#یادداشت_سیاسی
💢 برکناری رابرت مالی؛ نشت اطلاعات یا آغاز پلن B
✍#محمدصادق_خرسند
بدون تردید یکی از جنجالی ترین برکناری های مقامات مرتبط با ایران در دولت آمریکا در سال های اخیر، عزل رابرت مالی، نماینده ویژه این کشور در امور ایران بوده است. اما آنچه آن را برجسته می کند، برکناری ناگهانی او و اتهاماتی است که درباره وی وجود دارد. یکی از این اتهامات، مذاکرات محرمانه او با طرف ایرانی در دبی است که نگرانی شدید نهادهای امنیتی آمریکا را از یک نشت امنیتی- اطلاعاتی به همراه داشته است.
حال باید دید این برکناری چه تأثیری در مذاکرات ایران و آمریکا دارد. به نظر می رسد رویکرد کلی آمریکا در پرونده هسته ای ایران با تغییر یک نفر دچار تحول اساسی نشود ولی این اتفاق خوشحالی چهره های ضد ایرانی را به همراه داشته است.
داستان این برکناری با افشای یک فایل صوتی محرمانه ابعاد جدیدی پیدا کرده است. نکته جنجالی این فایل صوتی، سخنان رابرت مالی راجع به برجام است که طی آن فاش می کند هدف اصلی آمریکا از بازگشت به برجام، فشار و تحریم بیشتر بر ایران می باشد. چیزی که چندان هم دور از انتظار نیست. آمریکا با بازگشت به برجام، می تواند مکانیسم ماشه را فعال کند که طی آن تمامی تحریم های شورای امنیت علیه ایران به طور خودکار بر می گردد و امکان وتوی آن نیز وجود نخواهد داشت. البته از این نکته نیز نباید غافل بود که در کل ممکن است برکناری رابرت مالی، یک سناریوی از پیش طراحی شده برای ارسال سیگنال اشتباه به ایران برای تصمیم گیری نادرست باشد تا در پرتو آن فشار بر جمهوری اسلامی افزایش یابد.
انتصاب یک فرد ضد ایرانی به جای رابرت مالی که فاقد تجربه و انگیزه لازم برای آغاز مذاکرات است، قطعاً نقشی منفی در کاهش تنش ها و بازگشت به نقطه صفر خواهد داشت؛ نقطه ای که شاید پایانی بر مذاکرات و آغازی بر رویاروی جدید باشد که به طور مسلم برنده قطعی آن آمریکا نخواهد بود.
#برجام
#مذاکرات_هستهای
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
0️⃣1️⃣ #قسمت_دهم 💌
به وضوح جمع شدن ناگهانی عضلات صورت رادمنش را دید اما خیلی سریع لبخند کوچکی زد و پاسخ داد:
_چی میخواین بدونین؟ من فقط وکیل شوهر شما هستم.
_بله اما قطعا چیزی بیشتر از وکالت باعث میشه که ارشیا مدام یا در تماس با شما باشه و یا منتظر ملاقات. در حالی که هیچکس دیگه رو حاضر نیست ببینه و حتی با منی که زنشم اینقدر درددل نمیکنه که با شما.
ریحانه خودش هم از لحن تندش متعجب شد اما شاید لازم بود. رادمنش به بیرون خیره شد و گفت:
_حق با شماست. من و ارشیا رفیق هم هستیم اما خانم رنجبر قطعا پاسخ به این ابهامات رو باید از خود شوهرتون بخواین. من نمیتونم مخالف خواستهی ارشیا عمل کنم.
ریحانه براق شد و پرسید:
_مگه چی خواسته؟
رادمنش شمرده و با نگاهی نافذ گفت:
_هر اتفاقی که در حیطهی مسائل کاری رخ داد نباید با زندگی شخصیش تداخل پیدا کنه.
نمیتوانست منکر خوشحالیش بشود وقتی فهمید مسالهی پیش آمده کاری است؛ اما بروز نداد و گفت:
_فعلا که تداخل پیدا کرده... اگه نه چرا الان ارشیا باید روی تخت بیمارستان افتاده باشه؟ من مطمئنم تصادفشم بدون علت نبوده
_چقدر قاطع نظر میدین خانم!
