eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
* 💞﷽💞 ‍ راحله یادش آمد پارسا را در محضر با لباسی دیده بود که هرگز در دانشگاه ندیده بود. وقتی در ذهنش مرور کرد متوجه شد که پارسا وقتی در مقام استاد ظاهر میشود همیشه کت و شلوار به تن دارد. کاملا رسمی و مرتب. این نشان میداد پارسا متوجه هست که دانشگاه به عنوان یک فضای علمی، لباس خاص خودش را میطلبد. از این ریز بینی های استادش خوشش آمد. لبخندی زد و به نشانه احترام بلند شد: -سلام استاد سیاوش هم به رسم ادب، عینکش را برداشت و ادامه داد: -میخواستم ازتون تشکر کنم راحله با تعجب گفت: - بابت? -بابت دسته گل.. و قبل از اینکه راحله گیج تر شود ادامه داد: -البته دسته گلی که پدرتون فرستادن به همراه یادداشت راحله گفت: -من اطلاعی نداشتم بعد کمی فکر کرد و ادامه داد: -لابد خواستن بابت اون روز تشکر کنن -بله، درسته اما از اونجایی که بنده ایشون رو نمیبینم خواستم شما از طرف من ازشون تشکر کنین راحله سری تکان داد: -چشم،حتما سیاوش هم سری به نشانه ادب خم کرد، با اجازه ای گفت و خواست برود که راحله حس کرد باید چیزی بگوید: -آقای پارسا? سیاوش برگشت: -بله? -راستش من باید از شما تشکر میکردم ولی فرصت نشد. یعنی این مدت اینقدر به هم ریخته بودم که ... به هرحال هم تشکر و هم ببخشید که دیر شد. -خواهش میکنم..درک میکنم راحله دوست داشت بداند: -شما چطوری متوجه شدید? سیاوش لبخندی زد و گفت: -دیگه مهم نیست..گذشته...مهم اینه که شما از شر اون آدم خلاص شدید. راحله از خجالت سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت: -بله، درسته - خب? اگه امری نیست من برم... راحله سر بلند کرد: -نه، عرضی نیست، فقط ... -فقط چی? -راستش.. مردد بود. نمیدانست باید بگوید یا نه...با خودش فکر کرد ممکن است حرفی که زده برای پارسا دردسر درست کند. باید میگفت: -میخواستم بگم...یعنی ... اونا متوجه شدن که شما جریان رو به من گفتید! سیاوش پرسید: -یعنی به نیما گفتید که فلانی خبر داده? راحله شتابزده گفت: -نه، نه، اصلا! اما خب وقتی من بهش گفتم از کارش اطلاع دارم شاید بفهمه از طرف شما بوده. مخصوصا که شما توی محضر اومدین و حتما از اونجا هم پیگیر میشن و .. سیاوش با مهربانی گفت: -مهم نیست.. شما هم نمیگفتید با کارایی که من کردم حتما میفهمیدن من بودم. خصوصا که اون روز دم خونشون هم رفتم... با این قیافه تابلو من، حتما فهمیدن و بلند بلند خندید. راحله ناخواسته لبخند زد. اما سیاوش با نگاه گرمی که به او انداخت غافلگیرش کرد. از خجالت سرخ شد و سرش را پایین انداخت و آرام گفت: -میخواستم بگم این آدم حالا که لو رفته ممکنه هرکاری بکنه و بعد در حالیکه صدایش آرامتر میشد گفت: -مواظب خودتون باشید... سیاوش که از این دلسوزی و نجابت همراهش خوشش آمده بود، چشم هایش را ریز کرد و با همان لبخند کش آمده اش گفت: -چشم، نگران نباشید و چون میدید راحله معذب است خواست که زودتر برود: -فعلا با اجازه و قبل از اینکه راحله حرفی بزند رفت. این برای اولین بار بود که توانسته بود با راحله در فضایی آرام صحبت کند. صحبت کوتاهی بود اما شیرینی اش تا مدتها به کام سیاوش ماندنی بود. نگاه های محجوبانه راحله، آن صدای آرام و ظریف، و از همه مهم تر، نگرانی اش برای سلامتی سیاوش چیزی نبود که سیاوش بتواند از مرور دوباره و دوباره اش دست بکشد. وقتی وارد اتاقش شد، پشت پرده کر کره ای اتاق ایستاد، دست هایش را در جیبش فرو کرد و خیره به درخت های نیمه لخت روبرویش، با لبخندی غرق در خیالات دلپذیرش شد. این دلسوزی نشان میداد که راحله هم حسی به او دارد. باید یک جوری قضیه را به راحله میگفت و بعد هم پدرش را خبر میکرد. دوست نداشت دیر شود. چند دقیقه ای که گذشت، برگشت، تقویم رو میزی اش را پیدا کرد و دور تاریخ امروز را دایره کشید! خودش هم از این ذوق زدگی بچه گانه اش خنده اش گرفت. برگه هایش را از کشوی میز برداشت، توی کیفش گذاشت و از اتاق بیرون زد. از آن طرف، راحله که توانسته بود از دست عواقب صحبت های نسنجیده اش راحت شود، نفس راحتی کشید، نگاهی به ساعت انداخت، چادرش را مرتب کرد و به طرف کلاسش به راه افتاد... اما همه این اتفاقات، از چشم نیما که راحله را تعقیب کرده بود و پشت پنجره یکی از کلاس ها زاغ سیاهش را چوب میزد پنهان نماند.... پوزخندی زد و زمزمه کرد: -به به استاد پارسای عاشق پیشه! دارم برات!! ...
