eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
10هزار عکس
6.7هزار ویدیو
637 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
📢یا علی، پس از من تو مظلوم واقع می‌شوی پس....😭💔 🔰رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمودند: یا علی، پس از من تو مظلوم واقع می‌شوی پس وای بر آن کس بر تو ستم نموده و به تو تعدّی کند، و خوشا به حال آنکه از تو پیروی کند و کسی را بر تو نگزیند. ای علی، پس از من با تو خواهند جنگید، پس وای به حال آنکه با تو بجنگد و خوشا به حال آنکه در رکاب تو بجنگد؛ ای علی، پس از من تو کسی هستی که سخن مرا بازگو می‌کنی و به زبان من سخن می‌گویی، پس وای بر آنکه سخن تو را نپذیرد و خوشا به حال آنکه سخن تو را قبول کند، ای علی، پس از من تو سرور این اُمّت هستی و تو امام آنی و جانشین من بر آن، هر که از تو جدا شود، در روز قیامت از من جدا می‌گردد و هر کس با تو باشد، روز قیامت با من خواهد بود؛ ای علی، تو اولین کسی هستی که به من ایمان آوردی و مرا تصدیق نمودی و تو اولین کسی هستی که در کار دعوتم مرا یاری نمودی و به همراه من با دشمنانم جنگیدی، و تو نخستین کسی هستی که با من نماز گزاردی در حالی آن روز مردم در غفلت جهل به سر می‌بردند؛ ای علی، تو نخستین کسی هستی که با من سر از خاک در می‌آوری و اولین کسی هستی که با من برانگیخته می‌شوی، و تو اولین کسی هستی که با من از پل صراط می‌گذرد و اینکه پروردگارم عزّوجل به عزّت خویش سوگند یاد فرموده که هیچ کس از پل صراط نگذرد مگر اینکه برات پذیرش ولایت تو و ولایت امامانی که از فرزندان تو هستند، با خود داشته باشد؛ و تو نخستین کسی هستی که بر حوض من وارد می‌شود، دوستداران خود را از آن می‌نوشانی و دشمنانت را از آن می‌رانی، و آن گاه که در مقام محمود بایستم تو با من خواهی بود و شفاعت دوستدارانمان را می‌کنیم و شفاعت ما درباره ایشان پذیرفته می‌شود، و تو نخستین کسی هستی که وارد بهشت می‌شوی در حالی که پرچم مرا در دست داری و آن«لواء الحمد» است که هفتاد تکه است و هر تکه آن گسترده تر از خورشید و ماه است، و تو صاحب اختیار درخت طوبا در بهشت هستی که ریشه آن در خانه تو و شاخ و برگش در خانه شیعیان و دوستداران توست. 📚عیون الأخبار: ۱۶۹- ۱۶۸ بحارالانوار ج ۳۹ ص ۲۱۲ ح ۲ 🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
* 💞﷽💞 سری از تاسف تکون دادم و بی‌حرف به سمت درگاه اتاق رفتم. چی می‌گفتم؟ اشتباه کرده بودم؟ عماد به خاطر من مجبور شده بود مرجان رو هم به این خونه بیاره؟ یعنی اون با ذهن منطقیش تصمیم گرفته بود و من با دید احساسی قضاوتش کرده بودم؟ نکنه تموم قضاوتم‌ در موردش اشتباه باشه؟ احساسم رو پس زدم و با خودم گفتم، اگر اینقدر براش مهم بودم چرا اصلا رفت دنبال زن دوم؟ اگه براش بس بودم چرا خواست آغوش دیگه‌یی رو امتحان کنه؟ نمی‌خوند! اصلا شواهد با کاری که عماد کرده بود هم‌خونی نداشت و من کلافه از پله‌ها سرازیر و وارد اتاق خودم شدم. وقتی که جویای علت دعواشون شدم عماد تعریف کرد که اون روز عصر مرجان لبه‌ی پشت بوم فالگوش می‌ایسته و صدای علی و بقیه رو می‌شنوه که عماد مسافر یزده. مرجان اصرار کرده بود که حالا که اون باهات نمیاد، من رو ببر دکتر تا با خیال راحت بتونم‌ مادر باشم و عماد هم خواسته‌ش رو رد کرده و به جنجال کشیده شده بود. من می‌فهمیدم که عماد خودداری می‌کرد از بازگو کردن بد وبیراههایی که مرجان نثارم کرده بود و من توی چشمهای مرجان برق حسادت رو دیدم اون شب! عماد ساعتی موند و کمی که آرومتر شد به خونه‌ش برگشت. اون روزها مرجان چنان سر ناسازگاری رو با عماد گذاشته بود که آخر پای حاج‌بابا به اختلافشون باز شد و بالاخره با واسطه‌ی بقیه موفق شد تا عماد رو قانع کنه و برای درمان به یکی از شهرهای اطراف برن. عماد همچنان بیقرار گفتن بود و تازگیها حس می‌کردم شاید که باید پای حرفهاش بنشینم و بشنوم حرفهایی رو که دو سال و نیمه فرو نکشیده عطش گفتنش ولی نمی‌دونم چرا دچار کشاکش درونی شده بودم. تنها که می‌شدم با خودم عهد می‌کردم که اگه این دفعه خواست تا حرف بزنه قبول می‌کنم و گوش میشم برای حرفهاش، اما همین که باهاش روبرو میشدم تموم وجودم رو موج لجبازی بی‌سابقه‌یی می‌گرفت و تموم حسهای خوبم رو پس می‌زد. هنوز هم سخت بود برام وقتی فکر می‌کردم جایگاهم رو زن دیگه‌یی اشغال کرده و عماد هم منعش نکرده. زندگی خوب و بد در گذر بود و اما می‌دیدم که چه روزهای سختی بر عماد می‌گذشت. یا در راه دکتر و دوا درمون بود یا درحال دعوا و مرافعه. چندین بار به شهرهای بزرگ رفتند اما بی‌نتیجه بود، همه اتفاق نظر داشتند که بهترین راه اینه که هیچ وقت به بچه‌دار شدن فکر نکنند. عماد تسلیم شده بود و خوب این طبیعی بود. اون پدر شدن رو تجربه کرده بود و حسرت به دل نبود اما مرجان داغ این حسرت، بیچاره‌ش کرده‌ و خستگی ناپذیر پی درمان بود. با خودم که فکر می‌کنم به این نتیجه می‌رسم که باروری یک زن از مهمترین ویژگیهاشه که خودش رو بیشتر از بقیه راضی می‌کنه و هیچ عذابی دردناکتر از این نیست که بی‌ثمر باشی. اون روزها به عماد سخت می‌گذشت و شاهد مُدّعا، موهای زودتر از موعد سفید شده شقیقه‌هاش بود و نوری که خیلی وقت بود دیگه توی اون چشمهای شفاف ندیده بودم. کمر خم کرده‌ بود زیر بار این حادثه‌های تلخ و بی‌فرجام! با تقدیر کنار اومده بودم. تموم هم و غمم رو صرف درست بزرگ کردن بچه‌ها کرده بودم و البته که نرمتر شدنم نسبت به عماد رو توانایی کتمان نبود. هیچ وقت عشق و کینه باهم جمع نمی‌شن. جمع این دو محاله. دلم شکسته بود اما هنوز هم دیوانه‌وار دوستش داشتم. عماد حتی بعدها هم بارها اقرار ‌کرد که می‌دونم اونقدر دوستم داری که اگر درد توی سرم بگیره تو حتما تب می‌کنی. واقعیت هم همین بود و لااقل در برابر خودم نمی‌تونستم انکارش کنم. ✍🏻
* 💞﷽💞 وارد سومین تابستون بعد از اون حادثه‌ی تلخ شده بودیم و نمی‌دونم چرا دلم بهونه‌گیر یک اتفاق تازه بود. شاید که خسته شده بودم از تموم حجم لجبازی با خودم و زندگیم! چند روزی بود که انگار عماد و حاج بابا با همدیگه حرف درگوشی داشتند که تا من رو متوجه می‌دیدند بیخیال می‌شدند و حرفشون رو نیمه‌کاره رها می‌کردند. پنجشنبه بود و طبق معمول کارهای نظافت خونه رو انجام می‌دادم تا نیم‌چاشت نرسیده راهی خونه‌ی پدر و مادرم بشم تا مرجان راحت باشه و فریبا هم کمتر حرص بخوره. حاج بابا از حیاط صدام می‌زد. _ بله حاج بابا چیزی شده؟ _ بیا باباجان اون اتاق حرف دارم باهات. _چشم الان میام. مریم و محمدرضا هنوز خواب بودند. روسریم رو سر گرفتم و به سمت اتاقشون رفتم. حاج‌بابا کنار دیوار به پشتی تکیه زده بود و تسبیح درشت شاه‌مقصودش رو دونه می‌نداخت. سلام کردم و بغل دست فرخنده سادات نشستم. - بفرمایید حاج‌بابا. باهام کاری داشتین؟ _ باباجان تو چند ساله که عروس این خونه‌یی و من کل سعیم رو کردم که خدایی نکرده بین عروس و دختر فرقی نباشه. خدا شاهده که تو رو به اندازه دخترا دوست دارم. الان سه ساله که عماد رو از اتاقت بیرون کردی و خوب من بهت حق دادم که عصبانی باشی و حمایتت هم کردم، توی این چند وقت‌، روزی نبود که عماد نخواد من پادرمیونی کنم اما دلم نمی‌خواست فکر کنی پسرم رو به تو ترجیح دادم. ولی باباجان درست نیست رابطه‌ی زن و شوهر اینجور بمونه. شیطون به فرخنده‌سادات نگاه کرد و ادامه داد: _ درسته سادات؟ _ بله مادر، حاج مصباح راست می‌گه نمی‌خواید یه فکری به این اوضاع بذارید؟ تو جوونی، عماد هم جوونه، اشتباه کرده قبوله ولی تو فقط اون رو تنبیه نمی‌کنی، بیشتر خودت و بچه‌هات دارید اذیت می‌شید. _ خوب می‌گید من چی کار کنم؟ عماد که با مرجان زندگیش رو داره من هم که اعتراضی ندارم. _ مرجان زن عماده قبول، ولی وقتی اون جایی نبود تو زن عماد بودی. عین این سه سال هر وقت باهاش حرف زدم گفت تا معصوم نخواد پا نمی‌ذارم تو اتاقش. اینقدر اذیتش کردم که دیگه نمی‌خوام بیشتر از این ازم بیزار بشه. راستش، اون روزی که من رو به خونه‌ی انسی طلبیدن، عماد یه چیزایی می‌گفت که من فکر کردم داره از ترس من و آبروش اینطور میگه ولی هر چه گذشت با خودم گفتم نکنه این پسر راست می‌گفت و من نادون قبولش نکردم! همون موقع هم فقط می‌گفت من چه کنم با معصوم، خودش رو به در و دیوار می‌زد که معصوم این معرکه رو تاب نمیاره. اون هنوز خاطرخواه تو بود و من فکر کردم هوای مرجان تو سرشه. ✍🏻
* 💞﷽💞 تلخ شدم باز و گفتم: _ آره خوب خاطرم رو می‌خواست و به اینجا رسیدیم. _ ببین باباجان، عماد از من خواسته رضایتت رو بگیرم، بذاری حرفهاش رو باهات بزنه و این ابهام چند ساله رو برات روشن کنه منی که پدرش بودم در حق این بچه بد کردم و حرف غریبه رو باور کردم و حرف بچه‌ی خودم رو روی عصبانیت قبول نکردم اما اون بارها گفته یه نفر برام مهمه. اون که باورم کنه دیگه برام کل آدمیزاد روی زمین مهم نیست. حالا می‌خوام ببینم روی من پیرمرد و این اولاد پیغمبر رو زمین می‌ندازی و باز اصرار داری که حرفهاش رو نشنوی یا اینکه نه و این مهلت رو بهش می‌دی‌. نمی‌دونستم چی بگم توی معذوریت عجیی بودم. خودش و فرخنده سادات رو دوتایی وسط انداخته بود. _ آخه چی می‌خواد بگه که سه ساله روز و شب من رو تیره و تار کرده. اصلا چی داره که بگه. _ خوب بذار بگه، مرگ یه بار شیون هم یه بار. تونست قانعت کنه که چه بهتر، نتونست هم که همینجور بمونید. من قول می‌دم دیگه اجازه ندم پاپی‌ات بشه‌. مکثی کردم و گفتم‌: _ می‌دونم که می‌تونم رو حرف شما حساب کنم و پشتم بهتون گرمه، باشه قبول به حرفهاش گوش می‌کنم. خوشحال به همدیگه نگاه کردند و حاج بابا قدردان رو بهم گفت‌: _ خیر ببینی بابا! اگه یه روز بیاد و ببینم تو عماد رو بخشیدی دیگه هیچ دل‌نگرونی ندارم. عماد بعد اذون صبح راه میفته طرف قم یه زیارتی بکنید سنگهاتون رو هم وا بکنید و برگردید. دنبال بهونه بودم. دلم این سفر رو حداقل الان نمی‌خواست، شاید از واکنش مرجان می‌ترسیدم‌. _ آخه الان که نمی‌شه، تا بخوام بچه ها رو روبراه کنم یه روز طول می‌کشه. اونا رو یا بذار اینجا یا ببر خونه حاج ابراهیم خودت تنها برو. سر زیر انداختم و با احتیاط گفتم: _ مرجان چی؟ فرخنده سادات حرصی شده گفت: _ اون کاره‌یی نیست. عوض اینکه اون از سایه‌ی تو بترسه تو از اون حساب می‌بری مادر؟ چند روزه می‌خواد بره با رضا و فریبا سر بزنن به خواهرش. خانم عزم سفر داره، لابد باز می‌خواد بره دست به دامان رمال جماعت بشه. آخر با این کارهاش بچه‌م رو دیوونه می‌کنه. چیزی نگفتم و بلند شدم. حاج بابا گفت: _ باباجان یه وقت نگی چون عماد پسرمه این رو می‌گم‌، ولی حیفه تو که خودت رو از محبت عماد بی نصیب کنی، اون خاطر تو رو خیلی می‌خواد. پوزخندی تلخ زدم و پا توی حیاط گذاشتم. ✍🏻
💎 دوستان، عزیزان و سروران گرامی! 23 و 25 ذی القعده، برابر با ۲ (پنج شنبه) و ۴ (شنبه) تیرماه ، از روزهای زیارت خاص حضرت رضا علیه السلام است. از هم اکنون می توانید برای رفتن به این سفر زیارتی و به نیابت از مولایمان حضرت صاحب الزّمان علیه السلام اقدام نمایید. ✅ «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
4_5796158073617779979.mp3
4.43M
🔅علت گرفتگی کانال مچ دست و پا چیست...❓ 👌چرا به هیچ عنوان عمل جراحی انجام نشود،زیرا درون بدن پاکسازی نشده و بیماری برمیگردد... 🔰سردی کلیه باعث خارج‌ نشدن سودا و گرفتگی کانال دست و پا میشود... 🎤 🍃🌺
✴️ دوشنبه 👈30 خرداد/ جوزا 1401 👈20 ذی القعده 1443👈20 ژوئن 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز خوبی برای امور زیر است: 🩸امروز هفتم ماه حزیران و بهترین روز سال برای حجامت است و اگر برای شما امکان نداشت روز 6 تیر موافق با 14 حزیران را از دست ندهید... ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅برداشت محصولات کشاورزی. ✅درختکاری. ✅و آغاز معالجات و درمان خوب است. 🚘سفر:مسافرت مکروه است و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد عمرش طولانی خواهد بود. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج حوت و از نظر نجومی مناسب برای امور زیر است: ✳️داد و ستد و تجارت. ✳️آغاز درمان. ✳️بذرافشانی و کاشت. ✳️دعوت کردن افراد. ✳️آغاز کارهای اموزشی. ✳️دادن سفارشات تجاری. ✳️و از شیر گرفتن کودک خوب است. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه) ،فرزند چنین شبی دهانی خوشبو و دستانی سخاوتمند و دلی مهربان دارد. 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، ایمنی از بلاها است. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب صحت می شود. 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 21 سوره مبارکه "انبیاء علیهم السلام " است. ام اتخذوا آلهه من الارض هم ینشرون... و از مفهوم آن استفاده می شود که اگر خواب بیننده با کسی کدورت و مشکلی داشت برطرف می شود ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
