📌 #نماز به پا دارید ؛
رسم شهدا ترک نماز نبود حتی در شرایط سخت ...
اگر به نماز های احمد کاظمی نگاه می کردیم ، می دیدیم یکپارچه عشق و معنویت بود. هیچ وقت با حالت خستگی و پراکندگی ذهنی نماز نمی خواند.
کسانی که در کنار احمد نماز خوانده اند ، صدای خشوع و تضرع توأم با دل شکستگی او را هنگام رکوع و سجود به یاد دارند. چرا که او واقعا انسان مؤمن و مسلط بر نفس خویش بود.
📚 منبع : سردار سرتیپ فدوی
(ماهنامه شاهد یاران – ص۲۵)
🌷 "حاج قاسم سلیمانی" میگوید:
هیچ نمازی ندیدم، که احمد بخواند و در قنوت یا در پایان نماز گریه نکند؛
و پیوسته این ذکر:
«یا رب الشهدا، یا رب الحسین، یا رب المهدی »
ورد زبان احمد بود و بعد گریه می کرد.
#شهید_حاج_احمد_کاظمی
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹میهمان امروزماشهید احمد کاظمی🌹
ما اهل اینجا نیستیم..🌱
ما اهل جایی دیگ هستیم
باید برای اونجا ما خیلی تلاش کنیم💔
❤️شادی روح شهید بزرگوار صلوات وفاتحه قرائت فرمایید ❤️
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
🔴به مناسبت سالروز شهادت
سردار شهید حاج احمد کاظمی:
در یکی از عملیات ها که برعلیه منافقین بود قرار شد منطقه ای را با موشک هدف قرار بدهیم.
شهید تهرانی مقدم می گفت:
من موشک ها را آماده کرده بودم، سوخت زده با سیستم برنامه ریزی شده موشک ها هم از آن موشک های مدرن نقطه زن بود.
ایشان از عمق عراق تماس گرفت که مقدم آماده ای؟ گفتم: بله.
گفت: موشک ها چقدر می ارزد؟
گفتم مگر می خواهی بخری؟! گفت بگو چقدر می ارزد. گفتم مثلا شش هزار دلار. گفت: “مقدم نزن این ها اینقدر نمی ارزند.”
خیلی بعید است شما فرمانده ای وسط عملیات گیر بیاوری که اینقدر با حساب و مدبرانه عمل کند. هرکسی دوست دارد اگر کارش تمام است تیر خلاص را بزند و بیاید با این موفقیت عکس بگیرد
ولی سردار کاظمی در کوران عملیات بیت المال و رضای خدا را در نظر داشت.
چون مولایش امیر المومنین علیه السلام
بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد...
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
✿ســـالــگـــرد شــهــادتـت مــبـارکـــ بـرادر جـــان✿
✧ هدیه و شادی روح پاکش یک فاتحه همراه با صلوات قرائت بفرمایید 🍃🌷🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥گریه و بی تابی شهید حاج قاسم سلیمانی در فراق شهید احمد کاظمی
🔹به مناسبت ۱۹ دیماه سالروز شهادت سردار حاج احمد کاظمی
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_صدـوـسهـ
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
اجازه میدادند بقیه پس از بازگرداندن کارت به آنها آنجا را ترک کنند من جزو فعالین یا هیچ یک از نیروهای دانشجویی طبقه بندی نشدم شناسنامه ام را برداشتم و با پوستم از محل فرار کردم
ابراهیم را با حدود یکصد دانش آموز دیگر به مدت سه روز بازداشت کردند آنها را به شدت کتک زدند و تحقیر کردند، فرماندار نظامی فکر کرد که ما را تأدیب کرده و درسی به ما داده است که بچه های باهوش شویم بعد از چند روز وارد دانشگاه شدم و در نگاه اول به نظر میرسید امروز جنگ خواهد شد گروهی از فعالان به رهبری ابراهیم در حال آماده شدن برای درگیری بودند که پس از تجمع دانشجویان سنگ بر روی گشت ها و خودروهای نظامی شروع به ریزش کرد.