👌💎 حدیثی بسیار زیبا در فضائل ماه شعبان رسول خدا صلّی الله علیه وآله در فضیلت ماه شعبان فرمود: شَهْرٌ شَرِيفٌ وَ هُوَ شَهْرِي، وَ حَمَلَةُ الْعَرْشِ تُعَظِّمُهُ وَ تَعْرِفُ حَقَّهُ، وَ هُوَ شَهْرٌ زَادَ اللَّهُ فِيهِ أَرْزَاقَ الْمُؤْمِنِينَ لِرَمَضَانَ، وَ تُزَيَّنُ فِيهِ الْجِنَانُ، وَ إِنَّمَا سُمِّيَ شَعْبَانَ لِأَنَّهُ يَتَشَعَّبُ فِيهِ أَرْزَاقُ الْمُؤْمِنِينَ لِرَمَضَانَ، وَ هُوَ شَهْرُ الْعَمَلِ، فِيهِ تُضَاعَفُ الْحَسَنَةُ سَبْعِينَ وَ السَّيِّئَةُ مَحْطُوطَةٌ وَ الذَّنْبُ مَغْفُورٌ وَ الْحَسَنَةُ مَقْبُولَةٌ، وَ الْجَبَّارُ جَلَّ جَلَالُهُ يُبَاهِي فِيهِ بِعِبَادِهِ يَنْظُرُ مِنْ‏ عَرْشِهِ‏ إِلَى‏ صُوَّامِهِ‏ وَ قُوَّامِهِ‏ فَيُبَاهِي بِهِمْ حَمَلَةَ عَرْشِه‏. (ثواب الأعمال، ص62) شعبان، ماه شریفی است و آن ماه، ماه من است. حاملین عرش آن را بزرگ می شمارند و قدرش را می دانند. شعبان، ماهی است که خداوند (به واسطه آن)، روزی های مؤمنین در ماه رمضان را افزون می کند. بهشت در این ماه زینت داده می شود. این ماه را شعبان نامیده اند، زیرا روزی های مؤمنین برای ماه رمضان در این ماه تقسیم بندی می شود. شعبان، ماه عمل است. در این ماه، عمل نیکو، هفتاد برابر می شود و کار بد، پاک شده و گناهان، آمرزیده می شود. کار نیک در این ماه، (در درگاه الهی) پذیرفته می شود. در این ماه، پروردگار با عظمت، به بندگان خود مباهات مى‏ كند، و از عرش خود به روزه داران و شب زنده داران این ماه نظر مى ‏افكند، و به آنان بر حاملان عرش خود مباهات می کند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
😷 چرا خداوند متعال، روزه ماه مبارک رمضان را واجب فرمود؟ 1) هشام بن حكم مى‏گويد: از حضرت صادق عليه السّلام درباره علّت روزه سؤال كردم؟ فرمود: علّت تشريع روزه آن است كه به واسطه آن، فقير و غنى با هم مساوى شوند. چرا که اینگونه است كه غنى درد گرسنگى را حسّ نمى‏كند تا به فقير ترحّم نمايد، غنی هر گاه چيزى را اراده كند بر آن دست مى‏يابد، لذا خداوند عزّوجلّ خواسته است که بين خلقش تساوی برقرار سازد، و به اغنیا، طعم گرسنگی و درد را بچشاند تا بر ضعفا رقّت نموده و بر گرسنگان رحم نمایند. (بحارالأنوار، ج96، ص371 به نقل از علل الشرایع) 2) حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام نقل می کند که رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: ماه رمضان، ماه خداوند متعال و بهار فقراست. خداوند متعال این ماه را (همچون) قربانی قرار داده است تا فقیران شما از گوشت سیر شوند، پس آنها را اطعام نمایید. (بحارالأنوار، ج97، ص68 به نقل از نوادر) 3) ابن سنان از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود: علّت روزه آن است که انسان درد گرسنگی و تشنگی را چشیده، یک بنده ذلیلِ فروتنِ پخته شده با اخلاصِ صابر گردد، و همچنین با این دردها فرد روزه دار به یاد سختی های آخرت افتاده، خواهش های نفسانی او آرام شود. روزه، واعظ فرد در دنیا، و راهنمای او بر امر آخرت خواهد بود تا شدّت و سختی وارده بر فقرا و مساکین را در دنیا و آخرت دریابد. (بحارالأنوار، ج96، ص370 به نقل از علل الشرایع) 4) رسول خدا صلّی الله علیه وآله از خدای متعال نقل می کند که فرمود: روزه به خاطر من است، و من خود جزاى آن را مى‏دهم. روزه خواسته هاى نفسانى و شهوت ناشی از سرشت حیوانی را می میراند. روزه، باعث صفای قلب است؛ روزه، سبب پاکی جوارح است؛ روزه، عامل افزایش زاری و خشوع و گریه در درگاه الهی است؛ روزه، ریسمان پناه بردن به سوی خداست؛ روزه، سبب آرام شدن خواهش های نفسانی است؛ روزه، سبب کاهش گناهان و افزایش حسنات می شود. (بحارالأنوار، ج96، ص254 به نقل از مصباح الشریعة) 5) فضل بن شاذان از حضرت رضا علیه السلام نقل می کند که فرمود: اگر گفته شود: چرا افراد به روزه گرفتن امر شده ‏اند ؟