فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد بگیرین اینطوریی ابزار علاقه می کنند .
کانال جذاب حرم
@haram110
🐕❌ نگاهداری سگ در خانه
🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨🚨
عَنْ أبی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ، وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْه. (علل الشرائع، ج1، ص292)
💥حضرت صادق علیه السلام فرمود:
خداوند تبارك و تعالى مخلوقى خبيث و نجس تر از سنگ نيافريده و ناصبى از سگ نجس تر است.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ: قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ علیه السلام: لَا خَيْرَ فِي الْكَلْبِ إِلَّا كَلْبَ الصَّيْدِ أَوْ كَلْبَ مَاشِيَة. (بحار الأنوار، ج65، ص52-53 به نقل از کافی)
🔥 حضرت باقر علیه السلام از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل می کند که فرمود:
در نگهداری سگ خیری نیست، مگر در سگ شکاری یا سگ همراه گله گوسفندان.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: يُكْرَهُ أَنْ يَكُونَ فِي دَارِ الرَّجُلِ الْمُسْلِمِ الْكَلْبُ. (بحار الأنوار، ج65، ص51 به نقل از کافی)
☄ حضرت صادق علیه السلام فرمود:
ناپسند است در خانه مرد مسلمان، سگ باشد.
عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَا مِنْ أَحَدٍ يَتَّخِذُ كَلْباً إِلَّا نَقَصَ فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنْ عَمَلِ صَاحِبِهِ قِيرَاط. (بحار الأنوار، ج65، ص51 به نقل از کافی)
💥 حضرت صادق علیه السلام فرمود:.
کسی سگی را نگهداری نمی کند مگر اینکه هر روز از پاداش عمل او کاسته می شود.
قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام: لَا تُصَلِّ فِي دَارٍ فِيهَا كَلْبٌ إِلَّا أَنْ يَكُونَ كَلْبَ صَيْدٍ، ... ، وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ لَا تَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلْبٌ وَ لَا بَيْتاً فِيهِ تَمَاثِيلُ. (من لا يحضره الفقيه، ج1، ص246)
🔥 حضرت صادق عليه السّلام فرمود:
در خانه اى كه سگ نگه مى دارند نماز مگذار، مگر آنكه سگ شكارى باشد، همانا فرشتگان به خانه اى كه سگ در آن باشد و خانه اى كه در آن صورت و تمثال باشد قدم نمي گذارند.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله: إِنَّ جَبْرَئِيلَ علیه السلام أَتَانِي فَقَالَ: إِنَّا مَعْشَرَ الْمَلَائِكَةِ لَا نَدْخُلُ بَيْتاً فِيهِ كَلْبٌ وَ لَا تِمْثَالُ جَسَدٍ وَ لَا إِنَاءٌ يُبَالُ فِيهِ. (الخصال، ج1، ص138)
☄ محمد بن مروان از حضرت صادق علیه السلام نقل مىكند كه پيامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
جبرئيل نزد من آمد و گفت: ما فرشتگان به خانه اى كه در آن سگ و يا مجسمه جسدى باشد، وارد نمى شويم.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: إِذَا مَسَّ ثَوْبَكَ الْكَلْبُ فَإِنْ كَانَ يَابِساً فَانْضِحْهُ وَ إِنْ كَانَ رَطْباً فَاغْسِلْهُ. (الكافي، ج3، ص60)
💥 حضرت صادق علیه السلام فرمود:
اگر جامه ات با بدن سگ تماس پيدا كند، وارسى كن: اگر خشك بود، همان قسمت را زير آب فرو كن تا خيس شود، و اگر تر بود، آن را بشوى.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الْكَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ؟ قَالَ: يَغْسِلُ الْمَكَانَ الَّذِي أَصَابَهُ. (الكافي، ج3، ص60)
🔥 محمد بن مسلم گفت: به حضرت صادق علیه السلام گفتم:
اگر سگ دهانش را به بدن كسى بمالد، تكليف او چيست؟ ابو عبد اللَّه گفت: جاى دهانش را بشويد.
