11.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلامت جنسی کودکان
#بخش_هشتم
اشتراک بستر کودکان
#سلامت_جنسی_کودکان
حرم
🌈🍃🌸 🍃🌸 🌸 #رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖 🖇 #قسمت_اول 🖇 💚گمنامي💚 اوايل كار بود؛ حدود سال 1386 .به سختي مش
🌈🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 📖
🖇 #قسمت_دوم 🖇
💕 #روزگار_جواني 💕
✔️راوی: پدر شهيد
در روستاهاي اطراف قوچان به دنيا آمدم. روزگار خانواده ما به سختي مي گذشت.
هنوز چهار سال از عمر من نگذشته بود كه پدرم را از دست دادم. سختي زندگي بسيار بيشتر شد. با برخي بستگان راهي تهران شديم.
يك بچه يتيم در آن روزگار چه ميكرد؟ چه كسي به او توجه داشت؟
زندگي من به سختي ميگذشت. چه روزها و شب ها كه نه غذايي داشتم نه جايي براي استراحت.
تا اينكه با ياري خدا كاري پيدا كردم. يكي از بستگان ما از علما بود. او از من خواست همراه ايشان باشم و كارهايش را پيگيري كنم.
تا سنين جواني در تهران بودم و در خدمت ايشان فعاليت ميكردم. اين هم كار خدا بود كه سرنوشت ما را با امور الهي گره زد.
فضاي معنوي خوبي در كار من حاكم بود. بيشتر كار من در مسجد و اين مسائل بود.
بعد از مدتي به سراغ بافندگي رفتم. چند سال را در يک كارگاه بافندگي گذراندم.
با پيروزي انقلاب به روستاي خودمان برگشتم. با يكي از دختران خوبي كه خانواده معرفي كردند ازدواج كردم و به تهران برگشتيم.
خوشحال بودم كه خداوند سرنوشت ما را در خانه ي خودش رقم زده بود! 😊
خدا لطف كرد و ده سال در مسجد فاطميه در محله ي دولاب تهران به عنوان خادم مسجد مشغول فعاليت شديم.
حضور در مسجد باعث شد كه خواسته يا ناخواسته در رشد معنوي فرزندانم تأثير مثبتي ايجاد شود.
فرزند اولم مهدي بود؛ پسري بسيار خوب و با ادب، بعد خداوند به ما دختر داد و بعد هم در زماني كه جنگ به پايان رسيد، يعني اواخر سال 1367 محمدهادي به دنيا آمد. بعد هم دو دختر ديگر به جمع خانواده ي ما اضافه شد.
روزها گذشت و محمدهادي بزرگ شد. در دوران دبستان به مدرسه ي شهيد سعيدي در ميدان آيت الله سعيدي رفت.
هادي دوره ي دبستان بود كه وارد شغل مصالح فروشي شدم و خادمي مسجد را تحويل دادم.
هادي از همان ايام با هيئت حاج حسين سازور كه در دهه ي محرم در محله ي ما برگزار ميشد آشنا گرديد. من هم از؛قبل، با حاج حسين رفيق بودم.
با پسرم در برنامه هاي هيئت شركت ميكرديم.
پسرم با اينكه سن و سالي نداشت، اما در تداركات هيئت بسيار زحمت ميكشيد.
بدون ادعا و بدون سر و صدا براي ـبچه هاي هيئت وقت ميگذاشت.
يادم هست كه اين پسر من از همان دوران نوجواني به ورزش علاقه نشان ميداد. رفته بود چند تا وسيله ي ورزشي تهيه كرده و صبح ها مشغول ميشد.
به ميله اي كه براي پرده به كنار درب حياط نصب شده بود بارفيكس ميزد.
با اينكه لاغر بود اما بدنش حسابي ورزيده شد.💪
#ادامــه_دارد.....
✍️نویسنده:
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
✨به نیت ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹
🌸
🍃🌸
🌈🍃🌸
4_5805561771368383385.mp3
2.3M
استاد #بندانی_نیشابوری
✔️جواب و رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام به زنهای مهاجر و انصار و خلیفه اول و دوم
✔️روضه حضرت زهرا علیهاالسلام و گریز به قتلگاه امام حسین علیه السلام
#دلنوشته_مهدوی
▪️ مادر جان سلام
روزهای #روضهات دارد از راه میرسد
پیراهن مشکیام را بنا بود امشب به تن کنم، در شبِ آغاز ایام عزای تو
اما #طوفانی آمد و #مصیبت به کاشانهی گریه کُنانَت زد.
مصیبتی که لباس عزا را زودتر بر تنمان نشاند
▪️ شنیده بودیم در کربلا حسینِ تو وقتی #علمدارش نیامد، قامتش خم شد و بلند گریه کرد
اما به پای دیدن نمیرسید این شنیدن...
چند روز پیش با دو چشم سَر دیدیم و با تمامِ وجود درک کردیم که علمدار نیاید بر اهل حرم چه میگذرد...
که «ولی» چگونه #ناله سر میدهد با صدای بلند...
که چه آتشی از دلِ زینب گُر میگیرد...
▪️ مادر جان! تمام فکر و آرزویم این شده که «سرباز» شوم برای #مهدی تو که علم بر زمین نماند...