در پاسخ گفته می ‏شود به چند دلیل: الف: آن كه درد گرسنگى و تشنگى را بيابند و بدین وسیله متوجه فقر در آخرت شوند. ب: آن كه روزه دار به واسطه گرسنگی و تشنگی که به وی رسیده است، خاشع و ذليل و خاكسار و پخته شده و خالص و عارف و صابر گردد، و در نتيجه مستحقّ ثواب گردد. مضافا به اين كه روزه، سبب آرام شدن خواهش های نفسانی می شود. ج: روزه در دنيا براى روزه ‏داران به عنوان یک واعظ عمل نموده، ایشان را در انجام آنچه خداوند مکلّف ساخته است همراه می سازد، و راهنمای ایشان برای آخرت خواهد بود. (بحارالأنوار، ج96، ص369-370 به نقل از علل الشرایع) د: روزه‏ دار شدّت وسختیى که بر فقرا و مساکین در دنیا وارد می شود را دریافته، و اين سبب می شود كه آنچه را خداوند در وظایف مالی واجب نموده است، پرداخت نمایند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🙏🏼 نماز ساده شب بیست و پنجم ماه شعبان عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الْخَامِسَةِ وَ الْعِشْرِينَ عَشْراً، بِالْحَمْدِ وَ التَّكَاثُرِ، أُعْطِيَ ثَوَابَ الْآمِرِينَ بِالْمَعْرُوفِ، وَ النَّاهِينَ عَنِ الْمُنْكَرِ، وَ ثَوَابَ سَبْعِينَ نَبِيّاً. (البلدالأمين، ص173) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب بیست و پنجم ماه شعبان 10 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد و یک بار سوره تکاثر؛ پاداش کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می کنند، و همچنین پاداش هفتاد پیامبر را به وی اعطا می کنند. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
✴️ دوشنبه 👈 8 فروردین/ حمل 1401 👈25 شعبان 1443👈28 مارس 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛 تقارن نحسین ، برای هیچ کاری مناسب نیست صدقه اول صبح فراموش نگردد. 🚘سفر: مسافرت حتما همراه صدقه و قرائت ایه الکرسی باشد و رعایت احتیاط کامل. 🤕 مریض خوب شود ان شاءالله. 👶 زایمان خوب و نوزاد عالم و دانشمند خواهد شد.ان شاءالله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج دلو و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️ تعمیر خانه و دیوار. ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✳️ امور زراعی و کشاورزی. ✳️ درختکاری. ✳️ و ختنه و نام گذاری نوزاد نیک است 👩‍❤️‍👩 مباشرت و مجامعت امشب: فرزند دستانی سخاوتمند دارد و از دروغ و تهمت مبرا است و مباشرت برای سلامتی خوب است. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر می شود. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب امشب: (شب سه شنبه) اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 26 سوره مبارکه "شعراء" است. قال ربکم و رب آبائکم الاولین..... و از مفهوم آن استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه بر آید تا خواب بیننده به جواب سوال برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
* 💞﷽💞 ‍ بیستم: غافلگیری فصل امتحانات شروع شده بود. همه چیز روال عادی داشت و راحله سعی میکرد خودش را با درس خواندن مشغول کند. تنها اتفاقی که این مدت افتاد آمدن شاهزاده رویایی معصومه، اقا حامد بود... از آن روزی که معصومه داستان محبت بین خودش و حامد را گفته بود، راحله هر روز منتظر این اتفاق بود. او هرچند از صمیم قلب خوشحال بود که معصومه به رویاهایش دست پیدا میکند اما ترجیح میداد خودش را قاطی ماجرا نکند چرا که یاد آور خاطراتی بود که اصلا دوست نداشت به یادشان بیاورد. راحله نیما را از صمیم قلب دوست داشت. برای اولین بار دریچه قلبش را به روی کسی باز کرده بود ولی آنچه رخ داده بود باعث شده بود به تمام دوست داشتن های عالم بدبین شود. خودش هم میدانست فکرش احمقانه است اما به هر حال اولین تجربه نقش مهمی در دیدگاه آدمی دارد. مطمئن بود که زمان مشکلش را حل خواهد کرد برای همین ترجیح داد تنها نظاره گر ماجرا باشد و نظری ندهد چون میدانست اصلا مشاور یا راهنمای خوبی نخواهد بود. آن روز آخرین امتحان را داده بود. از دانشگاه بیرون زد. دلش میخواست ساعتی تنها باشد. زیر درختان ارم و قدم زدن در باغ دوست داشتنی اش بهترین جا برای تنها ماندن و فکر کردن بود. از دانشکده بیرون آمد. کمی پیاده روی در هوای مطبوع و خنک زمستانی حالش را جا می آورد. هنوز به چهار راه حافظیه نرسیده بود که احساس کرد کسی تعقیبش میکند. برگشت!