در عرض نیم ساعت دانشگاه محاصره شد و صدها سرباز با بسهای نظامی شروع به جمع آوری کردند.معلوم شد که این بار دو برابر دفعه قبل ضربه سنگینی خواهیم خورد اما برای همه یک حادثه بود اکنون به یک رویارویی تبدیل شده بود همانطور که باید با آن مقابله میکردیم اکثر دانش آموزان برای دوری از دوربینها و دوربینهای دوچشمی که در بالای ساختمان مرتفعی روبه رو نصب شده بود نقاب پوشیده بودند و سنگها روی سربازانی که پشت موترها و سپرهای پلاستیکی خود را پوشش میدادند، شروع به باریدن کرد و آنها با تیراندازی پاسخ می دادند مشخص بود که دانشجویان این بار در حال انتقام گرفتن از آنچه چند روز قبل با آن مواجه شده بودند .هستند یک تانکر زرهی بزرگ برای پاشیدن آب گرم آوردند، آنرا به سمت درب دانشگاه حرکت دادند و سربازان پشت سر آن پنهان شدند در را ریشه کن کرد و سنگ ها مانع او نشدند و به سمت ما پیش آمد.
با باران شدیدی از سنگ مواجه شان کردیم سربازان نتوانستند با او پیشروی کنند بنابراین عقب نشینی کردند و وضعیت در برخی مواقع بین عقب و جلو باقی میماند آنها به ما حمله میکنند و ما یک بار بعد از ظهر به آنها حمله می کنیم و بعد از آن صدای کوبیدن یک تانک نظامی به زمین و کندن درب پشتی دانشگاه به گوش می رسید.
یکی از دانشجویان از بلندگو فریاد زد یک تانک از سمت در پشتی دانشگاه هجوم آورده است. و سپس بیش از هفتصد نفر از دانش آموزان به جای فرار از صورت ،تانک به یکباره به سمت تانک چرخیدند در حالی که پاهایشان در برابر باد میدوید، صحنه ای نزدیک به جنون بیش از صد متر بین آنها فاصله بود و جمعیت ما که به سمت آن می رفتند، برای راننده تانک و کسانی که در آن بودند روشن بود که زیر رگبار اسلحه کشته خواهند شد. دهها نفر را دنبال کردند، آنها مطمئن بودند که این جمعیتی که بالای تانکها هستند گوشتشان را خواهند .خورد تانک برگشت و از دانشگاه بیرون رفت و جمعیت به در رسیدند.
در که برداشته شده بود و شروع کردند به بستن آن با هر چیزی که پیدا کردند از جمله سنگ بلوک سیمانی، بشکه و تنه درخت... سپس اکثریت آنها پس از ماندن تعدادی روی حصار برای نظارت بر حرکات سربازان برگشتند. زمان گذشت غروب نزدیک شد و بزرگان برای وساطت ،آمدند من از وساطت آنان امتناع کردم و سخنان آزاردهنده ای شنیدند و منتظر ایستادیم!
و متعجب بودیم بعد چه؟ و ابراهیم سعی میکرد لبخند پهن روی صورتش را پنهان کند، بی نتیجه، برای مدتی سکوت حکمفرما شد و ناگهان صدای ده ها مسجد، بلندگوهای تمام مساجد شهر غزه در همان لحظه بلند شد و فریاد می زد: درود بر جهاد!! سربازان اشغالگر پسران و دختران شما را در دانشگاه محاصره کردهاند برای نجات آنها بیرون بیایید، خدا بزرگ است الله اکبر .. و سپس مردم در تمام محلههای شهر شروع به تجمع کردند و جمعیت در راهپیمایی ها و تظاهرات گسترده از همه طرف به سمت دانشگاه متحد شدند و سپس تمام شهر غزه کاملاً از کنترل خارج شد و تکرار کردند: "الله اکبر! الله اکبر و مرگ بر اشغال».
وضعیت هرج و مرج امنیتی حاکم شد و بلافاصله دستورات صادر شد نیروهایی که دانشگاه را محاصره کردند آن را رها کردند و برای کنترل امنیت در شهر پخش شدند نیروها برگشتند و تقسیم شدند و در جلوی آنها انبوهی از مردم خشمگین بودند و پشت سر آنها هزاران دانشجوی خشمگين دانشگاه زن و مرد که احساس غرور میکردند. ابراهیم با موترش از درب دانشگاه پیاده شد و مرا دید پس ایستاد تا ببرد. من با او گفتم که برویم به من گفت من به خانه نمی روم." اما می خواهم در شهر گشتی بزنم تا شرایط شهر را به طور کلی ،ببینم زنان و مردانش بچه ها و سالمندانش را در خیابان ها ببینم
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
خار و گل میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_صدـوـچهارـ
🌕🌑🌕🌑🌕🌑🌕⚫️
همه جا تایرهای موتر را میسوزاندند راه ها را سد میکنند و گروههایی از سربازان وحشت زده به اطراف میدوند و نمیدانند در اطرافشان چه خبر است.
