eitaa logo
حرم
2.6هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.5هزار ویدیو
632 فایل
❤﷽❤️ 💚کانال حرم 🎀دلیلی برای حال خوب معنوی شما🎀 @haram110 ✅️لینک کانال جذاب حرم https://eitaa.com/joinchat/2765357057Cd81688d018 👨‍💻ارتباط با ادمین @haram1
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5803160777275738477.mp3
6.74M
⚫️ نکاتی درباره حضرت ام البنین و فرزندان گرانقدرش صلوات الله علیهم اجمعین 💎هر جا ماندید، نذر حضرت ام البنین علیهاالسلام کنید... 🔹استاد معاونیان
4_5891075811477294409.mp3
2.6M
(10) درباره اهمیت غسل جمعه ▫️مخاطب اصلی مجموعهٔ جدید کل‍🔑‍ید ، از سری فایلهای کوتاه ، نوجوانان هستند؛ مقید باشید این فایلها را حداقل به یک نوجوان شیعه برسانید!
✅ هر سیدی محترم نیست! ⚠️ ای جابر بپرهیز از ساداتی که ادعای مهدویت دارند.. ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ 🔹عیاشی در تفسیر خود از امام باقر علیه السلام ضمن حدیثی طولانی نقل می‌کند که حضرت به جابر جُعفی فرمود: «در جای خود بنشین و حرکتی از خود نشان مده، تا علائمی که من اکنون برای تو ذکر می‌کنم ببینی...» سپس حضرت به بیان حوادث و علائم قبل و بعد از ظهور حضرت حجت پرداختند و در ادامه فرمودند: و از شذاذ آل محمد بپرهیز (یعنی از برخی سادات مدعی مهدویت و‌ حکومت) ، زیرا عَلَم و بیرق آل محمد و علی علیهم السلام جدای از دیگران است، پس خودداری کن و مواظب باش که از این افراد پیروی نکنی، تا هنگامی که مردی از فرزندان امام حسین علیه السلام را ببینی که عهد نامه، عَلَم و سلاح پیغمبر صلی الله علیه و آله با او خواهد بود پس همیشه با این افراد باش، و از آنان که برای تو ذکر کردم جدا باش. 📔ترجمه تفسیر عیاشی، صفحه ۲۶۹ ( مترجم عبدلله صالحی )(ر.ک: تصویر الحاقی) 📕بحار الأنوار، ج۵۲، ص۲۲۴ 📗تفسیر عیاشی ، ج۱، ص۶۵ ، در ذیل تفسیر آیه ۱۴۸ سوره بقره. 📘مهدى موعود، صفحه ۱۰۰۳ (باقی اسکنها در ادامه خواهد آمد) پی‌نوشت: ائمه طاهرین علیهم‌السلام به عنوان پدران دلسوز امت می‌دانستند که برخی از سادات بنی هاشم از احساسات و محبت مردم به اهل بیت علیهم‌السلام سوء استفاده خواهند کرد، لذا در احادیث متعدد شیعیان خویش را خصوصاً از خطر برخی از سادات برحذر داشته‌اند. 🔻این شعر منسوب به حضرت امیر علیه‌السلام است↓↓ کن ابن من شئت و اکتسب ادبا یغنیک محموده عن النسب ان الفتی من یقول ها انا ذا لیس الفتی من یقول کان ابی خلاصۀ معنای این شعر اینست که فرزند هر کسی باشی، مهم نیست. برو ادب بیاموز تا از پدرانت بی نیاز باشی. جوانمرد آنست که بگوید من اینم. نه آن که بگوید پدرم چنان بود. ←مقدر الهی بوده است که پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله مانند سایر انبیاء علیهم‌السلام، نسل و فرزندانی داشته باشند. کسانی که از نسل رسول الله صلی‌الله علیه و آله هستند به صورت ذاتی و جبلی، استعداد خوب بودن دارند. اگر خوب باشند و باعث خوش بینی مردم به اهل بیت عصمت علیهم السلام بشوند پاداش بهتری خواهند داشت. اما اگر بالعکس، بد باشند و موجبات بدبینی مردم نسبت به معصومین علیهم السلام گردند وزر و وبالشان بیش از دیگران خواهد بود. نباید فکر کنیم که سادات کاری انجام داده اند که در اثر آن سید شده اند. بلکه باید دانست که انسانها مانند شاخه های درخت، به نیاکان خود متصلند. ما با اجداد خود یک واحد هستیم. سید نااهل مانند شاخه ای است که خشک شده؛ نعوذ بالله؛ 🔚←نتیجه آنکه: روایت جابر بن یزید بی نهایت مهم است؛ چون تکلیف مدعیان قیام برای تشکیل دولت و قائلان به ولایت غیر معصوم علیهم‌السلام ، را در دوران غیبت روشن می‌فرماید. و البته نباید این مدعیان را در عداد یک سید مثلاً، شرابخوار قرار داد. این افراد بنا به فرمایش امام حسن عسکری علیه السلام، راهزن دین مردم هستند. آنان دین و دنیای شیعیان اهل بیت علیهم‌السلام را نابود می‌کنند.
