🔴آیا روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفا، حسنه بوده است؟!(قسمت چهارم)
برخی از اهل تسنن ادعا می کنند که روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفای سه گانه خوب بوده است! در این مقاله در نظر داریم که گوشه ای از این اختلافات را که در منابع فریقین ذکر شده، منتشر کنیم.
♦️در منابع شیعه
همانگونه که قبلا ذکر شد، روایات و گزارشهای حاکی از اختلاف در منابع شیعه فراوان است اما از باب نمونه به دو مورد اشاره می شود.
1. خطبه شقشقیه
خطبه سوم نهج البلاغه، معروف به خطبه "شقشقیه" است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن به غصب خلافت و صفات خلفای سه گانه اشاره می کنند و وضعیت جامعه را در آن دوران، ترسیم می کنند. در چند مقاله آینده، به بخشهایی از این خطبه، اشاره می شود.
علت شهرت این خطبه به "شقشقیه" این است که در آخر اين خطبه حضرت به ابن عبّاس فرمودند: يا ابن عبّاس تلك شقشقة هدرت ثمَّ قرّت، شقشقه در لغت مانند شش گوسفند است كه شتر در وقت هيجان و نفس زدن آنرا از دهان بيرون مى آورد و در زير گلو صدا ميكند و در اوّلين مرتبه بيننده آنرا با زبان اشتباه مى نمايد، امير المؤمنين در جواب ابن عبّاس فرمود:
شكايت كردن از سه خليفه در اينجا كه از روى ظلم و ستم بر من تقدّم جستند از جهت هيجان و بشوق هدايت خلق بود كه گفته شد، گويا شقشقه شتر صدا كرد و در جاى خود باز ايستاد يعنى هر وقت و هميشه از اين قبيل سخنان گفته نمى شود.
الف. شکوه از ابوبکر
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى
يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً
وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ
يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ
فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا
أَرَى تُرَاثِي نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى ابْنِ الْخَطَّابِ بَعْدَه..
ترجمه:
(1) آگاه باش سوگند بخدا كه پسر ابى قحافه (ابوبکر) خلافت را مانند پيراهنى پوشيد و حال آنكه مى دانست من براى خلافت (از جهت كمالات علمى و عملى) مانند قطب وسط آسيا هستم (دوران و گردش آسيا قائم به آن ميخ آهنى وسط است و بدون آن خاصيّت آسيائى ندارد) علوم و معارف از سر چشمه فيض من مانند سيل سرازير ميشود، هيچ پرواز كننده در فضاى علم و دانش به اوج رفعت من نمى رسد
(2)، پس (چون پسر ابى قحافه پيراهن خلافت را بنا حقّ پوشيد و مردم او را مبارك باد گفتند)
جامه خلافت را رها و پهلو از آن تهى نمودم و در كار خود انديشه مى كردم كه آيا بدون دست (نداشتن سپاه و ياور) حمله كرده (حقّ خود را مطالبه نمايم) يا آنكه بر تاريكى كورى (و گمراهى خلق) صبر كنم (بر اين تاريكى ضلالت) كه در آن پيران را فرموده، جوانان را پژمرده و پير ساخته، مؤمن (براى دفع فساد) رنج مى كشد تا بميرد،
(3) ديدم صبر كردن خردمنديست، پس صبر كردم در حالتى كه چشمانم را خاشاك و غبار و گلويم را استخوان گرفته بود (بسيار اندوهگين شدم، زيرا در خلافت ابى بكر و ديگران جز ضلالت و گمراهى چيزى نمى ديدم و چون تنها بوده يارى نداشتم نمى توانستم سخنى بگويم) ميراث خود را تاراج رفته مى ديدم (منصب خلافت را غصب كردند و فساد آن در روى زمين تا قيام قائم آل محمّد عليهم السّلام باقى است). (پس از وفات رسول خدا صلَّى اللّه عليه و آله كه خلافت را بنا حقّ غصب كرده مردم را به ضلالت و گمراهى انداختند، براى حفظ اسلام و اينكه مبادا انقلاب داخلى بر پا شده دشمنان خارجی سوء استفاده نمايند، مصلحت را در چشم پوشى از خلافت و شكيبائى دانستم)
(4) تا اينكه اوّلى (ابى بكر) راه خود را به انتها رسانده (پس از دو سال و سه ماه و دوازده روز از گذشت خلافت و پيش از مرگش) خلافت را بعد از خود به عنوان دستمزد(به سبب تشکر از مقدمه چینی عمر برای به خلافت رسیدن ابوبکر) به آغوش ابن خطّاب (عمر) انداخت.