ای وای، نیما!! خدایا! چرا این آدم دست از سرش برنمیداشت? صدایش را شنید: -راحله...راحله راحله عصبانی ایستاد، برگشت. خوبی اش این بود که در این جور مواقع دست و پایش را گم نمیکرد و برعکس پر دل و جرات میشد. از آن دخترهایی نبود که بدنشان بلرزد و از ترس چهره سفید کنند. آرام و محکم ایستاد تا نیما برسد. قبل از اینکه نیما حرفی بزند گفت: -هیچ لزومی نداره که شما اسم منو صدا بزنید. من شکیبا هستم نیما قیافه مظلومی گرفت و گفت: -حالا دیگه من غریبه ام? -خودت خواستی راحله این را گفت و خواست برود که نیما پرید جلویش و راهش را سد کرد. راحله گفت: -مثل اینکه حرفهای دفعه قبل منو جدی نگرفتی نیما که فکر میکرد میتواند راحله را هم به روش دختر هایی که تا به حال دیده بود اغوا کند، پشت چشمی نازک کرد و گفت: -یعنی واقعا دلت میاد با من اینقد بد باشی? راحله اما چندشش شد. چنین لحن و رفتاری ابدا برازنده یک مرد نبود. این موضوع اصلا ربطی به مذهب و غیر مذهب نداشت. همان قدر که زشت و زننده است که زنی ادای مردها را در بیاورد و خشن رفتار کند همانقدر نیز زشت است یک مرد مثل زنان ادا بازی در بیاورد. زیبایی زن، به نرمی و لطافت است و ابهت و اقتدار نیز زیبایی مرد. آنقدر این رفتار او را نسبت به نیما منزجر کرد که ترجیح داد بدون اینکه حرفی بزند بگذارد و برود. اما نیما دوباره جلویش پرید، دست هایش را باز کرد تا مانع رفتنش بشود و وقتی راحله، برای اینکه تماسی پیدا نکند، ایستاد گفت: -من که میدونم کی اخبار منو بهت رسونده و نیشخندی زد. راحله نگاهی تحقیر آمیز به پسرک گستاخ روبرویش کرد و گفت: -از خودم خجالت میکشم که یه روزی تورو دوست داشتم و راهش را کج کرد تا برود که صدای نیما میخکوبش کرد: -اگه استاد پارسای عزیزت بود هم همینجوری باهاش حرف میزدی? ...
* 💞﷽💞 ‍ راحله برگشت. خشم در چشمانش شعله میکشید. فکر میکرد نیما حداقل بخاطر اشتباهش معذرت خواهی کند نه اینکه با وسط کشیدن پای یکنفر دیگر، سعی کند تقصیر را گردن او بیندازد. چند قدم رفته را برگشت. نیما ادامه داد: -چیه?فکر کردی با تسئوس*، پهلوان آتن طرفی?نخیر خانم، این آقا یه دون ژوان* تمام عیاره... فک میکنی ندیدم چطوری به هم دل و قلوه می.... اما قبل از اینکه حرفش تمام شود صدای کشیده ای که زیر گوشش خوابید به هوا بلند شد. راحله با چنان خشمی به نیما خیره شده بود که نیما برای لحظه ای ترسید. از شدت عصبانیت صدای نفس هایش شنیده میشد. نگاهش آمیزه ای از ناراحتی و یاس بود. زیر لب گفت: -بی غیرت و بعد صدایش را بلند تر کرد و ادامه داد: -شیاد تویی... اون هرچی باشه اقلا خودش رو پشت دین قایم نمیکنه... نیما که تازه از شوک آنچه اتفاق افتاده بود بیرون آمده بود، تنها چیزی که در آن لحظه به ذهنش رسید این بود که رفتار راحله را به پای دفاع از پارسا بگذارد و هزاران فکر و خیال بی ربط در کله اش پیدا شود. حسادت عصبانی اش میکرد. حسادت به سیاوشی که راحله برای دفاع از او حاضر شده است چنین حرکتی بکند. این فکر چنان آزارش داد که در چشم بر هم زدنی خشمش را برانگیخت. میخواست حرکتی بکند که کسی از پشت سر صدایش زد... سیاوش در ماشین، جلوی در دانشکده منتظر صادق بود که رفته بود کتابی را از یکی از دوستانش بگیرد. در حالیکه صدای ضبط را کم میکرد با صدایی که انگار کسی در ماشین باشد گفت: -دو ساعته منو اینجا کاشته... وقتی هم میاد عین گربه چکمه پوش* چشماشو گرد میکنه آدم دلش نمیاد چیزی بگه در همین حال گوشی اش زنگ خورد، زیر لب غر زد: -بیا! انگار موش رو آتیش میزنی و گوشی را جواب داد -کجایی تو پسر?روده بزرگه که هیچ، روده کوچیکه کل امعا و احشا رو خورد... باشه... تو خوبه زن نشدی بابا .. همین طور که داشت غر میزد، نگاهش روی نقطه ای خیره ماند. شناختش..