حرم
* 💞﷽💞 ‍ #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_دوم #بخش_دوم —رضوان دیشب
* 💞﷽💞 ‍ بسم_رب_الحسین رمان: نویسنده: با بغض شروع کردم به نوشتن امروز: دادم تورا قسم به نخ چادری که سوخت شاید دلت بسوزد و یک کربلا دهی می گویند کربلا قسمت نیست دعوت است. خدایا!من معنی قسمت و دعوت را نمی دانم. اما یقین دارم تو معنی طاقت را می دانی... آسمان هم امروز دلش پر است همانند من. بیچاره آسمان.انقدر دود می خورد تا اینگونه سیاه و تیره و تار شود.دیگه دلم طاقت ندارد.فقط می توانم قلم را نالان رو کاغذ بکشم و بنویسم: دود این شهر مرا از نفس انداخته است به هوای حرم کرببلا محتاجم با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم.دست و صورتم رو آب زدم و برگشتم توی اتاق تا آماده بشم.پرده رو کشیدم با آسمانی تیره و خشمگین مواجه شدم.چه دلگیر.برای احتیاط یک لباس گرم برداشتم و روسری فیروزه ایم رو لبنانی بستم و درحالی که چادر را سر می کردم از اتاق بیرون آمدم.از کنار آشپزخانه که رد میشدم مادر صدایم کرد. -رضوان جان عزیزم صبحونه نخورده کجا میری مادر؟ —مامان جان دیرم شده.میرم توی راه با زینب یه چیزی می خورم. -برو مادر جان خدا به همراهت.فقط رضوان،داری میری بیرون یه سری به اتاق ریحانه بزن و بیدارش کن مدرسش دیر میشه.راستی مادر بابات پنجاه تومن رو جاکفشی برات گذاشته بردار. —چشم مامانم.فعلا خدافظ. در اتاق ریحانه خواهر کوچکتر که راهنمایی بود را باز کردم تا بیدارش کنم.پتو رو از سرش کشیدم و گفتم: -پاشو دیگه ریحان چقد می خوابی تو. در حالی که چشم هاشو میمالید گفت: —ولم کن من مریضم امروز نمیرم مدرسه. گرفتم کشیدمش،از جاهاش بیرون اوردمش و درحالی که از اتاق بیرونش می کردم گفتم: -باشه برو همین ها رو به مامان توضیح بده. غرغر کنان بیرون رفت و منم به سمت حیاط به راه افتادم.پنجاه هزار تومن بابام رو برداشتم و گذاشتم توی کیفم. راه افتادم سمت کوچه.سرکوچه زینب رو ندیدم و تعجب کردم.گفتم شاید نیاد.یه چند دقیقه ای که ایستادم دیدم نه نیومد.برای همین زنگ زدم به موبایلش.با صدای گرفته گوشی رو جواب داد و گفت: -سلام رضوان جان.ببخشید من یه کمی تب دارم و مریض احوالم.اگر اشکال نداره خودت تنها امروز برو. بعد از کلی توصیه و مواظب خودت اش گفتن ها گوشی را قطع کردم و به راه افتادم. وارد کلاسمون نشده بودم که یهو نرگس آستین چادرمو گرفت و کشید توی راه رو.تعجب کردم.بهش گفتم: -وا نرگس جان چرا همچین می کنی؟ —فعلا هیچی نگو وبیا دنبالم. دست و پاهام یخ کرد و همینطور سمت نرگس کشیده میشدم.انقدر سست شده بودم که با خودم فکر نمی کردم زشته اینطوری تو سالن دانشگاه نرگس داره منو کشون کشون می بره. رسیدیدم به سالن بزرگ دانشگاه.رفتیم کنار برد اعلانات و اخبار دانشگاه.همون جایی که لیست اسم های کربلایی هارو زده بودن.همون جایی که درست یک هفته پیش به خاطر یک روز دیرتر دادن اسمم نشد که اسم منم تو لیست باشه.همون جایی که.... بگذریم.درست کنار همون لیست یک هفته پیش یک اعلامیه بزرگ تر چاپ شده بود با عنوان: به اطلاع دانشجویان گرامی میرسانیم که.... به خودم اومدم که دیدم نرگس داره می خنده و به صورتم آب میزنه.دیدم توی سرویس بهداشتی دانشگاهیم.سریع پرسیدم: -نرگس بگو که خواب نبودم. دستم رو بردم سمتش و گفتم:توروخدا یه بشگون از دست من بگیر مطمئن شم. —نه عزیزم خواب نبودی یه لحظه غش کردی خانم.پاشو حالا تا لیست دوباره پر نشده بریم اسم تو و زینب رو هم بدیم دیگه.پاشو خواهر.انگار شما هم کربلایی شدین. چه جمله عجیبی گفت نرگس.من؟کربلا؟اربعین؟ و مثل همان لحظه ورودم به کلاس تقریبا کشان کشان من رو به طرف دفتر مدیریت دانشگاه برد تا اسم خودم و زینب رو هم بدم.باورم نمی شد.انگار توی خواب دیدم همین پنج دقیقه پیش که توی اعلامیه نوشته شده بود:پنج جای خالی دیگر برای اردوی پیاده روی کربلا. امروزم را این چنین نوشتم: ندیده ای شوریدگانی را که ذکر صبح و شامشان حسین است؟ این روز ها عجیب بوی سیب به مشامم می رسد.. 🌸 پايان قسمت دوم 🌸 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