ادامه دارد...
#اختلافات_امام_علی_و_خلفا
#خطبه_شقشقیه
کانال حق شناس(علی مع الحق)
@haqshenas110
🔴آیا روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفا، حسنه بوده است؟!(قسمت پنجم)
برخی از اهل تسنن ادعا می کنند که روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفای سه گانه خوب بوده است! در این مقاله در نظر داریم که گوشه ای از این اختلافات را که در منابع فریقین ذکر شده، منتشر کنیم.
♦️در منابع شیعه
همانگونه که قبلا ذکر شد، روایات و گزارشهای حاکی از اختلاف در منابع شیعه فراوان است اما از باب نمونه به دو مورد اشاره می شود.
1. خطبه شقشقیه(ادامه از قسمت قبل)
خطبه سوم نهج البلاغه، معروف به خطبه "شقشقیه" است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن به غصب خلافت و صفات خلفای سه گانه اشاره می کنند و وضعیت جامعه را در آن دوران، ترسیم می کنند. در چند مقاله به بخشهایی از این خطبه، اشاره می شود.
♦️شکوه از ابوبکر و عمر
فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا
فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِيلِهِ جَعَلَهَا فِي جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّي أَحَدُهُمْ
فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ
لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا(ادامه دارد)
ترجمه:
جای بسی حيرت و شگفتى است كه در زمان حياتش فسخ بيعت مردم را در خواست مى نمود (مى گفت أَقِيلوُنِى فَلَسْتُ بِخَيْرِكُمْ وَ عَلِىٌّ فِيكُمْ) يعنى اى مردم بيعت خود را از من فسخ كنيد و مرا از خلافت عزل نمائيد كه من از شما بهتر نيستم و حال اينكه علىّ عليه السّلام در ميان شما است) ولى چند روز از عمرش مانده وصيّت كرد خلافت را براى عمر، اين دو نفر غارتگر خلافت را مانند دو پستان شتر ميان خود قسمت نمودند (پستانى را ابى بكر و پستان ديگر را عمر بدست گرفته دوشيده صاحب شتر را از آن محروم كردند)
(6) خلافت را در جاى درشت و ناهموار قرار داد (عمر را بعد از خود خليفه ساخت) در حالتى كه عمر سخن تند و زخم زبان داشت، ملاقات با او رنج آور بود و اشتباه او (در مسائل دينى) بسيار و عذر خواهيش (در آنچه كه به غلط فتوا داده) بيشمار بود (از جمله امر كرد زن آبستنى را سنگسار كنند، امير المؤمنين فرمود: اگر اين زن تقصير كرده بچّه او را گناهى نيست و نبايد سنگسار شود، عمر گفت: لولا عَلِىٌ لَّهَلَكَ عُمَرٌ يعنى اگر على نبود هر آينه عمر در فتوى دادن هلاك مى شد، و اين جمله را همواره تكرار مى نمود)
(7) پس مصاحب با او (آن حضرت يا هر كه با او سر و كار داشت) مانند سوار بر شتر سركش نافرمان بود كه اگر مهارش را سخت نگاه داشته رها نكند بينى شتر پاره و مجروح مي شود و اگر رها كرده به حال خود واگذارد به رو در پرتگاه هلاكت خواهد افتاد.