قالَ امیرُالمؤمنین علیه السلام: تَنَزَّهُوا عَنْ قُرْبِ الْكِلَابِ، فَمَنْ أَصَابَهُ كَلْبٌ جَافٌّ فَلْيَنْضَحْ ثَوْبَهُ بِالْمَاءِ، وَ إِنْ كَانَ الْكَلْبُ رَطْباً فَلْيَغْسِلْه. (تحف العقول، ص115-116)
☄ امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
از نزديك شدن به سگ ها خوددارى نماييد؛ زيرا هر كس به سگ كه تر نيست برخورد نمايد لازم است بر جامه اش آب بپاشد و اگر آن سگ تر است بايد جامه خود را بشويد.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ثَمَنُ الْكَلْبِ الَّذِي لَيْسَ بِكَلْبِ الصَّيْدِ سُحْتٌ، وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ سُحْتٌ. (من لا يحضره الفقيه، ج3، ص171-172)
🔥 حضرت صادق علیه السلام فرمود:
اجرت چند چیز حرام است: اجرت سگ غير شكارى، و اجرت مشروبات الكلى.
عَنِ النَّبِيِّ ص أَنَّهُ قَالَ يَا عَلِيُّ! أُوصِيكَ بِوَصِيَّةٍ فَاحْفَظْهَا فَلَنْ تَزَالَ بِخَيْرٍ مَا حَفِظْتَ وَصِيَّتِي: يَا عَلِيُّ! مِنَ السُّحْتِ ثَمَنُ الْمَيْتَةِ وَ ثَمَنُ الْكَلْبِ وَ ثَمَنُ الْخَمْرِ. (مكارم الأخلاق، ص438)
☄ رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
ای علی! به تو وصیّتی می کنم که آن را عمل کن، که تا وقتی که به آن عمل کنی، در مسیر خیر خواهی بود. ای علی! بعضی از چيزهاى حرام عبارتند از: بهای فروش مردار و سگ و شراب.
❄️❄️ کانال جذاب حرم ❄️
@haram110
🙏🏼 نماز ساده شب بیست و یکم ماه رجب
عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قالَ: مَنْ صَلَّى فِي لَيْلَةِ الْحَادِيَةِ وَ الْعِشْرِينَ سِتّاً بِالْحَمْدِ وَ الْكَوْثَرِ عَشْراً وَ التَّوْحِيدِ عَشْراً، لَمْ يُكْتَبْ عَلَيْهِ ذَنْبٌ سَنَةً، وَ تُكْتَبُ لَهُ الْحَسَناتُ إلى أنْ يَحُولَ الْحَوْلُ، وَ مَنْ عَجَزَ عَنِ الْقِيامِ فَصَلّاهَا قاعِداً باهَى اللهُ تَعَالى بِهِ مَلائِكَتَهُ وَ يَقُولُ: إنّي قَدْ غَفَرْتُ لَهُ. (البلدالأمين، ص169)
جناب سلمان از رسول خدا صلّی الله علیه وآله نقل می کند که فرمود: هرکس در شب بیست و یک ماه رجب 6 رکعت نماز بخواند؛ در هر رکعت یک بار سوره حمد، 10 بار سوره کوثر و 10 بار سوره توحید؛ گناه یک سال برای او نوشته نمی شود، و تا یک سال اعمال نیک برای او نوشته می شود. هرکس نتوانست این نماز را ایستاده بخواند، پس در حال نشسته بخواند که خداوند به فرشتگان مباهات می کند و می گوید: همانا من او را آمرزیدم.
✅«اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج»
💠رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله:
مَنْ أَرَادَ اَلتَّوَسُّلَ إِلَيَّ وَ أَنْ يَكُونَ لَهُ عِنْدِی يَدٌ أَشْفَعُ لَهُ بِهَا يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ فَلْيَصِلْ أَهْلَ بَيْتِی وَ يُدْخِلِ اَلسُّرُورَ عَلَيْهِمْ
هر کس میخواهد به من متوسّل شود، و برای رسیدن به شفاعت من در قیامت دستاویزی داشته باشد، پس به اهلبیت من خوبی کند، و آنها را خوشحال سازد.