* 💞﷽💞 رمان: نویسنده: امروز را این چنین نوشتم که: دلم یک اربعین حرف دارد با تو حسینم... به همه گفتم اربعین حرم هستم.این تن بمیرد آبرویم را نبر آقا... هرچی سعی می کنم خوابم نمیبره از ذوق.تازه امشب فهمیدم((شب عاشقان بی دل چه شبی دراز باشد)). یک لحظه آرزو کردم کبوتر بودم.پر میزدم و پر میزدم و پر میزدم.سریع تر از آنکه فکرش را بکنم میرسیدم نجف. همین جوری به سقف زل زدم و فکر می کنم.یک دفعه یاد حال زینب افتادم که امروز چه جوری شده بود.وقتی با نرگس رفتیم اتاق مدیریت گفتن باید خود زینب بیاد.گفتیم حالش خوب نیست آقا.همون لحظه سه نفر اومدن تو برای ثبت نام.پس یا من باید ثبت نام می کردم تنها میرفتم که این کمال نامردی بود یا باید میرفتیم زینب رو می اوردیم.با خودم فکر کردم خونه نرگس اینا که زیاد دور نیست میرم میارمش. خلاصه از نرگس خداحافظی کردم و بهش گفتم: -زود میام نرگس بهم گفت: —ببین رضوان،..تو رو امام حسین زود بیا. توی دلم هی خالی می شد برای همین معطل نکردم و زود راه افتادم.انقدر تند راه میرفتم که چند بار محکم خوردم به مردم پیاده رو.تو حال و هوای خودم بودم که برای سومین بار خودم به یک پیرزنه.همه وسایل هاش ریخت.سه تا پلاستیک پر از میوه داشته که بیشترش ریخته بود.اومدم یه معذرت خواهی بکنم و سریع تر برم.گفتم: -مادر جون ببخشید من باید برم عجله دارم. —برو مادر خودم یه کاریش می کنم. یک قدم نرفته بودم.یک لحظه صداشو شنیدم که آروم گفت:یاحسین. برگشتم نگاش کردم دیدم دستاشو گذاشته رو زانو هاش تا بتونه دولا بشه و میوه ها رو برداره.همین جوری خشکم زد.من برای چه کاری داشتم می رفتم؟ سریع برگشتم و هرچی میوه بود برداشتم ریختم تو پلاستیکش.پلاستیک هارو دادم دستش و لبخند زدم و گفتم: -بیا مادر جون این هم میوه هات فقط باید بشوریشون.شرمنده دیگه. لبخند زد بهم و کیسه هارو گرفت. اومدم برم که گفت: —دختر جون،امام حسین عاقبت بخیرت کنه. دیگه نتونستم بایستم و نگاهش کنم و بهش بگم: -دعا کن مادر جون.دعا کن.عاقبت من با خود خود حسینه. یادم نیست دیروز چی نوشتم.ولی شاید نوشتم:تا بال و پر شکسته نباشی اجازه پرواز نخواهی داشت... خوشا به حال دل شکستگان.. 🌸 پايان قسمت سوم 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 نقشه شیطان‌پرستان برای آینده بشر! 🔹️ چرا نقشه‌ها و پلن خود را لو می‌دهند؟ 🔹️ 1. مجاز به نقض اختیار بشر نیستند 🔹️ 2. مبرا کردن و توجیه خود با پیشاپیش آگاهی دادن و در عین حال، اخبار و آگاهی‌های ضدونقیض هم منتشر می‌کنند تا پلن و نقشه اصلی پنهان بماند! است... ☑️ یعنی 30 درصد باید 70 درصد را بیدار کند....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 افشاگری خانم آمنه نوروزی پرستار و بیوشیمیست در مورد اوج گرفتن دوباره کرونا برای سلامتی اش دعا کنید @meshkatqom
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️موضوع سلقلقیه • قسمت — پنجاه - سوم✔️ 📣آیا عایشه سلقلقیه توبه کرد؟ 🔻حال شما خود قضاوت کنید:👇 آیا سرور و شادمانی اش، توبه او است؟!! ‼️ سجادهٔ شکرش اعلامت توبهٔ اوست؟ ‼️ آیا نامگذاری غلامش به نام قاتل حضرت امیرالمؤمنین علی بن الی طالب علیه السلام «عبدالرحمن» نشانهٔ توبه اوست؟‼️ 👈او چگونه توبه نموده در حالی که حضرت پیامبر اکرم محمد مصطفی صلی الله علیه واله مقالهٔ می فرماید: «یا علی هرکسی که با تو دشمنی کند، خداوند او را به مرگ جاهلیت می میراند و روز قیامت به حساب اعمال او خواهد رسيد!(٧) 👈و در ادامه حضرت رسول الله محمد مصطفی صلی الله علیه واله می فرماید: «یا علی ! کسی که بمیرد و با تو دشمن باشد، یهودی یا نصرانی مرده است.(٨) 📚٧.المعجم الاوسط طبرانی ،ج٨ ص۴٠؛ المعجم الکبیر طبرانی ج١١ .ص ۶٣ ؛ جمعالزوائد ، ج٩ .ص ١١١ مناقب خوارزمی .ص٣٩ ؛ کنزالعمال .ج١١ . ص ۶٠٧ الامالی شیخ مفید ، ص٧۵ بحارالانوار ج.٣٩ ص٢۶۵ ؛ الغدیر ،ج۶ .ص٣٣۴؛ غایۀ المرام .ج٢ .ص٣٨ شرح احقاق الحق، ج۴، ص ۲۲۹. ٨ .مناقب ابن مردويه، ص٧۶ پاورقی ، ينابيع المودة، ج ٢، ص ٢٩١ و الکواکب الدّری، ص١٢۵ مناقب المرتضویه، ص ۱۱۷ به نقل از الامام علی فی آراء الخلفاء الایمانی، ص ۷۲ و مناقب علی العینی الحنفی، ص ۴۹ و ۶۲؛ مودة القربی الهمدانی، ص ۶۳ به نقل از: شرح احقاق الحق، ج ۱۷، ص ۱۹۵.
