🥀بسم رب الحیدر کرار علیه السلام🥀
#قصهشب
#قسمتچهلوششم
✍ــ ای علی ! تا کی میخواهی با ما دشمنی کنی ؟
ــ مگر چه شده است ؟
ــ ما میدانیم که تو به فاطمه گفتهای که ما را به خانه راه ندهد ، آیا ما حق نداریم به عیادت دختر پیامبر خود برویم ، تو باید فاطمه را راضی کنی .
ــ باشد ، من با فاطمه سخن میگویم .
به راستی ، آیا حضرت فاطمه سلام الله علیها اجازه خواهد داد که خلیفه به عیادت او بیاید ؟
نگاه کن !
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام کنار بستر حضرت فاطمه سلام الله علیها نشسته است ، او نگاهی به صورت پژمرده همسرش میکند ، از حضرت فاطمه سلام الله علیها جز مشتی استخوان، چیزی نمانده است، حضرت فاطمه سلام الله علیها چشمان خود را باز میکند ، حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را در کنار خود میبیند . او حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام را به خوبی میشناسد ، میداند این طور نگاه کردن حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام معنای خاصی دارد :
ــ علی جان ! آیا چیزی میخواهی به من بگویی ؟
ــ ابوبکر و عُمَر به دیدار تو آمدهاند ، امّا تو به آنها اجازه ندادهای .
ــ آری ، من هرگز به آنها اجازه نمیدهم که به دیدن من بیایند ، علی جان ! من هرگز با آن دو نفر سخن نمیگویم .
ــ امّا من به آنها قول دادهام تا تو را راضی کنم که آنها به اینجا بیایند .
ــ علی جان ! من سؤلی از تو دارم .
ــ چه سؤلی ؟
ــ آیا تو میخواهی آنها به اینجا بیایند ؟
ــ من راضی به این کار نیستم، امّا صلاح میبینم که آنان به اینجا بیایند.
ــ علی جان ! این خانه ، خانه خودت است من هم کنیز تو هستم ، من روی حرف تو حرفی نمیزنم ، آنها میتوانند به دیدنم بیایند
ببین، چگونه حضرت فاطمه سلام الله علیها برای شاد نمودن شوهرش ، از حرف خود میگذرد . به خدا قسم! دنیا عشقی زیباتر از عشق حضرت فاطمه به حضرت امیرالمومنین علی علیهماالسلام السلام ندیده است
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام به خلیفه خبر میدهد که آنها میتوانند به خانه او بیایند . ابوبکر و عُمَر لعنة الله علیهما وارد خانه حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام میشوند . سلام میکنند و مینشینند، حضرت فاطمه سلام الله علیها به آرامی ، جواب سلام آنها را میدهد ولی روی خود را برمیگرداند .
عُمَر لعنة الله علیه نگاهی به ابوبکر لعنة الله علیه میکند و از او میخواهد تا سخن خود را آغاز کند .
ابوبکر لعنة الله علیه چنین میگوید:
ــ ای فاطمه ! ای عزیز دل پیامبر ، تو میدانی که من تو را بیش از دخترم ، عایشه دوست دارم .
امّا حضرت فاطمه سلام الله علیها جوابی نمیدهد . آنها برمیخیزند ، به راستی آنها کجا میخواهند بروند ؟ آنها جایی نمیخواهند بروند ، میروند آن طرف بنشینند تا روبروی حضرت فاطمه سلام الله علیها باشند .
حضرت فاطمه سلام الله علیها ، این بار هم صورت خود را از آنها برمیگرداند ، ابوبکر لعنة الله علیه سخن خود را ادامه میدهد: «ای دختر پیامبر !آیا میشود ما را ببخشی ؟ من برای به دست آوردن رضایت شما ، از خانه ، ثروت ، زن و بچّه و هستی خود دست کشیدهام!»
به راستی آیا ابوبکر لعنة الله علیه راست میگوید ؟
( ادامه دارد ان شاء الله...)
#گزارشتحلیلیهجوم به بیت وحی🥀
الهی بِحَقِ السّیدة زِینَب ْسَلٰام ُاَللّهْ عَلَیْها َّعَجّل لِوَلیکَ الغَریبِ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻
✴️ دوشنبه 👈13 دی/جدی 1400
👈29جمادی الاولی 1443👈3 ژانویه2022
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🏴وفات جناب محمد بن عثمان عمروی نایب دوم حضرت ولی عصرعجل الله فرجه الشریف(305ه .ه ق).
🏴 شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی به دست استکبار جهانی.
🌙⭐️ امور دینی و اسلامی.
📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست:
📛 کتابت و آغاز نگارش.
🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریض شود)
👶 زایمان خوب و نوزادش مبارک و صبور و شایسته خواهد شد. ان شاءالله
🚘مسافرت: سفر مکروه و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌓 امروز قمر در برج جدی و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است:
✳️ از شیر گرفتن کودک.
✳️ درو و برداشت محصول.
✳️ تشکیل شرکت و امور شراکتی.
✳️ وام و قرض دادن و گرفتن.
✳️ امور زراعی و کشاورزی.
✳️ صید و شکار و دام گذاری.
✳️ و آغاز درمان و جراحی خوب است.
👩❤️👨 مباشرت و مجامعت امشب و فردا :شب سه شنبه، زمان مجامعت جنیان است و ممکن است فرزند دچار صرع و غش گردد.
💇♂ طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث گوشه گیری و انزوا می شود.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، موجب نجات از بیماری میشود.
🔵 دوشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد.
👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود.
✴️️ وقت #استخاره در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه #یا لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد.
💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_حسن_علیه_السلام و #امام_حسین_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
😴تعبیر خواب
شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند
تعبیرش از آیه ی 1سوره مبارکه " حمد" است.
بسم الله الرحمن الرحیم.
الحمد الله رب العالمین.....
و از مفهوم آن استفاده می شود که نامه یا حکمی از طرف بزرگی به خواب بیننده برسد و سبب خوشحالی وی را فراهم سازد. ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید .
🌸زندگیتون مهدوی🌸
هدایت شده از حرم
#روایت
✅امام صادق علیه السلام درباره #دعای_عهد فرمودند:
🌸«هر کس با این دعای #عهد چهل صبح به سوی خدا دعا کند از یاوران قائم ما خواهد بود و اگر بمیرد خداوند او را از قبرش به سوی حضرت قائم عج خارج خواهد ساخت و حتی در مقابل هر کلمه ای هزار حسنه به او می دهد و هزار گناه از او محو می کند».
📚 بحار الانوار، جلد 83، ص284، حدیث 47 به نقل از کتاب امام مهدی عج،تنظیم:اکبر اسد علیزاده
•┈••✾🍃🌺🍃✾••┈•
هدایت شده از حرم
3_453884580403872619.mp3
1.82M
#دعای_عهد♡
#استاد_فرهمند
کجایى ...؟؟
اى همیشه پیدا از پس ابرهاى غیبت!
🌤الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌤
هدایت شده از حرم
4_468051916576786804.mp3
4.02M
#زیارت_عاشورا_صوتی
🎧 با صدای استاد فرهمند
🎁 به سفارش آقا صاحب الزمان (عج) و با نیت تعجیل در امر فرج ایشان هر روز یڪ زیارت عاشورا بخوانیم.
#بسم_الله
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
🌹از زبان همسر شهید🌹
#قسمت_اول
هفته دفاع مقدس بود; مهر ماه #سال91.
#نمایشگاه بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. 😯
من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه #غرفه_دار بودیم.
من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران.
چون دورادور با #موسسه_شهیدکاظمی ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست..
برای انجام کاری ، #شماره_تلفن موسسه را لازم داشتم.
با کمی #استرس و #دلهره رفتم پیش محسن😇
گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟"
محسن #یه_لحظه سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. #دستپاچه و #هول شد. با صدای #ضعیف و #پر_از_لرزه گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🙄🤔
گفتم: "بله."
چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم.
از آن موقع، هر روز #من_و_محسن ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم.😌
سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان.
با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. 😇😌👌🏻
با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. 😰
یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، #یه_خبرخوش. توی #دانشگاه_بابل قبول شدی."😃
حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍✌🏻
گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. 👀
یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است.
سرش را #باناراحتی پایین انداخت.
موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟"
گفتم: "بله.بابل."
گفت: "میخواهید بروید؟"
گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔
توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم.😢
#ادامه_دارد…😉
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝
🌹از زبان همسر شهید🌹
#قسمت_دوم
فردا یا پس فرداش رفتم بابل برای ثبت نام...نمیدانم چرا اما از موقعی که از #نجف_آباد زدم بیرون ، هیچ آرام و قراری نداشتم.😢😨
همه اش تصویر #محسن از جلو چشمانم رد میشد.هر جا میرفتم محسن را میدیدم. 😥حقیقتش نمیتوانستم خودم را گول بزنم..ته دلم احساس میکردم که بهش علاقه دارم. 😇احساس میکردم #دوستش_دارم. 😌برای همین یکی دو روزی که بابل بودم، توی خلوت خودم #اشک می ریختم. 😭انگار نمی توانستم دوری محسن را تحمل کنم...بالاخره طاقت نیاوردم زنگ زدم به #پدرم و گفتم: "بابا انتقالی ام رو بگیر. میخواهم برگردم نجف آباد."😢از بابل که برگشتم نمایشگاه تمام شده بود...یک روز #مادرم بهم گفت: "زهرا، من چندتا از عکس های امام خامنه ای رو نیاز دارم. از کجا گیر بیارم؟"🤔
بهش گفتم:" مامان بذار به بچه های موسسه بگم که چه جور میشه تهیه اش کرد. "قبلا توی نمایشگاه ، یک زرنگ بازی کرده بودم و شماره محسن را یک طوری بدست آورده بودم...