🔘 شهادت #حضرت_زهرا سلام الله علیها تسلیت باد
🏴🏴🏴
حرم
#تربیت_نسل_مهدوی ✅تربیت فرزندان با #محبت_امام_زمان علیه السلام 🔹با انجام کارهایی ساده ولی مفید می
#تربیت_نسل_مهدوی
✅راهکارهایی جهت تربیت فرزندان با #محبت_امام_زمان علیه السلام
3️⃣سپردن فرزند به امام زمان علیهالسلام
🌻به طور مرتب و مکرر باید فرزندمان را به امام زمان علیهالسلام بسپاریم. بدانیم که ایشان بهترین امانتدار هستند, بگوییم که در این دوران نمیدانیم چطور باید با فرزندانمان رفتار کنیم, و از ایشان بخواهیم که از فرزند ما محافظت نماید.خودمان هم این باور را داشته باشیم که اگر فرزندمان را به امام زمانمان بسپاریم, خود آن آقای بزرگوار تکفل فرزندمان را به عهده میگیرند.
✍️یکی از خادمهای حرم امام رضا علیهالسلام تعریف میکرد که پسرم با پسر همسایه دوست بود, من که خیلی در تربیت فرزندم حساس بودم و دقت داشتم دیدم پسر همسایه از فرزندم بهتر است, رفتارهای مناسبتری دارد و … خیلی کنجکاو شدم تا علت تربیت بهتر پسر همسایه را بفهمم, با پدرش دوست شدم یک رانندهی کامیون بود, مرتب از مشهد بار به شهرهای دیگر میبرد. خیلی هم باسواد و بافرهنگ نبود, خیلی تعجب کردم, از چنین پدری, چنین پسری! خیلی این سؤال در ذهنم بود,
یکشب در عالم رؤیا به حرم مشرف شدم و دیدم حضرت امام رضا علیهالسلام در حرم تشریف دارند,
جلو رفتم و سؤالم را پرسیدم, “چی شده که پسر همسایه, از پسر من بهتر است؟”
حضرت با تأیید بهتر بودن پسر همسایه به من فرمودند آن راننده کامیون هر وقت میخواهد از مشهد به شهر دیگری برود, در جایی دیگر از آن به بعد گنبد حرم پیدا نیست, میایستد و سلامی میدهد و فرزند و خانوادهاش را به من میسپارد!
👌اگر ما هم فرزندمان را به امام رضا علیهالسلام (که افتخار ایرانیان هست) یا به هر یک از امامان علیهمالسلام بسپاریم, یقین داشته باشیم که آن بزرگواران و کریمان فرزندمان را خوب تربیت میکنند. آنجایی که دست ما کوتاه است و نمیتوانیم در فضاهای مجازی و واقعی مواظب فرزندانمان باشیم, مواظب آنان هستند و نمیگذارند فرزند ما از راه به در شود!
🌹اقدامک:
۱-صحبت هرروزه با امام زمان علیهالسلام و درخواست سرپرستی و دستگیری از فرزندانمان
۲- گفتن این موضوع به فرزندمان (در سنین ۸–۹ سالگی) که تو را به امام زمان علیهالسلام سپردم, تو هر چه میخواهی از این آقا بخواه
ادامه دارد...
حرم
#آسیبهای_دوستی_با_جنس_مخالف 2️⃣ #بدبینی: 🔴مشکل دیگهای که به واسطه دوستی با جنس مخالف برای خیلی ا
#آسیبهای_دوستی_با_جنس_مخالف
3️⃣ #مقایسه
آسیب⚡️ بعدی این رابطه ها مقایسه است. مثلاً یه نفر با کسی رابطه داره، این #رابطه که تموم میشه، میره با یه نفر دیگه دوست میشه.. این کار رو تا زمانی که ازدواج کنه ادامه میده..
🔺وقتی ازدواج میکنه، این فرد دچار #مقایسه میشه!
⁉️یعنی چی !؟
✔️ یعنی خصوصیات ظاهری،رفتاری و.. همسرش رو با کسایی که قبلاً ارتباط داشته مقایسه میکنه...
طبیعتاً یه جاهایی توی این مقایسه، همسرش کم میاره.. و این باعث میشه #مشکلاتی براشون پیش بیاد. مثلاً کم کم رابطه اشون #سرد بشه، یا مثل اوایل ازدواج، همسرش براش جذاب نباشه...
📚منبع:"من و دوست... ام"
نویسنده:محمد داستانپور
قیمت محبت چقدر است؟
از اهالی خراسان بود. راهی طولانی را پیموده بود و رنج فراوانی کشیده بود تا به مقصد برسد؛ چرا که با پای پیاده آمده بود. كفش هايش از بين رفته و پايش ترك خورده و پاشنه آن شكاف زيادى برداشته بود. وقتی وارد مدینه شد، مستقیم به خدمت امام باقر (عليه السلام) شرفیاب شد.
وقتی حضرت را دید، خدا را شکر کرد که بالاخره به مقصود خویش رسید. امام باقر (علیه السلام) تا پای مجروح او را دید، فرمود: این چیست؟
مرد گفت: ای پسر رسول خدا براثر طی نمودن مسافت بسيار است. به خدا سوگند، مرا از دیار خویش، جز دوستى شما اهل بيت، بدين جا نياورد.
امام باقر (علیه السلام) در جواب مرد خراسانی فرمود: "مژده باد بر تو كه به خدا سوگند، با ما محشور مىشوى."
آن مرد با تعجب گفت: اى پسر رسول خدا، با شما؟
حضرت فرمود: آرى ! هيچ بندهاى ما (اهل بیت) را دوست نمى دارد، جز آن كه خداوند، او را با ما محشور خواهد كرد. مگر دين، چيزى جز محبت است؟
خداوند عزوجل مى فرمايد: «بگو: اگر خدا را دوست مىداريد، از من (پیامیر) پيروى كنيد! تا خدا (نيز) شما را دوست بدارد.»
📚 دعائم الاسلام، ج1، ص71