✴️ شنبه 👈17 دی /جدی 1401 👈 14جمادی الثانی 1444👈 7 ژانویه 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️ امروز روز مبارک و خوبی برای امور زیر است : ✅مسافرت. ✅شراکت کردن با دیگران. ✅خرید رفتن. ✅تجارت و داد و ستد. ✅دیدار با مسولین. ✅و آغاز تحصیل خوب است. 👶زایمان مناسب و نوزادش سلیم النفس و خوشبخت خواهد شد. 🚖 مسافرت: مسافرت خوب و مفید است. ان شاءالله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است : ✳️امور زراعی و کشاورزی. ✳️بذر افشانی. ✳️غرس درخت. ✳️حفر چاه و قنات. ✳️و استحمام نیک است. 📛ولی برای آغاز بنایی. 📛و امور ازدواجی خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب و فردا: فرزند همیشه حقیر و فقیر خواهد شد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث شادی می شود. 💉💉 حجامت. خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ،سلامتی در پی دارد. 😴😴 تعبیر خواب امشب: خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 15 سوره مبارکه "حجر"است. لقالوا انما سکرت ابصارنا بل نحن قوم... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که شخصی بی حد و حساب با خواب بیننده گفتگوی باطل کند ولی بجای نرسد و کار خواب بیننده روبراه شود.ان شاءالله و شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه : یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد . 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
◼️▫️ تشیع ما حاصل پیمان ما در عالم ذر است نه هیچ حکومتی 🔹حضرت امام جعفر الصادق علیه السلام فرمودند: چون قائم ظهور کند، مردم منکر وی می‌شوند، زیرا او به صورت جوان موفقی به سوی مردم برمی گردد و جز آنها که خداوند در عالم ذر از آنان پیمان گرفته باشد، کسی بر اعتقاد سابقش نسبت به او باقی نمی ماند. 📚غیبت طوسی: ۴۲ ⚫️ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج ⚫️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️🚩 هر روز را با سلام بر شما آغاز می‌کنیم! سلام بر شما ... که صاحب‌اختیار مایی! 💠می دانید دنیای ما دیگر چیز با ارزشی ندارد برای امید داشتن... که صبح ها به امیدش برخیزی ... 🔅من تنها به امید سلام به شما هر روز صبح چشم باز می کنم اَلسَّلامُ‌عَلَیکَ یا نورالله الذی یهتدی به‌المهتدون ... 🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
▫️◽️ قسمت 🔖 نود-ششم✔️ 🔸حسابرسی به امور بندگان در قیامت به اندازه ی عقلشان ♦♦➖➖➖➖♦♦ ✨ﻋِﺪّﺓٌ ﻣِﻦْ ﺃَﺻْﺤَﺎﺑِﻨَﺎ ﻋَﻦْ ﺃَﺣْﻤَﺪَ ﺑْﻦِ ﻣُﺤَﻤّﺪِ ﺑْﻦِ ﺧَﺎﻟِﺪٍ ﻋَﻦِ ﺍﻟْﺤَﺴَﻦِ ﺑْﻦِ ﻋَﻠِﻲّ ﺑْﻦِ ﻳَﻘْﻄِﻴﻦٍ ﻋَﻦْ ﻣُﺤَﻤّﺪِ ﺑْﻦِ ﺳِﻨَﺎﻥٍ ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺍﻟْﺠَﺎﺭُﻭﺩِ ﻋَﻦْ ﺃَﺑِﻲ ﺟَﻌْﻔَﺮٍ علیه السلام ﻗَﺎﻝَ : ﺇِﻧّﻤَﺎ ﻳُﺪَﺍﻕّ ﺍﻟﻠّﻪُ ﺍﻟْﻌِﺒَﺎﺩَ ﻓِﻲ ﺍﻟْﺤِﺴَﺎﺏِ ﻳَﻮْﻡَ ﺍﻟْﻘِﻴَﺎﻣَﺔِ ﻋَﻠَﻰ ﻗَﺪْﺭِ ﻣَﺎ ﺁﺗَﺎﻫُﻢْ ﻣِﻦَ ﺍﻟْﻌُﻘُﻮﻝِ ﻓِﻲ ﺍﻟﺪّﻧْﻴَﺎ •———••———••———••———••———• 🔸ﺍﺑﻮ ﺟﺎﺭﻭﺩ ﺍﺯ حضرت ﺍﻣﺎﻡ محمد الباقر ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻘﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ که حضرت فرمودند : 👈ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﺤﺴﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺑﺎﻧﺪﺍﺯﻩ ﻋﻘﻠﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺎﺭﻳﻚ ﺑﻴﻨﻰ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ. 📚ﺍﺻﻮﻝ ﻛﺎﻓﻰ ﺟﻠﺪ ۱ ﺻﻔﺤﻪ ۱۲ﺭﻭﺍﻳﺔ ۷۷
من برای تمام آدم‌ها حالِ خوب آرزو می‌کنم، برای تمام قفل‌ها کلید، و برای تمام دل‌ها آرامشی که تمام نشدنی باشد. من برای تمام آدم‌ها آرزو می‌کنم که عاشق شوند، عاشق آدم‌ها و چیزهای خوب؛ آرزو می‌کنم هر صبح که چشم باز کردند، به اشتیاق هدفی لبخند بزنند، تلاش کنند و امیدوار باشند به رسیدن... آرزو می‌کنم برای تمام آدم‌ها که زندگی کنند، که آرام باشند، که نگران نباشند. آرزو می‌کنم همه یک‌نفر را داشته‌باشند که دوستشان داشته‌باشد، که بگوید؛ نگران چیزی نباش، درستش می‌کنیم... آرزو می‌کنم عمرها طولانی باشد و زیستن‌ها عمیق! که آدم‌ها عمیقا زندگی کنند. آرزو می‌کنم روزی برسد که همه به آرزوهاشان رسیده‌باشند... و شهر پر باشد از آدم‌های آرام و خوشبختی که هیچ آرزویی ندارند.🌹
┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ ◻️▫️موضوع • قسمت — شصت هفتم ✅ 💌 گزیده ای از روایات تبری ▫️ 🔹حضرت امام محمد الباقر علیه السلام در ضمن روایتی فرمودند : ‌ حضرت امیرمومنان علی بن الی طالب علیه السلام پس از شهادت حضرت پیامبر خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله به مسجد آمده و آیه شریفه : « الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمالَهُمْ » «كسانى‌كه كفر ورزيدند و (مردم را) از راه خدا بازداشتند، (خداوند) اعمالشان را تباه گردانيد.» را با صدای بلند خواند. 👈یعنی آن را بر غاصبین خلافت و پیروانشان تطبیق نمود 👉 📖سوره محمد ایه 1 📚تفسیر قمی 301/2 ، بحار 19/29 _20
📍 ضرورت اظهار محبت و ندامت به درگاه خدا و حضرت حجت بن الحسین العسکری عجل الله فرجه از خطاياي كه - خواسته و ناخواسته - از آدمي در طول شبانه روز سر ميزند: حضرت امام جعفر الصادق عليه السلام فرمودند: للقلوب صداء كصداء النحاس فأجلوها بالاستغفار ❤️ بدرستی که قلب ها نیز مثل آهن 👈 زنگ 👉میزنند پس با استغفار آنرا جلاء دهید‼️ Imam Sadegh (a.s): Indeed, The Hearts rust like iron so polish it with forgiveness! 🟡 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج 🟡
✦༻⃘⃕▒⃟🕊️﷽༻⃘⃕࿉❖┅┄•✦༻⃘⃕ ◼️▪️ • قسمت - شانزدهم ✔️ 📝..اعتقادِ من به شما , باوری است که به تحقیق جُسته ام …✏️ 📕📗🔍🔎📘📙 ✍..پس از بررسی اجمالی روایات منقول از "عبدالله بن مسعود" راوی مورد اعتبار اهل سنت عمری , از منابع شیعی و عمریه , به بررسی روایات نقل گشته از 🗣 " أنَس بن مالك" لعین خواهیم پرداخت ؛ 👈👈 با نگاهی به ۶ روایت ذکر شده از او در کتاب , این ۵ عنوان را می توان برای "دوازده جانشین حضرت رسول خدا محمد مصطفی صلی الله علیه و آله " یافت: 🔰 "دوازده نفر از قریش" 🔰 "دوازده قیم از قریش" 🔰 "دوازده امام از قریش" 🔰 "دوازده خلیفه از ما" 🔰 "دوازده امام به تعداد نقبای بنی اسرائيل" که ان شاء الله , به تفکیک به هر کدام خواهیم پرداخت…👌… ……با ما همراه باشید ……
حرم
* 💞﷽💞 #بسم_رب_الحسین رمان: #از_نجف_تا_کربلا نویسنده: #رضوان_میم #قسمت_چهارم امروز را این چنین نوشت
* 💞﷽💞 ‍ ‍ رمان: نویسنده: امروزم را نوشتم: آمده ام با عطش سال ها تا تو کمی عشق بنوشانی ام ماهی برگشته ز دریا شدم تا که بگیری و بمیرانی ام خوب ترین حادثه می دانمت خوب ترین حادثه می مانی ام؟ حرف بزن ابر مرا باز کن دیر زمانی است که بارانی ام حرف بزن،حرف بزن سال هاست تشنه یک صحبت طولانی ام گوشی تلفن رو برداشتم و زنگ زدم نرگس. -الو سلام نرگس جون خوبی؟ —ممنون عزیز خوبم. -ببین نرگس من چی بردارم؟وا استرس دارم.دوروز فقط مونده دارم دق می کنم. —چته دختر تو؟؟؟ببین رضوان جان چیز زیادی برندار چون خودمون باید وسایل رو بیاریم کم بیار.لوازم واجب رو. بعد از اینکه یه ذره دیگه حرف زدیم گوشی تلفن رو قطع کردم و رفتم سروقت کشو لباس ها و کوله پشتی ام.پشت کوله پشتی به عربی نوشته بود:به سوی راه حسین. با خودم گفتم:کربلا به رفتن نیست به شدن است.اگر رفتنی بود که شمر هم کربلایی بود... و امروز هم گذشت و فردا شد... موبایلم رو برداشتم و به همه دوست و فامیل پیام دادم که حلال کنید و این ها منم عازم شدم.همین طور که داشتم لیست مخاطبینم رو زیر و رو می کردم اسم دوست دوران دبیرستانم رو دیدم که یک ماهی میشد ازش بی خبر بودم.بهش پیام دادم.به سی ثانیه نکشید که بهم زنگ زد.گوشی رو جواب دادم: -به به خانوم گلی.دیگه ماهم رفتنی شدیم خواهر.حلالمو.... هنوز حرفم تموم نشده بود که هق هق گریه اش حرفم رو نصفه گذاشت. -الو.الو نازنین حالت خوبه؟ —ببین رضوان چیزی نگو.فقط رفتی کربلا،رفتی بین الحرمین رو به حرم حسین بگو نازنین گفت:ارباب جان یک سوال داشتم ازت.من میومدم کربلا خیلی آبروریزی میشد نه؟ این حرفش اتیش به دلم زد.یاد حال خودم افتادم.تلفن قطع شده بود و منم مات و مبهوت.بغضم ترکید و مثل خود نازنین هق هق به گریه افتادم.تنها حرفی که می تونستم بین گریه ام بزن این بود:این حسین کیست که جان ها همه پروانه اوست؟ توی حال خودم بودم که یک پیامک اومد از طرف نازنین. -رضوان ببخشید حالم اصلا خوش نیست.دارم شعله ور میشن.همه رفیق هام دارن میرن.تا حالا شده جا بمونی رضوان؟؟ نتونستم جوابی بهش بدم. —نازنین جونم غصه نخور.قسمت باشه میایی ان شالله. -رضوان تو دیگه آرزو داری؟؟الان که رفتنی شدی؟ نمی خواستم نمک به زخمش بپاشم.نمی خواستم جنونش به امام حسین رو شعله ور تر کنم.ولی باید می نوشتم.یعنی دستم بدون فرمان عقل روی صفحه گوشی حرکت می کرد.مگه میشه اسم حسین بیاد و عقل من کار کنه؟نه فرمان دست دله.فرمان زندگی من از همون اول دست خود حسین بود و هست. —نه هنوز هم حرفم همونه.آرزو یعنی داشتن یک جفت پای خسته،هشتاد کیلومتر کربلا،اربعین حسینی... -رضوان چشم من که لایق دیدار نیستودل من رو ببر پیشش و بیار خواهر.فقط همین. دیگه توان نداشتم چیزی بهش بگم.ولی دوست دارم امروزم رو شرح حال نازنین بنویسم و مطمئنم روز او هم چنین نوشته شد: ویزا بلیط کرببلا مال خوب هاست سهم چو من پیامک هستم به یادت است 🌸 پايان قسمت پنجم امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
* 💞﷽💞 ‍ ‍ ‍ رمان: نویسنده: بلاخره بعد از یک عالمه وقت سوار اتوبوس شدیم.سریع با نرگس و زینب سه تا صندلی کنار هم پیدا کردیم و نشستیم.وای خدا.بالاخره تموم شد.بالاخره داریم راه میوفتیم.خدایا شکرت.هوا خیلی گرم بود و بلافاصله بعد از راه افتادن اتوبوس کولر ها هم روشن شد.من و نرگس و زینب هم شروع کردیم به حرف زدن از این ور و اون ور. -وای رضوان یک مشکلی دارم من نرگس گفت نمی تونه تو می تونی کمک کنی. —آره عزیزم.اگر از پسش بر بیام چرا که نه. -ببین موضوع یه ذره پیچیده شده.یکی از دختر عمو های مامان من که گفتم توی دانشگاهه! —خب خب آره یادمه که گفتی دین و مذهب آن چنانی هم ندارن. -آره دیگه.چند روز پیش با هم بحثمون شد.سر همین حجاب و ....خلاصه بهش گفتم با بیاد تا بفهمه این حرف ها یعنی چی —وا یعنی الان اومده؟ -آره.ردیف اول نشسته چادرش هم افتاده روی دوشش.اولش می خواست بدون چادر بیاد ولی دید خیلی تو چشم میشه.ببین می تونی راضیش کنی یک ذره؟ —یعنی چی کار کنم؟ -یعنی از این چاهی که افتاده توش نجاتش بدی. —باشه ببینم چی میشه. و پاشدم و به طرف جلوی اتوبوس راه افتادم تا بشینم کنار صندلی خالی کنارش.هدفون گذاشته بود توی گوشش و داشت آهنگ گوش میداد.صدای آهنگ با اینکه از توی هدفون بود اما تا گوش من میرسید.با لبخند نشستم کنارش و گفتم: -گوشت درد نگیره خواهر جون. در حالی که پوزخندی به لب داشت گفت: -نترس خودم صاحابشم. —آخ ببخشید دخالت کردم.می تونیم با هم صحبت کنیم؟ -بفرما امرتون؟ هنوز حرفم رو شروع نکرده بودم که پرید وسط حرف و گفت: -اگر می خواهی درباره غنا و ... این ها صحبت کنی از الان بدون که من راضی نمیشم. منم همین موضوع رو نشونه گرفتم و ادامه حرفش گفتم: -حالا حرف بزنیم چیزی نمیشه که. —ببین خواهر محترم که نمی دونم اسمتون چیه... -زینب هستم عزیزم. —منم گلی هستم.خب داشتم می گفتم من کل قران رو زیر و رو کردم.هیچ آیه مستقیم درباره این نداره که آهنگ گوش ندید. از همین جا فهمیدم که طرف حسابم اطلاعات زیادی داره برای همین عزمم رو جزم کردم تا بتونم راضیش کنم. -ببین اگر تو قران رو خونده باشی حتما به این عبارت رسیدی که:اطیعو الله و اطیعو الرسول و اولی الامر. —خب اره شنیدم این چه ربطی داره؟ -ببین گلی جونم موضوع همین جاست.خدا گفته اطاعت کنید از خدا و رسولتون و ولی امرتون.حالا بیا بریم یک سری به حرف های رسول و امام هامون بزنیم.تا اینجا موافقی که خود قران این دستور رو به ما داده؟ —خب اره.موافقم. -حالا که خدا گفته اطلاعت کنیم از حرف رسول و امام ها مون باید بگردیم حرف امام و رسولمون رو پیدا کنیم.حرف رسول و مولا چیه؟حدیث و روایت.حالا ما توی هرکدوم از روایت ها می بینیم که همه اون ها غنا و لهو و لعب رو حرام کرده. و در آخر لبخندی تحویلش دادم. -بهش فکر می کنم.الان خسته ام و خوابم میاد. منم پاشدم و فعلا ازش خداحافظی کردم و رفتم طرف صندلی های خودمون. -آخی.یک نفس راحت کشیدم.زینب این دختر عمو مامانتون چقدر وارده ها. —گفتم که. منم سرم رو تکیه دادم به صندلی و چشم هامو بستم.همون موقع بود که صدای پسر های اتوبوس بلند شد: کربلا کربلا ما داریم میاییم... امروز را هم نوشتم: تصویر قشنگیست که در صحنه محشر ما دور حسینیم و بهشت است که مات است 🌸 پايان قسمت ششم 🌸 امیدوارم لذت برده باشید🌷 کپی بدون اجازه و ذکر نام نویسنده مجاز نیست.