پیام دادم براش...
برای اولین بار...
نوشت:"شما؟"
جواب دادم: " #خانم_عباسی هستم. "😌کارم رو بهش گفتم و او هم راهنمایی ام کرد...از آن موقع به بعد ، هر وقت کار #خیلی_ضروری درباره موسسه داشتم، یک تماس #کوتاه و #رسمی با محسن میگرفتم تا اینکه یک روز هر چه تماس گرفتم ، گوشی اش خاموش بود روز بعد تماس گرفتم. باز گوشی اش خاموش بود! #نگران شدم روز بعد و روز بعد و روزهای بعد هم تماس گرفتم ، اما باز هم خاموش بود. 😔دیگر از #ترس و #دلهره داشتم میمردم دل توی دلم نبود😣فکری شده بودم که نکند برای محسن اتفاقی افتاده باشد; با اینکه با او هیچ نسبتی نداشتم آن چند روز آنقدر حالم خراب بود که مریض شدم و افتادم توی رختخواب! 😪نمی توانستم به پدر و مادرم هم چیزی بگویم. خیلی شرم و حیا میکردم. 😔تا اینکه یک روز به سرم زد و… ..😯
#ادامه_دارد...😉
حواسمان باشد…
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮐﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﺍﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺍﯾﺮﺍﺩ ﮔﺮﻓﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "ﺩﻝ" ﺷﮑﺴﺖ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺩﻟﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺩ!
با "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺑُﺮﺩ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود ﺁﺑﺮﻭ ﺧﺮﯾﺪ!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "جدایی" انداخت!
ﺑﺎ "ﺯباﻥ" ﻣﯿﺸود "آشتی" داد!
با "زبان" میشود آتش زد!
با "زبان" میشود آتش فتنه را خاموش کرد!...
پس حواسمان به .... باشد
تاحالاازکسیسیلیخوردی
چقدردردداشت..
چقدگریه کردی..
دلت شکست💔
چقدغصهخوردیکه
حقتسیلینبوده😕
حقتدلهشکستتنبوده😢
باخودتگفتیچراسیلیزدبهم😪
خوباونیکهزدتوصورتتیکنفربودبود
همونیکنفربااونسیلیشچقددلخورت
کردناامیدت کرد😟
حالافکراینوبکن
هروزچندهزارنفردارنباکاراشون
بهصورتامامزمانسیلیمیزنن👋🏻
امامزمانخونگریهمیکنهدلش
چندبارشکسته...💔
نمیشهبشماری
اماناامیدنشده
بازمبهمونامیدداره
شکایتمونوپیشهخدانمیبره...
نمیگهناامیدشکردیم
هنوزمبهمونامیدداره
ناامیدش نکنیم😇
ــــــــــــــــ..🇮🇷..ــــــــــــــــــ
4_6032680857456608922.mp3
3.48M
#صوت_مهدوی
نحوه قرائت دعای ندبه ⁉️
💡پاسخ: #ابراهیم_افشاری
❀
#سخن_علما_و_بزرگان ۲۱
ظهور را نزدیک ببینید
🌸 یکی از وظایف بسیارمهم که دوستان بزرگوار و مومن باید در رابطه با وجود مقدس امام زمان علیه السلام و مسئله ی ظهور خیلی به آن اهتمام بورزند نزدیک دیدن ظهور است.مادر روایات مان به عناوین مختلف وتعابیر مختلف این توصیه را از اهل بیت داریم که ظهور را نزدیک ببینید .
🌸 نزدیک دیدن است که شما اگر شب گذشت حتی تا شب بعدی هم نگو که نمی آید فردا صبح ممکن است بیاید .
📚حجت السلام مسعود عالی - علائم ظهور و وظیفه منتظران, برنامه سمت خدا
┄┅═✧❁✧═┅┄
4_5823323844844193980.mp3
3.58M
#صوت_دینی
احکام کاشت ناخن ؟!
💡 پاسخ: #ابراهیم_افشاری
┄┅═✧❁✧═┅┄