هیچکس دیگه رو حاضر نیست ببینه و حتی با منی که زنشم اینقدر درددل نمی‌کنه که با شما. ریحانه خودش هم از لحن تندش متعجب شد اما شاید لازم بود. رادمنش به بیرون خیره شد و گفت: _حق با شماست. من و ارشیا رفیق هم هستیم اما خانم رنجبر قطعا پاسخ به این ابهامات رو باید از خود شوهرتون بخواین. من نمی‌تونم مخالف خواسته‌ی ارشیا عمل کنم. ریحانه براق شد و پرسید: _مگه چی خواسته؟ رادمنش شمرده و با نگاهی نافذ گفت: _هر اتفاقی که در حیطه‌ی مسائل کاری رخ داد نباید با زندگی شخصیش تداخل پیدا کنه. نمی‌توانست منکر خوشحالیش بشود وقتی فهمید مساله‌ی پیش آمده کاری است؛ اما بروز نداد و گفت: _فعلا که تداخل پیدا کرده... اگه نه چرا الان ارشیا باید روی تخت بیمارستان افتاده باشه؟ من مطمئنم تصادفشم بدون علت نبوده _چقدر قاطع نظر می‌دین خانم! _معمولا خانوم‌ها توی این موارد، حس ششم دارن. خود ریحانه احساس می‌کرد هیچ‌کدام از حرف‌هایش پایه‌ی محکمی ندارد، اما سنگ مفت بود و گنجشک مفت. رادمنش شیشه را پایین داد و لیوان یکبار مصرف را پرت کرد بیرون و ریحانه فکر کرد که چه حرکت ناشایستی. بعید بود از وقار یک وکیل! _بهرحال... با تمام احترامی که برای شما قائلم اما هیچ جوابی ندارم خانم. حس کرد وقت پیاده شدن است. اصلا متوجه نشده بود که چند قطره از قهوه‌ی سرد شده‌ روی چادر مشکی‌اش پخش شده و لکه‌های ریز و درشتی بجا گذاشته. در را باز کرد تا پیاده بشود اما هنوز کامل خارج نشده بود که برگشت و گفت: _اگر کوچک‌ترین مشکلی تو زندگی من پیش بیاد و وقتی متوجه بشوم که برای هر اقدامی دیر باشه، از چشم شما می‌بینم آقای رادمنش. همچنان منتظرم تا باخبر بشم، بدون اینکه ارشیا بفهمه. _فهمیدن شما هیچ دردی از شوهرتون دوا نمی‌کنه. _از نظر شما شاید. خدانگهدار و آنقدر در را محکم بست که برای لحظه‌ای خجالت زده شد. هنوز خیلی دور نشده بود که موبایلش زنگ خورد. رادمنش بود! نگاهی به ماشین انداخت و جواب داد: _بله؟ _نه بخاطر حرفایی که بوی تهدید می‌داد، صرفا به خاطر کمک به موکلم بهتره صحبت کنیم اما حالا قرار کاری دارم. عصر تماس می‌گیرم. خدانگهدار لبخند زد و سرش را به نشانه تشکر تکان داد. از حالا به بعد هرطور بود باید تا روشن شدن موضوع دندان روی جگر می‌گذاشت. برای روشن شدن موضوع، رادمنش را به خانه‌ی خودش دعوت کرده بود و بخاطر اینکه تنها نباشد از ترانه هم خواسته بود تا کنارش باشد. البته بدون همسرش نوید. چرا که‌ فکر کرد شاید بهتر باشد جلسه خصوصی‌تر برگزار بشود. حرف‌ها زده شده بود و او و ترانه در کمال ناباوری و بهت شنیده بودند. بعد از بدرقه‌ی مهمانش، بدون هیچ صحبتی روی تخت افتاده و انقدر اشک ریخته بود که پلک‌هایش متورم شده و سرش به قدر یک کوه پر از دنگ و دونگ بود. ادامه_دارد... 🔜 ✍️ 📨 ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ اگر درآمد یک آرایشگر بیشتر از یه معلمه، به این معنی نیست که پول تو درس خوندن نیست! بلکه به این معنیه که مردم از ظاهر زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغز خالیشون! ‌‌‎‌‎ ⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد 🏴@haqiq_center
🌁 عکس نوشت 💎 ‌ زندگی به سبک شهدا 🥀 راز سالم ماندن جنازه پس از ۱۶ سال ▪️شهید محمدرضا شفیعی 🎙راوی: حاج حسین کاجی ⛱با حقیق همراه باشید 🏴@haqiq_center