❗️از اجاره‌ٔ قاطر تا خشکسالی ⚠️ هشدار دربارهٔ قضاوت‌های ناحق ┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄ أبوولّاد نقل می‌کند: در کوفه از شخصی قاطرش را اجاره کردم تا با آن به جایی روم و طلبم را از شخصی که به من بدهکار بود ستانده و بازگردم. چون به پل کوفه رسیدم با خبر شدم که بدهکارم به سوی نیل (جایی در عراق) رفته، و چون به سوی نیل رفتم خبردار شدم که به بغداد رفته است. در بغداد او را یافتم و طلبم را از او ستانده و به کوفه بازگشتم. رفت و برگشت من مجموعاً ١۵ روز شد. به  صاحب قاطر گفتم و از او حلالیّت طلبیدم و برای این‌که راضی‌اش کنم به او ١۵ درهم (به ازای پانزده روز) دادم ولی قبول نکرد (و بیشتر خواست). هر دو رضایت دادیم که میان ما حکم کند. (نزد او رفته و) داستان را برای او بازگفتیم. ابوحنیفه به من گفت: با قاطر چه کردی؟ گفتم: صحیح و سالم به او بازگرداندم. صاحب قاطر گفت: بله، ولی پس از ١۵ روز. ابوحنیفه گفت: از او چه می‌خواهی؟ گفت: کرایۀ قاطر را، چون ١۵ روز بی‌قاطر ماندم. ✖️ابوحنیفه گفت: برای تو حقّی‌نمی‌بینم (و همان ١۵ درهم نیز به تو نمی‌رسد)؛ چون او قاطر را برای رفتن به جایی اجاره کرده بود ولی بدان‌جا نرفته است و به جای دیگری رفته، پس (چون قاطر را در راهی که اجاره کرده، استفاده نکرده) اجاره‌‌ بهای قاطر از ذمّه‌اش ساقط شده و ضامن قیمت آن است (اگر قاطر تلف می‌شد، می‌باید قیمت قاطر را به تو می‌داد). حال که قاطر را صحیح و سالم بازگردانده، قیمت قاطر هم بر عهدۀ او نیست، (پس نه مبلغ اجاره به تو تعلّق می‌گیرد و نه قیمت قاطر). از نزد ابوحنیفه خارج شدیم. صاحب قاطر با خود می‌گفت: «إنا لله و إنا إلیه راجعون». من نیز به خاطر فتوا (و قضاوت) ابوحنیفه دلم به حال او سوخت. از این روی مبلغی (بیش از پیش) به او داده و از او حلالیت طلبیدم. ✅←همان سال به رفتم و برای امام صادق علیه‌السلام (داستان، قضاوت و) فتوای ابوحنیفه را بازگو کردم. امام فرمودند: در این قضاوت و قضاوت‌هایی این‌چنین است که آسمان بارانش و زمین برکاتش را حبس کرده (و نازل نمی‌کند). 🔚🔚آن گاه امام حکم مسأله را به‌نحو کامل برای من بیان کردند. عرض کردم: به او چند درهم (بیشتر) دادم و او نیز راضی شد و مرا حلال کرد. امام فرمودند: چون قضاوت ابوحنیفه را دید به این مقدار رضایت داد. به نزد او برو و سخن من را برایش بازگو کن. اگر حلال کرد چیزی بر ذمّۀ تو نیست. چون (به کوفه) بازگشتم به نزد صاحب قاطر رفته و نظر امام (علیه‌السلام) را برای او نقل کردم. آن‌ گاه گفتم: هر مقدار خواستی بگو تا به تو بدهم (و مرا حلال کن). او نیز گفت: با این سخنت، جعفر بن محمد را نزد من محبوب ساختی، و در قلب‍❤️‍م (بر دیگران) برتری یافت. تو را حلال کردم و اگر خواستی همان مقداری که پرداخت کرده‌ای را نیز به تو باز می‌گردانم. 📙الکافی ۵: ٢٩٠-٢٩١، ح ۶ 📘تهذیب الأحکام ٧: ٢١۵-٢١۶، ح ٢۵ 📗الاستبصار ٣: ١٣۴-١٣۵، ح ٢ پی‌نوشت: از داستان چنین برمی‌آید که صاحب قاطر، شیعه نبوده است چون هم به قضاوت ابوحنیفه رضایت داده (و ابوولاد نیز ناچار شده به نزد ابوحنیفه برود) و هم در آخر داستان گفته است جعفر بن محمد را نزد من محبوب ساختی. همچنین جهل قاضی به حکم، از بار معصیت او نمی‌کاهد؛ بلکه برعکس، جسارت وی را آشکار می‌کند که با وجود جهل و بدون آگاهی از حکم الهی، به خود اجازۀ داوری می‌دهد ، لذا جهل او از عواقب حکم باطل نمی‌کاهد؛ مطابق با این حدیث، امام صادق علیه‌السلام میفرمایند که قضاوت نابه‌جا که منجر به از بین رفتن حق یک فرد (ولو غیر شیعه) شود نیز باعث خشکسالی می‌شود، هر چند این جور در حد چند درهم اجاره‌بهای یک قاطر باشد! زین پس برای یافتن علل خشکسالی، راه دور نرویم، عامل آن همین نزدیکیهاست، عامل آن خود ما مردم هستیم!