(8) پس سوگند به خدا مردم در زمان او گرفتار شده اشتباه كردند و در راه راست قدم ننهاده از حقّ دورى نمودند، پس من هم در اين مدَّت طولانى (ده سال و شش ماه) شكيبائى ورزيده با سختى محنت و غمّ همراه بودم.
(9) عمر هم راه خود را پيمود (و پيش از تهى كردن جامه) امر خلافت را در جماعتى قرار داد كه مرا هم يكى از آنها گمان نمود(عمر پس از اینکه به وسیله فیروز با شش ضربه چاقو، مجروح شد، برای تعیین خلیفه بعدی، یک شورای شش نفره تشکیل داد متشکل از امیرالمؤمنین(علیه السلام)، سعد ابن ابی وقاص، عبدالرحمن ابن عوف، طلحه، زبیر و عثمان تا خلیفه را تعیین کنند. این شورا با افراد و شرایط خاصی چینش شده بود که سبب می شد، خلافت به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نرسد. امام(علیه السلام) در این فراز می فرماید عمر مرا همسنگ آنان قرار داد در حالی که از جهت فضل و کمال، قابل مقایسه با آنان نبودم که در ادامه، خود حضرت به خصوصیات افراد شورا اشاره می کند.)
(10) پس بار خدايا از تو يارى مى طلبم براى شورايى كه تشكيل شد و مشورتى كه نمودند، چگونه مردم مرا با ابو بكر مساوى دانسته در باره من شكّ و ترديد نمودند تا جائى كه امروز با اين اشخاص (پنج نفر اهل شورى) همرديف شده ام و ليكن (باز هم صبر كرده در شورى حاضر شدم) در فراز و نشيب از آن ها پيروى كردم (براى مصلحت در همه جا با آنان موافقت نمودم.) ادامه دارد...
#اختلافات_امام_علی_و_خلفا
#خطبه_شقشقیه
کانال حق شناس(علی مع الحق)
@haqshenas110
🔴آیا روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفا، حسنه بوده است؟!(قسمت آخر)
برخی از اهل تسنن ادعا می کنند که روابط امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفای سه گانه خوب بوده است! در این مقاله در نظر داریم که گوشه ای از این اختلافات را که در منابع فریقین ذکر شده، منتشر کنیم.
♦️در منابع شیعه
همانگونه که قبلا ذکر شد، روایات و گزارشهای حاکی از اختلاف در منابع شیعه فراوان است اما از باب نمونه به دو مورد اشاره می شود.
1. خطبه شقشقیه(ادامه از قسمت قبل)
خطبه سوم نهج البلاغه، معروف به خطبه "شقشقیه" است که امیرالمؤمنین(علیه السلام) در آن به غصب خلافت و صفات خلفای سه گانه اشاره می کنند و وضعیت جامعه را در آن دوران، ترسیم می کنند. در چند مقاله به بخشهایی از این خطبه، اشاره می شود.
♦️شکایت از شورای عمر و عثمان
فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضِمُونَ مَالَ اللَّهِ خَضْمَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ
إِلَى أَنِ انْتَكَثَ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ َ
ترجمه:
(11) پس (در شورایی که عمر تنظیم کرده بود) مردى از آنها از حسد و كينه اى كه داشت دست از حقّ شسته براه باطل قدم نهاد (مراد سعد ابن ابى وقّاص است كه حتّى پس از قتل عثمان هم به آن حضرت بيعت ننمود) و مرد ديگرى براى دامادى و خويشى خود با عثمان از من اعراض كرد (مراد عبد الرّحمن ابن عوف است كه شوهر خواهر مادرى عثمان بود) و همچنين دو نفر ديگر (طلحه و زبير كه از رذالت و پستى) موهن و زشت است نام ايشان برده شود.
تا اينكه (پس از مرگ عمر، در شورى كه بدستور او تشكيل يافت)
(12) سوّمین نفر قوم (عثمان) برخاست (و مقام خلافت را به ناحقّ اشغال نمود) دو پهلویش از پرخوری باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویی سرگردان بود.