36.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◽️▫️ —عیدالله‌الاکبر • ☀️ 28 🔖 روز مانده تا عید سعید غدیر خم❣️ « سرّ پیمبری» ✨ از اخطب خوارزمی از ابن مسعود روایت شده حضرت رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمودند: که فرشته ای به سوی من آمد و گفت: ای محمد بپرس پیامبرانی را که پیش از تو برانگیخته شدند به چه چیز مبعوث شدند؟ من گفتم: بر چه چیز برانگیخته شدند ؟ گفت:بر دوستی تو و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام مبعوث شدند . 📚 ارشادالقلوب، ج۳،ص۴ ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
▫️◽️ •عمریه﷼ ▫️قسمت 🔖 سی • پنجم ✔️ ☑️ اعتراف به عظمت جایگاه امام ابوالحسن الرضا علیه السلام از منظر بزرگان عمریه🔖 3 • ♦♦➖➖♦♦ ...👥..." محمد بن طلحهء شافعی " ، از علمای به نام عمری مذهب ، متوفای سال ۶۵۲ ھ۔ق ، در کتاب 📔 مطالب السوول فی مناقب آل الرسول ص ۲۹۵ ؛ چنین می نویسد : ✍.. سخن دربارهء امیرالمؤمنین علی (علیه السلام ) و زین العابدین علی ( علیه السلام ) گذشت و ایشان علی الرضا ( علیه السلام) ، سومین آنهاست ؛ کسی که در شخصیت ایشان تأمل کند ، در می یابد که علی بن موسی ( علیه السلام) ، وارث امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و زین العابدین علی ( علیه السلام) است و حکم می کند که ایشان سومین علی ( علیه السلام ) است ؛ ایمان و جایگاه و منزلت ایشان و فراوانی اصحاب باعث شد تا مأمون وی را در حکومت شریک کند و ولایت عهدی را به ایشان بسپارد. ✊🏻 🔅ظهور - ان شاء الله - خیلی نزدیک است🔅 الهی ‌بِحَقِ ‌السّیدة‌ زِینَب ْ‌سَلٰام ُ‌اَللّهْ‌ عَلَیْها َّ‌عَجّل‌ لِوَلیکَ‌ الغَریبِ‌ المَظلومِ الوَحید الطرید الشرید الفَرَج🤲🏻 ‼️تبــــــــــری واجــــــب است‼️ ید الله فـــــوق ایدیهم یــــــد الله است.. بمیرد دشمن حیــــــدر ولــــــی الله است..
◽️▫️ —عیدالله‌الاکبر • ☀️ 28 🔖 روز مانده تا عید سعید غدیر خم❣️ 🔰حضرت علی بن الحسین علیه السّلام در قول خدای متعال: «یَاحَسْرَتیَ عَلیَ مَا فَرَّطتُ فیِ جَنبِ الله»{«دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهی ورزیدم بی تردید من از ریشخند کنندگان بودم.»} فرمودند: «جنب الله» علی است، و او حجّت خدا بر خلقش در روز قیامت است، چون روز قیامت شود، خداوند به خازنان جهنم فرمان خواهد داد که کلیدهای جهنم را به علی بدهند، پس آن حضرت هر که را خواهد وارد دوزخ کند و هرکه را خواهد نجات دهد. و در همین رابطه رسول خدا صَلی الله علیهِ و آله فرمودند: هر که تو را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و آنکه تو را دشمن داشته با من دشمنی کرده است؛ ای علی، تو برادر منی و من برادر توأم، ای علی، «لواء الحمد» روز قیامت در دست توست، پیشاپیش اُمّت من حرکت می‌کنی و اذان گویان در سمت راست و چپ تو خواهند بود. 📚تفسیر فرات: ۱۳۳-۱۳۲ بحارالانوار ج ۳۹ ص ۲۳۲ ح ۱۲ • 🔝لطفا در نشر آن کوشا باشیم ✔️ ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕
27.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان تکان دهنده و اعترافات تلخ طارق یوسف المصری عالم و دعوتگر اهل سقیفه در مورد حدیث غدیر! 👈 شیخ طارق یوسف المصری: به خداوند قسم ما امتی هستیم که علی علیه السلام را تنها گذاشتیم! برخی از صحابه پس از غدیر بر ضد حضرت علی توطئه کردند و ایشان را از خلافت کنار گذاشتند و راه بغض و کینه را نسبت به وی در پیش گرفتند! ✊🏻 ⭕اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج⭕