لبخند روی صورت ابراهیم پهن بود و حالا سعی نمیکرد آن را پنهان کند به او گفتم به خدا که کارها را خوب تنظیم کردی» او همچنان به لبخند زدن ادامه داد و :گفت ،الحمد الله الحمد الله، مردم هستند. خوب است. خدا را شکر حال مردم خوب است. ما دیدیم که انبوه هزاران نفر از شهروندان و دانش آموزان به سمت ساختمان سرایا جایی که مقر فرماندهی نظامی است سنگ پرتاب کردند آنهم هم با شلیک غیر قابل کنترل پاسخ میدادند تعدادی از دوستان محمود به دیدار او در خانه آمدند و معلوم بود که علاقه مند جلسات بودند و نشستند و بعد از مدتی چایی را که همسر محمود تهیه کرده بود برایشان گرفتم و وارد شدم و به آنها تعارف کردم و آنها به صحبت ادامه دادند.
درباره یکی از جوانان فتح که اخیرا دستگیر شده و مسئول یکی از گروههای خاص نظامی بود صحبت می کردند و در جریان تحقیقات به همه چیز اعتراف کرد محمود با تعجب :گفت چطور؟ شنیدم که او جوانی قوی و سرسخت است، یکی از آنها پاسخ داد درست است که او قوی و لجوج است اما او را نزد پرندگان بردند و او به آنها اعتراف کرد. به خودم اجازه دادم مداخله کنم و بپرسم به پرندگان؟ این پرندهها چی هستن؟! آنها پاسخ دادند آنها گروه بزرگی از جاسوسان هستند که در تحقیقات به اطلاعات کمک میکنند آنها را در اتاقهایی مانند اتاق زندان قرار میدهند و اگر اطلاعات نتواند از او اعتراف بگیرد زندانی را با خود می برند، این جاسوسان وانمود میکنند که آنها هستند زندانیان ملی در زندان عادی و
شروع به تلاش برای فریب دادن آن زندانی برای صحبت با آنها با اطلاعاتی که دارد میکند.
بهانه این است که از ترس دستگیری آن یا به هر بهانه دیگری میخواهند آن را به دست مسئولان برسانند و گاهی که می بینند زندانی قصد دفاع از خود را دارد که قابل احترام است و ادامه میدهند او را متهم میکنند برخی مجبور می شوند اسرار او را برای او فاش کنند تا به او ثابت کنند که مامور نیست و غیره از این گونه ترفندها و ترفندها در دانشگاه اسلامی بین دانشجویان دختر و پسر و هر تیم جدایی کامل وجود داشت.
آنها در بخشهای خاص تحصیل میکنند و بین دانشجویان دختر و پسر در دانشگاه اختلاطی وجود ندارد، اما وقتی دانشجویان دختر و پسر به دانشگاه رفت و آمد میکنند در خیابانها ،جاده ها پارکینگها و بسها با هم ملاقات میکنند و اکثریت جاده را مشاهده میکنید که آداب و معاشرت و قواعد کلی و حتی اغراق در آنها وجود دارد با وجود اینکه تعداد کمی از دانشجویان دختر یا پسر هستند که در دانشگاه ارتباطی با هم دارند اما اگر از دانشگاه خارج شوند طبق رسم جوامع، بدون ملاقات خارج میشوند همه دانشجویان دختر دانشگاه با حجاب هستند این قانون دانشگاه است و بدون حضور اجازه ورود ندارند.