_معمولا خانومها توی این موارد، حس ششم دارن.
خود ریحانه احساس میکرد هیچکدام از حرفهایش پایهی محکمی ندارد، اما سنگ مفت بود و گنجشک مفت. رادمنش شیشه را پایین داد و لیوان یکبار مصرف را پرت کرد بیرون و ریحانه فکر کرد که چه حرکت ناشایستی. بعید بود از وقار یک وکیل!
_بهرحال... با تمام احترامی که برای شما قائلم اما هیچ جوابی ندارم خانم.
حس کرد وقت پیاده شدن است. اصلا متوجه نشده بود که چند قطره از قهوهی سرد شده روی چادر مشکیاش پخش شده و لکههای ریز و درشتی بجا گذاشته. در را باز کرد تا پیاده بشود اما هنوز کامل خارج نشده بود که برگشت و گفت:
_اگر کوچکترین مشکلی تو زندگی من پیش بیاد و وقتی متوجه بشوم که برای هر اقدامی دیر باشه، از چشم شما میبینم آقای رادمنش. همچنان منتظرم تا باخبر بشم، بدون اینکه ارشیا بفهمه.
_فهمیدن شما هیچ دردی از شوهرتون دوا نمیکنه.
_از نظر شما شاید. خدانگهدار
و آنقدر در را محکم بست که برای لحظهای خجالت زده شد. هنوز خیلی دور نشده بود که موبایلش زنگ خورد. رادمنش بود! نگاهی به ماشین انداخت و جواب داد:
_بله؟
_نه بخاطر حرفایی که بوی تهدید میداد، صرفا به خاطر کمک به موکلم بهتره صحبت کنیم اما حالا قرار کاری دارم. عصر تماس میگیرم. خدانگهدار
لبخند زد و سرش را به نشانه تشکر تکان داد.
از حالا به بعد هرطور بود باید تا روشن شدن موضوع دندان روی جگر میگذاشت.
برای روشن شدن موضوع، رادمنش را به خانهی خودش دعوت کرده بود و بخاطر اینکه تنها نباشد از ترانه هم خواسته بود تا کنارش باشد. البته بدون همسرش نوید. چرا که فکر کرد شاید بهتر باشد جلسه خصوصیتر برگزار بشود.
حرفها زده شده بود و او و ترانه در کمال ناباوری و بهت شنیده بودند. بعد از بدرقهی مهمانش، بدون هیچ صحبتی روی تخت افتاده و انقدر اشک ریخته بود که پلکهایش متورم شده و سرش به قدر یک کوه پر از دنگ و دونگ بود.
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌱 اندکی درنگ
اگر درآمد یک آرایشگر بیشتر از یه معلمه، به این معنی نیست که پول تو درس خوندن نیست! بلکه به این معنیه که مردم از ظاهر زشتشون بیشتر خجالت میکشن تا مغز خالیشون!
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀 راز سالم ماندن جنازه پس از ۱۶ سال
▪️شهید محمدرضا شفیعی
🎙راوی: حاج حسین کاجی
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center
#یادداشت_سیاسی
💢 نقش ولایت فقیه در صیانت از جمهوریت نظام(بخش سوم)
✍️#مهدی_جبرائیلیتبریزی
نمونههای دیگری دال برحمایت علنی ولیفقیه هم در بعد نظری و هم عملی از حقوق عموم مردم و صیانت از جمهوریت نظام:
📌 صیانت از رای مردم
➖ برگزاری انتخابات متعدد در سطوح مختلف و حضور اختیاری مردم در آن از افتخارات نظام مقدس اسلامی است. همگان با تشخیص فرد شایسته و انتخاب او، رای خود را بصورت امانت در اختیار مجریان قرار میدهند. به همین دلیل رهبرمعظم انقلاب بارها ضمن اشاره به حقالناس بودن رای مردم، بر صیانت از آن تاکید فرمودهاند. بنابراین نگاه ایشان به رای مردم ریشه دراعتقادات دینی دارد. نه اینکه موضعگیری فرمالیته و پوپولیستی باشد.