*⃣مولانا امیرالمؤمنین علیه‌السّلام: اُذكُرُوا إِنْقِطَاعَ اللّذّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ آن ساعتی را که دیگر خوشی‌ها برای همیشه پایان می‌یابد و تنها تبعات و اثرات شوم گناهان بر جای می‌ماند، همواره به یاد داشته باشید (هیچ وقت مرگ را فراموش نکنید). 📚نهج‌البلاغه کلمهٔ ۴۲۵ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
*⃣امام صادق علیه‌السّلام: مَنْ لَمْ يَعْرِفْ أَمْرَنَا مِنَ الْقُرْآنِ لَمْ يَتَنَكَّبِ الْفِتَنَ کسی که امر ما (خلافت و امامت) را از قرآن نشناسد، از فتنه‌ها نجات پیدا نمی‌کند. 📚منابع: الكافی ج۱ ص۷ بحارالانوار ج۸۹ ص۱۱۵ «اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
4_5895749813932133953.mp3
4.89M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} دوست داری خدا رو زیارت کنی؟! 🎤استاد سیدعلی علوی؛
4_5895321459663834553.mp3
6.47M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} •حفظ حرمت منبر و مجالس اهل‌بيت عصمت و طهارت علیهم السّلام/ •شبهه افکنی در مورد حضرت اُمّ کلثوم سلام اللّه علیها/ 🎤استاد شیخ محمدجواد محقّق یزدی؛
✴️دوشنبه 👈19 دی /جدی 1401 👈16 جمادی الثانی 1444👈9 ژانویه 2023 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی. 📛تقارن نحسین، صدقه صبحگاهی رفع نحوست کند. 📛امروز روز برای امور زیر مناسب نیست: 📛مسافرت. 📛جابجایی و نقل و انتقال. 📛و دیدارها خوب نیست. 🚘سفر: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🤕 مریض مراقبت بیشتری نیاز دارد.(منظوری مریضی است که امروز مریضیش شروع شود). 👶زایمان مناسب و نوزاد عاقل و عابد خواهد شد.ان شاالله. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج اسد و از نظر نجومی  مناسب برای امور زیر است: ✳️عهد و پیمان گرفتن رقیب. ✳️خرید احشام و حیوانات. ✳️شروع به کار. ✳️آغاز درمان و جراحی. ✳️و کندن چاه و جوی نیک است. 📛ولی کتابت ادعیه و امور حرز خوب نیست. 👩‍❤️‍👨 مباشرت و مجامعت: مباشرت امشب،(شب سه شنبه)،مباشرت برای سلامتی سودمند و فرزند حاصل از آن دهانی خوشبو دارد و مهربان و دل رحم است. 💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث حزن و اندوه می شود. 🔴 حجامت: یا در این روز از ماه قمری ، باعث فرج و نشاط می شود. 🔵ناخن گرفتن: دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد. 👕دوخت و دوز لباس: دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود. ✴️️ استخاره: وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد. 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴😴 تعبیر خواب: تعبیر خوابی که شب " سه شنبه " دیده شود طبق ایه ی 17 سوره مبارکه "بنی اسرائیل" است. و کم اهلکنا من القرون من بعد نوح ... و از معنای آن استفاده می شود که چیزی باعث حزن و اندوه خواب بیننده شود پدیدار گردد صدقه بدهد تا برطرف شود.ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸
شخصی از ایت الله بهاالدینی پرسید مگر سلام مستحب نیست و پاسخش واجب ایشان گفت بله مرد گفت پس چرا ما حرم ها برای زیادت میرویم سلام میدیم اهلبیت پاسخ جواب سلام ما را نمیدهند ؟ در حالبکه جواب سلام واجب هست ایشان گفت شما هر وقت حرم میروید مثلا مشهد و میگین السلام علیک یا ابالحسن یا علی ابن موسی الرضا سلام نمیدید بلکه در اصل توی حرم اهلبیت جواب سلام اهلبیت رو پس میدهید یعنی اهلبیت قبلا به شما سلام داده اند و شما که مشهد میروید پاسخ سلام اهللیت رو پس میدهید . حالا کجا اهلبیت سلام داده اند ؟ وقتی دلت یک دفعه دلتنگ مشهد یا کربلا میشه و شاید مشغول آشپزی هستی یاد امام میفتی اون لحظه امام داره بهت سلام میده و داره دعوتت می کنه بری زیارتش و شما وقتی میری مشهد جواب چندین سلام حضرت رو پس میدی و هر بار که دلت هوای مشهد یا کربلا می کنه یعنی دارن دعوتت می کنند به مشهد و کربلا