اکثریت دانشجویان دختر و در واقع طبیعت محافظه کار اکثریت مردم نوار غزه حجاب را به طور جدی رعایت می کنند، اما برخی از آنها فقط حجاب دارند ، آن را پایین میآورند یا برخی از آنها پوشش سر خود را به عقب پایین می آورند. قسمتی از موهایشان نمایان میشود یکی از دانشجویان دختر از همسایهگان اردوگاه در دانشگاه درس می خواند. بارها اتفاق میافتد که در راه دانشگاه یا در حال بازگشت از دانشگاه میبودم و او را در راه نمی دیدم و اغراق نمی کنم و پیش خود می گفتم او واقعاً مانند ماه شب چهاردهم کامل است. او به زمین نگاه میکرد و بدون برگشتن یا تردید به سمت هدفش حرکت میکرد به ذهنم خطور میکرد و فکر میکردم که ممکن است بعداً دوستش داشته باشم از خجالت و جرات نداشتن ترس نمی توانستم به او سلام کنم
یک روز نگاهم به نگاه او افتاد و احساس کردم لرزشی در بدنم جاری شد و احساسات شدیدی به قلبم هجوم آورد، نگاهی به او انداختم و بلافاصله نگاهش را پايين آورد در دانشگاه به او نگاه نمیکردم یا او به من نگاه نمیکرد، او فقط در خیابان بود. احساس راحتی وجودم را فرا می گرفت و شروع کردم به این فکر میبودم که آیا عاشق شده ام... آیا او را دوست دارم؟ آیا این عشق است؟ که اغلب در مورد آن صحبت می کنند.
چشم ما از دور به هم میرسید هر بار که او را در جاده میدیدم احساس میکردم ضربان قلبم افزایش می یابد و دو برابر می شود و بار سوم که چشمها به هم رسید لبخندی زد و صورتش سرخ شد تا اینکه تقریباً منفجر شد و چشمانش را پایین انداخت و با عجله رفت. قدم هایش دور شد. بعداً راضی بودم که وقتی به دانشگاه می رفت از دور بیبینم اش آرزوی بیش
🌕🌑🌕⚫️🌕🌑
#رمان_شهدایی
#هر_روز_با_یاد_شهداء
#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
✨بســــــم الّله الرّحمن الرّحــــــیم✨
❤️روزِمـان را بـا سَــلام بَـر چهـارده مَعْـصــوم آغـاز میکنیـم
🌺اَلْسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا رَسُـولَ اَللّه ﷺ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا اَمیرَاَلْمـؤمِنـین
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکِ یا فاطِـمَةُ اَلزَهْـراءُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلمُجْتَبی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حُسَـینَ بـنَ عَلیٍ سَیــدَ اَلشُهَـــداءِ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَاَلحُسَیْنِ زینَ اَلعـابِـدیـنَ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدَ بـنَ عَلیٍ نِ اَلباقِــرُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یـا جَعْفَــرَ بـنَ مُحَمَّـدٍ نِ اَلصـادِقُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُوسَـی بـنَ جَعْفَـرٍ نِ اَلکاظِـمُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یاعَلیَّ بـنَمُوسَـیاَلرِضَـا اَلمُرتَضـی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا مُحَمَّـدٍ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلجَــوادُ
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا عَلـیَّ بـنَ مُحَمَّـد نِ اَلهـادی
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا حَسَـنَ بـنَ عَلـیٍ نِ اَلعَسْــکَری
🌺اَلسَّـلامُ عَلَیْـکَ یا بَقیَــــةَ اللَّه، یا صاحِبَ اَلزَمـان
وَ رَحْـمَـــــةَ اَللّـهِ وَ بَرَکـاتِــهِ
🌴اللّـــهُـمَّ_عَجِّــلْ_لَوِلیِــڪَ_اَلْفَــــــــــرَجْ
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
❣بسم الله الرّحمن الرّحيم ❣
#❤️هر روز یک سلام به مولا امام زمان عزیزم!
❤️✋اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَیْنَ اللّهِ فى خَلْقِهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ الَّذى
سلام بر تو اى دیده بان (یا دیده ) خدا در میان خلق سلام بر تو اى نور خدا که
یَهْتَدى بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنینَ
راه جویان بدان راهنمایى شوند و به وسیله او از کار مؤ منان گشایش شود
💚💚💚
☀️اللّهم عجَّل لولیّک الفرج والعافیّة والنّصر
💚💚💚
✋🌺سلام وقت شما بخیر
☘اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم والعن اعدائهم اجمعين ☘
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
1_1082963901.mp3
1.25M
☘زیارتـنامـه ی شـهـــــــداء☘
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم.
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷
11.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همه خوابیدند
به جز #شهید_حسین_پور_جعفری
😭
✍شهیدی که عین یک مادر از
#حاج_قاسم مراقب و نگهداری میکرد...😭
❤️#هر_روز_با_یاد_شهداء
❤️#شادی_روح_شهدا_صلوات
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
@har_rooz_ba_shohada110
_._._._._🌷♡🌷_._._._._
🇮🇷به کانال هر روز با شهدا
بپیوندیم🇮🇷