▪️ نکته مهم اینکه؛ در طول سالیان پس از انقلاب، امامین انقلاب رای خویش را بطور نامشخص در صندوق رای انداختهاند. یعنی آزادی انتخاب را حتی نسبت به قشر انقلابی و ولایی هم لحاظ داشتهاند که تحت تاثیر نظر ایشان رای ندهند. و همین وجه دیگری از احترام به حقالناس است.
▫️ نکته دیگر اینکه رهبران نظام اسلامی با وجود مخالفت با مسلک و دیدگاه سیاسی منتخبان مردم، همواره رای مردم را در انتخابات تنفیذ کردهاند. مصداق تاریخی این رفتار تنفیذ ریاست جمهوری بنیصدراست.
🔸نمونه تاریخی دیگر به پروسه انتخابات سال 88 و حوادث حاشیهای آن مربوط میشود. در انتخابات ریاست جمهوری آن سال برخی از کاندیداها که مورد حمایت ضد انقلاب، منافقین، صهیونیستها و معاندان نظام مقدس جمهوری بودند، دریک رفتار غیر دمکراتیک به طبل ابطال انتخابات میکوبیدند. اما حضرت ایشان بر رای مردم اصرار کردند.
🔹بنابراین یکی از ابعاد اصلی فتنه 88 که متأسّفانه کمتر به آن توجّه شده، ادّعای دفاع از جمهوریّت نظام و قانونگرایی بود، درحالیکه کنش آنها، حرکتی قانونستیزانه وکودتا علیه جمهوریّت نظام به نام جمهوریّتخواهی بود.
📌 برگزاری به موقع انتخابات
➖ از دیگر مصادیق صیانت ازجمهوریت، قاطعیت رهبرمعظم انقلاب نسبت به برگزاری انتخابات در موعد مقرّر است.
▫️ نمونه تاریخی این مورد؛ انتخابات مجلس هفتم است. با توجه به ردّ صلاحیت تعدادی از نامزدهای انتخابات هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی، گروههای دوم خردادی خواستار عدم برگزاری این انتخابات در موعد مقرر آن شدند. در این میان، کروبی به عنوان رئیس مجلس و خاتمی به عنوان رئیسجمهور نیز این درخواست را مطرح کردند اما ایشان بر تبعیت از قانون و برگزاری انتخابات در موعد مقرر تاکید فرمودند.
#ولایت_فقیه
#جمهوریت
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
@haqiq_center
33.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بازنشر مستند " خارج از دید ۲ "
🔴چگونه آمریکا از طریق استارت آپ ها به کشورها نفوذ میکند و با تغییر اقتصاد آنها سعی در تغییر ساختار سیاسیشان را دارد؟
🔴از خانواده بهایی الهیان که ارتباط نزدیکی با خزانهداری آمریکا دارند چه میدانید و چگونه از طریق یک استارت اپ به ایران نفوذ کردند؟
#نفوذ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
💢 مشکل ما در دینداری، کمبود ایمان نیست، سبک زندگی است!
➖ ما برای دینداری کردن بیش از نیاز به آگاهی، عقیده، ایمان و عواطف معنوی، نیاز به سبک زندگی داریم. سبک زندگی یعنی چگونه زندگی کردن. سبک زندگی ما، شخصیت و عادات ما را میسازد، سبک زندگی، رفتار ما را شکل میدهد، اینجاست که اجرای دستورات خدا سخت میشود یا آسان.
➖بیشتر دین، دستور زندگی است و میگوید بیا تا من رفتارت را تنظیم کنم. رفتارت را که تنظیم کردم درست میشوی. حالا شما میخواهی فرزندت دیندار شود، چهکاری باید انجام دهی؟ مقابلش قرآن یا مفاتیح بخوانی؟! اینطوری بچه دیندار میشود؟
➖در سبک زندگی، بچهات را چابک، سختکوش، خوب از خواب بیدار شو بار بیاور، بچهات با یکذره اعتقادات نماز میخواند. جوانهای که نماز نمیخوانند، تقریباً همه خدا را دوست دارند و به خدا معتقد هستند، خیلی هم آدمهای نازی هستند. مشکلشان چیست؟ تنبلی!