📚الامالی للصّدوق ج۱ ص۳۷۹
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
💠مولانا امیرالمؤمنین علیهالسّلام:
مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِن فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللّهِ وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِر فَكَأَنَّمَا شَكَا اللّهَ
كسى كه مشكل و نياز خود را نزد مؤمنى بازگو كند، گويا نزد خدا بازگو كرده و كسى كه آن را نزد كافرى بازگو كند، گويى از خدا شكايت كرده است!
📚نهجالبلاغه حکمت ۴۲۷
«اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج»
حرم
💞رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞 قسمت ۲۸ . بهم نگاه کرد و با چشمهای قرمز پر از اشکش گفت: . -چرا؟!
💞رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
قسمت ۲۹
.
.
زهرا:
_خاله جان این خانم.....این خانم همون کسی هستن که محمد مهدی به خاطرش دوبار رفتنش عقب افتاده بود
.
-اونکه میگفت به خاطر کامل نبودن مدارکشه
.
-دیگه دیگه
.
صورتم از خجالت سرخ شده بود و سرم رو پایین انداختم دوست داشتم میتونستم همون دقیقه برم بیرون ولی فضا خیلی سنگین بود
.
مادر سید گفت
_دخترم خیلی ممنونم ازت که اومدی.. پسرم از اونروز که اومده بود یک کلمه با ما حرف نزد ولی با دیدن شما حالش عوض شد معلومه شما با بقیه براش فرق داری
.
زهرا:
_خاله جون حتی با من
.
-حتی با تو زهرا جان
.
دخترم تو این مدت که خبر برنگشتنش رو به ما دادن یه چشمم اشک بود یه چشمم خون میگفتن حتی جنازش هم بر نمیگرده باور کرده بودم که پسرم شهید شده ولی خدا رو شکر که برگشت
.
-خدا رو شکر
.
.
یک ماه از این ماجرا گذشت
و من چندبار دیگه رفتم عیادت آقا سید و اون هم کم کم داشت با شرایط جدیدش عادت میکرد و روحیش بهتر میشد ولی همچنان میگفت که من برم پی زندگی خودم
.
-خانم تهرانی بازم میگم اون حرفهایی که توی نامه زدم رو فراموش کنید من قبل رفتنم فقط دوتا گزینه برا خودم تصور میکردم اینکه یا شهید میشم یا سالم برمیگردم اصلا این گزینه تو ذهنم نبود...شما هم دخترید و با کلی ارزو
ارزو دارید با نامزدتون تو خیابون قدم بزنید با هم کوه برید با هم بدویید ولی من..بهتره بیشتر از این اینجا نمونید
.
-نه این حرفها نیست بگید نظرتون درباره من عوض شده.بگید قبل رفتن فقط احساسی یه نامه نوشتید و هیچ حسی به من نداشتید.
.
-نه اینجور نیست.. لا اله الا الله
.
-من میرم و شما تنها بمونید توی پیله خودتون... ولی آقای فرمانده...این رو بدونید هیچ وقت با احساسات یه دختر جنگ نکنید
و فقط به کسی از عشق حرف بزنید که واقعا حسی دارید
.
-خواهرم شما شرایط من رو درک نمیکنین
.
-من حرفهام رو زدم خداحافظ
.
و از اتاق اومدم بیرون و به سمت خونه رفتم
.
.
یک هفته بعدش صبح تازه بیدار شده بودم و رو تختم دراز کشیده بودم.نور افتاب از لای پرده ی اتاق داشت روی صورتم میزد.فکر هزار جا میرفت.که مامان اروم در اتاق رو زد و اومد تو
.
-ریحانه؟؟ بیداری؟؟
.
-اره مامان
.
-ریحانه تو کلاستون به جز این پسره احسان بازم کسی...؟!