نیما بود... اخم هایش در هم رفت... خواست رویش را برگرداند که کمی جلوتر شخص دیگری را دید. دوباره نگاهش را روی نیما برگرداند. بله، نیما داشت خانم شکیبا را تعقیب میکرد... حواسش از مکالمه پرت شد. کمی مکث کرد و بعد گفت: -باشه، منتظرم...فعلا و بدون اینکه منتظر جواب صادق بماند گوشی را قطع کرد. حس خوبی به این صحنه نداشت. پیاده شد و با فاصله مناسب پشت سر نیما راه افتاد. آنچه را که اتفاق می افتاد دید هرچند صحبت هارا به وضوح نمیشنید. وقتی دید راحله کشیده ای به نیما زد حدس زد که حتما نیما کاری کرده است. از این پسر هیچ چیز بعید نبود. احساس کرد باید نزدیک برود. ممکن بود خطری متوجه دخترک شود و کمک لازم باشد. حدسش اشتباه نبود. به نظر می آمد نیما قصد دارد دستش را برای تلافی بالا ببرد که سیاوش صدایش زد: -آقای محسنی? نیما برگشت.... *تسئوس یا تزه: پادشاه، قهرمان و حامی شهر آتن *دون ژوان: شخصیتی افسانه ای در اسپانیا، ک بی بند و بار بود و زنان را اغوا میکرد. *گربه چکمه پوش: نام یک شخصیت کارتنی که با درشت کردن چشم هایش، ترحم بیننده را برمی انگیزد تا از مجازاتش صرف نظر کرده یا درخواستش را بپذیرد. ...
* 💞﷽💞 ‍ -به نظر میاد شما خیلی دوست دارید حراست دانشگاه از کاراتون خبر دار بشن راحله اول از دیدن سیاوش خوشحال شد اما با یادآوری فکری که نیما کرده بود و واکنش خودش بدنش یخ کرد. حالا هرچه نیما برای خودش بافته بود صحت پیدا میکرد. در وهله به نظر می آمد خب چه اهمیتی داشت آدمی مثل نیما چه فکری میکند?شاید اگر دو روز دیگر از راحله میپرسیدند برای او هم اهمیت نداشت نیما چه مهملاتی راجع به او تصور کرده است اما در آن لحظه، مغزش صرفا دستورهای آنی صادر میکرد. دوست نداشت هیچ کس، حتی نیما، در مورد چیزهایی که اصلا واقعیت نداشت خیالات ببافد. کمی به صحنه خیره ماند. چند ثانیه ای که گذشت احساس خستگی شدید کرد. نمیتوانست بفهمد چکار کند. سیاوش به دادش رسید، دستش را به طرف خیابان دراز کرد و رو به راحله گفت: -شما بفرمایید خانم شکیبا... من و ایشون یه صحبت خصوصی داریم بعد در چشمان نیما خیره شد، یک ابرویش را به نشانه سوال بالا برد و گفت: -درسته اقای محسنی? راحله احساس کرد مغزش خاموش شده. بدون اینکه کلمه ای حرف بزند کنار خیابان رفت، تاکسی دربست کرد و سوار شد. نیما که از دست این خرمگس معرکه، افکارش آشفته شده بود خنده ای عصبی کرد: -به! جناب فرشته نجات... شما به همه دانشجوها اینقدر رسیدگی میکنید یا ایشون مورد خاصی هستند? سیاوش که نمیخواست اجازه بدهد نیما با عصبانی کردنش، حس پیروزی داشته باشد با خونسردی گفت: -اونی که همه رو به چشم مورد خاص میبینه تویی نیما که این آرامش او را آزار میداد پوزخندی زد و ادامه داد: -شما هم که اصلا اهل هیچی نیستی... واسه ما فیلم بازی نکن استادجون... من هرجا بودم تو هم بودی سیاوش که نمی خواست با همچین آدمی دهان به دهان شود بی توجه به این حرف گفت: -اینکه تو چه غلطی میکنی به خودت مربوطه اما اگر یکبار دیگه ببینم دور و بر این دختر میپری کاری میکنم که به شکر خوردن بیفتی -اونوقت چطوری میخوای همچین غلطی بکنی? سیاوش همانطور خونسرد سرش را نزدیک گوش نیما اورد و آرام زمزمه کرد: -همون طوری که تونستم مراسمت رو به هم بزنم. دوست نداری که مامان بابات یا احیانا حراست دانشگاه چیزی از گند کاریات بو ببرن?... من همیشه شبیه آلکتو* پشت سرتم، گیگانت* عزیز در چشمان نیما خیره شد. آرام و جدی. در حالیکه با حالتی تحقیر آمیز، یقه نیما را که از ترس خشک شده بود، مرتب میکرد، با بی تفاوتی محض ادامه داد : -پس بهتره مثل بچه آدم حرف گوش کنی و با تمسخر، دستش را کنار پیشانی آورد، به نشانه خداحافظی تکان داد و رفت.. پ.ن: *آلکتو: خشم پایان ناپذیر.... یکی از ارینوئس ها، الهه های بی رحم زمینی، که نماد انتقام بودند و قاتلان و ستمگران را تعقیب میکردند. *گیگانت: هیولاهای بزرگ یونان باستان، که علیه خدایان شورش کردند. ...