➖یکی از ارکان اصلی سبک زندگی، با حسابوکتاب زندگی کردن است. کسی که اهل محاسبه در زندگی دنیایش، نیست، در زندگی معنویاش هم اهل محاسبه نخواهد بود. «امام باقر(ع): مَنْ كَسِلَ عَنْ أَمْرِ دُنْيَاهُ فَهُوَ عَنْ أَمْرِ آخِرَتِهِ أَكْسَل»(کافی، ج۵، ص۸۴) کسی که حال ندارد زندگی دنیایش را درست کند، این آدم بیشتر حال ندارد آخرتش را درست کند.
🔲 به چه دلیل باید محاسبه نفس کنیم؟
➖ ما در جهان بهشدت با حساب و کتابی زندگی میکنیم که بدون حساب و کتاب نمیشود در آن زندگی کرد.
➖ انسان موجود پیچیدهای است که بدون حساب و کتاب رمزگشایی نمیشود.
➖ بالاخره ما قیامتی داریم که در آن از ما حساب میکشند. قبل از آن حسابرسی، خودمان به حسابمان برسیم. امام سجاد (ع) جداگانه برای جهنم گریه میکنند، جداگانه برای حسابوکتاب روز قیامت.
علیرضا پناهیان
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
Tahhode Sorkh (26).mp3
13.31M
🎙پادکست صوتی (نامه های مسلم)
📌برگرفته از زندگینامه داستانی شهدای روحانی
#تعهد_سرخ
#حقیق
⛱با حقیق همراه باشید
🔻 @haqiq_center
🔖 #رمان 📚
💓 #تا_پروانگی 🦋
1️⃣1️⃣#قسمت_یازدهم 💌
حتی دور سر بستن روسری مارکدار ترکی که سوغات ارشیا از آخرین سفرش بود هم بهترش نکرده بود. تا کمی آرام میگرفت، دوباره با یادآوری حرفهای ناامید کنندهی وکیل بغضش میترکید و دستمال کاغذیها بود که زیر دستش پر پر میشد. دلش میخواست به ترانه حالی کند انقدر کنار گوشش با قاشق آن شربت بیدمشک لعنتی را هم نزند و پر حرفی نکند. اصلا اشتباه کرده بود که خبرش کرد. باید تنها میماند کمی!
ترانه دست سردش را گرفت و گفت:
_ریحان جونم بلند شو عزیزم. یکم گلگاوزبون برات دم کردم. بخور برات خوبه. انقدر این چند روز غم و غصه خوردی که آب شدی. گوشت به تنت نمونده. کاش یکم دستت نمک داشت حداقل!این ارشیا کجا میفهمه ارزش دلسوزیهای تو رو؟ اصلا تو چرا کاسه داغتر از آش شدی؟ هان؟ یعنی میگی شوهرت با اون همه دبدبه و کبکبه حالا وا داده و نمیتونه گلیمش رو از آب بیرون بکشه؟
داشت ترکهای سقف اتاق را میشمرد، زیر نور کم آباژور. البته چشمهایش هنوز ضعیف بود اما عمق ترک وسیعتر از آن بود که ریزبینی بخواهد! دهان باز کرد و گفت:
_چطور این همه ترک رو ندیده بودم؟ باید شبا توی سالن بخوابم. خطرناک شده اینجا.
ترانه خندید و کنارش روی تخت نشست:
_فعلا که بجای سقف اتاق، بدبختی هوار شده روی سرت خواهر من.
دستش را روی پیشانی گذاشت و با بغض گفت:
_لازم نیست یادآوری کنی که بدبختی سرک کشیده به زندگیم!
_ببخشید. بخدا منظور بدی نداشتم. ببین، قرار نیست هر زنی با شنیدن مشکلات شوهرش اینطور زانوی غم بغل بگیره و فقط اشک و آه راه بندازه.