.
-چی؟! نه فک نکنم..چطور مگه؟؟
.
-اخه یه خانمی الان زنگ زد و اجازه خواستگاری میخواست میگفت پسرش هم دانشگاهیتونه
.
-چی؟! خواستگاری؟!کی بود؟
.
-فک کنم گفت خانم علوی
.
ادامه دارد......
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
💞رمان #چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن💞
#به_نام_خدای_مهدی
قسمت ۳۰
.
.
.
-چییی...علوی؟!؟!
.
-میشناسیش؟؟همکلاسیتونه؟؟
.
-چی؟! ها؟!اآهان..اره..فک کنم بشناسم
.
بعد اینکه مامان از اتاقم بیرون رفت نمیدونستم از شدت ذوق زدگی چیکار کنم یعنی بالاخره راضی شد بیاد؟! ولی شاید یه علوی دیگه باشه؟!نه بابا مگه چند تا علوی داریم که هم دانشگاهی هم باشه.
.
تو همین فکرها بودم که زهرا برام یه استیکر لبخند فرستاد
.
منظورش رو فهمیدم و مطمئن شدم که خواستگار اقا سیده
.
-سلام زهرایی..خوبی؟!
.
-ممنونم..ولی فک کنم الان تو بهتری
.
-زهرا؟؟ چطوری حالا راضی شدن؟؟
.
-دیگه با اون قهرهایی که شما میکنی اگه راضی نمیشد جای تعجب داشت
.
-ای بابا
.
.
روزها گذشتن و شب خواستگاری رسید...
دل تو دلم نبود...هم یه جوری ذوق داشتم و هم یه جوری استرس شدید امانمو بریده بود..
یعنی مامان و بابا با دیدن سید چه عکس العملی نشون میدن؟! یعنی سید خودش چیکار میکنه امشب؟؟ اگه نشه چی؟!
و کلی فکر و خیال تو ذهنم بود و نفهمیدم اون روز چجوری گذشت..
اصلا حوصله عیچ کاری نداشتم و دوست داشتم سریع تر شب بشه
بابا و مامان مدام ازم سوال میپرسیدن؟؟
_حالا این پسره چی میخونه؟؟
وضعشون چطوریه؟!
و کلی سوالاتی که منو بیشتر کلافه میکرد
.
.
هرچی ساعت به شب نزدیک تر میشد ضربان قلب منم بیشتر میشد...
صدای کوبیدن قلبمو به راحتی میشنیدم.
خلاصه شب شد و همه چیز آماده بود که زنگ در صدا خورد.
.
از لای در اشپزخونه یواشکی نگاه میکردم
اول مادر سید که یه خانم میانسال با چادر مشکی بود وارد شد و بعدش باباش که یه اقای جا افتاده با ظاهر مذهبی بود و پشت سرشون هم دیدم سید روی ویلچر نشسته و زهرا که کاور مخصوص چرخ ویلچر برای توی خونه رو میکشه و بعدش ویلچر رو اروم حرکت داد به سمت داخل..
با دیدن سید بی اختیار اشک ذوق تو چشمام حلقه زد
.
تو دلم میگفتم به خونه خانم آیندت خوش اومدی
.
بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن دیدم بابام رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو خونه و با یه قیافه متعجبانه گفت:
_شما رسم ندارین اولین بار آقا داماد رو هم بیارید؟! آقای مهندس چرا نیومدن؟!
.
که مادر سید اروم با دستش اقا سید رو نشون داد و گفت
_ایشون اقای مهندس هستن دیگه
.
ادامه دارد.....
.
.
🌀سی قسمت شد هنوز تموم نشد اولش فک میکردم نهایت 15 قسمت بشه التماس دعا
.
🌀دوستان اگه داستان روجای دیگه منو زیرش منشن کنید.چون تو دایرکت چندتا از دوستان گفتن که بعضی از پیج ها دارن بدون اسم میزارن
#سید_مهدی_بنی_هاشمی