🙏🏼 نماز شب بیست وششم ماه شعبان رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب بیست و ششم ماه شعبان ده رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، و ده بار آیه: «آمَنَ الرَّسُولُ بِما أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِنْ رَبِّهِ، وَ الْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ، لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ، وَ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا غُفْرانَكَ رَبَّنا وَ إِلَيْكَ الْمَصيرُ، لَا يُكلَّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا، لَهَا مَا كَسَبَتْ وَ عَلَيهَْا مَا اكْتَسَبَتْ ، رَبَّنَا لَا تُؤَاخِذْنَا إِن نَّسِينَا أَوْ أَخْطَأْنَا، رَبَّنَا وَ لَا تَحْمِلْ عَلَيْنَا إِصْرًا كَمَا حَمَلْتَهُ عَلىَ الَّذِينَ مِن قَبْلِنَا، رَبَّنَا وَ لَا تُحَمِّلْنَا مَا لَا طَاقَةَ لَنَا بِهِ، وَ اعْفُ عَنَّا وَ اغْفِرْ لَنَا وَ ارْحَمْنَا، أَنتَ مَوْلَینَا، فَانصُرْنَا عَلىَ الْقَوْمِ الْكَفِرِينَ‏»؛ از آسیب های دنیوی و اخروی ایمن خواهد بود، و در قیامت شش نور به وی اعطا می شود. (البلدالأمين، ص173) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🗣💎 فرمایشات حضرت رضا علیه السلام در آخرین جمعه ماه شعبان، برای آمادگی مؤمنین در ورود به ماه مبارک رمضان حضرت رضا علیه السلام در روایت شریف ذیل، برای روزهای باقیمانده از ماه شعبان، به 10 عمل اشاره می فرمایند که عبارتند از: 1)دعا در درگاه الهی 2)استغفار 3)تلاوت قرآن 4)توبه از گناهان 5)برگرداندن امانات به صاحبان آنها 6)پاک کردن قلب از کینه مؤمنین 7)ترک گناهانی که انجام می شود 8)تقوا و دوری از همه گناهان 9)توکّل به خداوند در تمام امور 10)تکرار ذکر درخواست آمرزش در باقیمانده ماه شعبان اباصلت هروی نقل می کند که در آخرین جمعه ماه شعبان، خدمت حضرت رضا علیه السلام شرف یاب شدم. حضرت فرمود: ای اباصلت! اکثر ماه شعبان گذشت و هم اکنون آخرین جمعه این ماه است. پس در باقیمانده این ماه، کوتاهی خود را جبران کن. لذا لازم است که به آنچه برای تو نافع است، روی آوری: دعا و استغفار بسیار انجام دهی؛ قرآن زیاد بخوانی؛ از گناهان خویش به سوی خداوند توبه نمایی تا آن گاه که ماه خدا به تو روی می آورد، خود را برای خداوند خالص کرده باشی؛ امانتی بر گردنت نباشد مگر آنکه آن را ادا کرده باشی؛ کینه مؤمنی در قلبت نباشد مگرآنکه آن را از قلبت بیرون کرده باشی؛ گناهی را که قبلاً مرتکب می شدی ترک نمایی؛ تقوا پیشه سازی؛ در امور پنهانی و آشکار خویش به خداوند توکل نمایی که هرکس به خداوند توکل نماید، او را کافی است؛ و در باقی مانده این ماه این ذکر را زیاد تکرار نمایی: «اللَّهُمَّ إِنْ لَمْ تَكُنْ غَفَرْتَ لَنَا فِيمَا مَضَى مِنْ شَعْبَانَ فَاغْفِرْ لَنَا فِيمَا بَقِيَ مِنْهُ»، که همانا خداوند در این ماه برای حرمت ماه رمضان، بنده های بسیاری را از آتش جهنم آزاد می کند. (بحارالأنوار، ج97، ص73 به نقل از عیون اخبارالرضا علیه السلام) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🔆✨معرفی طرح 🔖 1 اجر و ثواب های خیره کننده ای که در کتب شیعه و سقیفه ای راجع به ذکر فضائل مولانا آیت الله العظمی حضرت پدر امیرمومنان علی بن الی طالب علیه السلام گفته شده است، ترغیب مان کرد تا از ایشان بگوئیم و بنویسیم... 🔆 سخن را آغاز میکنیم با کلام حضرت ختمی مرتبت حضرت پدر محمد مصطفی صلی الله علیه و آله که میفرمایند: خداوند تبارک و تعالی برای برادرم علیّ بن ابی طالب علیه السلام، فضائل بی شماری قرار داده است. 🗣 هر کس یک فضیلت از فضائل او را ذکر کند در حالی که به آن اعتراف دارد، خدا گناهان گذشته و آینده اش را می آمرزد هرچند با گناه جن و انس به محشر آید ✍🏼 و هرکس یک فضیلت از فضائل او را بنویسد تا آن نوشته باقی است همواره فرشتگان خداوند، برایش استغفار می کنند 👂🏼و هرکس به یک فضیلت از فضائل او گوش فرا دهد، خداوند گناهانی را که به وسیله ی شنیدن مرتکب شده است می آمرزد 👁 و هرکس به نوشته ای که راجع به یکی از فضائل او باشد نگاه کند خداوند گناهانی را که با دیدن مرتکب شده است می آمرزد.. 📚منابع حدیث: منابع شیعه: امالی صدوق،ص138 روضه الواعظین،فتال نیشابوری،ج1،ص114 و.. 📒منابع سقیفه ای: مناقب خوارزمی،ص32 کفایه الطالب،ص252 فرائد السمطین،ج1،ص19 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