(13) و اولاد پدرانش (بنى اميّه كه خويشاوند او بودند) با او همدست شدند، مال خدا (بيت المال مسلمين) را مى خوردند مانند خوردن شتر با ميل تمام گياه بهار را (و فقراء و مستحقّين را محروم و گرسنه مى گذاشت)
تا اينكه باز شد ريسمان تابيده او (صحابه از دورش متفرّق شدند) و رفتارش سبب سرعت در قتل او شد، و پرى شكم، او را به رو انداخت (بر اثر اسراف و بخشش بيت المال به اقوام و منع آن از فقراء و مستحقّين مردم جمع شده پس از يازده سال و يازده ماه و هيجده روز غصب خلافت او را كشتند).
2. از امیرالمؤمنین(علیه السلام) نقل است که فرمودند:
واعجبا أن تكون الخلافة بالصحابة ولا تكون بالصحابة والقرابة. و روي له شعر في هذا المعنى:
فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم * فكيف بهذا والمشيرون غيب
وإن كنت بالقربى حججت خصيمهم * فغيرك أولى بالنبي وأقرب
ترجمه:
حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در جواب ابوبکر، می فرمایند:
عجيب است! آیا خلافت به مصاحبت(با پیامبر) است ولی به مصاحبت و قرابت و خويشاوندى نيست! (زیرا حضرت هم مصاحب پیامبر بودند هم پسرعمو و داماد ایشان بودند)
سيّد رضى می گوید: دو بیت شعر فوق هم در آن هنگام از آن حضرت (علیه الصلاة و السلام) روايت شده است و ترجمه اش این است:
كه اگر تو به واسطه اجماع امّت زمام امور را در دست گرفتى، چگونه چنین اجماعی درست است در صورتي كه اهل حلّ و عقد و مشورت (من و بنى هاشم) غايب بوده اند!
و اگر به سبب خويشى با مخاصمه کننده آنان حجّت آوردى و برترى جستى كه در اين صورت هم آن كس كه به پايمبر نزديكتر است به اين امر سزاوارتر است.
نتیجه: با وجود اختلافاتی که در چند مقاله بیان کردیم، نه تنها امیرالمؤمنین(علیه السلام) با خلفا، روابط خوبی نداشتند که در نهایت اختلاف بوده اند. البته موارد اختلاف در تاریخ بسیار بیشتر از اینهاست از جمله مخالفت های امام علی علیه السلام با غصب خلافت. اما همین ها برای رد این ادعا کفایت می کند.
#اختلافات_امام_علی_و_خلفا
#خطبه_شقشقیه
کانال حق شناس(علی مع الحق)
@haqshenas110
هدایت شده از فیضِ فیض
🔴 علی میتوانست اما نخواست...
به نام خدا.
بر خلاف تصور عموم، اینگونه نبوده که امیر مؤمنان علی علیه السلام تا زمان خلافت ظاهری خود هرگز نتوانند حکومت را از غاصبان خلافت پس بگیرند بلکه امام علی میخواستند حکومت به شرط حفظ دین و عدالت به ایشان برگردد. در اینجا به یک مورد اشاره میکنیم.
وقتی عُمَر توسط ابولؤلؤ خنجر خورد و در آستانه مرگ قرار گرفت، برای تعیین خلیفه بعدی #شورای_شش_نفره تشکیل داد و امام علی را یکی از این شش نفر قرار داد. بقیه افراد عبارت بودند از سعد بن ابی وقاص، عثمان، طلحه، زبیر و عبدالرحمن بن عوف. امام علی در #خطبه_شقشقیه از اینکه با آن همه سابقه و فضائل، همسنگ این افراد شمرده شدهاند شکایت کرده اند.