_چه توقعی داری؟ که بخندم؟ یا راه بیفتم دنبال شریک کلاهبردار و فراریای بگردم که نمیدونم چطور تمام دار و ندار و سرمایهی ارشیا رو بالا کشیده و معلوم نیست کدوم گوری هست اصلا؟ شاید هم باید برم و چکهایی که قراره یکی یکی برگشت بخوره رو جمع کنم تا شوهرمو دست بسته و با پای گچ گرفته توی زندان و دادگاه نبینم؟
_چرا جوش آوردی و داد میزنی ریحان جان؟ سر دردت بدتر میشه. اصلا حق با تو. من ساکت میشم ببخشید خوب شد؟
ترانه این را گفت و زد روی دهنش. ریحانه خجالت کشید از این که صدایش را برای خواهرش بالا برده. طوری با او برخورد میکرد که انگار مقصر ماجراست. دوباره چشمهی اشکش جوشید و گفت:
_بخدا هنوز از شوک تصادف بیرون نیومده بودم که امشب این همه خبر جدید و وحشتناک شنیدم. من ظرفیتم انقدر بالا نیست. دق میکنم.
_چرا دق بکنی عزیزم؟ تو باید شاکر باشی که حداقل حالا ارشیا رو داری و بلای بدتری توی سانحه سرش نیومده. مسائل مالی لاینحل نیست. اما ریحانه، یعنی واقعا این همه مدت ارشیا در مورد مشکلات و قضیهی کلاهبرداری افخم چیزی نگفته بود بهت؟
_نه اصلا عادت نداره که بحث کار رو بیاره خونه. خودم فکر میکردم که بدخلقیهای بدتر شدهی چند وقت اخیرش بیدلیل نباشه.
_نوید حتی اگر سرچهار راه به گداها پول بده هم به من میگه. برام عجیب و غیرقابل هضمه که یک مرد تنها این همه مشکل رو به دوش بکشه و عجیبتر اینکه تو هم هیچ چیزی نفهمیدی!
_از بس احمقم ترانه. من هیچوقت زن خوبی برای ارشیا نبودم. اگر بودم انقدر آدم حسابم میکرد که ورشکست شدنش رو بگه حداقل!
ادامه_دارد... 🔜
#تیموری ✍️
#داستان_سریالی 📨
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌱.اندکی درنگ
🖤❤" غم و شادی "
بعضی گویند شادی از غم عظیمتر است،
بعضی گویند چنین نیست
بلکه غم بر شادی چیرگی دارد.
اما من با تو میگویم که غم و شادی
از هم جدایی ناپذیرند.
آنها با هم نزد تو میآیند و هنگامی که
یکی از آن دو در کنارت نشسته است،
بیاد آر که آن دیگری نیز در بستر تو
به خواب رفته است.
و همانا که تو چون دو کفۀ ترازو
میان شادی و غم آویختهای
و تنها هنگامی که به کلی تهی باشی
دو کفه در حال توازن کنار هم خواهند بود.
اما وقتی که خزانه دار هستی تو را برمیدارد
تا زر و نقرۀ خویش را بسنجد،
در آن هنگام بناچار دو کفۀ غم و شادی تو
بالا و پایین میرود.
✍جبرانخلیلجبران
#درنگ
⛱با حقیق هـمـراه باشـیـد
🏴@haqiq_center
🌁 عکس نوشت
💎 زندگی به سبک شهدا
🥀شبهای جمعه خدمت آقااباعبدالله(ع)
▪️شش روز از جنگ گذشته بود که شهید شد.
خوابش را دیدم .
بغلش کردم و گفتم: «تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمیکنم!»
گفت: «فقط یک مطلب میگم اونم اینکه ما شهدا شبهای جمعه میریم خدمت آقا اباعبدالله (عليهالسلام) ... .
🎙راوی: حاج علیاکبر مختاران، همرزم شهید
#عکس_نوشت
#سبک_زندگی
⛱با حقیق همراه باشید
🏴@haqiq_center