2_5310129416804766465.mp3
3.68M
شماره 🔖 1 🔰 در ذکر فضائل مولانا آیت الله العظمی حضرت پدر امیرمومنان علی بن ابی طالب علیه السلام… ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
✴️ سه شنبه👈 9 فروردین / حمل 1401 👈26 شعبان 1443👈29 مارس 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ روز خوش یُمنی است و برای هر کار وحاجتی خوب است خصوصا: ✅به فروش رساندن کالاها و اجناس. ✅ نشاندن درخت. ✅انواع دیدارها. ✅ جابجایی و نقل و انتقال. ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅ و امور زراعی و کشاورزی خوب است. 📛 ولی امور پیوند و ازدواج مناسب نیست. 🚘 سفر :مسافرت همراه صدقه و احتیاط باشد. 👶نوزاد متوسط الحال است. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج حوت است و برای امور زیر نیک است: ✳️ دعوت گرفتن از افراد. ✳️ آغاز امور آموزشی و تعلیم و یادگیری. ✳️ از شیر گرفتن کودک. ✳️ فصد و حجامت. ✳️ دیدار با اشراف و بزرگان. ✳️ افتتاح شغل و کار. ✳️ و بذر افشانی و کاشت خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت:مباشرت و عروسی مکروه است. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است. 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا در این روز از ماه قمری ، سبب خلاصی از مرض می شود. ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب " چهارشنبه " دیده شود طبق ایه ی 27 سوره مبارکه "نحل " است. قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ... و از معنای آن استفاده می شود که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت برسد. ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد. 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
🙏🏼👌 نماز شب بیست و هفتم ماه شعبان عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ: مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ السَّابِعَةِ وَ الْعِشْرِينَ رَكْعَتَيْنِ، بِالْحَمْدِ وَ الْأَعْلَى عَشْراً، كَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَلْفَ أَلْفِ حَسَنَةٍ، وَ مَحَي عَنْهُ مِنَ السَّيِّئاتِ، وَ رَفَعَ لَهُ مِنَ الدَّرَجاتِ كَذلِكَ، وَ تَوَّجَهُ اللهُ بِتاجٍ مِنْ نُورٍ. (البلدالأمين، ص173) رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود: هرکس در شب بیست و هفتم ماه شعبان دو رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره أعلی؛ خداوند یک میلیون عمل نیک برای او نوشته، و کارهای بدش را پاک می کند، و خداوند تاجی از نور بر سر او می گذارد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
👥❤️👥 صله رحم کنید، حساب روز قیامت شما آسان خواهد شد مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی در سخنرانی خود در مسجد جامع زاهدان، در ماه رمضان سال1390 قمری می فرمود: ماه مبارک رمضان است، آیا ارحام فقیرت را به خانه‌ات آوردی؟ به آن‌ها افطاری دادی یا نه؟ اگر دادی خوشا بر احوالت. آیا ارحام فقیرت را دعوت کردی؟ یک سحری به آن‌ها اطعام کردی یا نه؟ اگر کردی خوشا بر احوالت. آیا یک کیسه برنج، یک مقدار روغن، در خانه برادرزاده فقیرت و خواهر زاده فقیرت و قوم و خویش فقیرت بردی یا نه؟ اگر بردی خوشا بر احوالت، اگر نبردی وای بر تو! «إِنَّ الرَّحِمَ مُعَلَّقَةٌ بِالْعَرْش». رحم یک حقیقت ملکوتی دارد، او به عرش خدا آویخته است، اگر به او نرسی، در این باره به خدا شکایت می‌کند، خدا عمر آن کسی‌که قطع رحم کرده است کوتاه می ‌کند. دو چیز عمر را طولانی می ‌کند: یکی صله رحم است؛ خبرگیری و کمک کردن به او. تو هر شب پلو می ‌خوری با کباب و گوشت جوجه، آن‌وقت قوم و خویش‌های فقیرت، این بیچاره‌ها روزه‌گیر هم هستند، پنج سیر گوشت نمی ‌توانند بخرند تا یک آب ‌گوشتی کنند و سحر بخورند، تو چطور مسلمانی هستی؟ چطور شیعه علی هستی؟ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: چگونه من با شکم سیر بخوابم، حال آن ‌که در حجاز یا یمامه یک شکم گرسنه باشد؟! اسم خودم را امیرالمومنین بگذارم و در سختی‌های زندگی با آن‌ها شریک نباشم. ای شیعه علی! چطور تو می‌توانی شب بخوری و سحر و افطار و فیما بینهما، از این اذان شروع می کنی و به آن اذان ختم می ‌کنی! یک نوبت مفصّل این‌قدر می ‌خوری و خویشان فقیری داری که بوی طعام به آن‌ها نرسیده است. جواب خدا را چه خواهی داد؟ عاقّ علی علیه السلام است کسی‌که رحمش را قطع کند. اگر تا امروز که بیست و یکم ماه رمضان است نشده است که از ارحام خود خبر بگیرید، از امروز در این مقام برآیید، هرکدام از شما به مقدار توانایی و قدرتی که دارید، قدرت مالی، قدرت خوارو باری، قدرت ‌های دیگر، در این 9 روز آینده، از ارحام خود خبر بگیرید، به خانه آن‌ها بروید و یک آب گرمی افطار کنید، پنجاه تومان به او بده، برو به خانه آن‌ها و یک افطاری و یک پیت روغن به او بده، یک کمکی در زندگی او بکن، خدا را خوش نمی ‌آید که تو روزه‌دار و او هم روزه‌ دار باشد، تو غرق در نعمت‌ها باشی و او خوراک افطار و سحر خود را نداشته باشد. امیرالمؤمنین علیه السلام در وصیّتش فرمود: «انْظُرُوا ذَوِي أَرْحَامِكُمْ فَصِلُوهُمْ يُهَوِّنِ اللّه عَلَيْكُمُ الْحِسَاب‏» صله رحم کنید، حساب روز قیامت شما آسان خواهد شد. بابا حسن و حسین، بچه‌های من، آهای بچه‌هایِ 1340 سال بعد که می‌آیید، به شما دارم می‌گویم من که پدر شما هستم، می ‌گویم صله رحم کن، برو از برادر ضعیفت ، برو از خواهر زاده و برادرزاده و قوم و خویش ‌های نسبی، مخصوصاً ذوی الارحامِ نسبی خبر بگیر، به آنها رسیدگی کن. (سخنرانی های مسجد جامع زاهدان، روز 21 ماه رمضان1390قمری) ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🌸 پاداش هر قدم در راه صله رحم عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ علیهم السلام قَالَ قَالَ ‏رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: مَنْ مَشَى إِلَى ذِي قَرَابَةٍ بِنَفْسِهِ وَ مَالِهِ لِيَصِلَ رَحِمَهُ أَعْطَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَجْرَ مِائَةِ شَهِيدٍ، وَ لَهُ بِكُلِّ خُطْوَةٍ أَرْبَعُونَ أَلْفَ حَسَنَةٍ، وَ يُمْحَى عَنْهُ أَرْبَعُونَ أَلْفَ سَيِّئَةٍ، وَ يُرْفَعُ لَهُ مِنَ الدَّرَجَاتِ مِثْلُ ذَلِكَ، وَ كَأَنَّمَا عَبَدَ اللَّهَ مِائَةَ سَنَةٍ صَابِراً مُحْتَسِباً.(امالی صدوق، ص431) حضرت صادق علیه السلام از پدران گرامی خویش علیهم السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس خودش به همراه مالش به نزد بستگانش برود تا با ایشان صله رحم کند، خداوند عزّوجلّ به او پاداش صد شهید می دهد، و به ازای هر گامی که برداشته است، چهل هزار حسنه ثبت کرده، و چهل هزار گناهش را محو کرده، و درجه اش را چهل هزار مرتبه بالاتر می برد، و گویا چنان است که به مدّت صد سال خداوند را با صبر و نیّت خالص عبادت کرده باشد. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
🏃‍♂️🏃‍♂️ هرچند لازم باشد فاصله یک سال را بپیماییم عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله: أُوصِي الشَّاهِدَ مِنْ أُمَّتِي وَ الْغَائِبَ مِنْهُمْ وَ مَنْ فِي أَصْلَابِ الرِّجَالِ وَ أَرْحَامِ النِّسَاءِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ: أَنْ يَصِلَ الرَّحِمَ وَ إِنْ كَانَتْ مِنْهُ‏ عَلَى مَسِيرَةِ سَنَةٍ؛ فَإِنَّ ذَلِكَ‏ مِنَ الدِّينِ. (الکافی، ج2، ص151/ بحارالأنوار، ج74، ص105 به نقل از عدة الداعی) جابر از حضرت باقر علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: به همه‏ امّتم از حاضر و غائب و به تمام کسانی که تا روز قیامت در پشت مردان و رحم زنان هستند، سفارش می کنم که صله ارحام کنند، هرچند برای انجام این کار لازم باشد فاصله یک سال راه را بپیمایند؛ زیرا این کار از فرامین دین است. ✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»