به دستور عُمَر، انتخاب خلیفه با موافقت اکثریت افراد شورا بود، اما چنانکه او خواسته بود، اگر ۲ گروه ۳ نفره، نظر متفاوتی درباره شخصی داشتند، رأی گروهی پذیرفته شود که عبدالرحمان در آن است. عمر همچنین گفته بود اگر فردی از اعضای شورا با رأی اکثریت مخالفت کرد، گردن او زده شود و در صورت دودستگی شورا، اگر گروه مقابل عبدالرحمن، نظر او را نپذیرفتند، ۳ مخالف کشته شوند و اگر اعضای شورا نتوانستند پس از ۳ روز فردی را برگزینند، همه آنان گردن زده شوند! بنابراین نظر عبدالرحمن بن عوف تعیین کننده بود.
امام در این مدت فرصت را غنیمت شمرده و فضائل خود را یک به یک نقل کردند و همگان تأیید کردند تا کسی شک نکند که ایشان تنها شخصیتی هستند که لایق خلافتند.
شورای شش نفره کاملا فرمایشی بود و هدف عُمَر تعیین غیر مستقیم عثمان بود تا احتمالا این انتخاب در قالب شورا وجهه خوبی داشته باشد! چون عُمَر گفته بود در صورت اختلاف، خلیفه آن کسی است که عبدالرحمن با او بیعت کند و عبدالرحمن هیچگاه با عثمان مخالفت نمیکرد. از طرفی سعد پسرعموی عبدالرحمن بود و عبدالرحمن شوهر خواهر عثمان! و به طور طبیعی از یکدیگر حمایت می کردند. بنابراین سه نفر که شامل رای کلیدی عبدالرحمن بود قطعا در یک گروه قرار می گرفتند. در واقع چینش شورا طوری بود که خلافت به حضرت علی نرسد. پس از گفتگوهای بسیار و انصراف افراد، در نهایت خلافت بین امام علی و عثمان مردّد شد.
در این هنگام عبدالرحمن بن عوف رو به حضرت علی کرد و گفت: خدا را بر تو شاهد مى گیریم که اگر این امر به تو سپرده شد، در میان ما به روش کتاب خدا و سنّت پیامبر صلى الله علیه و آله و سیره ابو بکر و عمر، عمل کنى. امام در پاسخ فرمود: «هر اندازه که بتوانم، مطابق با کتاب خدا و سنّت پیامبرش عمل مى کنم» و عمل به سیره و روش ابوبکر و عمر را رد کردند اما عثمان پذیرفت. عبدالرحمن این پیشنهاد را سه بار به امام و عثمان عرضه کرد و هر سه بار امام از عمل به روش ابوبکر و عمر سر باز زد و عثمان قبول نمود. امام بار سوم به عثمان چنین فرمود: «بى گمان، با بودن کتاب خدا و سنّت پیامبرش، به سیره کس دیگرى نیاز نیست. تو مى کوشى که خلافت را از من دور کنى!» در نهایت عبدالرحمن که نقشی کلیدی در این ماجرا داشت عثمان را به عنوان خلیفه سوم معرفی کرد.
👈 اگر حضرت علی علیه السلام تنها طالب حکومت بودند میتوانستند با یک وعده دروغ «مصلحتی» آن هم برای مصلحت اسلام ابتدا با روش ابوبکر و عمر مخالفت کنند و سپس تا جای ممکن زیرش بزنند! یا حتی به روش آن دو عمل کنند. اما امام نمیخواستند وعده بدهند و تخلف کنند یا راه آن دو را ادامه دهند. مثلا بدعتهایی را که ابوبکر و عمر در دین گذاشتند و نیز ظلم و ستم آن دو را تأیید کنند و یا مانند عُمَر بیت المال را به صورت نامساوی و ظالمانه بین مردم تقسیم کنند. به بیان دیگر:
علی میخواست علی بماند و علی ماند. یاعلی!
#یادداشت
#محمدحسین_فیض_اخلاقی 22 خرداد 1403
#تاریخی
@feyzefeyz 👈👈فیضِ فیض